برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۵۷)
همین طور که تذکرات ثلاثه(که در درس قبل ذکر شد) رفع حجب سه گانه را نماید، محبت با یکدیگر در راه خدا سبب حبّ خدا شود.
و این حبّ نیز نتیجه اش رفع حجب می باشد، چنانچه عرفای شامخین فرمایند.
معلوم است این محبوبیت نیز دارای مراتب است، چنانچه حبّ فی الله از حیث شوب و خلوص نیز دارای مراتب کثیره است.
و خلوص تام آن است که شوب به کثرات اسمائی و صفاتی هم نداشته باشد. و این موجب حبّ تام است، و محبوب مطلق محجوب از وصال نخواهد شد در شریعت عشق، و بین او و محبوبش حجابی نخواهد ماند.
و بدین بیان می توان ربط داد بین دو سؤال جناب موسی، علیه السلام، زیرا که پس از آنکه آن حضرت شنید که حق تعالی فرمود من جلیس ذاکرم هستم، وعده وصال و وصول به جمال، که در دل داشت از محبوب شنید، خواست ارباب وصال را استقصا کند تا به همه شئون قیام به وظیفه نماید، عرض کرد: فمن فی سترک یوم لا ستر إلّا سترک؟
یعنی:
کیان اند در پناه تو که از تعلقات رسته و در قید حجب نیستند و به وصال جمال جمیل تو رسند؟
فرماید:
دو طایفه: آنهایی که متذکر من اند ابتدائا. یا آنکه در راه من با یکدیگر محبت ورزند، که آن نیز تذکر من است در مظهر جمال تام من، یعنی انسان. این ها در پناه من و جلیس من اند و من جلیس آنانم.
پس معلوم شد که از برای این دو طایفه یک خصلت بزرگ است، و نتیجه آن یک خصلت بزرگ دیگر. زیرا که حق تعالی یاد آنها کند و آنها محبوب حق شوند،
و نتیجه آن است که در ستر و پناه حق واقع شوند در روزی که ستری نیست، و جلیس آنها حق باشد در خلوتگاه مطلق.
و دیگر از خصلتها آن است که خداوند عزت به واسطه کرامت آنها رفع عذاب از بندگان خود فرماید، یعنی، تا آنها بین بندگان هستند به واسطه آنها عذاب و بلیّات فرو نفرستند.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۵۸)
فصل در فرق بین منزل تفکر و تذکر است
بدان که تذکر از نتایج تفکر است،
و لهذا منزل تفکر را مقدّم دانسته اند از منزل تذکر.
جناب خواجه عبد الله فرماید:
التّذکّر فوق التّفکّر، فإنّ التّفکّر طلب، و التّذکّر وجود.
یعنی:
«تذکر فوق تفکر است، زیرا که این طلب محبوب است و آن حصول مطلوب.»
تا انسان در راه طلب و دنبال جستجوست، از مطلوب محجوب است،
چنانچه به وصول به محبوب از تعب تحصیل فارغ آید.
و قوّت و کمال تذکر بسته به قوّت و کمال تفکر است.
و آن تفکر که نتیجه اش تذکر تام معبود است، در میزان سایر اعمال نیاید و با آنها در فضیلت طرف مقایسه نشود،
چنانچه در روایات شریفه از عبادت یک سال و شصت سال و هفتاد سال تفکر یک ساعت را بهتر شمرده اند.
معلوم است غایت و ثمره مهمه عبادات حصول معارف و تذکر از معبود حق است،
و این خاصیت از تفکر صحیح بهتر حاصل می شود.
شاید تفکر یک ساعت ابوابی از معارف به روی سالک بگشاید که عبادت هفتاد سال نگشاید
یا انسان را چنان متذکر محبوب نماید که از مشقتها و زحمتهای چندین ساله این مطلوب حاصل نشود.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۵۹)
ادامه سخن در فرق بین منزل تفکر و تذکر
و بدان ای عزیز که تذکر از محبوب و به یاد معبود به سر بردن نتیجه های بسیاری برای عموم طبقات دارد:
اما برای کمّل و اولیا و عرفا، که خود آن غایت آمال آنهاست و در سایه آن به وصال جمال محبوب خود رسند. هنیئا لهم.
و اما برای عامه و متوسّطین بهترین مصلحات اخلاقی و اعمالی و ظاهری و باطنی است.
انسان اگر در جمیع احوال و پیشامدها به یاد حق تعالی باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند، البته از اموری که خلاف رضای اوست خودداری کند و نفس را از سرکشی جلوگیری کند.
این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس امّاره و شیطان رجیم از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست.
غفلت از حق:
کدورت قلب را زیاد کند
و نفس و شیطان را بر انسان چیره کند
و مفاسد را روز افزون کند،
و تذکر و یاد آوری از حق:
دل را صفا دهد
و قلب را صیقلی نماید و جلوه گاه محبوب کند،
و روح را تصفیه نماید و خالص کند
و از قید اسارت نفس انسان را براند،
و حبّ دنیا [را که] منشأ خطیئات و سرچشمه سیّئات است از دل بیرون کند،
و همّ را همّ واحد کند و دل را برای ورود صاحب منزل پاک و پاکیزه نماید.
