امشب یه اتفاقایی افتاد که دلم خیلی گرفت
شاید رزق امشب و این اشکا قراره بشه امضای جواز کربلام...
پیچیده شمیمت همه جا ای تَنِ بی سر
چون شیشهِی عطری که درش گم شده باشد ...
و لحظه لحظه نزدیک تر میشیم به
وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ
بمیرم برای دل حضرت زینب...
أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ،
سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِكَتْ حُرْمَتُهُ
سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ
سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شستوشو دادهشد
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُريقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ
سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریختهشد