♦️شرط سابقه کار برای دریافت حق اولاد حذف میشود
نماینده کارگران در شورای عالی کار:
🔹یکی از تصمیمات شورای عالی کار این بود، کارگری که برای اولینبار به کارگاهی میرود، در راستای قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده، اگر سابقه هم ندارد، اما حق اولاد دریافت کند.
🔹در حالی که در قانون قبلی برای این منظور حداقل ۷۲۰ روز سابقه لازم بود. آقای وزیر قول حل شدن این موضوع را طی چند ماه آینده دادهاند.
🔹همچنین مقرر شد اگر در سال جاری به هر دلیل حقوق کارمندان افزایش یابد، طبق مصوبه شورای عالی کار باید حقوق کارگران نیز افزایش یابد./تسنیم
♦️تجمیع گواهینامههای رانندگی در یک کارت
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی فراجا:
🔹 از مدتی قبل تمامی گواهینامههای رانندگی در یک کارت تجمیع شده است.
🔹اطلاعات مربوط به تمام گواهینامههای افراد در بانک اطلاعاتی پلیس موجود است.
🔹از طریق کدتصویری (QR) که روی گواهینامهها نصب شده، امکان دسترسی به تمام سوابق رانندگی صاحب گواهینامه و ... وجود دارد.
♦️اعزام زائران حج از ۳ خرداد
🔹اعزام کاروانهای حج تمتع از ۳ خرداد آغاز میشود و ۸۷ هزار و ۵۵۰ ایرانی از طریق پرواز داخلی هما عازم عربستان خواهند شد.
🔹کاروانها در ۲ گروه مدینه اول و مدینه دوم مشرف میشوند که مدینه اول از ۳ خرداد و مدینه دوم از ۱۳ خرداد خواهد بود.
@omranko
#حسینیه_عمرانکوی
#اعلامیه
مراسم تشییع و تدفین سومو هفتمین روز درگذشت مرحوم مغفور
🌹شادروان علی پروین روح 🖤
عرض تسلیت به خانواده های داغدار 🌷🙏
شادی روحش فاتحه و صلوات
#رسانه_عمرانکوی
@omranko
🌷 امام صادق علیه السلام:
✍ در بهشت درختی است که خداوند به بادهای بهشت امر میکند به حرکت درآیند و آن درخت صداهای نیکو و زیبایی را ایجاد میکند که مردم در زیبایی مانندش را نشنیده اند، سپس فرمود: این پاداش کسانی است که در دنیا از ترس خدا، از آهنگها (ی مبتذل) دوری میکنند.
📚 کتاب چهل حدیث بهشت و جهنم
حدیث ۲۷
نفس
قال امیر المومنین علی (علیه السلام) : اَقوَی النّاسِ مَن قَوِیَ علی نَفسه.
امام علی (علیه السلام) فرمود: نیرومند ترین مردم کسی است که بر نفس خود نیرو و قدرت داشته باشد. «پرتوی از کلام امام علی (علیه السلام)/423»
داستان ۲۷
حاجت پیرزن
پوریای ولی در عصر خود در مسابقات کشتی بر همه غالب بود. وقتی به شهر اصفهان آمد و با پهلوانان آن جا کشتی گرفت، همه را مغلوب کرد.
رسم چنین بود که کشتی گیران باید بازوبند را مهر کنند که دلیل بر مرد شماره ی یک پهلوانی بود.پهلوان پایتخت، آن را مهر نکرد و گفت: من با او کشتی می گیرم، اگر مرا به زمین زد، آن را مهر می کنم.
قرار شد، روز جمعه همه به میدان کهنه بزرگ که عالی قاپو در آن جا قرار داشت، بیایند و کشتی آن دو را ببینند.
پوریا در یکی از اطاقهای میدان جا داشت. شب جمعه پیرزنی یک طبق حلوا آورد و به مردم می داد و می گفت: بخورید و دعا کنید که خدا حاجت مرا برآورده کند. وقتی نزد پوریا می آید و حلوا به او می دهد . پوریا می پرسد: حاجت تو چیست؟
می گوید: فردا بناست پهلوانی با پسرم که پهلوان پایتخت است، کشتی بگیرد، اگر زمین بخورد، عیال وار است، زن و فرزند و برادر و مادر دارد و از حقوقش کاسته می شود و در مخارج مشکل پیدا می کند.
فردا که سلطان و همه ی جمعیت برای تماشای مسابقه آمدند، هر دو پهلوان کشتی را شروع کردند. پوریا او را حرکتی داد؛ دید تاب مقاومت ندارد، ولی به یاد حاجت مادر او افتاد که گفت مغلوب شدن او نان بریدن جماعتی می شود. پس به خود گفت: من نان کسی را قطع نمی کنم و با پیروزی بر نفس، خود را مغلوب او کرد و پهلوان پایتخت روی سینه اش نشست!!
همان لحظه خداوند، به مکاشفه، حجاب ها را از چشمش برطرف نمود و آن چه نادیدنی بود، دید واز اولیای الهی شد.
