eitaa logo
اخلاق، اوج نیاز
142 دنبال‌کننده
243 عکس
0 ویدیو
0 فایل
با لمس آدرسهای زیر عضو کانالهای ما در تلگرام و ایتا شوید: تفسیر قرآن: @alquran_ir نهج البلاغه: @nahj_ir صحیفه سجادیه: @sahifeh_ir اخلاق، اوج نیاز @nyaz_ir عرفان، اوج ناز @nazz_ir خانواده امن در ایتا @amn_org بیداری در ایتا @bidary_ir مدیریت: @bidaryir
مشاهده در ایتا
دانلود
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۰) فصل در معنای صبر و در بیان آنکه صبر نتیجه حریت از قید نفس است از نتایج بزرگ و ثمرات عظیمه این حریت و خروج از عبودیت نفس، صبر در‏ ‎‏بلیّات و نوائب است. و بر ذمه ماست که بیان معنای «صبر» را مجملا و اقسام و ثمرات آن و ارتباط آن را به حریت بنماییم.‏ ‏‏«صبر» را چنانچه محقق طایفه حقه و مدقق فرقه محقّه، کامل در علم و عمل، نصیر الدین طوسی، قدّسه الله نفسه القدوسی، تعریف نمودند، عبارت از: «نگاهداری نفس است از بی تابی نزد مکروه‎‏» و عارف محقق مشهور در منازل السائرین فرماید: «صبر نگاهداری نفس است از شکایت بر جزع مستور»- انتهی.‏‎ و بدان که صبر را از مقامات متوسطین محسوب داشتند، زیرا مادامی که نفس مصیبات و بلیّات را مکروه شمارد و آن را جزع باطنی از آنها باشد، مقام معرفتش ناقص است، چنانچه مقام رضای به قضا و خشنودی از توجه بلیّات مقام شامختری است، گرچه آن را نیز از مقامات متوسّطین محسوب نماییم. و همین طور صبر در معاصی و بر طاعات نیز از نقصان معرفت به اسرار عبادات و صور معاصی و طاعات است، زیرا که اگر کسی حقیقت عبادت را بفهمد و به صور برزخیه بهیه آن ایمان داشته باشد، و همین طور به صور برزخیه موحشه معاصی مؤمن باشد، صبر در این مقامات برای او معنی ندارد، بلکه مطلب منعکس می شود: اگر برای او خوشی و راحتی پیش آمد کند یا کارش منجر به ترک عبادتی یا فعل معصیتی شود، آنها نزد او مکروه افتد، و جزع باطنی او بیشتر باشد از جزع اهل صبر در بلیّات و مصیبات. @nyaz_ir مدیریت: @bidaryir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۱) ادامه معنای صبر از جناب عبد صالح عارف به وظایف عبودیت، صاحب مقامات و کرامات، علی بن طاووس‏‎، قدّس الله نفسه، منقول است که روز اوّل تکلیف خود را جشن می گرفته و سور و سرور می کرده و عید محسوب می کرده، برای آنکه خدای تبارک و تعالی او را در آن روز مفتخر فرموده به اذن در فعل طاعات.‏‎.... ماها کجا هستیم و این بندگان فرمانبر حق کجا؟ ما باز گمان می کنیم حق تعالی تحمیل به ما فرموده و تکالیف را زحمت و کلفت می دانیم. اگر یکی از ما هم زحمت کشد و در اوّل وقت فریضه را به جا آورد، می گوید که انسان باید این کار را بکند زودتر خود را راحت کنیم! همه بدبختیهای ما از جهل و نادانی است و نقصان و فقدان ایمان است.‏..... ‏‏و آنچه درباره ائمه هدی یا انبیاء عظام وارد شده که توصیف شدند به صبر، تواند که ‏‎‏صبر بر آلام جسمانیه بوده که به مقتضای طبایع بشریه باعث تأثر است، یا صبر بر فراق محبوب بوده که از مقامات بزرگ محبین است،.... و الا صبر بر طاعات و معاصی و بلیّات غیر آنچه ذکر شد درباره آنها، بلکه شیعیان آنها، معنی ندارد.