برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی (۱۴۰)
در حقیقت توبه است
بدان که «توبه» یکی از منازل مهمه مشکله است. و آن عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آنکه به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت طبیعت شده.
و تفصیل این اجمال اجمالا این است که نفس در بدو فطرت، خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است، چنانچه خالی از مقابلات آنها نیز هست.
گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش:
نه دارای کمالات روحانی،
و نه متصف به اضداد آن است.
ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است،
و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمّر به انوار ذاتیه است.
و چون ارتکاب معاصی کند، به واسطه آن در دل او کدورتی حاصل شود.
و هر چه معاصی بیشتر شود، کدورت و ظلمت افزون گردد
تا آنکه یکسره قلب تاریک و ظلمانی شود و نور فطرت منطفی گردد
و به شقاوت ابدی رسد.
اگر در بین این حالات، قبل از فرا گرفتن ظلمت تمام صفحه قلب را، از خواب غفلت بیدار شد
و پس از منزل یقظه به منزل توبه وارد شد
و حظوظ این منزل را به شرایطی، که اجمالی از آن در این اوراق ان شاء الله، ذکر می شود، استیفا کرد،
از حالات ظلمانیه و کدورات طبیعیه برگشت می نماید به حال نور فطرت اصلی و روحانیت ذاتیه خود.
گویی صفحه ای می شود باز خالی از کمالات و اضداد آن.
چنانچه در حدیث شریف مشهور است:
التّائب من الذّنب کمن لا ذنب له.
یعنی:
«رجوع کننده از گناه مثل کسی است که گناه نداشته باشد.»
پس، معلوم شد که حقیقت «توبه» رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت.
چنانچه حقیقت «انابه» رجوع از فطرت و روحانیت است به سوی خدا،
و سفر کردن و مهاجرت نمودن از بیت نفس است به سوی سر منزل مقصود.
پس منزل توبه مقدم بر منزل انابه است. و تفصیل آن در این اوراق مناسب نیست.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۴۱)
فصل
نکته مهمه
بر سالک طریق نجات و هدایت لازم است تنبّه به یک نکته مهمه.
و آن این است که توفیق به توبه صحیحه کامله با حفظ شرایط آن، چنانچه ذکر می شود، از امور مشکله است، و انسان کمتر می تواند نایل به این مقصد شود،
بلکه دخول در گناهان، خصوصا کبائر و موبقات، باعث می شود که انسان را از یاد توبه بکلی غافل می کند.
و اگر درخت معاصی در مزرعه دل انسانی بارمند و برومند گردید و ریشه اش محکم شد، نتایجی بس ناهنجار دهد، که یکی از آنها آن است که انسان را از توبه بکلی منصرف می کند،
و اگر گاهگاهی نیز متذکر آن شود، بتسویف و امروز و فردا و این ماه و آن ماه کار را می گذراند، و با خود می گوید که در آخر عمر و زمان پیری توبه صحیحی می کنم.
غافل از آنکه این، مکر با خدا است، و الله خیر الماکرین
گمان نکن که پس از محکم شدن ریشه گناهان انسان بتواند توبه نماید،
یا آنکه بتواند به شرایط آن قیام نماید.
پس بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان کمتر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقصتر و شرایط توبه سهلتر و آسانتر است.
انسان در پیری حرص و طمع و حب جاه و مال و طول املش بیشتر است. و این مجرّب است، و حدیث شریف نبوی شاهد بر آن است.
گیرم که انسان بتواند در ایام پیری قیام به این امر کند، از کجا به پیری برسد و اجل موعود او را در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید و به او مهلت دهد؟
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۴۲)
ادامه نکته مهمه
کمیاب بودن پیران دلیل است که مرگ به جوانان نزدیکتر است. در یک شهر پنجاه هزار نفری، پنجاه نفر پیر هشتاد ساله انسان نمی بیند.
پس ای عزیز، از مکاید شیطان بترس و در حذر باش، و با خدای خود مکر و حیله مکن که پنجاه سال یا بیشتر شهوت رانی می کنم، و دم مرگ با کلمه استغفار جبران گذشته می کنم. این ها خیال خام است.
اگر در حدیث دیدی یا شنیدی که حق تعالی بر این امت تفضل فرموده و توبه آنها را تا قبل از وقت معاینه آثار مرگ یا خود آن قبول می فرماید، صحیح است، ولی هیهات که در آن وقت توبه از انسان متمشّی شود.
