eitaa logo
🍃 یا امیرالمؤمنین حیدر 🍃
400 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
60 فایل
به نام گشاینده کار ها زنامش شود سهل دشوار ها 🌺 کپی با ذکر صـلـوات برای مولایمان صاحب الزمان 🌺 ارتباط با ما : @SeyedRezaSajjad
مشاهده در ایتا
دانلود
❓ چرا امام خمینی(ره) بنی‌صدر را تحمل می‌کرد؟ ❓ چرا امیرالمومنین(ع) اشعث را در کنار خود تحمل می‌کرد؟ 👈 در حکومت ولایی، بزرگواریِ ولیّ‌خدا خیلی نقش دارد. استاد پناهیان: 🔸 حکومت ولایی، حکومتی است که بزرگواری و ادبِ ولیّ‌خدا خیلی در آن نقش دارد، امیرالمؤمنین(ع) از بس با نجابت و بزرگوارانه برخورد می‌کرد که برخی به ایشان می‌گفتند: شما مدیریت و سیاست بلد نیستید! حضرت می‌فرمود: اگر تقوا نبود-که من را به یک‌سلسله از خودداری‌ها وادار می‌کند- من زیرک‌ترین مردم بودم (نهج‌البلاغه/خطبه ۲۰۰) 🔸 پیامبر(ص) و ائمۀ هدی(ع) از بس ادب رعایت می‌کردند و محترمانه برخورد می‌کردند که خودشان مظلوم واقع می‌شدند. ما تا وقتی اهمیت کرامت و بزرگواری ولیّ خدا را درک نکنیم، راز مظلومیت اولیاء خدا و راز تأخیر در ظهور را درک نخواهیم کرد. 🔸 در تاریخ اسلام ببینید پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) چقدر بزرگواری می‌کردند! امام علی(ع) این‌قدر باادب است که منافقین درجۀ یک پای رکاب خود را هم حتی‌المقدور رسوا نمی‌کند، ایشان می‌توانست با چندکلمه، خیلی‌ها را رسوا کند اما رسوا نکرد و آنها هم تا آخر به خیانت خودشان ادامه دادند؛ نمونۀ بارزش «اشعث» است. 🔸 اشعث یکی از فرماندهان پای رکاب علی(ع) بود که مملکتِ علی(ع) را به‌هم ریخت! مشکل خوارج را در اصل، اشعث درست کرد، یعنی خوارج را تحریک کرد و آنها علیه علی(ع) قیام کردند، آن‌وقت خودش رفت کنار علی(ع) ایستاد! 🔸چرا امام علی(ع) با اشعث، محترمانه برخورد می‌کرد و او را در کنار خودش تحمل می‌کرد؟ چون منشِ ولایت در حکومت، بزرگوارانه است! چرا ظهور امام‌زمان(ع) این‌قدر تأخیر دارد؟ برای اینکه ما باید مدیرانی را به حضرت ارائه بدهیم که وقتی حضرت، بزرگوارانه برخورد کرد، آنها مثل اشعث، خیانتکارانه برخورد نکنند. 🔸 حکومت ولایی یک حکومت کریمانه، باادب و بزرگوارانه است. شما برخورد بزرگوارانۀ حضرت امام(ره) را ببینید! برخی از مسئولین می‌رفتند نزد امام(ره) و گریه می‌کردند که «بنی‌صدر را عزل کن» اما حضرت امام‌(ره) می‌فرمود: «مردم او را انتخاب کرده‌اند.» ایشان این‌قدر بزرگوارانه برخورد کرد که دیگر بنی‌صدر، قصه را به نهایت فاجعه رساند و در نهایت، نمایندگان مردم او را عزل کردند. 🔸 مهمترین علت این بزرگواری و مهلت دادن به جریان نفاق «روشن شدن و رشد مردم» است. اگر کسی می‌خواهد به ولایت کمک کند باید به روشنگری بپردازد. هرچه مردم دقیق‌تر انتخاب کنند مشکلات کمتر خواهد شد. /حرم رضوی- ۹۸.۶.۲۵ @OrAmiralMumininHaidar
✨ختم سوره فاتحه الکتاب برای رسیدن به و سوره را بخواند سپس مرتبه بفرستد. و بعد از آن سوره را بخواند. بعد از آن دیگر نیز بفرستد نگذشته به خویش خواهد رسید. این از است و بسیاری از مومنین توسط آن به هدف خویش نائل گشته اند. 📚 تحفة الرضویة ص ۱۹۸