‏ ‏‏عارف معروف، کمال الدین عبد الرزاق کاشانی‎‏ در شرح منازل گوید:‏ ‏‏«مراد شیخ که فرماید صبر خودداری از شکایت است، شکایت به مخلوق است، و الا شکایت به حق تعالی و اظهار جزع در درگاه قدس او با صبر منافات ندارد، چنانچه حضرت ایوب عرض شکوی به حق نمود: أنی مسّنی الشّیطان بنصب و عذاب‏‎ با آنکه حق تعالی او را مدح فرماید: بقوله:‏‏ أنّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إنَّهُ أوّابٌ.‏‎ و حضرت یعقوب عرض می کند: إنّما أشکو بثّی و حزنی إلی الله‏‎ با آنکه او از صابران بود. بلکه ترک شکایت به سوی حق اظهار تجلّد و ظهور به دعوی است.»- انتهی ‏‏از سیره انبیاء عظام و حضرات ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، نیز چنان ظاهر می شود که با آنکه مقامات آنها بالاتر از صبر [و]‏‏ ‏‏رضا و تسلیم بوده، مع ذلک هیچ گاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خودداری نمی کردند، و عرض حاجات خود را به حضرت حق تعالی می نمودند. و این مخالف با مقامات روحانیه نیست، بلکه تذکر حق و انس و خلوت با محبوب و اظهار عبودیت و ذلت در پیشگاه عظمت کامل مطلق غایت آمال عارفین و نتیجه سلوک سالکین است.‏ @nyaz_ir مدیریت: @bidaryir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۲) ‏‏راه تربیت کردن نفس و در اختیار گرفتن آن، صبوری است: همه ما یکی از وظایف جدی خود را برای تعالی اخلاقی، کنترل نفس و در اختیار گرفتن آن میدانیم، زیرا اگر نفس رها شود، خواسته های فراوانی را در چشم انداز ما قرار داده و ترغیت به برآورده کردن شهوات و خواسته های نامطلوب و غیراخلاقی و غیرانسانی مینماید. آنان که برای شخصیت خود ارزش قائلند، هرگز مهار نفس را رها نکرده و با دقت و قاطعیت اجازه نمیدهند که شخصیت آنان لگدمال هواهای نفسانی گردد. اکنون باید دانست که این امر جز با صبوری و تقویت قدرت ایستادگی خود در مقابل خواسته ها تحقق نمی یابد. به فرموده امام بزرگوار، حضرت روح الله؛ اگر انسان مدتی سختی های عبادت رو تحمل کند و بر ترک لذتها پافشاری نماید و از آنچه خوشش می آید اما لذت بردن از آن را آفریننده متعال اجازه نداده، پرهیز کند، آرام آرام قدرت ایستادگی او در برابر خواهشهای نامشروع نفس زیاد شده و سختی انجام طاعات و ترک گناهان برای او آسان میگردد. وقتی انسان به این مرحله رسید، دیگر نفس او رام شده و قدرت چموشی از او گرفته میشود و بتدریج به جایگاه اخلاقی بلندی نائل خواهد آمد. شما عزیزان همراه اگر طالب شخصیتی قابل احترام و دوست داشتنی هستید، از امروز به این سخن استاد بزرگ اخلاق توجه کنید و با دقت و صبوری، ایستادگی در مقابل سختی های اطاعت از امر خدا را آغاز کنید و با قدرت به شهوات زودگذر، «نه» بگوئید ما آماده شنیدن سخنان شما هستیم، با ما اژ طریق: @bidaryir گفتگو کنید. ما با حفظ اسرار، میتوانیم راهنمای خوبی برای عبور از دشواریهای اخلاقی شما باشیم @nyaz_ir
سلام بر اعضای محترم کانال لطفا برای هرگونه اظهار نظر، نقد، پبشنهاد، سوال در مورد مطالب و..... به: @bidaryir پیام دهید، سپاسگزارم.
هدایت شده از بیداری بیداری
سلام در کانال «خانواده امن» از امروز بمناسبت سالروز شهادت صدیقه طاهره بحث جدیدی در موضوع «خطبه بلند حضرت زهرا سلام الله علیها» آغاز شده، برای مطالعه این مبحث با ارزش، به آدرس زیر مراجعه فرمائید: @amn_org
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۳) صبر در معاصی منشأ تقوای نفس شود، و صبر در طاعات منشأ انس به حق گردد، و صبر در بلیّات منشأ رضا به قضای الهی شود. و این ها از مقامات بزرگ اهل ایمان، بلکه اهل عرفان، است. و در احادیث شریفه اهل بیت عصمت [ستایش ] بلیغ از صبر گردیده، چنانچه در کافی شریف سند به حضرت صادق- سلام الله علیه،- رساند:‏ ‏‏قال: الصّبر من الإیمان بمنزلة الرّأس من الجسد، فإذا ذهب الرّأس، ذهب الجسد، و کذلک إذا ذهب الصّبر، ذهب الإیمان.‏‎ فرمود: «صبر نسبت به ایمان به مثابه سر است نسبت به بدن. پس وقتی رفت سر، جسد برود، و همین طور وقتی که صبر رفت، ایمان برود.» و در حدیث دیگر سند به حضرت سجاد، علی بن الحسین، علیهما السلام، رساند، قال: الصّبر من الإیمان بمنزلة الرّأس من الجسد، و لا إیمان لمن لا صبر له.‏‎ و احادیث بسیار در این باب است که ما پس از این به مناسبت به ذکر بعضی از آن می پردازیم.‏ ‏‏صبر کلید ابواب سعادات و سر منشأ نجات از مهالک است. بلکه صبر بلیّات را بر انسان آسان می کند و مشکلات را سهل می نماید و عزم و اراده را قوّت می دهد و مملکت روح را مستقل می نماید. ( در مقابل)...جزع و بیتابی علاوه بر عاری که خود دارد و کاشف از ضعف نفس است، انسان را بی ثبات و اراده را ضعیف و عقل را سست می کند. جناب محقق خبیر خواجه نصیر، قدّس الله سرّه، فرماید: «صبر جلوگیری کند باطن را از بیتابی، و زبان را از شکایت، و اعضا را از کارهای خلاف عادت.» و بعکس انسان غیر صابر باطن و قلبش مضطرب و وحشتناک است و دلش لرزان و متزلزل است. و این خود بلیّه ای است فوق بلیّات و مصیبتی است بالاترین مصیبتها که سربار انسان می شود و راحتی را از انسان سلب می کند. @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۴) ....صبر تخفیف می دهد مصیبت را، و قلب غالب می شود بر بلیّات و اراده قاهر می شود بر مصیبات وارده. و همین طور انسان غیر صابر و بی شکیب زبانش به شکایت پیش هر کس و ناکس باز شود، و این علاوه بر‏‎‏رسوایی پیش مردم و معروفیت به سست عنصری و کم ثباتی و افتادن از نظر خلق، پیش ملائکة الله و در درگاه قدس ربوبیت از ارزش می افتد. بنده ای که نتواند یک مصیبت که از حق و محبوب مطلق به او می رسد تحمل کند، و انسانی که از ولی نعمت خود، که هزاران هزار نعمت دیده و همیشه مستغرق نعمتهای اوست، یک بلیّه دید زبان به شکایت پیش خلق گشود، چه ایمانی دارد و چه تسلیمی در مقام مقدس حق دارد؟ پس درست است که گفته شود کسی که صبر ندارد ایمان ندارد.‏ ‏‏اگر تو به جناب ربوبی ایمان داشته باشی و مجاری امور را به ید قدرت کامله او بدانی و کسی را متصرف در امور ندانی، البته از پیشامدهای روزگار و از بلیّات وارده شکایت پیش غیر حقّ تعالی نکنی، بلکه آنها را به جان و دل بخری و شکر نعم حق کنی.