نیازمندی ها....
#نوستالژی
💯اینجا خاطرات هر ایرانی زنده میشه/کلیک کن
جالبه بدونید در قدیم از میوه های درخت خرنوب برای تایید خلوص طلا استفاده میشد و 24 دانه خرنوب با یک سکه طلا برابر بود. کلمه عیار، (واحد خلوص طلا) از ریشه نام این میوه گرفته شده!
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
خاطره ای از یک مهندس نفت !!
ﺳﺎﻝ ۸۱ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﺪﻡ ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺴﻠﻮﯾﻪ ﯾﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺎﺭﺱ ﺟﻨﻮﺑﯽ
ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺍﻭﺝ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﭘﺎرﺱ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺸﺪ. ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻫﻤﯿﻨﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺳﺎﻋﺖ ۹ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﻭ ﺗﻮ ﭘﺎﺳﮕﺎﻩ ﺍﻣﻀﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ، ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ.
ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻡ، ﻣﺮﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺗﺎﺳﯿﺴﺎﺕ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺑﻘﯿﻪ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﮐﻮﺵ، ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻤﻮﻥ ﭘﺎ ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ سوشی ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﻭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﯿﻪ، ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﻋﻮﺗﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ، ﺳﻮﺷﯽ ﻣﻬﻤﻮﻧﻢ ﺑﺎﺷﯽ .
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺼر ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻭ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻦ.
ﺧﻮنش ﯾﻪ ﮐﺎﻧﮑﺲ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺍﺷﺖ، ﺣﻤﺎﻡ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ، ﮐﻮﻟﺮ ﺍﺳﭙﻠﯿﺖ ﻭ ...
ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ایشون ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ، ﯾﻪ ﻇﺮﻑ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺍﺯﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺭﻡ، ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻣﺰﻩ ﺑﻮﺩ ! ﺧﯿﻠﯽ !
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ( ﮐﻮﺟﻮ ) ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﮑﻼﺗﯿﻪ؟ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻣﺰﻩ ﺍﺳﺖ.
ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﺁﻭﺭﺩﻡ، ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺐ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﭘﺮ ﻣﺎﺭﮐﺖ ﺷﮑﻼﺕ نمیخری؟
ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ﺁﺧﻪ ( ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ) ﺑﺎ ﺳﯿﻨﯽ ﭼﺎﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﭘﯿﺸﻢ ،ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭ ﮐﻪ ﭼﺎﯼ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ گفت:
ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺭﻭﺯﯼ ۱۶ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﺭﺩ،ﺑﺎﺑﺖ ۸ ساعتش ﻣﺰﺩ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ۸ﺳﺎﻋﺖ دیگه شو ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ، ﺗﺎ ﮐﺸﻮﺭﻣﻮﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﻪ، ۲ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻓﺪﺍ ﮐﺮﺩ، ﻣﻦ ﺑﺎ ﻣﺎﻟﯿﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﮊﺍﭘﻦ ﭘﺮﺩاﺧﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﻓﺘﻢ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﻮﻇﻔﻢ ﺩﺭﺁﻣﺪﻡ ﺭﻭ ﺗﻮ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﻢ.
ﻣﻦ ﻧﯿﻮﻣﺪﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺷﮑﻼﺕ ﺑﺨﺮﻡ
من ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻟﻄﻒ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﻡ ﺭﻭ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﻢ ...
ﻣﻦ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻡ مالیات و ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﻠﺖ ﮊﺍﭘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺭﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﮊﺍﭘﻦ ﺧﺮﺝ کنم.!
ﺧﻔﻪ ﺧﻮﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﺩﺭﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﺮﻭﺯ ﺩﺍﺩ ﺭﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ.
