هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
دیابت درمان شد❗️❗️❗️
انسولین و قرص قند هیچوقت درمانتون نمیکنه
❌تا آخر عمر محتاج به مصرف دارو هستید و دچار نارسایی کبدی میشید😱
با *درمان دیابت و قطع قرص یا انسولین* زندگی بهتر رو تجربه کنید ✅
همین الان به خانواده دیابت بپیوندید و از مشاوره های رایگان ما استفاده کنید👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3136553682Ce3dc264f09
پروردگارا
روزم را با نام تو آغاز می کنم
نامت را همیشه بر زبانم جاری گردان
و امروز را روز خوب و آرامی برایم رقم بزن
#صبح_بخیر♥️
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا/کلیککن
ایشون همونیه که پوستمون رو لوله میکرد
سفیدآب...
فقط فلسفه اون مهر های روشون چی بود خدایی؟ ناخوانا و بی اهمیت
#نوستالژی
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
حُسنی مبارک در بیمارستانی در آلمان بستری بود!
دکتر پرسید این کیست!؟
پرستار گفت این آقا سی سال حاکم مصر بوده است!
دکتر گفت : حتما زمامدار بی لیاقتی بوده است!
پرستار جواب داد :
مگر شما ایشان را می شناسی!؟
دکتر گفت نه!
ولی کسی که در سی سال نتوانسته در کشورش بیمارستانی بسازد که خودش و مردمش را معالجه کند، حتما زمامدار بی لیاقتی بوده است!
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن↙️
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
۵ بهمن ۱۳۵۸ - نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
تبلیغ کفش فوتبال و تیم ایران در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید↙️
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
ابوالحسن بنیصدر و مسعود رجوی در حال بازی در حیاط محل اقامتشان پس از فرار از ایران به فرانسه٬ حومه پاریس
(سال ۱۳۶۰)
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید↙️
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
خدا رو شکر سوراخش سمت ما نیست!
تصویری ناراحت کننده از جامعه ی امروزی ما ...
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
در زمانهاى قديم، مردی ساز زن و خواننده ای بود؛ بنام "برديا"
که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی
و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت...
بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.
بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .
بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد،
سر برداشت تا ببیند کیست.
شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.
شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟
شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود
و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد
و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.
به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر،
مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت
خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر
اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند.
اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم.
اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی
و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.
خدایا تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی.
به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار
و زیر بار منت ناکسان قرار نده...
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
محصولات معجزه ۱۸۱ رو امتحان کردی😍
✅رفع لک و کک و مک
✅سفید و بلوری کردن پوست
✅مراقبت و سلامت پوست
اینجا رو لمس کن و زیبایی رو به پوستت هدیه بده🤩
لینک کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/1630077700C1f7c664972
آیدی سفارش👇
https://eitaa.com/Aiabra
“الان میرم به مامانت میگم”
یکی از ترسناک ترین جمله های دوران ما بود …
#نوستالژی
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا/کلیککن
ﺷﺮﻟﻮﮎ ﻫﻮﻟﻤﺰ ﮐﺎﺭﺁﮔﺎﻩ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﻣﻌﺎﻭﻧﺶ ﻭﺍﺗﺴﻮﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺻﺤﺮﺍ ﻧﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﺷﺐ ﻫﻢ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﺯﯾﺮ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻧﺪ .
ﻧﯿﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﻫﻮﻟﻤﺰ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ. ﺑﻌﺪ ﻭﺍﺗﺴﻮﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﭼﻪ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ؟
ﻭﺍﺗﺴﻮﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﻬﺎ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ .
ﻫﻮﻟﻤﺰ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؟
ﻭﺍﺗﺴﻮﻥ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﻘﯿﺮﯾﻢ .
ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﺯﻫﺮﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺝ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻭﺍﯾﻞ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ، ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺮﯾﺦ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﺫﺍﺕ ﻗﻄﺐ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺪﻭﺩ ﺳﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺷﺮﻟﻮﮎ ﻫﻮﻟﻤﺰ ﻗﺪﺭﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻭﺍﺗﺴﻮﻥ ﺗﻮ ﺍﺣﻤﻘﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﯿﺴﺘﯽ .
ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﻭﻝ ﻭ ﻣﻬﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺍﯾﻨﺴﺖ
ﮐﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
✔️ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﮐﻨﺎﺭ دست ماست، اما ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺩﺳﺘﻬﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ.
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید/کلیک کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوانندگی امیر جعفری در تلوزیون نوروز ۱۳۷۳ :))
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
زمانی که دستگاه سونوگرافی هنوز اختراع نشده بود و دیدن ۳ قلو همچین نتیجه ای می توانست داشته باشد!😂
سال ۱۹۴۶ میلادی
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
صدام حسین در زمان بازداشت در حال شستن لباس
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید↙️
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
در سال ۱۹۳۷ در انگلستان یک مسابقه فوتبال بین تیمهای چلسی و چارلتون بعلت مِه غلیظ در دقیقه ۶۰ متوقف شد. اما «سام بارترام» دروازبان چارلتون ۱۵ دقیقه پس از توقف بازی همچنان درون دروازه بود!