‏ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۵) ادامه سخن در مورد بی صبری و اضطراب ‏‏پس، آن اضطراب های باطنی و آن شکایتهای زبانی و آن حرکات زشت غیر معتاد اعضا همه شهادت دهند که ما از اهل ایمان نیستیم. تا نعمت در کار است، صورتا شکری می کنیم. و آن نیز مغزی ندارد، بلکه برای طمع ازدیاد است. وقتی که یک مصیبت پیشامد کرد، یا یک درد و مرضی رو آورد، شکایتها از حق تبارک و تعالی پیش خلق می بریم و زبان اعتراض و کنایه گویی را باز کرده پیش کس و ناکس شکوه ها می کنیم. کم کم این شکایتها و جزع و فزعها در نفس تخم بغض به حق و قضای الهی می کارد، و آن بتدریج سبز می شود و قوّت می گیرد تا آنکه ملکه می شود، بلکه خدای نخواسته صورت باطن ذات صورت [بغض ] به قضای حق و دشمنی ذات مقدس شود. آن وقت عنان از کف گسیخته شود و مهار اختیار از چنگ رها شود و انسان به هیچ وجه نتواند ضبط حال و خیال نماید و ظاهر و باطن رنگ دشمنی حق تعالی گیرد، و با یک پارچه بغض و عداوت مالک النّعم از این عالم منتقل گردد و به شقاوت ابدی و ظلمت همیشگی دچار شود. پناه می برم به خدا از بدی عاقبت و ایمان مستودع. پس، صحیح است که می فرماید وقتی که صبر برود ایمان می رود.‏ ‏‏پس ای عزیز، مطلب بس مهم و راه خیلی خطرناک است. از جان و دل بکوش و در پیشامدهای دنیا صبر و بردباری را پیشه خود کن، و در مقابل بلیّات و مصیبات مردانه قیام [کن ]، و به نفس بفهمان که جزع و بیتابی علاوه بر آن که خود ننگی بزرگ است، برای رفع بلیّات و مصیبات فایده ای ندارد، و شکایت از قضای الهی و اراده نافذه حق پیش مخلوق ضعیف بی قدرت و قوّه مفید فایده نخواهد بود. @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۶) ادامه سخن در مورد بی صبری و اضطراب ‏‏فرمود أبو الحسن کاظم، علیه السلام، به من: «چه چیز مانع شد تورا از حج؟» گفتم: «فدایت شوم، واقع شد بر من قرض بسیاری، و مالم رفته است، و قرضی که لازم شده بزرگتر است از رفتن مالم. اگر نبود مردی از رفقای ما که خارج کرد مرا، قدرت نداشتم که خارج شوم.» پس فرمود به من: «اگر صبر کنی، مورد غبطه شوی، و اگر صبر نکنی، اجرا می کند خدا تقدیرات خود را، خشنود باشی یا کراهت داشته باشی.» پس معلوم شد که جزع و بیتابی مفید فایده نیست، بلکه ضررهای بس هولناک دارد و هلاکتهای بس ایمانسوز در دنبال آن است، و صبر و بردباری خود دارای ثواب جزیل و اجر جمیل و صور بهیّه و تمثال شریف برزخی است، چنانچه در ذیل حدیث شریف که ما به شرح آن پرداختیم فرماید: و کذلک الصّبر یعقّب خیرا، فاصبروا و وطّنوا أنفسکم علی الصّبر توجروا. یعنی: پس صبر را عاقبت خیر است در این عالم، چنانچه از تمثیل به حضرت یوسف، علیه السلام، معلوم می شود، و موجب اجر است در آخرت.‏ ‏‏و در حدیث شریف کافی سند به أبو حمزه ثمالی، رحمه الله، رساند. قال:‏ ‏‏قال أبو عبد الله علیه السّلام: من ابتلی من المؤمنین ببلاء فصبر علیه، کان له مثل اجر ألف شهید.‏‎ یعنی: «فرمود حضرت صادق، علیه السلام،: «کسی که مبتلا به بلیه ای شود و صبر کند، برای او اجر هزار شهید است.» اما اینکه از برای صبر صورت بهیه برزخیه است، علاوه بر اینکه مطابق قسمی از برهان است، در احادیث شریفه نیز از آن ذکر شده است، چنانچه در کافی شریف سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند، فرمود: «وقتی داخل شود مؤمن به قبرش، می باشد نماز از راست او و زکات از چپ او و نیکی و احسان مشرف بر او، و دور شود [صبر]‏‏ ‏‏بر طرفی. پس وقتی که داخل شوند بر او دو ملکی که کارگزار مسئلت از او هستند، گوید صبر به نماز و زکات و نیکویی: «بگیرید رفیق خود را. (یعنی همراهی کنید او را.) پس اگر شما از او عاجز [ید]، من او را می گیرم.»