خانم معلم همیشه پالتویش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت.
آنروز مادرِ دخترک را خواست.
او به مادر گفت: "متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکزی داره و اصلا چیزی یاد نمیگیره."
ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد.
وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوهی خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.
در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: "چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!"
دختر خندید و گفت "مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم.
چطور؟
هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم. اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده."
خیلی وقتها، تقصیر را گردن دیگران می اندازیم در حالیکه این ما هستیم که نیاز به تغییر داریم....!!
💯مطالب ناب را در دنیای قدیم مشاهده کنید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
🔴اولین بالشت طبیِ درمان دردگردن ودیسک کمر درایران😳
⁉️تو هم دوست داری صبحا بدون درد گردن و کوفتگی از خواب بلند شی!؟ 😫
❗️اما چون بالشتای طبی رو نمیشه بشوری بیخیال استفاده از بالشت مناسب طبی شدی!؟ 😭
یه کانال پیدا کردم که بهترین نوع بالشت طبیِ قابل شستشو در ماشین وضدتعریق رو به قیمت بی واسطه ازتولید میتونی بخری و اولین بیداریِ بدون درد گردن و کمر رو تجربه کنی🤩😍
https://eitaa.com/joinchat/2215183111Cf78a2dab1e
سریع عضو شو👆طرح فروش ویژه تک به قیمت عمده و ارسال رایگان رو دارن تا 2روزآینده 🤩
خانه اخوان/کاشان
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
بله دوستان
یه زمانی هم بالای سر تلویزیون کلوپا نوشته بود :
از انتخاب مبارز زن جدا خوداری کنید( چون کمی بیحجاب بودن)
همین
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
گذر زمان در آینه تصاویر
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
✔️اولین بار که تو مدرسه فهمیدم بعضیا به خوراکی میگن تغذیه اشتهام کور شد و دو زنگ تفریح افسرده بودم.
✔️یه وقتیم قوت غالبمون از این ویفرای موزی بود که پوست سبز داشتن، هنوز کیک و اینا اختراع نشده بود، فقط تیتاپ بود
✔️آدم از سی سالگی به بعد خیلی بیشتر به چیزهایی که نداره فکر میکنه
✔️وقتی مامانم همسنم بود منتظر میشدم بخوابه موهای سفیدشو بکنم؛ به خیالم پیریش متوقف میشد
صب۶تاموی سفید تو سرم شمردم و کسی نبود پیریمو متوقف کنه
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی از موتور سیکلت های قدیمی😍
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
محمود فرشچیان خطش اینجوری بوده بعد نگارگر شده یا اول نگارگر شده بعداً خطش اینجوری شده؟ زیباست بهنظرم.
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی را اینجا ببینید
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
چه وسیلههایی که تو خونه با این شیطونکا شکستیم و چه کتکهایی نوشجان کردیم😂
#نوستالژی
💯ما اینجاخاطراتتونرو زندهمیکنیم
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
هر وقت فکر کردید دیره به این فکر کنید که
ابوالقاسم بختیار دوره گردی بود که در 39 سالگی دیپلم گرفت، در 55 سالگی پزشک شد
و اولین جراح نوین ایرانی و یکی از بنیانگذاران دانشکده پزشکی تهران لقب گرفت.
💯دههپنجاهیا،شصتیاوهفتادیهایایتا
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
حسنک روزگار ما ...
گاو ما ما میکرد، گوسفند بع بع میکرد، سگ واق واق میکرد؛ و همه با هم فریاد میزدند حسنک کجایی ...
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن میکند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل میزند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت میزند.
دیروز که حسنک با کبری چت میکرد. کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است. کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس دوست شده بود. پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت میکرد. پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد میکرد چون زیاد چت کرده بود. او نمیدانست که سد تا چند لحظه ی دیگر میشکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد!
برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود. ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت. ریزعلی سردش بود و دلش نمیخواست لباسش را در آورد. ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله دردسر نداشت. قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد. کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ی مهمان ندارد. او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند. او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد. او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد. او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت ...
اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد؛
به همین دلیل است که دیگر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد...
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه در👇
https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f