eitaa logo
"اوپال؛ opal"
241 دنبال‌کننده
23 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ترشحاتِ ذهنِ من! بدنبال افکارم می‌دوم و ندایِ مغزم را طی می‌کنم؛ این مغزِ من است؛ مغزی شلوغ، پر از افکار..🌿 -و نابغه‌ای که درون خود می‌پوسد- - کپی به هیچ عنوان، چه در ایتا چه در برنامه‌های دیگه.
مشاهده در ایتا
دانلود
بابا دریا در افسانه های ایران مردی سیاه پوست است که قامتی بلند داشته و روزها را در دریا می­‌گذراند. بابا دریا شب‌­ها برای خوابیدن به ساحل آمده و گاهی در این آمدن هر کس که سر راهش قرار بگیرد را با خود به دریا می­برد.
در ته دریا در قصری ساخته شده از سنگ عسل، بدون آگاهی از غم و اندوه، شاهزاده خانم زیبای جورات زندگی می کرد. یک بار آواز ماهیگیر کاستیتیس را شنید که توری قدیمی در آن نزدیکی انداخته بود و عاشق او شد. تا غروب، هنگامی که دریا آرام شد و در امتداد طوفان تاریک آن مسیری مهتابی به فاصله ای ناشناخته رفت، ماهیگیر کاستیتیس و شاهزاده ژورات با هم ملاقات کردند، او به آهنگ های او گوش داد و او زیبایی او را تحسین کرد. اما مشکل به وجود آمد. یک روز غروب، هنگامی که هیچ نشانه ای از طوفان وجود نداشت، رعد و برق بر فراز دریا در گرفت و صاعقه به کاستیتیس برخورد کرد. خدای حسود پرکوناس بی‌رحمانه به ماهیگیر پرداخت و شاهزاده خانم را به دیوارهای کاخ ویران زنجیر کرد. و از آن زمان، هرگاه ژورات به یاد معشوقش بیفتد و اشک‌های تلخش سرازیر شود، امواج سربی-سبز موج‌سواری دریا، اشک‌های شاهزاده خانم را به شکل تکه‌هایی از کهربا به ساحل می‌برد. در پالانگا (لیتوانی)، در سواحل بالتیک، اکنون یک بنای تاریخی غیرعادی وجود دارد که به قهرمانان افسانه باستانی لیتوانیایی اختصاص داده شده است: ماهیگیر کاستیتیس و شاهزاده دریا، جوراتا. /
مولانا میگه: یه عاشقی بوده که راه دور زندگی می کرد. اون سر دریاها. معشوقش این سر دریا بود. دریا طوفانی و خروشان بوده صاف بوده هر چی بوده، عاشق با تموم میل و تلاشش ، دریا رو زیر پاش میذاشته و میومده معشوق خودشو می دیده؛ مدت مدیدی این عشقو عاشقی بوده یه بار هوا ابری و بارونی بوده، دریا خروشان و موّاج بوده، عاشق بازهم برای دیدن معشوقش راهی دریا میشه ... به معشوقش که میرسه کنارش میشینه میگه عه! دندون پیشینت چی شده ؟ معشوق با تعجب میگه «این دندون تو کودکی من آسیب دیده تو الان دیدی؟» عاشق باز بعد چندی میگه:«صورتت خال زده ؟ صورتت چی شده؟» معشوق به عاشق نگاه می کنه میگه «این خال از اول رو صورت من بود...» خلاصه هر ساعتی که می گذشته عاشق ایرادات بیشتری از معشوق میگیره، معشوق میگه بیا امشب در بالین من بخواب... سحر که عاشق می خواسته بره معشوق میگه :«نرو، دریا خروشانه صبر کن» عاشق می‌خنده؛ میگه «دیشب دریا از این وضع بدتری داشت من اومدم ، حالا صبر کنم؟» معشوق میگه «دیشب تو عاشق بودی و با عشق اومدی و هیچ سدی مانع تو نمی شد اما امروز صبح دیگه تو عاشق نیستی که ایرادات منو تازه دیدی اگه بری غرق میشی» عاشق میخنده و توجهی نمیکنه و راهی دریا میشه و غرق میشه! مولانا میگه این تمثیل دنیاست وقتی شما عاشقانه به دنیا نگاه کنید به مشکلات نگاه کنید همه چی زیبا و آسونه و طی میکنیدش، اما وقتی عاشق نباشی در دنیا مشکلاتش و معضلاتش غرق میشی! (هشتگ چی باید بزنم؟)
"کارافرنلیا" حالتیِ مربوط به وقتی که شخصی رهات می‌کنه، اما چیز‌های مربوط به خودشو جا میزاره؛ مثل خاطرات...
این چنل تلگرامه و واقعا مهمه، لطفا تا میتونید از چنل تلگرام حمایت کنید https://t.me/oooOPAL
بعد مدت‌ها که اومدم دارم چنلا رو چک میکنم و اون همه چنل دیلیت شده* اشک-
اینجا خیلی زیباست - @cupress