‏ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۳۷) ‏‏فصل در درجات صبر‏ ‏‏بدان که از برای صبر، به حسب آنچه از احادیث شریفه معلوم می شود، درجاتی است، و اجر و ثواب آن به حسب درجات آن مختلف است. چنانچه در کافی شریف، سند به حضرت مولای متقیان، امیر مؤمنان، علیه السلام، رساند.‏ ‏‏فرمود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله: «صبر سه گونه است: صبر نزد مصیبت است، و صبر بر طاعت است، و صبر از معصیت. پس کسی که صبر کند بر مصیبت تا آنکه برگرداند مصیبت و شدت آن را به نیکویی عزای آن (یعنی با صبر جمیل شدت مصیبت را ردّ کند)، بنویسد خدا برای او سیصد درجه، ما بین هر درجه تا درجه، مثل ما بین آسمان و زمین. و کسی که ‏‎‏صبر نماید بر اطاعت، بنویسد خدا از برای او ششصد درجه، میانه درجه تا درجه، مثل میانه قعر زمین تا عرش. و کسی که صبر کند بر معصیت، بنویسد خداوند برای او نهصد درجه، میانه درجه تا درجه، مثل میانه منتهای زمین تا منتهای عرش.» و از این حدیث شریف معلوم می شود که صبر بر معصیت افضل است از سایر مراتب صبر، چه که هم درجات آن بیشتر است، و هم سعه بین درجات بسیار زیادتر است. و نیز معلوم شود که سعه بهشت بیش از آن است که در اوهام ما محجوبین و مقیدین است. و آنچه در تحدید بهشت وارد است که: عرضها کعرض السّموات و الأرض.‏‎ شاید راجع به بهشت اعمال باشد. @nyaz_ir
‏برگی زرین از امام خمینی(۱۳۸) ‏ادامه سخن در مورد درجات صبر‏ ‏‏در کافی شریف سند به حضرت صادق، علیه السلام، رساند: رسول خدا، صلّی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زود است که می آید بر مردم زمانی که رسیده نشود در آن سلطنت، مگر به کشتن و جور کردن و نه بی نیازی، مگر به غصب نمودن و بخل ورزیدن، و نه محبت و جلب قلوب، مگر [به ] خروج از دین و متابعت هوای نفس. پس کسی که ادراک کند آن زمان را، پس صبر کند بر بیچیزی و حال آنکه توانا باشد بر توانگری، و‏ ‎‏صبر کند بر بغضای مردم و حال آنکه او قادر باشد بر محبت و جلب آنها و صبر کند بر ذلّت و حال آنکه توانا باشد بر عزت بدهد او را خداوند ثواب پنجاه صدّیق از کسانی که تصدیق مرا کردند.» ‏‏فصل در بیان درجات صبر اهل معرفت: ‏‏بدان که تا این مقام آنچه ذکر شد، راجع به حال عامه و متوسطین بود، چنانچه در اوّل این فصول اشاره به آن نمودم که صبر را از مقامات متوسطین به شمار آوردند.‏ ‏‏ولی از برای صبر درجات دیگری است که راجع به اهل سلوک و کمّل و اولیاست، چنانچه از آن «صبر فی الله» است. و آن ثبات در مجاهده است، و ترک مألوفات و مأنوسات، بلکه ترک خویشتن است در راه محبوب. و این راجع به اهل سلوک است.‏ @nyaz_ir
‏برگی زرین از امام خمینی(۱۳۹) حدیث ۱۷ توبه ‏‏الحدیث السّابع عشر‏ ‏‏عن معاویة بن وهب، قال سمعت أبا عبد الله، علیه السلام، یقول: إذا تاب العبد توبة نصوحا، أحبّه الله، فستر علیه فی الدّنیا و الآخرة. فقلت: و کیف یستر علیه؟ قال: ینسی ملکیه ما کتبا علیه من الذّنوب، ثمّ یوحی إلی جوارحه: اکتمی علیه ذنوبه. و یوحی إلی بقاع الأرض، اکتمی علیه ما کان یعمل علیک من الذّنوب. فیلقی الله حین یلقاه و لیس شی ء یشهد علیه بشی ء من الذّنوب.