هدایت شده از ▫
#حدیث
💚امام صادق(ع) فرمودند :
🍃پولی که خرج زیارت حسین(ع) شود، برمیگردد!
📚 تهذیب الاحکام،ج۶،ص۴۵
هدایت شده از ▫
♥️🍃
•| #تـلـنـگـرنـامــه
•| #حتما_تا_آخرش_بخونید
زمانی ڪه پیامبر(ص)
مڪه را فتح ڪرد، بر روی صفا
ایستاد و به بنیهاشم فرمودند :
نگوئيد محمّد از ماست (و گناه ڪنید)؛
سوگند بخدا ڪه دوستان و
محبّان من فقط پرهيزڪاران هستند!
اگر در روز قيامت نزد
من آئيد؛ در حاليڪه دنيا را برگردن
های خود میڪشيد، من شمارا نمیشناسم...
آگاه باشيد ڪه من حقّا حجّت
را تمام ڪردم و راه عذر را بر شما بستم.
•| #روضهڪافی_ص۱۸۲
•| #بحارالانوار_ج۸_ص۳۵۹
----------------------------------
هدایت شده از ▫
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستان
🌷↫امام صادق (ع) از اسحق ابن عمار سوال کردند: «زکات خود را چگونه پرداخت میکنی؟»
🌷↫اسحاق عرض کرد: «زمان پرداخت زکات از فقرا میخواهم به در خانه من بیایند تا سهم خود را دریافت کنند.»
🌷↫حضرت فرمودند: «تو با این کار آنها را خوار میکنی و فقر آنها را آشکار میسازی. مواظب باش که حضرت حق میفرماید: هرکس بنده مؤمن مرا خوار کند مرا به جنگ با خود فرا خوانده است. پس به خانه آنها برو و مخفیانه سهمشان را در خانهی آنها تحویل ده.»
16.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانی آقای احمد بابایی(شاعر) در مدح حضرت زهرا{سلام الله علیها} در حضور رهبر انقلاب
بسیار عالی👌👌
هدایت شده از ▫
✨﷽✨
#تـلـنـگـرنـامـه
♥️امام علی(ع) فرمودند :
✍🏻بدانيد كه اين پوست نازك تحمل
آتش را ندارد، پس به خودتان رحم كنيد،
✍🏻شما در مصيبتهاى دنيا آزمايش
كردهايد كه وقتى خارى به بدن يكى
از شما می رود و يا به زمين مى خورد
✍🏻و خونى میشود و يا شن هاى داغ
پايش را مى سوزاند چگونه بيتابى میكند؟!
✍🏻پس، چگونه خواهد بود اگر
ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و هم
بسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟!
📚:نهجالبلاغه ص267 خطبه183
🌷 #التماســ_دعا
⚜ ذکر صالحین ⚜
🔹استاد فاطمی نیا:
مولوي تمثيل آورده است كه فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت.
شيطان براو ظاهر ميشود وميگويد: تابه حال اين همه "ياربّ" گفته اي، چه فايده داشته است!؟
مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابيد.
شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟
جواب داد : چون جوابي نمي شنوم و ميترسم ازدرگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟
گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم اين "ياربّ" گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست!
👈يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود ، اصلا نميگذارد " ياربّ" بگوييم!
هدایت شده از ▫
♦️#تارکين_نماز را مي توان به چهار دسته تقسيم کرد:
1. ترک نماز از روي انکار: يعني نماز را که يکي از ضروريات دين است، واجب ندانسته و خود را موظف و مکلف به انجام آن نمي داند، چنين شخصي کافر است.
2. ترک نماز از روي سهل انگاري و بي اعتنايي: اين قبيل افراد با ترک نماز، مرتکب گناه کبيره شده و فاسق مي گردند.
3. ترک نماز در بعضي اوقات: اين اشخاص در اثر ضعف ايمان و بي توجهي به آخرت، گاهي نماز خوانده و گاهي ترک مي کنند و يا اين که نماز را در وقتش بجا نمي آورند، اينان هرچند مانند دو قسم ديگر نيستند، لکن از روايات اين گونه استفاده مي شود که از ضايع کنندگان نمازند. چنانکه اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايد: «هيچ عملي به پيشگاه خداوند محبوب تر از نماز نيست، پس چيزي از امور دنيا، شما را از خواندن نماز اول وقت باز ندارد، زيرا خداوند تعالي مذمّت نموده قومي را و فرموده: واي بر آن نمازگزاراني که از نمازشان غفلت کنند و در انجام آن در اول وقت مسامحه ورزند و عمداً تأخير اندازند»
4. ترک واجبي از واجبات نماز: يعني نماز مي خواند، اما نه آن نمازي که از او خواسته اند، بلکه نمازي که در لباس يا مکان غصبي خوانده شده و يا قرائت و اذکار واجبي را غلط مي خواند. از ظاهر روايات چنين احتمال مي رود که اين قبيل افراد نيز از ضايع کنندگان نماز به شمار مي روند. رسول خدا(ص) فرمود: «دزدترين دزدها کسي است که از نمازش بدزدد، گفته شد: يا رسول الله، چگونه از نمازش مي دزدد؟ فرمود: رکوع و سجود آن را تمام انجام نمي دهد»
طبق آنچه گفته شد، نماز نشانه ي مليّت اسلام است، اگر کسي عمداً آن را ترک کند از دايره ي اسلام خارج شده و قطعاً به آتش دوزخ الهي گرفتار خواهد آمد
1. نهج البلاغه، خطبه ي190 .