مگر توبه لفظ است؟ قیام به امر توبه زحمت دارد،
برگشت و عزم بر برگشت نکردن ریاضات علمیه و عملیه لازم دارد،
و الا خود بخود انسان نادر اتفاق می افتد که در فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود،
یا اگر شد بتواند به شرایط صحت و قبول آن، یا به شرایط کمال آن، قیام کند.
چه بسا باشد که قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن، اجل مهلت ندهد، و انسان را با بار معاصی سنگین و ظلمت بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید. آن وقت خدا می داند که به چه گرفتاریها و بدبختیها دچار می شود.
جبران معاصی در آن عالم، فرضا که اهل نجات و عاقبت امرش سعادت باشد، کار سهلی نیست. فشارها و زحمتها و سوختنهایی در دنبال است تا انسان لایق شفاعت شود و مور رحمت ارحم الراحمین گردد.
پس ای عزیز، هر چه زودتر دامن [همت ] به کمر بزن و عزم را محکم و اراده را قوی کن، و از گناهان، تا در سن جوانی هستی یا در حیات دنیایی می باشی، توبه کن، و مگذار فرصت خداداد از دستت برود، و به تسویلات شیطانی و مکاید نفس اماره اعتنا مکن.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۴۳)
نکته مهمه
و نیز به یک نکته مهمه باید توجه داشت. و آن این است که شخص تائب پس از توبه نیز، آن صفای باطنی روحانی و نور خالص فطری برایش باقی نمی ماند.
چنانچه صفحه کاغذی را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند، البته به حالت جلای اوّلی بر نمی گردد،
یا ظرف شکسته را اگر اصلاح کنند، باز به حالت اولی مشکل است عود کند،
خیلی فرق است میانه دوستی که در تمام مدت عمر با صفا و خلوص با انسان رفتار کند، یا دوستی که خیانت کند و پس از آن عذر تقصیر طلب نماید.
علاوه بر آن که کم کسی است که بتواند درست قیام به وظایف توبه بنماید.
پس، انسان باید حتی داخل در معاصی و نافرمانی نشود که اصلاح نفس پس از افساد از امور مشکله است. و اگر خدای نخواسته گرفتاری پیدا کرد، هر چه زودتر در صدد علاج برآید که هم فساد کم را زود می شود اصلاح کرد، و هم کیفیت اصلاح بهتر می شود.
ای عزیزی، با بی اعتنایی و سرسری از این مقام مگذر. تدبر و تفکر در حال خود و عاقبت امر خویشتن کن، و به کتاب خدا و احادیث خاتم انبیاء و ائمه هدی، سلام الله علیهم اجمعین، و کلمات علمای امت و حکم عقل وجدانی رجوع نما، و این باب را، که مفتاح ابواب است، به روی خود بگشا، و در این منزل، که عمده منازل انسانیت است نسبت به حال ماها، وارد شو و اهمیت به آن بده و مواظبت از آن کن.
و از خداوند تبارک و تعالی توفیق حصول مطلوب بخواه،
و از روحانیت رسول اکرم و ائمه هدی سلام الله علیهم، استعانت کن،
و به ولیّ امر و ناموس دهر، حضرت امام عصر، عجّل الله فرجه، پناه ببر،
البته آن بزرگوار دستگیری ضعفا و بازماندگان را می فرماید و بیچارگان را دادرسی می نماید.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۴۴)
فصل در ارکان توبه
بدان که از برای توبه کامله ارکان و شرایطی است که تا آنها محقق نشود، توبه صحیحه حاصل نشود. و ما به ذکر عمده آنها که لازم است می پردازیم.
یکی از آنها، که رکن رکین اوست، ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته،
و دیگر، عزم بر برگشت ننمودن بر آن است همیشه.
و این دو در حقیقت محقق اصل حقیقت توبه و به منزله مقومات ذاتیه آن است.
و عمده در این باب تحصیل این مقام و تحقق به این حقیقت است. و آن، چنان صورت پذیرد که انسان متذکر تأثیر معاصی در روح و تبعات آن در عالم برزخ و قیامت بشود از وجه معقول و منقول.
چنانچه پیش اصحاب معرفت مبرهن و در اخبار اهل بیت عصمت، علیهم السلام، وارد است که از برای معاصی در عالم برزخ و قیامت صورتهایی است به مناسبت آنها، که در آن عالم دارای حیات و اراده هستند و انسان را از روی شعور و اراده عذاب و آزار می نمایند،
چنانچه آتش جهنم نیز از روی شعور و اراده انسان را می سوزاند، زیرا که آن نشئه نشئه حیات است. پس، در آن عالم صورتهایی نتیجه اعمال حسنه یا قبیحه ماست که با ما محشور می گردد.