‏‎ ترجمه «معاویة بن وهب گفت شنیدم از حضرت صادق، علیه السلام، می فرمود:‏ ‏‏«وقتی که توبه کند بنده ای توبه خالص، دوستدار شود او را خداوند، پس ستر کند بر او در دنیا و آخرت. پس گفتم: و چگونه بپوشاند بر او؟ گفت: «به فراموشی اندازد دو فرشته او را آنچه را نوشته اند بر او از گناهان. و وحی می فرماید به سوی اعضای او: کتمان کنید بر او گناهان او را. و وحی می فرماید به سوی بقعه های زمین: بپوشانید بر او آنچه را عمل می کرد بر شما از گناهان. پس ملاقات می کند خدا را زمانی که ملاقات می کند او را و حال آنکه نیست چیزی که شهادت بدهد بر او به چیزی از گناهان.»‏ اصول کافی،۲، ص ۴۳۰،« کتاب ایمان و کفر»،« باب التوبه»، حدیث ۱ ان شاالله از شماره آینده بحث زیبا و اساسی «توبه» آغاز خواهد شد. @nyaz_ir
‏برگی زرین از امام خمینی (۱۴۰) در حقیقت توبه است ‏بدان که «توبه» یکی از منازل مهمه مشکله است. و آن عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آنکه به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت طبیعت شده.‏ ‏‏و تفصیل این اجمال اجمالا این است که نفس در بدو فطرت، خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است، چنانچه خالی از مقابلات آنها نیز هست. گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش: نه دارای کمالات روحانی، و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است، و فطرت او بر استقامت و خمیره او مخمّر به انوار ذاتیه است. و چون ارتکاب معاصی کند، به واسطه آن در دل او کدورتی حاصل شود. و هر چه معاصی بیشتر شود، کدورت و ظلمت افزون گردد تا آنکه یکسره قلب تاریک و ظلمانی شود و نور فطرت منطفی گردد و به شقاوت ابدی رسد. اگر در بین این حالات، قبل از فرا گرفتن ظلمت تمام صفحه قلب را، از خواب غفلت بیدار شد و پس از منزل یقظه به منزل توبه وارد شد و حظوظ این منزل را به شرایطی، که اجمالی از آن در این اوراق ان شاء الله، ذکر می شود، استیفا کرد، از حالات ظلمانیه و کدورات طبیعیه برگشت می نماید به حال نور فطرت اصلی و روحانیت ذاتیه خود.‏ ‏‏گویی صفحه ای می شود باز خالی از کمالات و اضداد آن. چنانچه در حدیث شریف مشهور است: التّائب من الذّنب کمن لا ذنب له.‏‎ یعنی: «رجوع کننده از گناه مثل کسی است که گناه نداشته باشد.» پس، معلوم شد که حقیقت «توبه» رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت. چنانچه حقیقت «انابه» رجوع از فطرت و روحانیت است به سوی خدا، و سفر کردن و مهاجرت نمودن از بیت نفس است به سوی سر منزل مقصود. پس منزل توبه مقدم بر منزل انابه است. و تفصیل آن در این اوراق مناسب نیست.‏ @nyaz_ir
‏‎‏برگی زرین از امام خمینی(۱۴۱) فصل نکته مهمه ‏‏بر سالک طریق نجات و هدایت لازم است تنبّه به یک نکته مهمه. و آن این ‎‏است که توفیق به توبه صحیحه کامله با حفظ شرایط آن، چنانچه ذکر می شود، از امور مشکله است، و انسان کمتر می تواند نایل به این مقصد شود، بلکه دخول در گناهان، خصوصا کبائر و موبقات، باعث می شود که انسان را از یاد توبه بکلی غافل می کند. و اگر درخت معاصی در مزرعه دل انسانی بارمند و برومند گردید و ریشه اش محکم شد، نتایجی بس ناهنجار دهد، که یکی از آنها آن است که انسان را از توبه بکلی منصرف می کند، و اگر گاهگاهی نیز متذکر آن شود، بتسویف و امروز و فردا و این ماه و آن ماه کار را می گذراند، و با خود می گوید که در آخر عمر و زمان پیری توبه صحیحی می کنم. غافل از آنکه این، مکر با خدا است،‏‏ و الله خیر الماکرین گمان نکن که پس از محکم شدن ریشه گناهان انسان بتواند توبه نماید، یا آنکه بتواند به شرایط آن قیام نماید. پس بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان کمتر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقصتر و شرایط توبه سهلتر و آسانتر است.