#یا_حضرت_علی_اصغر💔🥀
با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را
چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را
به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد
رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را
#شب_هفتم #محرم💔🥀
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
🟢 مصیبت تحریف و دروغ در برخی منابر محرم
🔹باور کنیم حرف این مرد بزرگ، حاجی نوری را که میگوید:
امروز اگر کسی بخواهد بگرید، اگر کسی بخواهد ذکر مصیبت کند، بر مصائب جدیده اباعبدالله باید بگرید، بر این دروغهایی که به اباعبدالله علیه السلام نسبت داده میشود.
🔹 مثلا میگویند:
در همان گرماگرم روز عاشورا که میدانیم مجال نماز خواندن هم نبود و امام نماز خوف خواند، امام فرمود حجله عروسی راه بیندازید، من میخواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترهایم، لااقل شبیهش هم شده، در اینجا ببینم! (حالا قاسم یک بچه سیزده ساله است.) چرا؟ آخر آرزو دارم، آرزو را که نمیتوانم به گور ببرم.
🔹 شما را به خدا ببینید، یک حرفی است که اگر به زن دهاتی بگویی، به او برمیخورد. گاهی از یک افراد خیلی سطح پایین [میشنویم که] من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم، عروسی دخترم را ببینم. حالا در یک چنین گرماگرم زدوخورد که مجال نماز خواندن نیست، میگویند حضرت فرمود که من در همین جا میخواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد کنم و یک شکل عروسی هم شده است در اینجا راه بیندازم.
🔹 یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانیهای قدیم ما هرگز جدا نمیشد، عروسی قاسم بود، قاسم نوکدخدا، یعنی نوداماد؛ درصورتی که این قضیه در هیچ کتابی از کتابهای تاریخی معتبر وجود ندارد.
📗 استاد مطهری، حماسه حسینی، ص۶۷
🔻 کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇
eitaa.com/motahari_ir
t.me/motahari_ir
sapp.ir/motahari_ir
#مادر_آب🥀💔
هر ڪس به فڪر آبروداریسٺ اما
دل درهواے روضہے آب و رباب اسٺ
بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی
اصلاً خیال کن که تو اصغر نداشتی
#القلب_لدیڪ_یا_علی_اصغر 😭
#شب_هفتم #محرم💔🥀
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
1_1664271448.mp3
9.04M
🔳 #روضه #روز_هفتم #محرم
🌴چقدر بی خبر و بی هوا زدی نامرد
🌴چه کرده بود مگر با شما زدی نامرد
🎙 #محمود_کریمی
👌 #پیشنهاد_ویژه
﷽
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
بر درِ خیمه نشسته است و خبر میگیرد
خبرت را زِ منِ سوخته پَر میگیرد
چه کنم خیمه روم یا نروم آه ، رباب
بیشتر صبر کند درد کمر میگیرد
دستِ من نیست اگر دست به پهلو دارم
دستِ او نیست اگر دست به سر میگیرد
کاش میشد نَفَسی... یا که تکانی بخوری
دارد از شرمِ حرم قلبِ پدر میگیرد
چار پایان همه خوردند بجای تو از آب
چقدر آب لبِ طفل مگر میگیرد؟
مادرت گفت برو لیک بپوشان او را
این سفیدیِ گلو زود نظر میگیرد
مادرت گفت برو رو مزن اما آقا
تو اگر رو بزنی هلهله سر میگیرد
هرطرف مینگرم تیرِ سهشعبه آنجاست
آه این تیر مگر جا چقدر میگیرد
تیرش آنقدر مهیب است به هرکس بخورد
میشود رد زِ گلو و به جگر میگیرد
بعدِ پیراهن من نوبتِ قنداقهی توست
حرمله دارد از آن دور خبر میگیرد
سرِ قبرِ تو زِ من پیرزنی میپرسد
سرِ نوزاد به سرنیزه مگر میگیرد؟
حسن لطفی