eitaa logo
شکوفه های باغ انتظار
112 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1هزار ویدیو
49 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋مهدیه و لباس های سخنگو مهدیه با تعجب😳 نگاهی به لباس های 👚👕🧦داخل کمدش انداخت و پرسید: حرف می زنند؟!! مگر زبان👅 دارند؟ بله، درست شنیدی مهدیه جان، همه لباس ها با ما حرف می زنند. مهدیه با تعجب 🤔بیشتر گفت: ولی، ولی تا حالا شلوار👖 و لباس👚روسری 🧣و چادرم که با من حرف نزدند آخر چطوری حرف می زنند؟ مگر دهان👄 دارند؟ مامان گفت: الان بهت میگم مهدیه، وقتی خانمی را می بینی که لباس عروس👗 پوشیده به نظرت کیه؟ مهدیه با صدای بلند گفت: خوب معلوم است دیگر عروس خانم است. ادامه دارد
19.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞انیمیشن در مسیر باران_قسمت‌ ششم 👌بچه ها به نظرتون طاهر نقشه خودش رو عملی میکنه؟🤔 ادامه داستان رو حتما ببینید تا متوجه بشید...😊
✨امام صادق علیه السلام فرمودند: 🌱خَسفُ البیداءِ مِنَ المَحتُومِ *فرورفتن سرزمین بیداء و لشکریان سفیانی، از علائم حتمی ظهور است .* 📚غیبت نعمانی، ص۲۵۷ ✨از علائم حتمی نکته ای تو میدانی؟ 🌟می رود فرو در خاک ساز و برگِ سفیانی ✨سرزمینی آن هنگام می شود به کل نابود 🌟وعده ی خدا حق است گفته می رسد موعود  
🌸 این آیه خیلی قشنگ ، داره هزارتا آب و رنگ از کودکی هرکسی ، بلند میگه وقت تنگ مثل یه چشمه پاک، صاف و زلال و زیبا این آیه هست بچه ها، صلوات بر مصطفی 🎈
35.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞انیمیشن در مسیر باران_قسمت‌ هفتم 👌بچه ها جون رسیدیم به قسمت آخر انیمیشن زیبای در مسیر باران😊 ان شاءالله منتظر کارهای بعدی باشید..‌‌.🤗🤩
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋قسمت اول فرشته های مهربونم تو این قصه بریم ببینیم مهدیه با لباس قشنگش قراره با مادرش کجا بره... تو این قصه مادرش در مورد لباس سخنگو به مهدیه یه چیزایی میگه..... خوب خوب قصه رو گوش بدید تا ادامه قصه رو جلسه بعد براتون بفرستم ادامه دارد........
✨یادگاری_قسمت اول✨ ریان خیلی دلش گرفته بود. انگار یک آسمان ابر در دلش سنگینی می کرد! وقت خداحافظی بود و او دلش نمی خواست از امام خود جدا شود😢اما چاره ای نبود. باید پس از ماهها دوری از خانواده اش، به شهر و سرزمین خودش برمی گشت! وسایل سفرش را پشت شتر🐪خوب جابه جا کرد و به یکی از خدمت کارهای✨امام رضا علیه السلام که به او کمک می کرد، گفت: «لطفا سطلی آب💦به شترم بده تا بروم از آقا خداحافظی✋کنم!» بعد از پله های خانه بالا رفت. امام علیه السلام در اتاق، منتظرش بود. ریان جلوی در اتاق🚪که رسید، ایستاد و با خودش گفت: «یادم باشد یکی از پیراهن های👕آقا را به یادگاری بگیرم. همچنین تقاضا کنم چند درهم به من بدهد، تا برای همسر و دخترانم انگشتر💍 و سوغاتی🛍 بخرم. اگر به آنها بگویم این سوغاتی ها را از پول آقا خریده ام، حتما خیلی خوشحال می شوند!»😍 ریان در زد و بعد آهسته آن را گشود. ✨امام علیه السلام با دیدن او از جا برخاست. جلو آمد، او را بغل کرد و برایش دعا کرد. ریان دست در گردن آقا انداخت. نتوانست طاقت بیاورد، یکهو بغض دلش پاره شد و با صدای بلند گریه کرد😭 امام علیه السلام با مهربانی سعی کرد او را آرام کند. دو خدمت کار با شنیدن صدای گریه، به سوی او آمدند. ريان با چشم های اشک آلود😢دست امام را بوسید. می خواست حرفی بزند؛ اما غصه راه گلویش را بسته بود. سرانجام از امام عليه السلام جدا شد😔
3⃣گریه ✨حضرت یعقوب علیه السلام، پیامبر خدا، پسری به نام یوسف داشت که برادرانش به او حسادت کردند😬 و او را از پدرش دور کردند، بعد از آن حضرت یعقوب برای فرزندش یوسف بسیار کرد😭 💫امام سجاد علیه السلام نیز بعد از شهادت امام حسین علیه السلام برای پدرشان بسیار کردند😔 🌟امام زمان ارواحنافداه هم وقتی به یاد غم و غصه و سختیها و شهادت امام حسین علیه السلام می افتد، هر روز و هر شب برای امام حسین علیه السلام می کنند😢 ... ☑️
‏فیلم از طرف دوستدار او
34.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋قسمت دوم(قسمت پایانی) مهدیه تو این قصه میدونه که در مورد لباس پوشیدن خانم ها یک سری چیزها رو رعایت کنند..... اما بریم ببینیم مهدیه خانم تو این قصه چکار میکنه...... 😍😍😍😍
خوبه یا که نه جواب بدین بچه ها🤔 چیز خوبیه اگر که باشه به جا👌 مثلِ حضرتِ یعقوب که کرد حسابی😢 به خاطرِ یوسفش نداشت خوراک و خوابی🍎 برای حسین خیلی خیلی قشنگه😊 پاک می کنه دلاور با بدی ها می جنگه👹 امام عصرِ ما هم در عزایِ جدشون🏴 اشک میریزن همیشه مثل ابرِ آسمون🌧 خوبه برای حسین کنیم همیشه😔 چشمی که کرده بهشت نره نمیشه😍