eitaa logo
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
2.7هزار دنبال‌کننده
38.7هزار عکس
32.8هزار ویدیو
69 فایل
حتما روزیت بوده بیای📩 اینجا خدایی شو،🕊️ دلت روشن میشه🔆 ❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙باخدا باش وپادشاهی کن. 💜بی خداباش،هرچه خواهی کن 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
محمدرضا به دو چیز خیلـے حساس بود موهاش موتورش قبل از رفتن به سوریه هم موهاش رو تراشید هم موتورش رو داد به رفیقش بدون هیچ وابستگی رفت..
"✨" بہ‌قول •شهیدابراهیم‌هادی هرڪس‌ظرفیت‌مشهورشدن‌وندارھ ازمشهورشدن‌مهم‌تراینہ‌کہ آدم‌بشیم ...:)✌️🏻🌱
دلم می‌خواد حاج احمد✨ یه دونه از اون کشیده‌هاش👊 بخوابونه زیر گوشم و بگه اینجوری میخواستی بچه انقلابی باشی...؟💔
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
༺🦢༻ - .¹²⁸ تمام‌زندگی‌ام‌خیمہ‌گاه‌هیئت‌بود بگوملائکہ ازمادرم سؤال کنند - - ‌‌‌🦢•¦➺ 🤍•‌‌‌‌‌‌‌‌¦➺ ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
༺🦢༻ - ❤️ عاقبـــت‌باتیـــغِ‌اَبرویـت‌ســرم‌رامیبُـــرَم تاکه‌چَشمَت‌پُرشوداز‌صحنه‌ی‌جان‌کندنم... . - - ‌‌‌🦢•¦➺ 🤍•‌‌‌‌‌‌‌‌¦➺ ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ
✨﷽✨ 🔴 توابین (رها یافتگان) ✍عربده کشان وارد شهربانی شد، فریاد میزد این راسته یه شیر داره اونم مرتضی ست، گیر داده بود به تابلوی شهربانی ، عربده میکشید میگفت چرا عکس شیر روی تابلو حک شده ، شیر این محل منم، مرتضی!!! یکه بزن پاچنار بود، از این باباشملهای کله خراب، نوچه هایش هم کم نبودند، ولی با همه ی لات بازیهاش ذره ای هم مرام و معرفت سرش میشد. رفته بودند با نوچه هایش یکی از باغهای فرحزاد، شب جمعه بود، میزدند و میرقصیدند، جوانی مودب آمد سمتشان ، سلام کرد و گفت سید مهدی قوام(از وعاظ بنام آن دوره) همراه خانواده اش گوشه ی باغ نشستند،خوب است کمی مراعات حال حاج آقا را بکنید. اسم سید مهدی قوام را که شنید بلند شد رفت بطرفش ، سلام و علیک کردند ، پیشانی سید مهدی قوام را بوسید، به سادات خیلی احترام میکرد، سید مهدی به او گفت: آقا مرتضی! اگر ما بخواهیم مثل شما داش (لات) بشیم چه کار باید کنیم ، جواب داد ما لوتیا حق نمک را نگه میداریم، نمکدان نمیشکونیم ، سید مهدی حواب داد: "خب این کار را که ما هم انجام میدیم ، اما بگو تو که نمک خدا را خوردی، چرا نمکدانش را میشکنی و گناه میکنی؟ مرتضی سرش را انداخت پایین و سکوت کرد، زانوهایش لرزید ، انگار... انگار خدا دین را با همین یک جمله در دلش ریخت، اشکش سرازیر شد، مثل دیوانه ها های های گریه میکرد ، توبه ی مردانه کرد ، آدم شد، شد نوکر حسین، روضه که میخواندند نمیتوانستی آرامش کنی، هییتی تاسیس کرد بنام محبین الزهرا و تا آخر عمر نوکر اباعبدالله بود، شد از معتمدین بنام شهر،مردم خیلی قبولش داشتند، حسین است دیگر ، نوکرانش را آقا میکند... 📙برداشتی آزاد از زندگی مرتضی پادگان ↶【به ما بپیوندید 】↷ ___________________
✍رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: یا علی! هر وقت در واقع شدی، این ذکر را بگو که خدای متعال با این ذکر، بلا را از تو برطرف میکند: «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین.» 📚 بحارالانوار ج۹۲
مراقب تربیت فرزندانمان باشیم⛔️ حرفی که ما در پستوی خانه میزنیم کودکانمان با فریاددر کوچه و خیابان خواهند گفت📣