🤩بالاخره جلسه بعد از یک ساعت تمام شد. اما جشن امضا و حلقههای کوچک پرسش و پاسخ تازه شروع شده بود.
💯آدمهایی که همه میخواستند #ام_علاء را بیشتر بشناسند.
سؤالها پرسیده میشد و خانم نویسنده هم با متانت و صبوری همه را پاسخ میداد.
👌جلسه ۲۰ دقیقه غیررسمیمان به دو ساعت کشیده شد.
✍️اگر خانم نویسنده میتوانست بماند و قصد رفتن نداشت؛
مخاطبان عزیز، گوش شنیدن بیشتر از اینها را هم داشتند.
این جلسه هم تمام شد اما ناگفته های #ام_علاء نه.
🔔بنا شد هم جلسه مفصلتری بگذاریم و هم میهمانان ویژهای چون خانوادهام علاء را دعوت کنیم.
🔹پ ن: انشاءالله به زودی مراسم رونمایی و نشست ویژه این کتاب ارزشمند را برگزار خواهیم کرد.
🖋️#یادداشت_بیسیمچی
📌 انتشارات شهید کاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
🙏🌹با تشکر و سپاس فراوان از عوامل محترم #انتشارات_شهید_کاظمی که دیروز برای برپایی این مراسم زحمت فراوانی کشیدند.
قصد داریم به امید خدا #ام_علاء را به همه بشناسانیم.
#ام_علاء
#بانوی_تراز
#انتشارات_شهید_کاظمی
📌کانال ما را به دوستانتان معرفی بفرمایید👇👇
@omalaa
📸این عکس را وقتی رفتم پشت بامِ خانه ی ام علاء، گرفتم.
♦️آقا سید باقر همراه همسر و فرزندانش توی خانه زندگی میکرد.
چند دقیقه ای ایستادم و به گنبد خیره شدم،
💔 نمی دانم #ام_علاء چند بار از اینجا دست روی سینه اش گذاشته و با حضرت امیر حرف زده!
💔نمی دانم چند بار از همین زاویه به مولا التماس کرد برای سلامتی و عاقبت به خیری اولادش!
🕯️نمی دانم چندین بار با آن فانوس کوچک نفتی، مارپیچ پله ها را به زحمت بالا آمد تا مطمئن شود بچه ها آرام خوابیده اند.
💔نمی دانم چندبار چشم دوخت به طلاییِ گنبد و اشک ریخت برای عماد و عزالدین... برای صادق، برای بازگشت علی و عبدالحسین.
💔نمی دانم چند بار کبوتر کلماتش را به سمت گنبد پرواز داد برای آزادی ابوعلاء...
🌷ولی میدانم بچه ها روی همین پشت بام ستاره ها را می شمردند و نیمه شب آوای مناجات حرم گوششان را نوازش می داد.
🌿ام علای عزیزم!
خانه ات آباد شد.
☀️حالا این خانه ی کوچک شصت متری که بوی شهید از آن استشمام میشد، قطعه ای از بهشت است که زیر پای زائرانِ مولایمان صیقل میخورد.
#حرم_امیرالمومنین_ع
#نجف_اشرف
#ام_علاء
#بانوی_تراز
@omalaa
چه خانه ی خوشبختی!
چه شصت متر بابرکتی!!!
☀️خانه داشت رنگ و بوی بهشت را می گرفت....
خانه شد گوشه ای از حرم..
شاید آقا سید صدرالدین، ایستاده و گذشته را مرور می کند...
شاید کودکی اش را می بیند میان خاکها... روزهای شیرینی که بالای پشت بام آیین مشاعل را برگزار می کردند...
شاید حسرت دیدار دوباره ی مادر.
.
و شاید صدای مامه از دل تلی از خاک برخاسته که می گوید:
(بعد امک يومه)💔
#ام_علاء
#بانوی_تراز
#سید_صدرالدین_قبانچی
#امام_جمعه_نجف_اشرف
@omalaa