eitaa logo
دنیاے قــــدیم...💯
88.4هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
6 فایل
﷽ 📸مجموعه ای بسیار نفیــــس و خاطره انگیز از تصاویر آرشیوی و حکایتــــ های قدیمــــی پیش ماست همراه ما بمانید 😎🤞 #همراه‌با‌کلی‌مطالب‌نوستالژی. اگه‌این‌کانال‌حالتوخوب‌کرد‌به‌بقیه‌هم‌معرفیش‌کن🪻 ‌فقط تبلیغات👇 @ham_18
مشاهده در ایتا
دانلود
مظفرالدین شاه همراه با هیات فرانسوی در حال شکار درسفرش به فرانسه ( شکارگاهی در لورن در شمال شرقی این این کشور) ‌💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هنگامی که به انیشتن خبر دادند کتابی بر علیه او به نام "صد نویسنده علیه انیشتن" منتشر شده است پاسخ داد: چرا صد تن؟ اگر من بر خطا باشم یکی هم کافیست... 💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
✔️تقوا چیست؟ شاگردی از عابدی پرسید: تقوا را برایم توصیف کن عابد گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود، مجبور به گذر شدی چه میکنی؟ شاگرد گفت: پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه میروم تا خود را حفظ کنم عابد گفت: در دنیا نیز چنین کن! تقوا همین است از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار زیرا کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شده اند. 💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
به جز من کیا اینو داشتند؟ 💯ما اینجاخاطرات‌تون‌رو زنده‌میکنیم https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
زنده را تا زنده است بايد به فريادش رسيد! بی خبر از هم خوابیدن چه سود؟ بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟ زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟ گر نرفتی خانه اش تا زنده بود خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟ گر نپرسی حال من تا زنده ام گریه و زاری و نالیدن چه سود؟ زنده را در زندگی قدرش بدان ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟ گر نکردی یاد من تا زنده ام سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟ 👤شیخ بهایی 💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
آورده‌اند که شخصی به مهمانی دوست خسیس رفت. به محض این که مهمان وارد شد. میزبان پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر. پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت. پدر از او پرسید: پس گوشت چه شد؟! پسر گفت: به نزد قصاب رفتم وبه او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده، قصاب گفت: گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد. با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده. او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم، و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده، او گفت: شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کفایت آب داریم. این گونه بود که دست خالی برگشتم. پدر گفت: چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد. پسر گفت: نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم!! 💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی در 👇 https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
💢هشدار جدی برای مردان متاهل💢 ✅مرجع تخصصی مشکلات آقایان👇 https://eitaa.com/joinchat/1126236963C21db4b2655 ⚠️بالغ بر ۸۰درصد آقایان درگیر مشکلات خصوصی هستند که سرطان پروستات درکمین اونهاست⚠️ ‼️78 درصد طلاق ها در ایران‼️ ✅ویزیت تخصصی حکیم سامان مجیدی 👇 https://formafzar.com/form/4k0lv https://formafzar.com/form/4k0lv
نقل است دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی می‌کرد. نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه‌ای از اتاق رفت و زار زار گریست. گفت: «خدایا من چه گناهی کرده‌ام بخاطر مادرم بر نفسم پشت‌ پا زده‌ام. من خود، خود را مقطوع‌النسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی‌ام را از من نگیر.» گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.» از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامع‌ترین لغت‌نامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد. 💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇 https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
