🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊
🌷
📕رمان عاشقانه،اعتقادی #من_مسلمانم 🕊
📝نویسنده : بانو الف_صاد🌷
⚜ #قسمت_نود_ششم
نگاه غمگینی بهم انداخت.نی آیس پک رو زد رو چونم تا لبمو ول کنم.
محو چشماش آیس پک رو از دستش گرفتم و شروع کردم به خوردن...
تا آخرین قطره ی آیس پک توی دستم نگاه خیرشو روی خودم تحمل کردم.
لیوان خالیه آیس پک رو توی دستم چرخوندم و زیرلب تشکر کردم.
لیوانو از دستم گرفت انداخت آشغالیو سوار ماشین شد.
حرکت کرد سمت خونه و همونجور که خیره به جلو بود آروم شروع کرد به حرف زدن:
+ببین الینا...میدونم دلتنگی ولی...ولی...
اشکام دوباره داشتن جاری میشدن پس برای اینکه جلوشو بگیرم نالیدم:
_Rayan please...(رایان لطفا...)
سریع سرشو تکون داد و گفت:
+ok ok...من اصلا قصد نداشتم ناراحتت کنم...اصن فکرشم نمیکردم ناراحت بشی خب؟!اممم...من فقط خواستم بگم تو این مدت خیلی مراقب خودت باش خب؟!
به تلخی زمزمه کردم:
_نه ماهه مراقب خودمم!
ریان با لحن خواهشی گفت:
+الینا لطفا...این آخرین دیدارمون تا یکی دوماه دیگست...پس لطفااا انقدر تلخ نباش.میشه؟!
وحشت زده چرخیدم سمتش:
_دو مماه؟!چرا انقدر زیاد میری؟!پس...پس کارت چی میشه؟!تو مثلا مهندسی؟!ینی چی شرکت چی؟!ینی انقدر شرکتتون بی در و پیکره؟!
با لبخند مهربونی نیم نگاهی بهم انداخت.بعد برگشت و نگاهشو دوخت به خیابون روبروشو با همون لبخند مهربون گفت:
+چند ماه پیش تو یکی از شرکتای تهران مصاحبه دادم دوروز پیش بهم زنگ زدن و گفتن تو مصاحبه قبول شدم.حالا باید یه چندماهی اونجا امتحانی کار کنم ببینم خوششون میاد یانه...
_پس شرکت خود...
+شرکت خودمونم هیچی...مدیر شرکت آدم فهمیده ایه...میدونه من اگه شرکت تهران قبول بشم برام یه موفقیت بزرگ به حساب میاد براهمین اجازه داده برم...
مغموم و ناراحت تو صندلی فرو رفتم و با صدای آرومی زمزمه کردم:
_دوماه؟!ینی تا بعد عید؟!
صدامو شنید چون گفت:
+اگه بتونم حتما بعد از روز پنج عید میام.
نزدیک خونه بودیم که گفت:
+الینا تو این مدت که نیستم خیلی مراقب خودت باش.
بعد با حرص چشماشو تو کاسه چرخوند و گفت:
+زیادم دوروبر این پسره امیرحسین نگرد.حتی اگه میدونی با خاهراش قطع رابطه کن...
با حرص جواب دادم:
_میشه تعیین تکلیف نکنی؟!
+الینا؟!...
_هان؟!چرا وقتی از چیزی خبر نداری و شرایطی رو درک نمیکنی تعیین تکلیف میکنی؟!با خواهراش قطع رابطه کنم بعدشم حتما برم بمیرم دیگه نه؟!
پوفی کشید و ماشین رو وایسوند جلو در خونه.
با لحنی که معلوم بود مجبور شده قبول کنه گفت:
+خیل خب...با هرکی میخوای دوست بمون ولی الینا نفهمم دوروبر این پسره ایا...
از اینهمه غیرتش خوشم اومده بود.اونقدر که بدون هیچ مخالفتی گفتم:
_چشم...
لبخند رضایت رو لباش نقش بست:
+چشمت بی بلا...
سریع از ماشین پیاده شدم.در رو که بستم یادم اومد خدافظی نکردم.
زدم به شیشه و وقتی شیشه رو کشید پایین گفتم:
_نمیای بالا؟!
با لبخند جواب داد:
+نه ممنون.فردا باید برم خیلی کار دارم.
_باشه پس...اممم...
انگار حرف دلمو خونده باشه چشمکی زد و گفت:
+مراقب خودم هستم!
برا که دستم رو نشه خودمو زدم به بیخیالی و گفتم:
_خوب کاری میکنی مادر پدرت از سر راه نیاوردنت!
خندید و وسط خنده هاش گفت:
+خیعلی رو داری دختر!
به زور خندمو کنترل کردم و گفتم:
_کاری نداری؟!
+نه.یادت نره موا...
حرفشو قطع کردم و شمرده شمرده گفتم:
_مواظب...خودم...باشم...
خندید و گفت:
+خدافظ.