حدیث ۲۵
ترک کردن شبهات
الامام الصادق (علیه السلام) : ..... قال رسول الله صلی الله علیه و اله: حَلالُ بَیَّنٌ، و حَرامُ بَیَّنُ،و شُبُهاتُ بَینَ ذلک، فَمَن ترک الشُبُهات نَجا مِن المُحرَّماتِ، وَ مَن أخَذَ بالشُبُهاتِ ارتکَبَ المُحَرَّمات و هَلَکَ من حَیثُ لایَعلَمُ
امام صادق (علیه السلام) :.... رسول خدا« صلی الله علیه و اله » فرمود: حلالی روشن وجود دارد و حرامی روشن، و در این میان اموری است مشتبه و مبهم، پس هر که شبهات را رها کند، از حرامها نجات یابد و هر که شبهات را بگیرد مرتکب حرامها شود و ندانسته به هلاکت درافتد. «میزان الحکمه/6/2660»
داستان ۲۵
طنابهای شیطان
از یکی از شاگردان شیخ انصاری نقل شده است که : «در آن زمان که من در نجف اشرف برای تحصیل مشرف بودم و در محضر پر فیض مرحوم شیخ انصاری رحمه الله حاضر می شدم، شبی در عالم رؤیا دیدم که شیطان چند عدد افسار در دست گرفته بود. من از او سوال کردم این ها را برای چه به دست گرفته ای؟ گفت: این ها را بر سر مردم می زنم و ایشان را به سمت خود می کشم. در روز گذشته یکی از این ها را بر سر شیخ مرتضی انصاری انداختم و از اطاقش تا بیرون کوچه ای که بر در خانه اوست کشیدم، ولی در میان کوچه از قید رها شده مراجعت کرد. »
وقتی که بیدار شدم خدمت شیخ مشرف شدم و خواب خود را برای ایشان عرض کردم. شیخ فرمود : «شیطان راست گفته زیرا آن ملعون دیروز می خواست به لطائف الحیل مرا گول زند، زیرا من پول نداشتم و چیزی در منزل لازم شده بود، با خود گفتم یک قران از مال امام علیه السلام که در نزد من می باشد و معطل مانده است را تا وقت لازم به مصرف برسانم. به عنوان قرض بر می دارم، سپس اداء می کنم. آن یک قران را برداشته و از منزل خارج شده تا به میان کوچه هم آمدم، همین که خواستم چیزی بخرم با خود خیال کردم که چرا به این چنین عملی اقدام نمایم؟ پس نادم و پشیمان شدم و به خانه مراجعت کرده و یک قران را به جای خود گذاشتم. »
و بعضی هم این داستان را این طور نقل کرده اند که دید شیطان طناب های بسیاری به دست داشته و در بین آنها طناب ضخیمی به دست داشته است، از او می پرسد: «این ها چیست؟ پاسخ داده بود که به وسیله این ها بنی ادم را به سوی خود می کشانم و آنها را وادار به معصیت می نمایم » از او می پرسد: «این طناب ضخیم برای کیست؟ » شیطان می گوید: «برای استادت شیخ انصاری که دیروز او را تا بازار بردم ولی آن را پاره کرد و بر گشت.» می پرسد: «پس طناب من کدام است؟ » شیطان پاسخ می دهد: «تو احتیاج به طناب نداری و حرف شنو هستی» «گنجینه ی معارف/1/571»
حدیث ۲۶
حق الناس
عَن الصادق (علیه السلام) : أوّل قطرة مِن دَمِ الشهیدِ کَفّارةٌ لِذُنوبه الا الدَّین فإنَّ کفَّارته قَضائهُ
امام صادق (علیه السلام) فرمود: اولین قطره ی خون شهید، کفاره گناهان اوست؛ مگر بدهکاری که کفاره ی آن ادای آن است. «گنجینه ی معارف1/345»
داستان ۲۶
بدهکار به یهودی
سید هاشم نجفی یکی از عالمان وارسته ی دوران حکومت «نادرشاه افشار»، چنین نقل می کند که: «... من دو درهم از یک یهودی قرض کردم و قرار گذاشتم که به طور اقساط به او بازگردانم. بیشتر آن را برگرداندم و تنها دو درهم از آن باقی مانده بود که وقتی مراجعه کردم دیدم او از آن محل نقل مکان کرده است و من ماندم که چه کنم. ماجرای آن گذشت و من همچنان این دو درهم را مدیون او بودم. شبی در خواب دیدم که در صحرای قیامت هستم، وقتی خواستم وارد بهشت شوم مرا از جهنم عبور دادند .
در روایات داریم که تمام مردم حتی مومنان نیز باید از جهنم عبور کنند. همین که خواستم از دوزخ بگذرم دیدم آن مرد یهودی داخل آتش مرا صدا زد و خلاصه قرار شد حساب آن دو درهم را آنجا تسویه کنم، هر چه التماس کردم فایده ای نکرد و بالاخره قرار شد که او دستش را در سینه من بگذارد تا کمی از سوزشش راحت شود، دستش را روی سینه من گذاشت که من از درد آن از جا پریدم و دیدم هنوز سینه ام می سوزد. وقتی لباسم را کنار زدم دیدم جای آن روی سینه ام باقی مانده است، من مدتها گرفتار مداوای جای آن بودم » «گنجینه معارف/1/352»
🌼جشن شکوفه های قرآنی🌼
😍ده شب و حفظ ده سوره از جزء۳۰ کلام الله😍
با حضور حافظان قرآن کریم و تلاوت آیات چند از کلام الله😍🌼🖐
📍🌼تقدیر از مربی توانمند سرکار خانم حیدریان🌼 و ۱۰ نفر برتر حفظ و یادگیری ۱۰ سوره آخر قرآن کریم🌼📍
💚مشتاق دیدار
مسجد کریم اهلبیت ع
حسینیه عمرانکوی سمنان
#مهمانی_ویژه
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
@omranko