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺣﺎﺿﺮﯾﻢ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﮑﺸﯿﻢ؟
ﮐﺪﻭﻡ ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺣﺎﺿﺮﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ ﻧﺴﻠﻬﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﻪ ﺭﻓﺎﻩ ﺑﺮﺳﻦ؟
ﮐﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ تغییر رو از خودمون شروع کنیم، ﻧﮕﯿﻢ ﺍﻭﻝ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺑﻌﺪ ﻣﻦ؟
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﮕﯿﻢ ﺍﻭﻝ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ ﻫﻢ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ؟
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
🔻فردا دیره
امروزت رو همین امروز، زندگی کن
همین امروز لذتشو ببر،
و همین امروز برای آرزوهات تلاش کن
حسرت یعنی توی گذشته جا موندی،
و نگرانی یعنی اسیر آیندهای شدهای که
هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز نیفتاده!
اتفاقاتی که شاید هیچوقت نیفته،
آرامش و لبخند رو در آغوش بگیر
و امروز رو همون جوری که دوست داری
زندگی کن
💯اینجا خاطرات هر ایرانی زنده میشه/کلیک کن
رسم بازاریان قدیم بر این بود که اول صبح وقتی دکان را باز می کردند،
کرسی کوچکی را بیرون مغازه می گذاشتند اولین مشتری که می آمد جنس به او می فروخت وبلافاصله کرسی را به داخل مغازه می آورد (یعنی دشت نمودم )،
مشتری دوم که می آمد و جنسی می خواست حتی اگر خودش آن جنسی را داشت نگاه به بیرون می کرد که ببیند کدام مغازه هنوز کرسی اش بیرون است و دشت نکرده است آن وقت اشاره می کرد که برو آن دکان (که کرسی اش بیرون است) جنس دارد و از او بخر که او هم دشت اول را کرده باشد.
و بدین شکل هوای هم دیگر را داشتند...
و اینگونه جوانمردی و انصاف می چرخید و
می چرخید ...
وسط زندگی ها
سفره ها...
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید/کلیک کن
🐎 زوج خوشبخت
روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند. در این مراسم سردبیرهای روزنامههای محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشان (راز خوشبختی آنها) را بفهمند.
سردبیر پرسید: "آقا واقعا باور کردنی نیست؟ چنین چیزی چطور ممکن است؟"
مرد روزهای ماه عسل را به یاد میآورد و میگوید: "بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم. آنجا برای اسب سواری، دو اسب مختلف انتخاب کردیم. اسبی که من انتخاب کرده بودم خوب بود. ولی اسب همسرم به نظر کمی سرکش بود.
در طول مسیر اسب همسرم ناگهان پرید و همسرم را از زین انداخت.
همسرم خودش را جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت: ”این بار اولت بود”.
بعد از چند دقیقه دوباره همان اتفاق افتاد. این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب کرد و گفت: ”این بار دوم بود" و بعد سوار اسب شد و راه افتادیم.
وقتی که اسب برای سومین بار همسرم را انداخت؛ همسرم خیلی با آرامش تفنگش را از کیف در آورد و شلیک کرد و آن اسب را کشت.
بر سر همسرم داد کشیدم و گفتم: "چه کار کردی روانی؟ دیوانه شدی؟ حیوان بیچاره را چرا کشتی؟"
همسرم نگاهی به من کرد و با آرامش گفت: "این بار اولت بود"!
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
🔻میگن ملا نصرالدین زنش رو کتک میزد ازش پرسیدن چیکار کرده؟ گفت هیچی! خرجی که نمیدم، سفر و تفریح که نمیبرم، کار که نمیکنم، چیزی هم نمیخرم! بالاخره باید یادش بمونه شوهر داره! برای همین میزنمش!
دقیقاً حکایت بعضی از آدما تو زندگیمونه! آزار میدن که یادمون بمونه هستند...!
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
🔻مواعظ اخلاقی بزرگان
✔️لقمان حکیم:
موعظه را بپذير و به آن عمل كن ، زيرا موعظه نزد مؤمن از عسل ناب شيرينتر است و براى منافق از بالا رفتن از پله بر پيرمرد كهنسال دشوارتر است
✔️علامه محمدحسین طباطبایی:
تا زنده هستید دائم مشغول صلوات فرستادن و خواندن سوره توحید باشید؛ زمـانی که انسان در قبر قرار گرفت آرزو میکند شـخـصی کنار قبرش بیاید و برایش یک فاتحه یا صلواتی بفرستد.