_خدافظ.
&ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊📚🌷❣🌷📚🕊🕊🕊🕊
📢 کپی رمان های کانال بدون اجازه ممنوع می باشد 📛
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
@khodaya_1
هدایت شده از 📢
✅ #وصیت_شهدا
✍ شهید سید عبدالظریف تقوی سوق وصیت کرده بود که:
در هنگام تشییع جنازه اش دستش را از تابوت بیرون بیاورند تا همه بدانند آدمی در کوچ از دنیا با دست خالی می رود.
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
بسم الله
الهی به امید تو....
🌷احادیث امام حسین علیه السلام🌷
✨✨امام حسين عليه السلام :
💐ما أَهوَنَ المَوتَ عَلى سَبيلِ نَيلِ العِزِّ وَإِحياءِ الحَقِّ لَيسَ المَوتُ فى سَبيلِ العِزِّ إِلاّحَياةً خالِدَةً وَلَيسَتِ الحَياةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ المَوتَ الَّذى لاحَياةَ مَعَهُ؛ 💐
چه آسان است مرگى كه در راه رسيدن به عزّت و احياى حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگى جاويد و زندگى ذليلانه جز مرگ هميشگى نيست.
📖 احقاق الحق، ج11، ص601
"سبب نجات از جهنم "
✨✨امام حسین علیه السلام:
🌹اَلبُکاءُ مِن خَشیةِ اللهِ نَجآةٌ مِنَ النّارِ
گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است
📕حیات امام حسین، ج 1، ص 183
✨✨امام حسین عليه السلام :
🌸لَو عَقَلَ ألناسُ و تصَّوروا الموتَ بِصورتهِ لَخَرِبَتِ الدُّنيا ؛
اگر مردم تعقل می کردند و مرگ را تصور می کردند، دنيا ويرانه مىشد.
📘 خرد گرايى: ص 334 ح 1094
"بهشتی در دعوا "👌
✨✨امام حسین علیه السلام:
🌺أیما اثنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة؛
هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.🌺🍀
📙محجه البیضاء، ج4،ص 228
______________________________________
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
🌹
خدایا...
بیاموزبه من...که لحظه هادرگذرند...
بیاموزبه من که هیچ حالتی
پایدارنیست...
که میگذرد...اگردرسختی ام
اگردلتنگم...
💐🌸
✨﷽✨
⏪ پیامبر اکرم (ص)می فرمایند 🌹
💠 صبور سه نشانه دارد
♻️ اول آن است که سستی نمیکند ✨
♻️دوم آن که افسرده و دلتنگ
نمی شود ✨
♻️سوم آن که از پروردگار خود
شکوه نمی کند ✨
❇️ زیرا
💢اگر سستی کند ، حق را ضایع ڪرده ✨
💢و اگر افسرده و دلتنگ باشد
شکر نمیگذارد ✨
💢و اگر از پروردگارش شکوه کند او را معصیت کرده است ✨
📚عللالشرایع،ج2،ص498
⚡️ #تــلـنـگــــر
هیچ وقت فراموش نکنید
🔹 به تنهایی میمیرید
🍃 أَيْـنَـمَـا تَـڪُـونُـوا يُـدْرِكْـكُـمُ الْـمَـوْتُ
✍🏻هرکجا باشید مرگ شما را
درمی یابد.
⏪ سوره #نساء_آیه 78 👆
🔹به تنهایی #اللّه راملاقات میکنید
🍃 كَـدْحًـا فَـمُـلَاقِـيـہِ
✍🏻سرانجام او را ملاقات خواهی کرد.
⏪ سوره #انشقـاق_آیه 6 👆
🔹به تنهایی باز خواست میشوید
🍃وَلَـتُـسْـأَلُـنَّ عَـمَّـا كُـنْـتُـمْ تَـعْـمَـلُـونَ
✍🏻 وقطعا در برابر کارهایی کہ
میکنید از شما بازخواست خواهدشد.
⏪ سوره #نحل_آیه93 👆
🔹 به تنهایی وارد #قبر میشوید
🍃 ثُـمَّ أَمَـاتَـهُ فَأَقْـبـَرَهُ
✍🏻 بعد او را می میراند و وارد قبرش می گرداند.
⏪ سوره #عبس_آیه21 👆
💠 پس #بنابراین
⚜ اجازه ندهید فضای مجازی و سرگرمی ها و دوستانت
شما را از
#نماز و پرستش و بندگی الله
باز دارند ✨
✅ با #قرآن_و_چهارده معصوم علیهم السلام بیشتر مانوس شوید
تا عاقبت بخیر شوید ✨
✅ از فرامین #الله_اطاعت ڪنید
و از ممنوعیت های آن
دور بمانید ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍃
#پیامبر_اکرم (ص) 💕
🔴 هرچيزى را كليدى است و كليد #بهشت، دوست داشتن مسكينان و #فقرا است.
📚الجامع الصغير : 2/415/7322📚