و در احادیث شریفه و قرآن کریم تصریحا و تلویحا ذکر این مطلب بسیار شده، و مطابق است با مسلک حکمای اشراق و ذوق و مشاهدات اهل سلوک و عرفان.
و همین طور از برای هر معصیتی در روح اثری حاصل شود، که آن را در احادیث شریفه به «نقطه سودا» تعبیر فرمودند، و آن کدورتی است که در قلب و روح پیدا شود و کم کم افزون می شود و انسان را منتهی می کند به کفر و زندقه و به شقاوت ابدی می رساند،
پس، انسان عاقل اگر تنبه بر این معانی پیدا کرد، و به فرموده های انبیا و اولیا، علیهم السلام، و عرفا و حکما و علما، رضوان الله علیهم، به قدر قول [یک ] نفر طبیب معالج اعتنا کرد، لا بد از معاصی پرهیز می کند و گرد آنها نمی گردد.
و اگر خدای نخواسته مبتلا شد، بزودی از آن منزجر می شود و پشیمان می گردد، و صورت ندامت در قلبش ظاهر می شود. و نتیجه این پشیمانی و ندامت خیلی بزرگ است. و آثار آن خیلی نیکو است، و عزم بر ترک مخالفت و معصیت بر اثر ندامت حاصل شود.
و همین که این دو رکن توبه حاصل شد، کار سالک طریق آخرت آسان شود و توفیقات الهیه شامل حال او شود، و به حسب نصّ آیه شریفه :
نّ الله یحبّ التّوابین. و این روایت شریفه محبوب حق تعالی شود اگر در این توبه خالص باشد.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۴۵)
ادامه سخن در ارکان توبه
و باید انسان با ریاضات علمی و عملی و تفکرات و تدبرات لایقه لازمه در تخلیص توبه بکوشد، و بفهمد که محبوبیت پیش حق تعالی به میزان حساب در نیاید. خدا می داند. صورت حب حق در آن عوالم چه انوار معنویه و تجلیات کامله ای است و خداوند تبارک و تعالی با محبوب خود چه معامله می فرماید.
ای انسان چه قدر ظلوم و جهولی و قدر نعم ولیّ النعم را نمی دانی. سالها در نافرمانی و ستیزه با چنین ولیّ نعمی که تمام وسایل آسایش و راحت تو را فراهم فرموده بدون آنکه برای او، نعوذ بالله، فایده و عایده ای تصور شود، به سر بردی و هتک حرمت کردی و بیحیایی و سر خودی را به آخر رساندی،
اکنون که نادم شدی و برگشت نمودی و توبه کردی، حق تعالی تو را محبوب خود گرفت. این چه رحمت واسعه و نعم وافره ای است!
خداوندا، ما عاجزیم از شکر نعم تو، لسان ما و همه موجودات الکن است از حمد و ثنای تو، جز آنکه سر خجلت به پیش افکنیم و از بیحیاییهای خویش عذر بخواهیم چاره نداریم.
ما چه هستیم که لایق رحمتهای تو باشیم، ولی سعه رحمت و عموم نعمت تو بیش از آن است که در حوصله تقریر آید.
أنت کما أثنیت علی نفسک.
و نیز باید انسان بکوشد تا آنکه صورت ندامت را در دل قوّت دهد تا ان شاء الله به بیت «احتراق» وارد شود. و آن چنان است که:
به واسطه تفکر در تبعات و آثار موحشه معاصی ندامت را در دل قوّت دهد،
و نمونه نار الله الموقده را خود به اختیار خود در دل خود روشن کند
و قلب را به آتش ندامت محترق کند
تا آنکه همه معاصی از آن آتش بسوزد
و کدورت و زنگار قلب مرتفع شود.
بداند که اگر این آتش [را] در این عالم خود برای خود روشن نکند، و این در جهنم را، که خود باب الابواب بهشت است، به روی خود مفتوح نکند، از این عالم که منتقل شد، ناچار در آن عالم آتش سخت سوزناکی برای او تهیه شود و ابواب جهنم به روی او باز گردد و ابواب بهشت و رحمت به روی او منسد گردد.
خداوندا، سینه سوزناکی به ما عنایت فرما،
و از آتش ندامت جذوه ندامت در قلب ما بیفکن
و آن را به این آتش دنیایی بسوزان
و کدورت قلبیه ما را بر طرف فرما،
و ما را از این عالم بی تبعات معاصی ببر.
إنّک ولیّ النعم و علی کلّ شیء قدیر.
@nyaz_ir