✔️شیخ جعفر مجتهدی:
کوتاه ترین و مطمئن ترین راه کمال، محبت اهل بیت علیهم السلام و خدمت خالصانه به خلق است.
✔️میرزا اسماعیل دولابی:
چشمت اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد،آقا را میبیند.
خلاصه نگو آقا غایب است؛تو نمیبینی...
✔️سیدعبدالله فاطمی نیا:
اگر زبان را نگه داریم، خیلی از مشکلات ما حل میشود.
#تلنگر
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید/کلیک کن
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
💥مقاربت طولانی بدون قرص و اسپری💥
‼️بدون عوارض و کاملا طبیعی‼️
🟢درمان دائمی اختلالات زناشویی همراه کلینیک رویال زیر نظر حکیم صیاد
☘️به راحتی مشکلات زناشویی آقایان را درمان کنید و به نزدیکی طولانی و با کیفیت برسید علاوه بر این قوای جسمی شما تقویت میشود تا رابطه طولانی را تجربه کنید
⭕ برای ورود به کانال کلینیک رویال روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/744620391C7e01b5e85d
⭕️ نوبت دهی مشاوره تلفنی کلینیک رویال👇🏻👇🏻
https://formafzar.com/form/xy9oa
من خانهام را
پر از رنگ ميكنم
پراز عطر زندگي ،
گل ميخرم , نان گرم ميكنم
و بـــاور دارم
زنـدگــي يـعني همیـن
بـهانـههای كوچـك خوشبختی...
صبح بخیر
💯اینجا خاطرات هر ایرانی زنده میشه/کلیک کن
هفت درس مولانا
✨عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
✨گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
✨خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
✨دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای حاشا مکن
✨ایکه از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
✨زر بدست طفل دادن ابلهیست
اشک را نذر غم دنیا مکن
✨پیرو خورشید یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
حضرت مولانا
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید/کلیک کن
#حکایت_قدیمی
روزی حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت. پيرزني را ديد بر سر قبری زجه زنان. نالان و گريان. پرسيد: مادر چرا گريه می كنی؟ پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر كرد؟ پيرزن جواب داد:350 سال!! داوود گفت: مادر ناراحت نباش.
پيرزن گفت: چرا؟ پيامبر فرمود: بعد از ما گروهی بدنيا می آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند. پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد: آنها برای خودشان خانه هم ميسازند، آيا وقت خانه درست كردن دارند؟ حضرت داوود فرمود: بله آنها در اين فرصت كم با هم در خانه سازی رقابت ميكنند. پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جای آنها بودم تمام صد سال را به خوشی و خوشحال کردن دیگران ميپرداختم.
برچرخ فلک مناز که کمر شکن است
بررنگ لباس مناز ک آخر کفن است
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
عروسی هم عروسیای قدیم
تمام عروسی ها توی خونه بود، حیاط رو میشستن و فرش میکردن و میز و صندلی میچیدن...
خانوم ها تو خونه و آقایون تو حیاط
از بعدازظهر عروسی شروع میشد
کسی نمیدونست دی جی چیه؟
ضبط داشتن با نوار کاست...آهنگ ها پشت هم پخش میشد، گاهی نوار کاست رو عقب جلو میکردن که آهنگ مورد علاقه شون پخش بشه و یه صدای «قیدخجئلقطدمئبب » از ضبط شنیده میشد...
شیرینی های عروسی « پاپیون و زبان» بود، میوه هم سیب و خیار
هنوزم که هنوزه وقتی سیب و خیار رو با هم میخورم یاد عروسی های قدیم میفتم...
مادر عروس و مادر داماد انقدر کار داشتن نه آرایشگاه میرفتن نه لباس درست حسابی میپوشیدن، کل مراسم درحال بدو بدو بودن...
شام دو سیخ کوبیده بود با پلو و گوجه و یه بسته کره با کاغذ روش و نوشابه کانادا زرد از اون شیشه ای باریک ها توی ظرفهای ملامین، چقدر هم که خوشمزه بود😍😋
بعد از تموم شدن مراسم خودمونی ها بسته به میزان معرفت شون میموندن و ظرف میشستن و جارو میکشیدن و تو جمع کردن بساط کمک میکردن😊
درسته که عروسیای قدیم به نسبت الان خیلی ساده برگزار میشد اما به همه واقعا خوش میگذشت ...