💯 ✍️ موشی در خانه ی صاحب مزرعه تله موش ديد، به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطي ندارد. ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد. از مرغ برايش سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار سر بريدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مرد. گاو را براي مراسم ترحيم کشتند. و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه می کرد و به مشکلی که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد 📕 عبرت : 🔹 اگر به دیده عبرت بنگریم واقعا هم همینطور است زندگی ما در جامعه به صورت زنجیر وار است و همه نوعی به هم متصل هستیم اگر مشکلی که من دارم به صورت مستقیم بر شما تاثیر نداشته باشه به صورت غیر مستقیم حتما تاثیر دارد پس نسبت به مشکلات یکدیگر و جامعه بی تفاوت نباشیم و سعی کنیم تا گره از مشکل بنده خدایی باز کنیم و اگر هم توان این کار را نداشتیم پس حداقل زحمت و دردش را بیشتر نکنیم ,و برایش مشکل جدیدی هم نیافرینیم
🔺میگن: پیر مردی با چهره‌ای قدسی و نورانی وارد یک مغازه ی طلا فروشی شد. فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد. پیرمرد گفت : من عمل صالح تو هستم! مرد زرگر قهقهه‌ای زد و با تمسخر گفت : درست است که چهره‌ای نورانی دارید ؛ اما هرگز گمان نمی‌کنم عمل صالح چنین هیبتی داشته باشد.!!! در همین حین ، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند. مرد زرگر از آنها خواست که تا او حساب و کتاب می‌کند ، در مغازه بنشینند. با کمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نورانی نشست. با تعجب از زن سوال کرد : که چرا آنجا در بغل شیخ نشستی؟ خانم جوان با تعجب گفت : کدام شیخ؟ حال شما خوب است؟ از چه سخن می گوئید؟ کسی اینجا نیست. و با اوقات تلخی گفت : بالاخره این قطعه طلا را به ما می دهید یاخیر؟ مرد طلا فروش با تعجب و خجالت طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را دریافت کرد و زوج جوان مغازه را ترک کردند. شیخ رو به زرگر کرد و گفت : غیر از تو کسی مرا نمی‌بیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق می شود. دوباره مرد و زن دیگری وارد شدند و همان قصه تکرار شد. شیخ به زرگر گفت : من چیزی از تو نمی‌خواهم! این دستمال را به صورتت بمال تا رزق و روزی ات بیشتر شود . زرگر با حالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به صورت مالید و نقش بر زمین شد. شیخ و دوستانش هرچه پول و طلا بود ؛ برداشتند و مغازه را جارو زدند ... بعد از ۴ سال شیخ روحانی با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد ... افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را باز گفتند. افسر پلیس گفت : برای اطمینان باید دقیقا صحنه را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کشید و به صورت مالید و نقش بر زمین شد و این‌ بار شیخ و پلیس و دوستان ، دوباره مغازه را جارو زدند. 🔺 نتیجه اخلاقی حکایت : انتخابات نزدیکه ، مواظب مغازه های زرگری خود باشید. از این به بعد بازار وعده و وعیدها و نطق های آتشین در مجلس و سینه چاک کردن برای مردم گرم می شود. 🔺فعلا وعده کمک به ۱۸میلیون خانوار شروع شد.. https://eitaa.com/OrAmiralMumininHaidar
