🌸اهمیت نمازصبح🌸
#نمازصبح از میان نمازها این امتیاز دارد که ملائکه شب وملائکه روز آنرا مشاهده می کنند. بنابراین نماز صبح که در اول وقت خوانده شوددر دو پرونده ثبت میشود.
📒وسایل شیعه/ج۳/ص۱۵۶
چون کنم یاد تو ، نوری با من است
غایبی ، اما حضوری با من است
درد دلها میکنم با “عکس” تو
وه عجب “سنگ صبوری” با من است !
#به_وقت_فرمانده
#پایان_مماشات
🌒شبــ شمـــا شهـــــدایی🌚🍂
2.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔲✔️ والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است!
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی
#بصیرت
#ولایت_مداری
#حجاب
#ایران
437.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جواب دندان شکن رهبری به فرح دیبا و شازده😂😂
شتر در خواب بیند پنبه دانه😎😏
#لبیک_یا_خامنه_ای
#پایان_مماشات
🇮🇷 کانال استاد گرجی همدانی
👇👇👇
🌺 @o_gorji
504.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 همین تور که میدونید ما ۱۴۰۰سال داریم اشتباه می گیم کلبرا درسته 🤦♂
🔹 حتی بلد نیستی اسمش رو درست بگی!
کلبرا یا کربلا؟
#پایان_مماشات
#کربلا
#لبیک_یا_خامنه_ای
14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️جواب دندان شکن طلبه انقلابی و بسیجی به فضله ریزی های عبدالحمید
❌ آیا عبدالحمید مهره صهیونیستی هست؟
🗣حجت الاسلام حیدرپور
🔴 اعتراضات در یک نگاه:
شروع:
۱. زن، زندگی، آزادی
ادامه:
۲. سنگ، اغتشاش، قربانی
هدف:
۳. بغل، بدن، مجانی
نتیجه:
۵. بیشرمی، بیشرفی، عریانی
سوءاستفاده:
۴. داعش، ترور، ویرانی
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رصد پهپادی و لحظه ای شعار نویسها
🔹سازمان اطلاعات سپاه افرادی را که با استفاده از شعار نویسی قصد برهم زدن نظم و آرامش عمومی جامعه را داشتند بازداشت کرد.
757.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ خدا حفظ کنه مهران رجبی عزیز
🔹 سعودى اینترنشنال شماره مهران رجبی رو منتشر میکنه که بهش فحش بدن و بیش از ٧ هزار تماس از خارج کشور داشته که مزاحمش میشدن!
🔹 اما جواب دندان شکنی که مهران رجبی به یک ایرانی که از اسرائیل مزاحمش میشه رو میده از زبون خودش بشنوید
💠 این روایت واقعی و بیواسطه است.
💥من آنجا بودم. توی بازار تهران نزدیک مترو امام خمینی. نیمه آبان ۱۴۰۱ بود و هوا کمی سرد شده بود. از حال و هوای این روزهای شهر دلم گرفته بود. از صحنههای غریبی که این روزها دست به دست میشد و قصهی کربلا را برایم تداعی میکرد.
همینطور که غرق در حال خودم بودم سرم را بالا آوردم. مرد فاصله زیادی با من نداشت. عمامه ی سفیدی بر سر داشت و عبایی قهوهای بر دوش و عصا زنان جلوتر از من راه میرفت. نمیدانم چطور جرات کرده بود در این اوضاع و احوال با لباس روحانیت که امروز چون دیروز و فردا خار چشم بیگانگان است، از خانه بیرون بیاید. در همین فکرها بودم که ناگهان پسر جوانی به او نزدیک شد. دستش را به سمت عمامه آن مرد روحانی برد. همه چیز در چند ثانیه اتفاق افتاد. مرد روحانی فهمید و قبل از آنکه پسر کاری کند و جسارتی به لباس پیامبر بکند، برگشت و عمامه خود را از سر برداشت و به او داد و گفت: اگر این را میخواهی و دردت این است بیا این برای تو. اما مطمئن باش که تو اشتباه میکنی ،ان تبلیغاتی که نسبت به ما کرده اند اگر درست بود من امروز اینقدر راحت و عادی کنار تو در خیابان بدون محافظ راه نمی رفتم . پسر جان خوب چشمانت را باز کن و گول بیگانه ها را نخور.
پسر جوان که به شدت جا خورده و دست و پایش را گم کرده بود. انگار توقع چنین برخوردی را از آن مرد روحانی نداشت. گویا تمام معادلات و ذهنیتش درباره روحانیت به هم خورده بود.
آن مرد روحانی عمامه را بر سر گذاشت و سر جوان را در میان دستهایش گرفت و بوسید. جوان گول خورده حالا به خودش آمده بود و شرمندگی از نگاهش میبارید. خم شد و دست آن روحانی را در کمال شرمندگی بوسید.
هوا سرد بود اما من دلگرم شده بودم. در دلم حسرت خوردم که ای کاش از این صحنه فیلم میگرفتم. دلم میخواست تمام شهر را جمع کنم و قصهی امروز را برایشان روایت کنم.