#شهیدانہ
اولینبارڪهمیخواستبره:
آینهقرآنگـرفتمبراش/قرآنروبوسـیدوبازڪرد
ترجمہآیهروبرامخوند
ولےبارآخـریکہمیخواستبـره
وقتـےقرآنروبازڪرد، آیهروترجمهنڪرد!!
گفتمسـعیدچراترجمهنمیڪنی؟!
روبهمنڪردوگفت:
اگهترجمہآیهروبهتونبگمناراحتنمیـشین؟!
گفتم: نہ...
گفت:آیہشهادٺاومده،منبهآرزوممیرسـم
#شهیدسعیدبیاضیزاده
#رزقشبانھ |#امام_زمان
۱۴صلواتهدیہمےکنیم
جهتتعجیلدرفرجامامزمان"عج"
بهنیت#شهیدسعیدبیاضیزاده
هدایت شده از نَهجُالبَلاغِه
چون سختی ها به نهایت برسـد،
گشـایـش پدید آیـد، و آن هنـگـام
که حلقههای بلا تنگ گرد، آسایش
فرا رِسَد.
[ #نهجالبلاغه | #حکمت۳۵۱ ]
مَلجَــــــا
📔|#معرفیکتاب این کتاب توسط حجت الاسلام محمد داستانپور با هدف دادن آگاهیهای لازم برای پیشگیری از بی
#معرفیکتاب
این کتاب ارزشمند ، دفترچه خاطرات یکی از شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی بنام شهید «سعید مرادی» است که اکبر شاهدی مسؤل یکی از گروههای تفحص شهدا در مناطق جنگی پیدا کرده است. اولین عبارتی که در دفترچه این شهید بزرگوار به چشم می خورد این است.
(به یابنده: ای که این دفترچه را پیدا می کنی، اگر مردی، آن را به یکی از نشانی های زیر برسان. اگر هم مرد نیستی که یک فکری به حال نامردی خودت بکن.)
علی مؤذنی سپس یادداشت های شهید را به صورت کتاب درآورده و در اختیار علاقمندان قرار داده است. این دفترچه خاطرات مربوط به سالهای حضور شهید مرادی در جبهه است که به قلم خود او نگاشته شده است. شهید مرادی در ابتدای کتاب، جریان وداع با خانوادهاش برای حضور در میدان جنگ، سپس آشناییاش با ابراهیم رحمانی، محمد جوادی، عباس شاکری، علی ماکت و رضا شعبانی و نوجوان پانزده سالهای به نام رسول که همه اینها به جز ابراهیم رحمانی شربت شهادت را نوشیدهاند، اکنون این دفترچه در دست ابراهیم رحمانی است
-نهآبینهخاکی-
مَلجَــــــا
#معرفیکتاب این کتاب ارزشمند ، دفترچه خاطرات یکی از شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی بنام شهید «سعید مرادی»
🔗|#برشیازکتاب
یعنیوزنگناهانمناینقدرسنگیناست؟!