💙🍃🦋 🍃🍁 🦋 ❇️⇇ دعاے زیر رو میتونید براے دفع چشم زخم بخونید ڪه اثر قوے داره و بعد از خوندن به خود بدمید ◆⇜بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ الْعَظیمِ عَبَسَ عابِسٍ وَ شَهابَ قابسٍ حَجَرَ یابِسٍ رَدَدْتُ عَیْنَالعایِنِ عَلَیْهِ مِنْ رَأسِهِ اِلى قَدَمَیْهِ اَخَذَ عَیْناهُ قابِضٌ بِکِلاهُ وَ عَلى جارِهِ وَاَقارِبِهِ جِلْدُهُ دَقیقٌ وَ دَمُهُ رَقیقٌ وَ بابُ الْمَکْرُوهِ تَلیقُ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُورٍ ثمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ اِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیرٌ ◆⇜به نام خدا ڪه رحمتش بسیار و مهربانى اش همیشگى است، به نام خداےبزرگ، بر ترش رویى ترش رو، و آتش فروزان، و سنگ سخت، برگرداندم چشم چشم زن را، از سر تا به پایش، بگیرد دو چشم او را گیرنده اے با همه نگاهش، و بر همسایه و خویشانش، پوستش نازڪ، خونش رقیق، در ناخوشایند سزاوار او، پس بازگردان چشم را، آیا شڪافى مى بینى؟ سپس چشم او دوباره بازگردان چشم به سوے تو باز مى گردد خسته و ناتوان ❇️⇇ هر صبح یا شب ڪمی اسپند و  پوست سیر و ڪمی هم نمڪ تهیه ڪنید و آنها را بسوزانید و دود آن به خود و خانواده برخورد ڪند ڪه براے دفع چشم نظر اثر قوے داره و بعد از دود یه بار ایه الڪرسی بخوانید. 🦋 🍃🍁 💙🍃🦋
💙🍃🦋 🍃🍁 🦋 ✅ عزرائیل چگونه میگیرد؟ مردی وحشت زده سمت حضرت سلیمان(ع) رفت 🌹🍃حضرت‌ سليمان‌ ديد از شدّت‌ ترس‌ رويش‌ زرد و لبانش‌ كبود گشته‌، سؤال‌ كرد: ای‌ مرد مؤمن‌! چرا چنين‌ شدی؟ سبب‌ ترس‌ تو چيست؟ مرد گفت‌: عزرائيل‌ بر من‌ از روی‌ كينه‌ و غضب‌ نظری‌ كرده‌ و مرا چنانكه‌ می ‌بينی دچار دهشت‌ ساخته‌ است‌. 🍃🌷حضرت‌ سليمان‌ فرمود: حالا بگو حاجتت‌ چيست‌؟ عرض‌ كرد: يا نبیّ الله‌! باد در فرمان‌ شماست‌؛ به‌ او امر فرمائيد مرا از اينجا به‌ هندوستان‌ ببرد، شايد در آنجا از چنگ‌ عزرائيل‌ رهائی‌ يابم‌! حضرت‌ سليمان‌ به‌ باد امر فرمود تا او را شتابان‌ بسمت‌ كشور هندوستان‌ ببرد. 🍃🌷روز ديگر كه‌ حضرت‌ سليمان‌ در مجلس‌ ملاقات‌ نشست‌ و عزرائيل‌ برای‌ ديدار آمده‌ بود گفت‌: ای عزرائيل‌ برای‌ چه‌ سببی‌ در بندۀ مؤمن‌ از روی كينه‌ و غضب‌ نظر كردی‌ تا آن‌ مرد مسكين‌، وحشت‌ زده‌ دست‌ از خانه‌ و لانۀ خود كشيده‌ و به‌ ديار غربت‌ فراری‌ شد؟ 🌹🍃عزرائيل‌ عرض‌ كرد: من‌ از روی‌ غضب‌ به‌ او نگاه‌ نكردم‌؛ او چنين‌ گمان‌ بدی‌ دربارۀ من‌ برد. داستان‌ از اين‌ قرار است‌ كه‌ حضرت‌ ربّ ذوالجلال‌ به‌ من‌ امر فرمود تا در فلان‌ ساعت‌ جان‌ او را در هندوستان‌ قبض‌ كنم‌. قريب‌ به‌ آن‌ ساعت‌ او را اينجا يافتم‌، و در يك‌ دنيا از تعجّب‌ و شگفت‌ فرو رفتم‌ و حيران‌ و سرگردان‌ شدم‌؛ او از اين‌ حالت‌ حيرت‌ من‌ ترسيد و چنين‌ فهميد كه‌ من‌ بر او نظر سوئی‌ دارم‌ در حاليكه‌ چنين‌ نبود، اضطراب‌ از ناحيۀ خود من‌ بود. باری‌ با خود می ‌گفتم‌ اگر او صدپر داشته‌ باشد در اين‌ زمان‌ كوتاه‌ نمی ‌تواند به‌ هندوستان‌ برود، من‌ چگونه‌ اين‌ مأموريّت‌ خدا را انجام‌ دهم‌؟ 🍃🌷ليكن‌ با خود گفتم‌ من‌ بسراغ‌ مأموريّت‌ خود می ‌روم‌، بر عهدۀ من‌ چيز دگری‌ نيست‌. به‌ امر حقّ به‌ هندوستان‌ رفتم‌ ناگهان‌ آن‌ مرد را در آنجا يافتم‌ و جانش‌ را قبض‌ كردم‌. 📚معاد شناسی، جلد اول، علامه طهرانی. .دفتر اوّل‌ «مثنوي‌» طبع‌ ميرخاني‌، ص‌ 26