‏ ‏‏انسان در پیری حرص و طمع و حب جاه و مال و طول املش بیشتر است. و این مجرّب است، و حدیث شریف نبوی‎‏ شاهد بر آن است. گیرم که انسان بتواند در ایام پیری قیام به این امر کند، از کجا به پیری برسد و اجل موعود او را در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید و به او مهلت دهد؟ @nyaz_ir
‏‎‏برگی زرین از امام خمینی(۱۴۲) ادامه نکته مهمه کمیاب بودن پیران دلیل است که مرگ به جوانان نزدیکتر است. در یک شهر پنجاه هزار نفری، پنجاه نفر پیر هشتاد ساله انسان نمی بیند.‏ ‏‏پس ای عزیز، از مکاید شیطان بترس و در حذر باش، و با خدای خود مکر و حیله مکن که پنجاه سال یا بیشتر شهوت رانی می کنم، و دم مرگ با کلمه استغفار جبران گذشته می کنم. این ها خیال خام است. اگر در حدیث دیدی یا شنیدی که حق تعالی بر این امت تفضل فرموده و توبه آنها را تا قبل از وقت معاینه آثار مرگ یا خود آن قبول می فرماید‎‏، صحیح است، ولی هیهات که در آن وقت توبه از انسان متمشّی شود. مگر توبه لفظ است؟ قیام به امر توبه زحمت دارد، برگشت و عزم بر برگشت نکردن ریاضات علمیه و عملیه لازم دارد، و الا خود بخود انسان نادر اتفاق می افتد که در فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود، یا اگر شد بتواند به شرایط صحت و قبول آن، یا به شرایط کمال آن، قیام کند. چه بسا باشد که قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن، اجل مهلت ندهد، و انسان را با بار معاصی سنگین و ظلمت بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید. آن وقت خدا می داند که به چه گرفتاریها و بدبختیها دچار می شود. جبران معاصی در آن عالم، فرضا که اهل نجات و عاقبت امرش سعادت ‏‎‏باشد، کار سهلی نیست. فشارها و زحمتها و سوختنهایی در دنبال است تا انسان لایق شفاعت شود و مور رحمت ارحم الراحمین گردد.‏ ‏‏پس ای عزیز، هر چه زودتر دامن [همت ] به کمر بزن و عزم را محکم و اراده را قوی کن، و از گناهان، تا در سن جوانی هستی یا در حیات دنیایی می باشی، توبه کن، و مگذار فرصت خداداد از دستت برود، و به تسویلات شیطانی و مکاید نفس اماره اعتنا مکن. @nyaz_ir
‏‏‎‏برگی زرین از امام خمینی(۱۴۳) ‏‏نکته مهمه ‏ ‏‏و نیز به یک نکته مهمه باید توجه داشت. و آن این است که شخص تائب پس از توبه نیز، آن صفای باطنی روحانی و نور خالص فطری برایش باقی نمی ماند.‏ ‏‏چنانچه صفحه کاغذی را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند، البته به حالت جلای اوّلی بر نمی گردد، یا ظرف شکسته را اگر اصلاح کنند، باز به حالت اولی مشکل است عود کند، خیلی فرق است میانه دوستی که در تمام مدت عمر با صفا و خلوص با انسان رفتار کند، یا دوستی که خیانت کند و پس از آن عذر تقصیر طلب نماید. علاوه بر آن که کم کسی است که بتواند درست قیام به وظایف توبه بنماید.‏ ‏‏پس، انسان باید حتی داخل در معاصی و نافرمانی نشود که اصلاح نفس پس از افساد از امور مشکله است. و اگر خدای نخواسته گرفتاری پیدا کرد، هر چه زودتر در صدد علاج برآید که هم فساد کم را زود می شود اصلاح کرد، و هم کیفیت اصلاح بهتر می شود.‏ ‏‏ای عزیزی، با بی اعتنایی و سرسری از این مقام مگذر. تدبر و تفکر در حال خود و عاقبت امر خویشتن کن، و به کتاب خدا و احادیث خاتم انبیاء و ائمه هدی، سلام الله علیهم اجمعین، و کلمات علمای امت و حکم عقل وجدانی رجوع نما، و این باب را، که مفتاح ابواب است، به روی خود بگشا، و در این منزل، که عمده منازل انسانیت است نسبت به حال ماها، وارد شو و اهمیت به آن بده و مواظبت از آن کن.‏ ‏‏و از خداوند تبارک و تعالی توفیق حصول مطلوب بخواه، و از روحانیت رسول اکرم و ائمه هدی سلام الله علیهم، استعانت کن، و به ولیّ امر و ناموس دهر، حضرت امام عصر، عجّل الله فرجه، پناه ببر، البته آن بزرگوار دستگیری ضعفا و بازماندگان را می فرماید و بیچارگان را دادرسی می نماید.‏ @nyaz_ir
برگی زرین از امام خمینی(۱۴۴) ‏‏فصل در ارکان توبه ‏ ‏‏بدان که از برای توبه کامله ارکان و شرایطی است که تا آنها محقق نشود، توبه صحیحه حاصل نشود. و ما به ذکر عمده آنها که لازم است می پردازیم.‏ ‏‏یکی از آنها، که رکن رکین اوست، ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته، و دیگر، عزم بر برگشت ننمودن بر آن است همیشه. و این دو در حقیقت محقق اصل حقیقت توبه و به منزله مقومات ذاتیه آن است. و عمده در این باب تحصیل این مقام و تحقق به این حقیقت است. و آن، چنان صورت پذیرد که انسان متذکر تأثیر معاصی در روح و تبعات آن در عالم برزخ و قیامت بشود از وجه معقول و منقول. چنانچه پیش اصحاب معرفت مبرهن و در اخبار اهل بیت عصمت، علیهم السلام، وارد است که از برای معاصی در عالم برزخ و قیامت صورتهایی است به مناسبت آنها، که در آن عالم دارای حیات و اراده هستند و انسان را از روی شعور و اراده عذاب و آزار می نمایند، چنانچه آتش جهنم نیز از روی شعور و اراده انسان را می سوزاند، زیرا که آن نشئه نشئه حیات است. پس، در آن عالم صورتهایی نتیجه اعمال حسنه یا قبیحه ماست که با ما محشور می گردد. و در احادیث شریفه و قرآن کریم تصریحا و تلویحا ذکر این مطلب بسیار شده، و مطابق است با مسلک حکمای اشراق و ذوق و مشاهدات اهل سلوک و عرفان. و همین طور از برای هر معصیتی در روح اثری حاصل شود، که آن را در احادیث شریفه به «نقطه سودا‎‏» تعبیر فرمودند، و آن کدورتی است که در قلب و روح پیدا شود و کم کم افزون می شود و انسان را منتهی می کند به کفر و زندقه و به شقاوت ابدی می رساند، پس، انسان عاقل اگر تنبه بر این معانی پیدا کرد، و به فرموده های انبیا و اولیا، علیهم السلام، و عرفا و حکما و علما، رضوان الله علیهم، به قدر قول [یک ] نفر طبیب معالج اعتنا کرد، لا بد از معاصی پرهیز می کند و گرد آنها نمی گردد. و اگر خدای نخواسته مبتلا شد، بزودی از آن منزجر می شود و پشیمان می گردد، و صورت ندامت در قلبش ظاهر می شود. و نتیجه این پشیمانی و ندامت خیلی بزرگ است. و آثار آن خیلی نیکو است، و عزم بر ترک مخالفت و معصیت بر اثر ندامت ‏‎‏حاصل شود. و همین که این دو رکن توبه حاصل شد، کار سالک طریق آخرت آسان شود و توفیقات الهیه شامل حال او شود، و به حسب نصّ آیه شریفه : نّ الله یحبّ التّوابین.‏‎ و این روایت شریفه محبوب حق تعالی شود اگر در این توبه خالص باشد.‏ @nyaz_ir