eitaa logo
"اوپال؛ opal"
241 دنبال‌کننده
23 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ترشحاتِ ذهنِ من! بدنبال افکارم می‌دوم و ندایِ مغزم را طی می‌کنم؛ این مغزِ من است؛ مغزی شلوغ، پر از افکار..🌿 -و نابغه‌ای که درون خود می‌پوسد- - کپی به هیچ عنوان، چه در ایتا چه در برنامه‌های دیگه.
مشاهده در ایتا
دانلود
"اوپال؛ opal"
‌- خب؛ من یه INTP می‌باشم... - یه درونگرایِ خجالتیِ روان‌شناسِ نویسنده‌یِ کتاب‌خون، که مغزش پر شده
همسایه‌ها❤️ خیلیا تو لیست نیستن؛ ولی بازم اگه کسی جا مونده دوباره آیدیشو بفرسته به ناشناس، ممنون لطفا تا امشب یا نهایتا فردا توی لیست بذارید وگرنه حذف میشید-
چنل تلگرام - https://t.me/oooOPAL
❤️
www.musicsingle.irAUD-20220331-WA0002.mp3
زمان: حجم: 4.2M
- هر دومون الان جفت مثل جسدیم این همه بحث ولی وقت رفتنت لال شدیم، جفتمون حرفی هم نزدیم. چون با هم نمیتونیم، دوری هم سخته من خواب ندارم، با این که خیالم تخته دیگه ماه ندارم، با این که میگذره هفته اون همه خاطره چجوری از یادت رفته؟ آره تو خوب همیشه من بدم ببین چند بار بدون تو رگ زدم ببین از همه دور و برم من زدم دارم انتقام میگیرم از تنم چقد قشنگه صدای شکستنم. - بارون زد دیدم از دور چشات خیس عکسامو برداشتی پشتش نوشتی زود پاک میشه علاقه بهش نیس" -رویا بود آخرش بگیری دستامو آرزومه پاک کنی دوباره اشکامو امشبم بدون تو کی دیده فردامو میخوای بری برو با تموم حرفات میخوای بری برو اگه تمومه حرفات میخوای بری برو خدا به همرات ولی میمونه دردا -فرشته‌ی‌منی‌ولی‌برو‌به‌جهنم))
🖤
سلام:)
من زندم*
تا حالا شده با خودتون فکر کنین «چی‌شد که کارم به اینجا رسید؟» انگار که توی یه هزارتو گم شده باشین و همه‌ش هم تقصیر خودتون باشه، چون تک‌تک مسیر‌های اشتباهی رو که رفتین خودتون انتخاب کردین؟ می‌دونین که راه‌های زیادی وجود داشته که می‌تونسته نجاتتون بده، چون می‌تونین صدای آدم‌هایی رو بیرون از هزارتو بشنوین که موفق شدن ازش خارج بشن و حالا دارن با هم می‌گن و می‌خندن. بعضی وقت‌ها هم از بین پرچین‌ها یک نظر اون‌ها رو می‌بینین، مثل هیبتی مات بیت برگ‌ها. به‌نظر می‌آد خیلی خوش‌حالن که تونستن موفق بشن. البته شما هم ازشون متنفر نیستین، بلکه بیشتر از خودتون متنفرین که توانایی‌های اون‌ها رو نداشتین و نتونستین همهٔ مشکلات رو حل کنین. آره، تا حالا چنین فکری کردین؟ یا این هزارتو فقط برای منه؟ -کتابِ "کتابخانه‌ی نیمه‌شب"
شنیدین میگن گربه هفت جون داره؟ توی بعضی جاها این "هفت" نیست و عدد "نُه"عه! -فراعنه اعتقاد داشتند که خدای خورشید به شکل گربه درآمده تا روی زمین بیاید و از نزدیک همه چیز را مشاهده کند. او هشت الهه دیگر را به دنیا آورد و در نهایت نه روح را در یک بدن مجسم کرد. به همین دلیل نُه جون داره-
بابا دریا در افسانه های ایران مردی سیاه پوست است که قامتی بلند داشته و روزها را در دریا می­‌گذراند. بابا دریا شب‌­ها برای خوابیدن به ساحل آمده و گاهی در این آمدن هر کس که سر راهش قرار بگیرد را با خود به دریا می­برد.
در ته دریا در قصری ساخته شده از سنگ عسل، بدون آگاهی از غم و اندوه، شاهزاده خانم زیبای جورات زندگی می کرد. یک بار آواز ماهیگیر کاستیتیس را شنید که توری قدیمی در آن نزدیکی انداخته بود و عاشق او شد. تا غروب، هنگامی که دریا آرام شد و در امتداد طوفان تاریک آن مسیری مهتابی به فاصله ای ناشناخته رفت، ماهیگیر کاستیتیس و شاهزاده ژورات با هم ملاقات کردند، او به آهنگ های او گوش داد و او زیبایی او را تحسین کرد. اما مشکل به وجود آمد. یک روز غروب، هنگامی که هیچ نشانه ای از طوفان وجود نداشت، رعد و برق بر فراز دریا در گرفت و صاعقه به کاستیتیس برخورد کرد. خدای حسود پرکوناس بی‌رحمانه به ماهیگیر پرداخت و شاهزاده خانم را به دیوارهای کاخ ویران زنجیر کرد. و از آن زمان، هرگاه ژورات به یاد معشوقش بیفتد و اشک‌های تلخش سرازیر شود، امواج سربی-سبز موج‌سواری دریا، اشک‌های شاهزاده خانم را به شکل تکه‌هایی از کهربا به ساحل می‌برد. در پالانگا (لیتوانی)، در سواحل بالتیک، اکنون یک بنای تاریخی غیرعادی وجود دارد که به قهرمانان افسانه باستانی لیتوانیایی اختصاص داده شده است: ماهیگیر کاستیتیس و شاهزاده دریا، جوراتا. /