💞ادمین گسترده میشم💞: 🔴 چگونه به لواط مبتلا شدند؟ 📜قوط لوط قومى بود كه خداوند آفريد، به طورى كه وقتى براى كار از خانه خارج مى شدند، همه ى مردها خارج مى شدند و تنها زنان در خانه باقى مى ماندند. شيطان به عبادت آن ها حسادت مى كرد و وقتى كه به خانه بازمى گشتند، كارهاى آن ها را برهم مى زد. مردم شب به كمين نشستند تا بفهمند چه كسى كارهاى آن ها را خراب مى كند؛ پس متوجه شدند پسركى بسيار زيبا اين كار را انجام مى دهد؛ تصميم گرفتند او را به قتل برسانند. شب او را نزد يكى از مردها گذاشتند تا روز بعد او را اعدام كنند. شب هنگام پسرك گريه سرداد، وقتى علت را پرسيد، گفت: پدرم مرا روى شكم خود مى خوابانيد! مرد گفت: بيا روى شكم من بخواب. شيطان مرد را وسوسه كرد و مرتكب لواط شد. روز بعد مرد به قوم خود خبر داد كه شب گذشته مرتكب لواط شده است. مردم از آن عمل تعجب كردند و كم كم به لواط روى آوردند و كار به جايى رسيد كه در كنار راه ها كمين مى كردند و با هر رهگذرى كه مى يافتند، لواط مى كردند. ابليس كه نقشه ى خود را در بين مردان موفق ديده بود به صورت زن ظاهر شد و به سراغ زنان رفت و آن ها را وسوسه كرد و گفت: مردان شما به يكديگر مشغولند و از شما رويگردان شده اند؛ شما نيز مى توانيد با يك ديگر چنين كنيد و در نتيجه زن ها نيز به مساحقه روى آورند.[1] حضرت لوط هرچه آن قوم را موعظه كرد، اثرى نداشت؛ لذا پس از اتمام حجّت، خداوند جبرئيل، و ميكائيل و اسرافيل را به صورت پسرانى نزد حضرت لوط فرستاد. -حضرت در حال كشاورزى بود -حضرت لوط از آن ها پرسيد: كجا مى رويد؟ تاكنون كسى به زيبايى شما نديده ام! گفتند: به اين شهر مى رويم. حضرت لوط فرمود: آيا مردم اين شهر را مى شناسيد؟ مردم اين شهر با پسران لواط مى كنند. آن ها گفتند: مولاى ما امر كرده است كه از وسط شهر عبور كنيم.حضرت لوط فرمود: پس خواهش مى كنم صبر كنيد تا هوا تاريك شود و مردم به خانه هايشان بروند. آن ها صبر كردند و حضرت لوط دخترش را به شهر فرستاد تا آب و غذا و عبايى كه آن ها را از سرما حفظ كند، براى آن ها بياورد. و قتى دختر لوط به خانه رفت، هوا ابرى شد و باران باريد. حضرت لوط فرمود: اينك بچه ها به صحرا مى روند، بياييد همراه من به خانه برويم.حضرت لوط -براى حفظ جوانان از مردم شهر -از كنار ديوار حركت مى كرد و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل از وسط خيابان حركت مى كردند، لوط فرمود: از كنار خيابان حركت كنيد. گفتند: مولاى ما امر كرده است از وسط خيابان راه برويم! وقتى مردم متوجه پسرانى در منزل لوط شدند، به او گفتند: آيا تو هم به عمل ما روى آورده اى؟ حضرت لوط فرمود: اينان ميهمانان من هستند، مرا در حضور آن ها رسوا نكنيد! مردم گفتند: اين ها سه نفر هستند، يك نفر را براى خود نگه دار و دو نفر را به ما بده! حضرت لوط ميهمانان را داخل اطاق برد؛ اما مردم حمله كردند و در اطاق را شكستند و لوط را كنار زدند. جبرئيل به لوط فرمود: ما فرستادگان خداوند هستيم، آن ها نمى توانند به تو آزارى برسانند؛ آن گاه مشتى از خاك به صورت آن ها پاشيد، مردم كور شدند. حضرت لوط فرمود: خواهش مى كنم همين حالا اين مردم را هلاك كنيد! گفتند: (إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيب)؛ موعد عذاب آن ها صبح است و صبح نزديك است.» تو به همراه خانواده ات، به استثناى همسرت، از شهر خارج شويد. -بگذار همسرت در شهر بماند .