زیرا بعلت شلوغی پشت دروازه اش سوت داور را نشنیده بود. او با دست هایی گشاده و با حواس جمع در دروازه می ماند و با دقت به جلو نگاه می کند تا به گمانخودش در برابر شوت های حریف غافلگیر نشود. وقتی پانزده دقیقه بعد پلیس ورزشگاه به او نزدیک شد و خبر لغو مسابقه را به او داد سام بارترام با اندوهی عمیق گفت: چه غم انگیز است که دوستانم مرا فراموش کردند در حالی که من داشتم از دروازه آنها حراست می کردم.
در طول این مدت فکر می کردم که تیم ما در حال حمله است و به تیم رقیب مجال نزدیک شدن به دروازه ی ما را نداده است.
💫در میدان زندگی چه بسیار بازیکنانی هستند که از دروازه آنها با غیرت و حمیت حراست کردیم اما با مه آلود شدن شرایط در همان لحظه اول میدان را خالی کرده و ما را تنها گذاشته اند.
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید/کلیک کن
دختری به نام نیلوفر بهبهانی فوت کرد، مادرش گفت برای شادی روحش مدرسهای بسازند.
مدیران آموزش پرورش به مادرش گفتند اسم مدرسه را بگذاریم نیلوفر بهبهانی؟
گفت نه! فقط نیلوفر.
حالا اسم مدرسه را گذاشتند مدرسه فقط نیلوفر!
+همین که «نه! فقط نیلوفر» نگذاشتند یعنی هنوز جای امیدواری هست!
+باز جای شکرش باقیه که خانمه نگفته بوده "نیلوفر خالی"
💯 کانال دنیای قدیم ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
در زمان مصدق ، آمریکا برای اصلاح نژاد خرهای ایران تعداد ۱۰۵ الاغ که از قبرس خریداری کرده بود به ایران هدیه داد که شاید یکی از عجیب ترین هدیههای تاریخ باشد.
( خر کمه میرن از قبرس میارن )
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید↙️
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
شاید این محاسبات از دیفرانسیل، جبر و هندسه هم سخت تر بود 😁
#نوستالژی
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
از نشونه های تمیزی بچه ها دهه ۶۰
#نوستالژی
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
تو یکی از شبکه های اجتماعی پرسیدن چی نشونه ی واضحه براتون که سنتون رفته بالا و پیر شدین؟ جواب هاش باحاله:
-اینکه واقعا برات مهم نیست بقیه چه فکری در موردت میکنن
-اینکه صبح که از رو تخت میای پایین تا دو دقیقه مثل یه نوزاد زرافه راه میری
-توی فرمهای انلاین برای رسیدن به سال تولدت خیلی باید بری پایین
-مد لباسهای جدید به نظرت مسخره و موزیکهای جدید برات آشغاله
-بد خوابیدن یه مشکل همیشگیه
-به جای زانوی راست و زانوی چپ، زانوی خوب و زانوی بد داری
-وقتی میری دکتر و مشکلت رو میگی دکتر میگه اره دیگه اتفاق میفته، به حای اینکه برات کاری کنه
-وقتی اصطلاحات جوانها رو نمیفهمی و دلت هم نمیخواد وقت بذاری یاد بگیری.
-برای وسیله اشپزخونه ذوق میکنی.
-میفهمی خیلی از ادمها رو دوست نداری
-وقتی ساختمونهایی که ساختنشون رو یادته خراب میکنن چون فرسوده است
-صداهای بلند شدیدا میره رو مخت
-نامرئی میشی و هیچکس بهت توجه نمیکنه
-شبکه های اجتماعی دیگه برات مهم نیستن
-این از همهش بدتره: وقتی یکی رو میبینی که فکر میکنی ۱۰-۱۵ سال ازت بزرگتره بعد میفهمین هم سن هستین، بعد فکر میکنی پس چرا اینقدر ظاهرش از من پیرتره؟ و میفهمی ظاهر خودت هم همینه😭
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت
یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد:
برلین فوق العاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم میکنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابجا میشوند...
مدتی بعد نامه ای همراه یک چک دو میلیون دلاری از پدرش رسید که:
پسرم بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر...
💯اجتماعدههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
#حکایت_قدیمی
نامه واقعی به خدا
( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود و بسیار بسیار آدم فقیری بود.
یک روز نظرعلی به ذهنش میرسد که برای خدا نامه ای بنویسد. نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری میشود.
مضمون این نامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم ،
اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید :
"و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها"
«هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید :
"ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ میگوید،مسجد خانه ی خداست.
پس بهتره بگذارمش توی مسجد.
می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه!
او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد میگذاره.
صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها میخواسته به شکار بره کاروان او از جلوی مسجد میگذشته،
از آن جا که(به قول پروین اعتصامی) "نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن میکنه
نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه و ناصرالدین شاه نامه را میخواند و دستور میدهد که کاروان به کاخ برگردد.
او یک پیک به مدرسه ی مروی میفرستد،
و نظرعلی را به کاخ فرا میخواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور میدهد همه وزرایش جمع شوند و میگوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند پس ما باید انجامش دهیم.
و دستور میدهد همهٔ خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الآن در موزه گلستان موجود است
و نگهداری میشود.
✔️این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید. یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری فقط باید صفای دل داشته باشی
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f