کوپن قند و شکر در سال ۱۳۲۱ 💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇 https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
اینم یک قاب دیگه از دوخت و دوز مادرامون... 💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇 https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«کارل یونگ» فیلسوف و روان‌شناس برجسته جمله‌ای داره که قوت قلب همه ی آدم‌های بالای چهل سال است👌 💯اجتماع‌دهه‌پنجاهیا،شصتیاو‌هفتادی‌های‌ایتا https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
یادش بخیر لذتے ڪه توے خوابیدن با لباس مدرسه توے رختخواب بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت توے هیچ چیزے دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت یادش بخیر؛ در به در دنبال یڪے میگشتیم ڪتابامونو جلد ڪنه ! همیشه تو مدرسه عادت داشتم همڪلاسے هامو بشمرم تا ببینم ڪدوم پاراگراف براے خوندن به من مے فته یادش بخیر یڪے از استرس هاے زمان مدرسه این بود ڪه زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتے ؟!! افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه از انتصاب به عنوان مدیر ڪل شرڪت مایڪروسافت هم بالاتر بود من مدرسه ڪه میرفتم همیشه سر ڪلاس به این فک میڪردم ڪه اگه پنڪه سقفے بیفته ڪله ڪیا قطع میشه وقتے سر ڪلاس حوصله درس رو نداشتیم الڪے مداد رو بهانه میڪردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه ڪلاس دم سطل آشغال بتراشیم تو مدرسه آرزومون این بود ڪه وقتے از دوستمون مے پرسیم درستون ڪجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن یادتون میاد اوج احتراممون به یه درس این بود ڪه دفتر صد برگ واسش انتخاب مے ڪردیم !!!!!!!!!! يادش به خير... چه زود بزرگ شدیم و آرزوها و خاطرات زیباے ڪودڪیمون رو فراموش ڪردیم . تقدیم به همه دوستان یادش بخیر، ﺑﭽﻪ ڪه ﺑﻮﺩﯾﻢ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺎﺩرو میگرفتیم تا ﮔﻢ ﻧﺸﯿﻢ یادتون نیست عڪس برگردون میخریدیم و با آب دهن میچسبوندیم تو دفترمون یا عڪس آدامس خرسے رو با آب دهن میچسبوندیم ساق دستمون ڪلے هم ڪیف میڪردیم یادت میاد؟؟؟؟ وقتے ڪوچیک بودیم تلویزیون با شام سبڪ با پنڪه شماره 5 مشقاتو مینوشتے خط خط از بالا به پایین//////// اون وقتا زندگے شیرین بود و طعم دیگه اے داشت یادت میاد؟؟؟ وقتے ک صداے هواپیما رو میشندیم مے پریدیم تو حیات براش دست تڪون میدادیم مے نشستیم به انتظارڪلاس چهارم تا با خودڪار بنویسیم یادت میاد؟؟؟ وقتے مامان مے پرسید ساعت چنده میگفتیم بزرگه رو6 و ڪوچڪه رو4 یادت میاد؟؟؟ وقتے نقاشے میڪردے خورشیدو رو زاویه برگه میڪشیدی یادت میاد؟؟؟ فڪرمیڪردے قلب انسان این شڪلیه♡ یادت میاد؟؟؟ در یخچالو ڪم ڪم میبستے تا ببینے لامپش چه جور خاموش میشه یادت میاد؟؟؟ اگه ڪسے بهت میگفت برو آب برام بیار اول خودت از سر لیوان میخوردی و دهنتو با دستت پاک میڪردی ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻦ ﭼﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﮐﺴے رﻮ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﻪ قديما شبا بالا پشت بوم ميخوابيديم و ستاره ها رو مے شمرديم و دلمون به وسعت يه آسمون بود ... اين روزها چشم ميندازيم به سقف محقر اتاقمون و گرفتارے هامونو مے شمريم ... قديما يه تلويزيون سياه و سفيد داشتيم و يه دنياے رنگے ... اين روزا تلويزيوناے رنگے و سه بعدے و يه دنياے خاكسترے ... قديما اگه نون و تخم مرغ تموم ميشد ، راحت مے پريديم و زنگ همسايه رو هر ساعتے از شبانه روز مے زديم و كلے باهاش مے خنديديم ... اين روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر ميگرديم تا كه مجبور نشيم باهاش سلام عليك كنيم ... قديما از هر فرصتے استفاده مے كرديم كه با دوستا و فاميل ارتباط داشته باشيم چه با نامه چه كارت پستال و چه حضورے ... اين روزها با "بهترین دستگاه هاے رسانه ای" هم ، ارتباط با هم نداريم ... قديما تو يه محله جديد هم كه مے رفتيم با دقت و اشتياق به همه جا نگاه مے كرديم ... اين روزها دنيا را از پشت دوربيناے عكاسے و فيلمبردارے مے بينيم ... قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل... این روزا پر از تعطیلے، ولے ڪو پدربزرگه؟ ڪو اون فامیل؟ ڪو اون خونه؟ قديما توے قديما موند.. 💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇 https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f