2. سوره ي بقره، آيه ي45 .
3. سوره ي زمر، آيه ي30 .
4. ميزان الحکمه، جلد5، صفحه ي430 .
5. سوره ي مدثر، آيه ي40-46 .
6. وسائل الشيعه، جلد3، صفحه ي82 .
7. مستدرک الوسائل، جلد1، صفحه ي172 .
منبع:نشريه قدر ،شماره21
هدایت شده از 🗞️
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
آگاه باش که دوستان خدا نه ترسى دارند و نه غمگین میشوند
یونس – آیه۶۲
هنگام مواجه شدن با مشکل، حتما راه حلی وجود دارد، زیرا هر چیز با جفتش به وجود می آید.بعد از هر سقوطی، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود دارد.
برای بیرون آمدن از یک اتاق، باید در را پیدا کنی، نه این که به دیوارها فکر کنی.
امیدوارم راه ها برات باز شه❤️
هدایت شده از 🗞️
#هرروزیک_آیه
✨اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ
🌼مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ ﴿۱۹﴾
🌼خدا نسبت به بندگانش مهربان است
✨هر كه را بخواهد روزى مى دهد
🌼و اوست نيرومند غالب (۱۹)
📚 سوره مبارکه الشوری
✍ آیه ۱۹
خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🕊🌷🕊 🌷 📕رمان عاشقانه،اعتقادی #من_مسلمانم 🕊 📝نویسنده : بانو الف_صاد🌷 ⚜ #قسمت_سی_نهم الین
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊
🌷
📕رمان عاشقانه،اعتقادی #من_مسلمانم 🕊
📝نویسنده : بانو الف_صاد🌷
⚜ #قسمت_چهلم
با ربع ساعت پیاده روی بالاخره ساعت هشت و نیم رسیدم به بوتیک.یه مغازه ی نسبتا بزرگ بود که مانتو و تونیک می فروخت.
سمت چپ یه میز چوبی بود و یه خانم هم پشت میز سرشو فرو کردع بود تو سررسید جلوش.
صدامو صاف کردم و رفتم جلو میزش ایستادم.سرشو بالا آورد و با لبخندی گفت:
+جانم؟!
متقابلا لبخندی زدم و گفتم:
_راستش،برا استخدام اومدم...
بعد هم مدارکمو بهش دادم و اونم کارمو برام توضیح داد...
ساعت کاریم نه تا دو ظهر بود و تو این ساعت دو نفر دیگه به اسم یسنا و عارفه هم با من کار میکردن.
یسنا 25 ساله بود و شوهر داشت عارفه هم 22سالش بود و من...!
یه دختر 18،19 ساله که اومده بود سر کار!
وقتی سن من رو پرسیدن واقعا روم نمیشد بهشون راستشوبگم برا همین با شوخی و خنده و گفتن این که هیچ وقت سن یه خانم رو نپرس دست به سرشون کردم!
ولی این آخر قضیه نبود!یک ساعت از دوستیمون گذشت و تازه سیل سوالاتشون سرازیر شد!
هر سوال رو یه جور بی جواب میزاشتم تا اینکه یسنا گف:
+راستی دخی خارجکی!
با تعجب و چشمای گرد نگاش کردم که شونه ای بالا انداخت و گفت:
+چیه خب؟از اسم و فامیلت حدس زدم خارجکی باشی!
خندیدم و گفتم:
_آره عزیزم درست فهمیدی.اصلیتم ایرانی نیس:
+پس کجایی هستی؟
عارفه که تا اون موقع داشت مشتری رو راهنمایی میکرد با هیجان حرف یسنا رو تایید کرد و گفت:
+آره،وااای راس میگیا!مالاکیان!از کجا اومدی تو؟
به حالت های کنجکاوشون خندیدم و گفتم:
_کانادا!از کانادا اومدم...
عارفه:چرا اومدی ایران؟
_مادرم اصالتا ایرانیه و ...
