هدایت شده از تبلیغات پر بازده💯
🏫موسسهی فرا مدرسه برگزار میکند؛
🔊شروع کلاسهای تقویتی دورهی ابتدایی؛
🔶ریشهیابی، بررسی و رفع اختلالات خواندن، نوشتن (املا) و ریاضی ( به صورت خصوصی)
🧠تقویت دو نیمکرهی مغز
📚تقویت دروس ابتدایی( ریاضی، علوم، فارسی و..) ( گروهی و خصوصی)
👨🏫 توسط معلمان با تجربه و تخصصی هر پایه👩🏫
⚡کلیهی پایههای ابتدایی⚡
⚡آمادگی برای امتحانات خرداد⚡
👤 ظرفیت کلاس های خصوصی: یک نفر
👥ظرفیت کلاسهای گروهی: ۵نفر
🔶 ظرفیت بسیار محدود🔶
👈حضوری و آنلاین💻
📞برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شمارهها و آیدی زیر در ارتباط باشید؛
📱09188106856
🆔 @FARA_MADRESEE2
⬅️عضویت در کانال ایتا:
➡️https://eitaa.com/fara_madrese
مرا برگردان
به روزهایی که دمپاییِ کهنه ام را
با جیک جیکِ نارنجیِ جوجه ای کوچک عوض میکردم
و باران
تنها
آوازِ شادی بود
در عروسیِ هاجر...
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه اینجا/کلیک کن
شما گمان میکنید هر اقدامی
میشود برای رفاه و حال مردم
یا آبادی مملکت است ؟
خیر فقط راه دزدی تازهای
بنظر مقامات عالیه میرسد
و اجرا میکنند !
#صادق_هدایت
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی اینجاست/کلیک کن
نوشتن "طبق یک سنت قدیمی پس از مرگ شاه یا ملکه انگلستان یه گروه تشکیل میدن و طی مراسمی خبر فوت شاه یا ملکه را به اطلاع زنبورهای سلطنتی میرسونن و ازشون میخوان با شاه/ملکه جدید بیعت کنن"
احتمالا زنبورها هم میگن به نیشم:)
تو عربستان مراسم میذارن با عکس ولیعهد و پادشاه جدید بیعت میکنن تو انگلستان از زنبورها میخوان با شاه/ملکه جدید بیعت کنن
فرقی نمیکنه کجای دنیا باشه جهل بشر را انتهایی نیست!
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی اینجاست/کلیک کن
#حکایت_قدیمی
🐈 جمله گربه رو دم حجله کشتن از کجا امده؟
میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است. پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند. بر خلاف نظر همه ، او میگوید که میتواند دخترک را رام کند. خلاصه پس از مراسم عروسی ، عروس و داماد وارد حجله میشوند و.... چند دقیقه از زفاف که میگذرد پسرک احساس تشنگی میکند . گربه ای در اتاق وجود داشته از او میخواهد که آب بیاورد. چند بار تکرار میکند که ای گربه برو و برای من آب بیاور. گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا میکند. سپس رو یه دختر میکند و میگوید برو آب بیار....
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن
بیایید ببینید براتون چی آوردم😂😍
صوتی و تصویری جهیزیه زمان ما در یک قاب😄
💯خاطرات هر ایرانی زنده میشه اینجا/کلیک کن
تهران، خیابان فردوسی، اوایل دهه ی ۱۳۴۰
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی اینجاست/کلیک کن
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم قديمى ترين فيلم موجود از دخمه یا استودان زرتشتيان در يزد است که در سال ۱۹۶۹ توسط آلبرت موریس فیلمبرداری شد، این در سال ۱۹۷۴ برنده اسکار بهترین فیلم مستند شد.
زرتشتیان آب، باد، خاک و آتش را مقدس میشمرند به همین دلیل مردگان را دفن نکرده و نمیسوزاندند و در آب هم نمیانداختند، زیرا گوشت مردار را نجس میدانستند. به همین جهت مردگان را در مکانی به نام استودان یا برج خاموشان رها کرده تا خوراک پرندگان و لاشخورها شوند.
پس از اینکه لاشه توسط کرکسها خورده شد استخوانها در چاه وسط ریخته میشد. دخمهها معمولا بر فراز بلندیهای شهر ساخته میشد. زرتشتیان از دوران باستان مردگان خود را به دخمه میبردند و با آیین خاصی در مرکز این دخمهها قرار میدادند.
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی اینجاست/کلیک کن
من خدا را در قُمقُمهی آب یافتهام!
در عطر یک گل
در خلوص برخی کتابها
و حتی نزد بی دینان!
اما تقریبا هیچگاه وی را
نزد آنانی که کارشان
سخن گفتن از اوست، نیافتهام...
💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی اینجاست/کلیک کن
#حکایت_قدیمی
🔸جوانی تصمیم گرفت از دختر موردپسندش خواستگاری کند، اما قبل از اقدام به این کار، از مردم درمورد آن دخـتر جـویای معلومات شــد.
🔹مردم چنـیـن جـواب دادنـد:
ایـن دخـتـر بـدنـام، بیادب، بدخـو و خـشـن اسـت.
🔸آن شـخـص از تـصـمـیـم خود منـصـرف شـد، بـه خـانـه برگشـت و در مـسیر راه با شـیـخ کهـنسالی روبهرو شد.
🔹شـیخ پرسید:
فرزندم چه شده؟ چرا اینقدر پریشان و گرفتهای؟
🔸آن شخص قـصـه را از اول تا آخـر برای شیـخ بیان نـمـود.
🔹شیخ گفت:
بـیا فرزندم من یکی از دخترانم را به عقد تو درمیآورم، اما قبل از آن برو و از مردم درباره دخترانم پرسوجو کـن.
🔸شخـص رفت و از مردم محـل درمورد دختران شیخ سؤال کرد و دوباره به نزد شیخ آمد.
🔹شیخ از آن جوان پرسـید:
مردم چه گفتـند؟
🔸جوان پاسخ داد:
مردم گفتند دختران شیخ، بسیار بداخـلاق، بـیادب، بیحیا، فاسق و بیبندوبارند.
🔹شیخ گفت:
با من به خـانه بیا!
🔸وقتی آن شخص به خانه شیخ رفت، بهجز یک پیرزن، کسی را ندید و آن پیرزن، همسر شیخ بود که بهخاطر عقیم و نازابودنـش هیچ فرزندی به دنیا نیاورده بود.
🔹زمانی که آن شخص از دیدن این حالت شوکه شد، شیخ به او گفت:
فرزندم! مردم به هیچکسی رحم نمیکنند و دانسته یا ندانسته در حق دیگران هرچه و هر قِسمی که خواستند حکم میکنند.
💢به قضاوت مردم اعتنا نکنید؛ چون آنها به حرفزدن و قضاوتکردن پشتسر دیگران، عادت کردهاند.
💯خواندنی ترین حکایتهای قدیمی را اینجا بخوانید/کلیک کن