پس ای عزیز، در راه ذکر و یاد محبوب تحمل مشاقّ هر چه بکنی کم کردی.
دل را عادت بده به یاد محبوب، بلکه به خواست خدا صورت قلب صورت ذکر حق شود، و کلمه طیبه لا اله الّا الله صورت اخیره و کمال اقصای نفس گردد، که از این زادی بهتر برای سلوک إلی الله و مصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راهبری خوبتر در معارف الهیه یافت نشود.
پس اگر طالب کمالات صوریه و معنویه هستی و سالک طریق آخرت و مسافر و مهاجر إلی الله هستی، قلب را عادت بده به تذکر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تبارک و تعالی.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۶۰)
فصل در بیان آنکه ذکر تام آن است که حکمش به تمام مملکت سرایت کند
گرچه ذکر حق و تذکر از آن ذات مقدس از صفات قلب است و اگر قلب متذکر شد تمام فوایدی که برای ذکر است بر آن مترتب می شود، ولی بهتر آن است که ذکر قلبی متعقّب به ذکر لسانی نیز گردد.
اکمل و افضل تمام مراتب ذکر آن است که در نشئات مراتب انسانیه ساری باشد و حکمش به ظاهر و باطن و سرّ و علن جاری شود.......
اگر حقیقت ذکر صورت باطنی قلب شد و فتح مملکت قلب به دست آن گردید، حکمش در سایر ممالک و اقالیم سرایت می کند:
حرکات و سکنات چشم و زبان و دست و پا و اعمال سایر قوا و اعضا با ذکر حق انجام گیرند و بر خلاف وظایف انجام امری ندهند،
پس حرکات و سکنات آنها مفتوح و مختوم به ذکر حق شود، و بِسْمِ الله مَجْریها و مُرْسیها در تمام ممالک نفوذ کند، و در نتیجه متحقق به حقیقت اسماء و صفات شود، بلکه صورت اسم الله اعظم و مظهر آن گردد. و این غایت القصوای کمال انسانی و منتهی الآمال اهل الله است.
و به هر مرتبه که از این مقام نقصان حاصل شود و نفوذ ذکر کم شود، کمال انسانی به همان اندازه ناقص گردد،
و نقصان ظاهر و باطن هر یک به دیگری سرایت کند، زیرا که نشئات وجود انسانی با هم مرتبط و از هم متأثرند.
و از این جا معلوم می شود که ذکر نطقی و زبانی، که از تمام مراتب ذکر نازلتر است، نیز مفید فایده است، زیرا که:
اوّلا زبان در این ذکر به وظیفه خود قیام کرده، گرچه قالب بیروحی باشد.
و ثانیا اینکه ممکن است این تذکر پس از مداومت و قیام به شرایط آن، اسباب باز شدن زبان قلب نیز شود.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۶۱)
ادامه فصل در بیان آنکه ذکر تام آن است که حکمش به تمام مملکت سرایت کند
شیخ عارف کامل ما، جناب شاه آبادی، روحی فداه، می فرمودند شخص ذاکر باید در ذکر مثل کسی باشد که به طفل کوچک که زبان باز نکرده می خواهد تعلیم کلمه را کند: تکرار می کند تا اینکه او به زبان می آید و کلمه را ادا می کند.
پس از آنکه او ادای کلمه را کرد، معلم از طفل تبعیت می کند، و خستگی آن تکرار برطرف می شود و گویی از طفل به او مددی می رسد.
همین طور کسی که ذکر می گوید باید به قلب خود، که زبان ذکر باز نکرده، تعلیم ذکر کند. و نکته تکرار اذکار آن است که زبان قلب گشوده شود. و علامت گشوده شدن زبان قلب آن است که زبان از قلب تبعیت کند و زحمت و تعب تکرار مرتفع شود.
اوّل زبان ذاکر بود و قلب به تعلیم و مدد آن ذاکر شد، و پس از گشوده شدن زبان قلب، زبان از آن تبعیّت کرده به مدد آن یا مدد غیبی متذکر می شود.
و بباید دانست که اعمال ظاهریه صوریه لایق مقام غیب و حشر در ملکوت نشوند، مگر آنکه از باطن روحانیت و لباب قلب به آن مددی رسد و او را حیات ملکوتی بخشد. و آن نفخه روحی، که خلوص نیت و نیت خالص صورت اوست، به منزله روح و باطن است که به تبع آن جسد نیز محشور در ملکوت شود و لایق قبول درگاه گردد.
و لهذا در روایات شریفه وارد است که قبولی اعمال به قدر اقبال قلب است. با همه وصف، ذکر لسانی نیز محبوب و مطلوب است و انسان را بالاخره به حقیقت می رساند،
لهذا در اخبار و آثار از ذکر لسانی مدح عظیم شده، و کمتر بابی مثل باب «ذکر» کثیر الحدیث است.
و در آیات شریفه کتاب کریم نیز بسیار از آن مدح شده، گرچه غالب آنها منزّل بر ذکر قلبی یا ذکر با روح است، ولی تذکر حق در هر مرتبه محبوب است.