پس از اين كه حضرت لوط و دخترانش، به امر جبرئيل، از شهر خارج شدند، صبح روز بعد شهر زير و رو شد و از آسمان سنگ باريدن گرفت و تمام اهل شهر به زمين فرو رفتند و غير از خانه ى لوط، چيزى در شهر باقى نماند.[3] 📚منابع: [1]. المحاسن، ج1، ص112، حديث 104. [2]. المحاسن، ج1، ص110 حديث 103. [3]. هود، 81؛ تفسير الميزان، ج 10، ص 354، تفسير قمى، ج 1، ص 329 و 335؛ ر. ك: تفسير نمونه و ترجمه ى آيات 77 ـ 83 هود، 51 ـ 77 حجر، 160 ـ 175 شعراء، 54 ـ 58 نمل، 28 ـ 35 عنكبوت، 133 ـ 138 صافات، 31 ـ 37 الذاريات، 33 ـ 40 قمر، 74 ـ 75 انبياء، 10 تحريم . 🌾❣🌾❣🌾❣🌾❣🌾❣ 🔹نشر_صدقه_ جاریست🔹
✨﷽✨ ✍حضرت امام على (عليه‌السلام) مردى نزد پيامبر اعظم (ص) آمد و گفت : به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد ، و مردم نيز دوستم بدارند ، و خدا دارايى ام را فزون گرداند ، و تن درستم بدارد ، و عمرم را طولانى گرداند ، و مرا با شما محشور كند . حضرت رسول اکرم ص فرمود : «اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد : ❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش . ❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و به آنچه دارند چشم مدوز . ❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى بخشد ، زكات آن را بپرداز . ❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسيار بده . ❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن . ❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن . 📚 بحار الأنوار ، ج۸۵ ، ص۱۶۷
🤔 ! ❓ دکتر گفته استعمال آب برایم ضرر دارد، وظیفه من در قبال وضو و غسل چیست؟ ✍ آیات امام خمینی، وحید، بهجت و نوری: اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد یا بترسد که (امام، بهجت و نوری: به واسطه استعمال آن،) مرض یا عیبی در او پیدا شود یا مرضش طول بکشد یا شدت کند یا به سختی معالجه شود، باید تیمم نماید. ولی اگر آب گرم برای او ضرر ندارد، باید با آب گرم وضو بگیرد یا غسل کند. (بهجت: در صورتی که مخارج گرم کردن در حد متعارف باشد نه خارج از حد معمول). ✍ آیت الله سیستانی: اگر استعمال آب موجب مرگ او باشد، یا از استعمال آن مرض یا عیبی در او پیدا شود، یا مرضش طول بکشد یا شدّت کند، یا به سختی معالجه شود، باید تیمم نماید. ولی اگر بتواند ضرر آب را بطوری بر طرف کند، مثل اینکه آب را گرم کند، باید این کار را بکند و وضو بگیرد، و در مواردی که غسل لازم است غسل کند. ✍ آیت الله مکارم شیرازی: هرگاه آب دارد ولی می‌ترسد اگر وضو بگیرد بیمار شود یا بیماری او به طول انجامد، یا شدّت کند، یا معالجه آن سخت شود، در تمام این موارد باید تیمّم کند، ولی اگر مثلاً آب گرم برای او ضرر ندارد باید با آب گرم وضو بگیرد یا غسل کند و لازم نیست یقین به ضرر داشته باشد همین اندازه که خوف ضرر داشته باشد کافی است که وضو نگیرد و تیمّم کند. 📚 منابع: توضیح المسائل مراجع، امام م۶۶۹، سیستانی م۶۵۸، مکارم م۶۲۵، وحید م۶۷۶، بهجت م۱۲۶ و نوری م ۶۷۰.