هردو سری به نشونه فهمیدن تکون دادن که یسنا گفت:
+وااای اصن یادم رفت برا چی صدات زدم!صدات زدم که اینو بپرسم تو شووَرَم داری؟
_چی دارم؟!
هردوشون بلند خندیدن که عارفه گف:
+شوهر منظورشه!
بازم سوال سخت!لبخند زورکی زدم و گفتم:
_عههه...خب راستش...
نمیدونم عارفه چی پیش خودش فکر کرد که پرید تو حرفمو گفت:
+خب حالا!فهمیدیم نمیخواد سرخ و سفید شی!
بعدم با یسنا خندیدن و رفتن سمت مشتری!
خواستم بدوم دنبالشون بگم نه فکر غلط نکنید من هیچ کس تو زندگیم نیس اما نمیدونم چرا نرفتم،نگفتم،جلو زبونمو گرفتم!
شاید بهتر باشه فک کنن من شوهر دارم!
🍃
ساعت دو و نیم رسیدم خونه.بعد از ناهارم خواستم یکم بخوابم که زنگ واحد زده شد اونم نه یکبار چننند بار و به طور ممتد!از نحوه زنگ زدن کاملا مشخص بود اسما وحسنا پشت درن!
با عصبانیت ساختگی رفتم در رو باز کردم و در برابر چهره ی خندان اسما با اخم گفتم:
_وقت کردی زنگ بزن!نظرت؟!
خندید و با حالت متفکرانه ای گف:
+فکر خوبیه!
بعدم دستشو دوباره روی زنگ فشار داد!
با خنده هلش دادم داخل و گفتم:
_بیا برو ببینم نابود کردی!
اسما و پشت سرش حسنا وارد خونه شدن و روی کاناپه نشستن...
رفتم جلوشون روی مبل تکنفره نشستم:
_خب؟!
حسنا:خب؟!
_میشه بفرمایید لنگ ظهر اینجا چی کار میکنید؟!
اسما:میدونستم دلت برام تنگ شده اومدم که احساس کمبود نکنی یه وقت!
_این موقع ظهر تنها کسی که من دلم براش تنگ شده تخت خوابمه!
اسما با شیطنت گفت:
+ینی باور کنم دلت برا رایان هم تنگ نشده؟!
همیشه از این شوخی ها میکردیم،هروقت بحث دلتنگی و خوش گذرونی و تنهایی میشد اسمی از رایان می آوردن و سر به سرم میزاشتن!منم حرص میخوردم و میخندیدم!ولی دیگه همه چیز فرق کرده بود!دیگه با این تیکه و طعنه ها شاد نمیشدم،نمیخندیدم،حرص نمیخوردم!فقط دلم میگرفت و بیشتر یاد از دست دادنشون می افتادم!
نمیدونم حالت زارم از قیافم چقدر مشخص شده بود که اسما سریع حرفشو پس گرفت و با پشیمونی گف:
+الینا؟معذرت میخوام!منظوری نداشتم!
نفس عمیقی کشیدم و سرمو به چپ و راست تکون دادم:
_نه مشکلی نیس!فقط دیگه هیچ وقت نگو!
+باش عزیزم!باشه!
چند ثانیه ای ساکت شدیم که حسنا یهو گف:
+الی بازوت چی شده؟!
نگاهی به بازوم انداختم که بر اثر ضربه ای که صبح بهش وارد شده بود کبود شده بود و چون تی شرت تنم بود پیدا بود.دستی بهش کشیدم و گفتم:
_کار برادر گرامتونه!
اسما یکی یواش زد تو صورتش و گفت:
+خدا مرگم بده امیر کی دست بزن پیدا کرد؟!
خندیدم و ماجرا رو براشون تعریف کردم..
&ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊📚🌷❣🌷📚🕊🕊🕊🕊
📢 کپی رمان های کانال بدون اجازه ممنوع می باشد 📛
❣خدایا 🕋 رهایم نکن🔗
@khodaya_1
هدایت شده از ▫
❣ #سلام_امام_زمان_مهربان
سلامتی و ظهور تو را آرزو میکنم
🌼دعای سلامتی امام زمان (عج)
💐بسم الله الرحمن الرحیم💐
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا
🌸خدایا، ولىّ ات حضرت حجّه بن الحسن که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهرهمند سازى
🌤تعجیل در فرج آقا صاحبالزمان صلوات
🤲 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از 🗞️
🏴 #فاطمیه درپیش است
آقاجان!
حال مادرتان که هیچ !
حال روضه های مادرتان هم خوب نیست!😔😭
#کرونا نعمت روضه های #ایام_فاطمیه را هم از ما سلب کرده...
ما را ببخش مولاجان !
شاید حق مادرتان را هم مثل حق خود شما جا نیاوردیم که اینچنین از دست دادیمش....😭😭