💠نقل شده است که علامه امینى فرمودند:
🏴شب و روز تاسوعا و عاشورا، براى سلامتى امام زمان صدقه دهید، چون قلبِ حضرت، اندوهناک جَدِّ غریب شان، حضرت سیدالشهداء است.
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@https://eitaa.com/omidmc
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
▂ ▄ فرات و قرار عاشقی ▄ ▂
سلام علیکم
به نظر شما چه کسانی هستند که اگر پیامبر هم هفتاد مرتبه برای آنها استغفار کنه خداوند آنها را نمیبخشد؟؟؟
🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیطانی ترین قهقهه ها!!!
برشی از سخنرانی حجت الاسلام راجی
#محرم
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@https://eitaa.com/omidmc
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
▂ ▄ فرات و قرار عاشقی ▄ ▂
معنای دقیق کلمات عاشورا و تاسوعا چیست
عاشورا و تاسوعا فراتر از معنای ساده عددی، باریکاندیشیهایی دارند؛ التاسوعا یعنی جایی که بتوان ظرفیت را بالا برد و فراخی ایجاد کرد و العاشوراء نیز جایی است که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان میشود؛ از این رو عاشورا یعنی روزی که میل معاشرت و رفاقت با امام(ع) به شدت بالا میرود.
اکثر قریب به اتفاق اهل لغت این تصور را داشتهاند که چون عشر و عاشر از یک ریشهاند و واقعه کربلا هم در دهم ماه محرم اتفاق افتاده است پس عاشورا یعنی دهم محرم؛ و بر همین قیاس تاسوعا را نیز که با تسع و تاسع شباهت ظاهری دارند روز نهم ماه محرم گفتهاند. اما این معنا به دلایل زیر اشتباه است:
- آیا واژه عاشورا برای دهم ماههای دیگر نیز به کار میرود؟ مثلاً آیا شنیده شده است که کسی به دهم ماه رجب هم عاشورا گفته باشد؟ یا این مفهوم مختص دهم ماه محرم است؟
- آیا اگر امام حسین(ع) مثلاً در یازدهم محرم شهید میشد، آنگاه تاسوعا با عاشورا عوض میشد و عاشورا واژه دیگری داشت؟
پس به دلایل ذکر شده معنای عاشورا و تاسوعا فراتر از معنای عددی آن می باشد .
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@https://eitaa.com/omidmc
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
▂ ▄ فرات و قرار عاشقی ▄ ▂
🕊عصر عاشورای جهرم
🌹🍃 در دهه اول محرم سیاه پوش عزای سرور و سالار شهیدان
مهر ماه سال 1362 شمسی را میتوان جزء عاشوراهایی دانست که دارای بیشترین تقارب با عاشورای سال 61قمری امام حسین علیه السلام است. در عصر عاشورای سال 1362، 13 نفر از رزمندگان اسلام که اکثر آنها را نیروهای بسیجی تشکیل میدادند توسط نیروهای منافقین دستگیر شده و در اوج غربت و مظلومیت در جنگلهای میاندوآب آذربایجان غربی به شهادت میرسند. غلام رشیدیان تنها شاهد عینی و راننده اتوبوس حامل رزمندگان است که کاروان رزمندگان را به سمت جبهههای شمال غرب میبرد. او روز حادثه را این چنین روایت میکند:
مسافران اتوبوس:
پاسدار🕊🌹
#مصطفی_رهایی
#غلامعباس_کارگرفرد
بسیج های کم و سن سال نوجوان 🕊🌹
#سیدمسعود_مروج
#ابراهیم_یاعلی
#حمیدرضا_یثربی
#اسدالله_رزمدیده
#محمدحسن_مصطفی_زاده
#بمانعلی_ناصری
#سعید_اعظمی
#حمید_مقرب
#محمود_زارعیان
#کرامت_الله_اقناعی
#سیدمهدی_صحرائیان
#شهیدانه🕊🌹
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچهها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر و برخی دیگر چیزی مینوشتند.
شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم.
بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم. باید کمی عجله میکردیم تا ساعت 4 عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت 4 جاده ناامن میشد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز میشد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را ناامن میکرد.
روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش میرسید. نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند. هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچهها میگرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد. حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود
فرصت توقف نداشتیم فقط چند لحظهای را برای اقامه نماز ظهر در سقز ایستادیم. نماز ظهر عاشورایشان دیدنی بود تعدادی نوجوان با آن جثه کوچکشان مشغول راز و نیاز بودند.
سریع سوار شدند تا زودتر به مهاباد برسیم، دلهره عجیبی داشتم آقای نظری هم که کنار من نشسته بود حال خوشی نداشت و میگفت خیلی دلم شور میزند. دلمان مثل سیر و سرکه می جوشید و دلیلش را نمی دانستیم
* عصر عاشورا – مهاباد
آخرین پیچ جاده را که رد کردیم دیدم یک مینیبوس و چند ماشین کنارجاده ایستادهاند. فکر کردیم تصادف شده. پا از روی گاز برداشتم و سرعت را کم کردم تا از کنار ماشینها با احتیاط رد شوم، ناگهان یک نفر با لباس کردی، آرپیجی بر روی دوش به وسط جاده پرید. مصطفی رهایی دست به اسلحه برد گفت کومله کومله!!
ترمز محکمی گرفتم، بچه ها از شیشه اتوبوس دیدن دو نفر دیگر کلاشهایشان را به سمت اتوبوس نشانه بردند، یکی بچها داد زد کمین خوردیم . . . کمین خوردیم . . .
* پنچ کیلومتری مهاباد
فرمانده کوملهها بچه ها را از اتوبوس پیاده میکند. پلاک اتوبوس شخصی بود. یک نفر بالا میرود و اتوبوس را میگردد یک نفر دیگر هم جعبههای بغل را باز کرده و وسایل بچهها را بیرون میریزد. کارت بسیجی و سپاهی بچهها پیدا میکند. کارتها را به فرمانده خود میدهند و او دستور میدهد همه را لا به لای درختهای اطراف جاده ببرند
* عصر عاشورا – مهاباد
فرمانده کوملهها دستور قتل مرا میدهد به او گفتم یک راننده شخصی هستم زن و بچه دارم، مرا برگردانند… صدای تیراندازی از زیر پل به گوش رسید، آنها مصطفی رهایی را زیر پل به شهادت رسانند و بقیه بچهها را داخل درختها برند و دقایقی بعد صدای رگبار کلاش به گوش رسد
کردها به من دستور دادن که با اتوبوس برگردد . . .
تویوتای سپاه که بالای آن دوشیکا نصب بود از روبرو میآمد پشت سرش ماشین های سپاه، پر از نیرو در حال حرکت بودن، تویوتا را که دیدم چراغ زدم و ایستاد، سراسیمه پایین پریدم و تند تند ماجرا را تعریف کردم. راننده تویوتا گازش را چسباند که سریعتر به صحنه برسد. منم پشت سرش برگشتم. در صحنه جنایت خبری از کوملهها نبود فرمانده که کنار راننده تویوتا نشسته به من گفت: اینها برای ما کمین گذاشته بودند شما پیش مرگ یک گردان شدهاید وگرنه تلفات زیادی از ما میگرفتند . . .
*** شب یازدهم محرم – کربلا
اجساد مطهر شهدای عصر عاشورای جهرم، تیر باران شده و بی سر، لا به لای درختها بر خاک افتاده، ماه کم فروغ و غمگین میتابد.
در جهرم شام غریبان ابا عبداله گرفته اند و مردم در حسینه و مساجد بعضی هم در گلزار شهدا شمع روشن کرده و بر غربت عاشورائیان گریه میکنند…
#شهیدانه🕊🌹
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@https://eitaa.com/omidmc
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
▂ ▄ فرات و قرار عاشقی ▄ ▂
از سراشیبی تردید اگر برگردیم
عرش زیرِ قدم ماست! بیا تا برویم
#محرم۱۴۴۵