هدایت شده از امام شناسی
🌴 امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ❗️ ای بندگان خدا ! به وسیله دلهایتان و زبانهایتان صدقات بدهید. ❓ عرض کردند: یا رسول خدا (ص) ! آن چگونه است؟ 🌻 حضرت فرمودند: اما صدقات به وسیله دلهایتان ، پس با راسخ به خدا و محمد رسول خدا و علی ولی خدا و ائمه علیهم السلام پس از علی علیه السلام که برپاکنندگان دین خداوند هستند و پس از آنها شیعیان و دوستان آنان و برادران مومنین را دوست بدارید ، و از اعتقادات مخالفان و دشمنی و کینه و عناد پرهیز کنید. 🌻 و امّا صدقات زبانهایتان این است که به وسیله زبانهای خود همانگونه که خداوند صاحب شأن و منزلت عظیم است او را یاد کنید ، و بر محمد پیامبر خدا و بر آل پاکش درود بفرستید ، خداوند تعالی به وسیله ی آن شما را به درجات والا و بالا خواهد رساند ، و شما را به درجات عالی و بلند رستگار خواهد نمود. 📚 تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام / ج2 / ص157
احوال مردم در آخرالزمان ♦️💢♦️💢♦️💢♦️💢 روایات مختلفی از امامان معصوم (ع)، روحیات مردم را در آخرالزمان توصیف می‌کند که به بعضی از آنها اشاره می‌شود: ♦️چشم و هم چشمی: امام صادق فرمود: مردم مدام به یکدیگر نگاه می‌کنند و می‌کوشند از هم کم نیاورند. ♦️قساوت قلب: امام صادق (ع) فرمود: دل‌های مردم سخت، چشمان‌شان خشک و ذکر خدا برای آنان سنگین می‌گردد. ♦️ریا و عجب: علی (علیه السلام) فرمود: زمانی خواهد آمد که مردم عبادت را سبب برتری خود بر دیگران می‌دانند. ♦️غرور و خودبینی: پیامبر اکرم (ص)فرمود: کبر و غرور در قلب ها نفوذ می کند، همان‌گونه که زهر در بدن پخش می‌شود. ♦️عدم روحیه حق طلبی: امام صادق (ع) فرمود: مردم با کسی هستند که پیروز شود. و در روایت دیگر فرمود: راه خیر خالی می شود و کسی آن را نمی‌پیماید. و نیز فرمود: مردم به اهل شرّ اقتدا می‌کنند. پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تملق و چاپلوسی نیز رواج می یابد. مردم در سخنان باطل و ناروا از یکدیگر سبقت می گیرند. شنیدن قرآن بر مردم سنگین و شنیدن سخنان باطل بر آنان سبک و خوشایند می گردد. مردم آشکارا به هم تهمت می‌زنند. امام صادق (علیه السلام) در روایتی فرمود: مردگان مسخره می شوند و هیچ کس ناراحت نمی‌شود. ♦️گرسنگی و کمبود مواد غذایی: امام صادق (علیه السلام) فرمود: پیش از ظهور مهدی (علیه السلام) ناگزیر سالی فرا خواهد رسید که مردم در آن گرسنه می‌شوند و ترس شدیدی از کشته‌شدن و ضرر به اموال و جان‌ها و محصولات آنها را فرا می گیرد؛ همه‌ی اینها در قرآن بیان شده است. آن گاه آیه 155 سوره‌ی بقره را تلاوت فرمود: ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع نقص من الاموال والانفس والثمرات و بشر الصابرین. ♦️ضعف دینداری: پیامبر اکرم(ص) درباره‌ی ضعف دینداری در مردم آخرالزمان فرموده است: مردم به دنیا مشغول و از آخرت غافل می‌شوند. تقوا رونق ندارد. از مساجد صدای اذان به گوش می‌رسد اما قلب‌های مردم از ایمان خالی است. امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که قائم (علیه السلام) ظهور می‌کند، بسیاری از کسانی که خود را معتقد به او می‌دانستند، به او بی‌اعتقاد می‌شوند و به مذهب پرستندگان ماه و خورشید در می‌آیند. منابع: ‌ 📕بحارالانوار، ج 52، ص 364، حدیث 137، غیبه النعمانی 📕بحارالانوار، 52/264 حدیث 148 📕بحارالانوار، ج52،‌ ص https://eitaa.com/OrAmiralMumininHaidar
[ عکس ] ⭕️ ناگفته های بهت‌آور از آشوب ۹۸ 🔻سردار آبنوش، فرمانده عملیات بسیج: این فتنه، #فتنه دیگری بود؛ فقط خدا ما را نجات داد... با بازجویی‌ها اطلاعات زیادی به دست آورده ایم. از اسرائیل تا آمریکا و عربستان معجون درهمی شکل گرفته بود؛ منتظر یک جرقه بودند تا کشور را نابود کنند اینترنت با تاخیر قطع شد، اما باز هم کمک کرد تا ساماندهی پیچیده این گروه به هم بریزد. کشتار نصف ایران را در نظر گرفته بودند. کیف‌هایی داشتند که وسایل آن‌ها را تابه حال ندیده بودیم؛ هوابرش‌ها و قیچی‌هایی که سخت‌ترین قفل‌ها را می‌بریدند. هرجا که وارد می‌شدند بلافاصله آتش زده و غارت می‌کردند.