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۶۲)
فصل در ذکر بعض احادیث در فضیلت ذکر خدا
کافی بسند صحیح عن الفضیل بن یسار قال قال أبو عبد الله، علیه السّلام: ما من مجلس یجتمع فیه أبرار و فجّار فیقومون علی غیر ذکر الله عزّ و جلّ إلّا کان حسرة علیهم یوم القیامة.
یعنی:
«هیچ مجلسی نیست که مجتمع شوند در آن نیکان و بدانی، پس برخیزند بی ذکر خدا، مگر آنکه حسرت شود برای آنها در روز قیامت.»
معلوم است انسان پس از آنکه بر او منکشف شد در قیامت نتایج بزرگ ذکر خدا، و خود را از آن محروم دید و فهمید که چه نعمتها و بهجتها از دستش رفته و دیگر قابل جبران نیست، حسرت و ندامت بر او رو آور گردد. پس انسان باید تا فرصت دارد، غنیمت شمارد و مجالس و محافل خود را از ذکر خدا [خالی] نگذارد.
کافی بسند موثّق عن أبی جعفر، علیه السّلام: من أراد أن یکتال بالمکیال الأوفی فلیقل، إذا أراد أن یقوم من مجلسه: «سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون. و سلام علی المرسلین. و الحمد لله ربّ العالمین.»
یعنی:
«هر کس بخواهد کشیده شود به کیل تمام (یعنی ثواب او از خدای تعالی کامل باشد و نقصی نداشته باشد) وقتی که خواست از مجلس برخیزد، بخواند این آیات شریفه را »
«سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون. و سلام علی المرسلین. و الحمد لله ربّ العالمین.»
و از جناب صادق، علیه السلام، منقول است که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام، فرمودند:
«هر کس بخواهد کیل تمام باشد از ثواب در روز قیامت، این آیات شریفه را در تعقیب هر نماز بخواند.
و از حضرت صادق، علیه السلام، مرسلا منقول است که قرائت این آیات در وقت قیام از مجلس کفّاره گناهان است
@nyaz_ir
برگی زرین از #چهل_حدیث امام خمینی(۱۶۳)
ادامه سخن در ذکر بعض احادیث در فضیلت ذکر خدا
کافی بإسناده عن ابن فضّال رفعه قال: قال الله عزّ و جلّ لعیسی، علیه السّلام: یا عیسی، اذکرنی فی نفسک، أذکرک فی نفسی، و اذکرنی فی ملاک أذکرک فی ملا خیر من ملا الآدمیّین، یا عیسی، ألن لی قلبک و أکثر ذکری فی الخلوات، و اعلم أنّ سروری أن تبصبص إلیّ، و کن فی ذلک حیّا و لا تکن میّتا.
یعنی:
می گوید: «خدای عزّ و جلّ به عیسی فرمود: «ای عیسی، یاد کن مرا پیش خود تا یاد کنم تو را در نزد خودم، و یاد کن مرا در جمعیت تا یاد کنم تو را در جمعیتی بهتر از جمعیت آدمزادگان. ای عیسی، نرم کن از برای من دل خود را، و بسیار یاد من کن در خلوتها، و بدان که خشنودی من آن است که تبصبص کنی به سوی من.
(تبصبص حرکت دم سگ است از خوف یا طمع. و این کنایه از شدت التماس و مسکنت است)
و زنده باش در این ذکر نه مرده.»
مقصود از «زندگی» در ذکر، توجه و حضور قلب است.
کافی بإسناده عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال: إنّ الله عزّ و جلّ یقول: من شغل بذکری عن مسألتی، أعطیته أفضل ما أعطی من سألنی.
یعنی:
حضرت صادق، علیه السلام، فرماید: «خدای عزّ و جلّ می فرماید: «کسی که باز بماند به واسطه ذکر من از سؤال من، عطا می کنم او را افضل چیزی که عطا می کنم کسی را که سؤال کرده مرا.»
عن أحمد بن فهد فی عدّة الدّاعی، عن رسول الله، صلّی الله علیه و آله، قال: ... و أعلموا أنّ خیر أعمالکم [عند ملیککم ] و أزکاها و أرفعها فی درجاتکم و خیر ما طلعت علیه الشّمس ذکر الله سبحانه و تعالی، فإنّه أخبر عن نفسه فقال: أنا جلیس من ذکرنی.
یعنی:
«فرمود حضرت رسول، صلّی الله علیه و آله،: «بدانید بهترین اعمال شما پیش خداوند و پاکیزه ترین آنها و رفیع ترین آنها در درجات شما و بهتر چیزی که طلوع کرده آفتاب بر او، ذکر خداوند سبحان است، زیرا که خبر داده خدای تعالی از خودش، پس فرمود: من همنشین کسی هستم که یاد کند مرا.»
اخبار فضیلت ذکر و کیفیت آن و آداب و شرایط آن به قدری زیاد است که در حوصله احصای این اوراق در نیاید. و الحمد لله أوّلا و آخرا و ظاهرا و باطنا.
@nyaz_ir