سبزِ متمایل به نارنجی.
زنگ زدم با رفیقم صحبت کردم. الان خوبم.✨
جزو معدود انسانهایی که باهاش تلفنی صحبت میکنم. شاید تنها آدمی که باهاش تلفنی صحبت میکنم.
هروقت یاد پیشنهادش میافتم، فکر میکنم کاش بیشتر روش فکر میکردم. کاش انقدر هول هولی ردش نمیکردم. کاش مهربونتر باهاش حرف میزدم :)
خیلی آدم مودبی بود. من واقعا شیفتهی ادبش شدم. ولی تقریبا محاله که دوباره ببینمش.
دلم میخواد برم ادامهی هانیبالو ببینم. ولی واقعا سریالیه که خیلیییی دیر پیش میره. اگه کسی دیدتش میشه بگه ارزش دیدن داره یا نه؟
تا جایی که خودم دیدم، واقعا حال کردم باهاش. ولی نمیدونم ادامشم همینه یا نه.
سبزِ متمایل به نارنجی.
اولین تجربهی من :)
اولینِ اولینش. زیادم تمرین نکردم. فقط خواستم باهاتون به اشتراک بذارمش🥲✨
سبزِ متمایل به نارنجی.
_
زمستون، برای تو قشنگه، پشت شیشه
بهاره، زمستونها برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظهی چشم انتظاری
گلدون خالی ندیدی، نشسته زیر بارون
گلای کاغذی داره تو گلدون
قور پری
قورباغهای لب حوض پرید. به سمتش رفتی. زیبا به نظر میرسید. اما وقتی به آن رسیدی.. خدای من.. این یکی یک وزغ بود!
این چیزها.. منظورم همین چیزهاییست که از دور زیبا به نظر میرسند و نزدیکشان که میشوی میبینی زرشک!، تو را به یاد چیزی نمیاندازند؟
kimsophia
بعضی اوقات آنقدر درجا زده بود که فشار اطراف از پا درش آورده بود. شاید اگر سرعتش را بیشتر میکرد، یا اگر ذهنش را از افکار منفی خالی میکرد تا اینقدر چگال نباشد و بتواند ارتفاع بگیرد.. شاید اگر میتوانست پرواز کند، این فشار روانش را خراش نمیداد.