💯اینجا خاطرات هر ایرانی زنده میشه/کلیک کن
معرفی برنامه های تلویزیونی کودکان در سالهای جنگ
پاراگراف اولش رو بخونید تا حال و هوای اون سالها رو حس کنید...
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قسمت قصه های مجید رو یادتونه؟
چقدر حرص خوردیم و استرس کشیدیم
چقدر دلمون براش می سوخت
چقدر تنها بود این بچه
#نوستالژی
💯اینجا خاطرات هر ایرانی زنده میشه/کلیک کن
🔻در فرهنگ فارسی اشعار و ابیاتی وجود دارند که به صورت ضرب المثل در آمده اند ولی مصرع اول آنها مشخص نیست و تنها مصرع دوم معروف شده. در ادامه تعدادی از مشهورترین این ابیات را برای شما قرار میدهیم.
گر دایره ی کوزه زگوهر سازند
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
(بابا افضل)
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
(سعدی)
هر دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
(حافظ)
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
(فردوسی)
امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان
(سعدی)
صوفی نشود صافی ، تا در نکشد جامی
بسیار سفر باید ، تا پخته شود خامی
(سعدی)
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یارب مباد آن که گدا معتبر شود
(حافظ)
در محفل خود راه مده همچو منی را
افسرده دل افسرده کند انجمنی را
(قائم مقام)
مرو به هند و بیا با خدای خویش بساز
به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است
(صائب اصفهانی)
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
(حافظ)
زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی،
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
(صائب تبریزی )
💯آرشیو نفیس ترین مطالب قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
.
⚠️ دیر بجنبی طلاق در انتظار شماست⚠️
📊طبق آمار📈
%65 از طلاق هایی که تو کشور مااتفاق میافتد بِخاطر مُشکلات در رابطه جنسی وزناشُویی است•🤷♂
درمان قَطعی مسائل و اختلالات آقایان
برای دریافت مشاوره رایگان کلیک کنین👇
https://eitaa.com/joinchat/1967718856C221b4affac
توپ جنگی عثمانی بنام "قمپز" که قدرت تخریبی نداشت اما به خاطر صدای مهیبش ترس به دل دشمن میانداخت. بعدها سربازان ایرانی هر وقت این صدا را می شنیدند می گفتند "نترسید!
قمپز در كردن !
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
🔻اصفهان، پل خواجو، عصر تابستان و شیر بلال روی ذغال
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
#حکایت_قدیمی
حکایت دختر شاهزاده فراری و وسوسه کردن میرداماد طلبه جوان
شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد.
دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.
از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ... . محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟
محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... . لذا علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگران وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
تفاوت میان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه!
"اما شاه(مظفرالدین شاه) چشم داشت به مال غیر ندارد. درست در کارها پیروی جد بزرگ خود محمدشاه طاب ثراه را نموده. به کلی از کارهایی که شاه شهید(ناصرالدین شاه) می کرد کناره دارد و هرگز پیرامون آن اعمال نمی شود. در تقدس و مهربانی هم مثل محمدشاه است. به افعال محمدشاه غازی بیشتر مایل است تا به کارهای پدر تاجدار خود. اگر این عزل چنانچه می گویند پیشنهاد خاطر شاه شهید بود آن وقت واقع شده بود یکان یکان آن طایفه را به نان شب محتاج می کرد. صدمات می زد که به عقل هیچ کس درست نمی آید. چنانچه صدور ماضی را همین طور کرد. ناصرالدین شاه به گرفتن مال مردم مولع و حریص بود و بهترین لذایذ این کار را می دانست".
منبع: روزنامه خاطرات عین السلطنه جلد دوم صفحه ۱۱۰۶
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
دونالد ترامپ پس از برد يك ميليون دلار در جريان قمار در هندوستان!
ترامپ قمارباز !🤔
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن