اصطلاح ِ "هوری دلم ریخت"
از نظر علمی اسمش PVC عه که یعنی قلبتون یه ضربانی قلبی رو جا میندازه و تو ضربان بعدی جبران میکنه که این حس رو میده^-^
#Psychology
یه افسانه گوگولیِ زیبا راجب ابرها میگه که، وقتی خورشید ماه باهم قهر میکنن این ابرها رو میسازن تا چشمشون به هم نیوفته😭
#legends
گاهی باید همهچیز رو زیر سوال برد و چیزهای جدید یاد گرفت.
-کتابِ "دخترپرتقالی"
#Part_of_book
Black Cats04 Avaaz. (1).mp3
زمان:
حجم:
3M
دست دلم رو شد
یار دیگه مغرور شد
رفت کبوتر سفیدم از دلم دور شد
حالا دیگه مجبور شد دلشو از دلم دور کنه...
بره انقدر دور بشه که قلبمو نابود کنه...
- دلم بی آزار نزن، دست به گیتار نزن
هی سر به دیوار نزن، پُک به سیگار نزن
حرف از این راز نزن، تیره آغاز نزن
زخم به این ساز نزن، زیره آواز نزن -
ابر سیاه نشسته رو این خونه تاریکه
راه قلب من به تو یه کوچه ی باریکه
کی میاد عشق تو این خونه پُر از شمع بشه
سایه ی ابر سیاه از سر من کم بشه
دوباره نور تو روشنی بده به قلب من'
بیا این سکوت بشکن با من حرف بزن
#Music
آیدیِ اوپال عوض شد" @oooOPAL2
لطفا تو چنلتون فور بزنید تا بقیه دوباره ما رو پیدا کنن-
همسایههایی که میمونن همین پیامو یه فور بزنن"
-همسایههاوکسابیکهمیخوانهمسایهشن-
https://eitaa.com/we_was_trash/537
قبلا اینو دیده بودم*
و این خیلیی خوب بود و خوشحالم کرد؛ ممنونم"
هدایت شده از 𝐌𝐞𝐦𝐨𝐫𝐲 𝐨𝐟 𝐭𝐡𝐞 𝐀𝐫𝐭.
𝐌𝐚𝐧 𝐅𝐢𝐧𝐝𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐡𝐞 𝐆𝐚𝐩 𝐭𝐡𝐫𝐨𝐮𝐠𝐡 𝐭𝐡𝐞 𝐇𝐞𝐝𝐠𝐞 (𝟐𝟎𝟐𝟎)
-𝐌𝐚𝐫𝐤 𝐄𝐝𝐰𝐚𝐫𝐝𝐬
" 𝘍𝘰𝘳 : @oooOPAL2
𝘍𝘳𝘰𝘮 : @MemoryOfTheArt_2 "
اسطورهای کهن میگوید که نخستین شب زمستان، شب تولد ایزد مهر یا همان میترا بوده است. کسی که با تاریکی و خشکسالی جنگید تا روشنایی و حاصلخیزی بر زمین حکمفرما شود.
#legends
درون غاری در دل کوههای البرز، در ظلمات مطلق، میترا به دنیا میآید.
میگویند او از آناهیتا زاده شد که او را ایزدبانوی باروری دانستهاند. یعنی این زن که به گفته باستانشناسان، در صحنه تاجستانی شاه ساسانی از مهر، پشت سرش ایستاده. زایش میترا، روایات متعددی دارد؛ برخی او را زاده از سنگ میدانند و عدهای هم او را برآمده از گل نیلوفر، همان نقش معروفی که به دفعات در نقشبرجستههای هخامنشی دیده میشود. مثلا اینجا در دست داریوش هخامنشی که بر تخت سلطنت نشسته.
گرچه برای تولد مهر روایات گوناگون گفته شده، اما در یک چیز همعقیدهاند؛ اینکه مهر در نخستین شب زمستان به دنیا آمد. همان شبی که آن را شب یلدا مینامیم؛ طولانیترین شب سال.
مهر، دشمن شب و سرما بود. دشمن اهریمن تاریک. او زاده زمستان بود، اما به هرکجای زمین که پا میگذاشت، آنجا را روشن و گرم میکرد تا زمستان به سمت بهار برود. مهر، به که جوانی رسید، قصد کرد گاوی را قربانی کند تا طبق باور قدما، خونش به شکوفایی و آفرینش زمین کمک کند و نیروهای شر و اهریمن را براند. گاو تنومند، از دست مهر گریخت، اما کلاغ و سگ جایش را به مهر نشان دادند و مهر یا همان میترا، گاو را به غار خود برده و با دشنهای گلوی او را برید. خون این گاو باعث بارور شدن زمین و برآمدن گندم و رویش درختان شد، اما اهریمن هم بیکار ننشست. او زمین را تاریک و بیبار میخواست، پس به فرمان او مار و عقرب و مورچه، خون گاو را مکیدند تا به زمین نریزد. آنها نطفه گاو را آلوده کردند، اما مهر دوباره خون را بر زمین جاری و نطفه را پاک کرد تا از آن نخستین انسانها به دنیا بیایند؛ یعنی مشی و مشیانه.
مهر از لحظه تولد خود با اهریمن نبرد میکرد. نبردی بین روشنایی و تاریکی؛ سرمای بیحاصلی و گرمای رویش. اهریمن، مسبب خشکسالی و بلایای طبیعی است و مهر، بانی عشق و زندگی و باروری. مهر هر آنچه آموختنی بوده، از ساختن خانه و به بار آوردن محصول و چرای دام، به آدمیان آموخت و در شب یلدایی دیگر، گاوی دیگر قربانی کرد و پس از ضیافت شامی با همراهان، با ارابهای چهارچرخ به آسمان رفت. شاید خود خورشید میشود و شاید خورشید از او نور میگیرد. هرچه هست، پس از شب یلدا، روزها بلندتر میشود و شبها کوتاهتر...
#legends