☝️#گناه_جاریه_چیست ؟
گناه جاریه گناهـی است که حتی با مــرگ فــرد هـم این گناه تمـام نـمیشود و به هر میـزان که باعث گمـراه شدن افراد دیگر شود به کارنــامه اعمـال او ایـن گنــاه اضافه میشود
گناهی که با اشتـراک گذاری شمـا منتشـر میشود و منتشـر میشود و منتشـر میشود و درصحــرای قیامــت با انبوهــی از گنــاهان مواجــه خواهی شد که حتی فکرش را هم نمیکردی
آیا این ها گناهان من است؟
من که اصلا این اشخاص را نمیشناسم !
چرا من مسئول گناهشان هستم و
در آن شریکم؟
مطمئن باشیــد شما با نشر یک عکس حدیث دروغ، تصویر ترانه های مبتذل و...دعوت به کارهای منکر و...یا فیلم یا آهنگ در این گنــاه شرکت خواهی کرد
پستهای سیاسی دروغ وآنچه به صحت آن مطمئن نیستی وبرای خوشایند وخنده دیگران ارسال میکنی...
چه بسیار کسانی که به وسیله شما با آن گناه آشنا شوند و آن را منتشر کنند با هر نشر ،گناهی به گردن شماست..
احتیاط کنیم
مبادا کارنامه اعمال ما پر شود از گناهان جــــاریه که تا قیامت جریان دارند و حتی پس از مرگ ما هم دفتر ثبت این گناهان بسته نخواهد شد
پـاک کن آنچه را که روز حساب برعلیه تو شهادت میدهد🤳
🔸 کانال #عرف_عرفان @orfeerfan
انتشارپستثوابجاریهدرپیدارد🌹
🌸🌸🌸🌸
💠 بد خلقی فشار قبر می آورد!
به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند که سعد بن معاذ فوت کرده. پیغمبر صلی الله علیه و آله با اصحابشان از جای برخاسته، حرکت کردند. با دستور حضرت - در حالی که خود نظارت می فرمودند - سعد را غسل دادند.
پس از انجام مراسم غسل و کفن، او را در تابوت گذاشته و برای دفن حرکت دادند.
در تشییع جنازه او، پیغمبر صلی الله علیه و آله پا برهنه و بدون عبا حرکت می کرد. گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را می گرفت، تا نزدیکی قبر سعد رسیدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسایل دیگر را بیاورند! سپس با دست مبارک خود، لحد را ساختند و خاک بر او ریختند و در آن خللی دیدند آنرا بر طرف کردند و پس از آن فرمودند: - من می دانم این قبر به زودی کهنه و فرسوده خواهد شد، لکن خداوند دوست دارد هر کاری که بنده اش انجام می دهد محکم باشد.در این هنگام، مادر سعد کنار قبر آمد و گفت- سعد! بهشت بر تو گوارا باد!رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:- مادر سعد! ساکت باش! با این جزم و یقین از جانب خداوند حرف نزن! اکنون سعد گرفتار فشار قبر است و از این امر آزرده می باشد.
آن گاه از قبرستان برگشتند.مردم که همراه پیغمبر صلی الله علیه و آله بودند، عرض کردند:یا رسول الله! کارهایی که برای سعد انجام دادید نسبت به هیچ کس دیگری تا کنون انجام نداده بودید: شما با پای برهنه و بدون عبا جنازه او را تشییع فرمودید.رسول خدا فرمود:ملائکه نیز بدون عبا و کفش بودند. از آنان پیروی کردم.عرض کردند:گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ تابوت را می گرفتید!حضرت فرمود:چون دستم در دست جبرئیل بود، هر طرف را او می گرفت من هم می گرفتم!عرض کردند:- یا رسول الله صلی الله علیه و آله بر جنازه سعد نماز خواندید و با دست مبارکتان او را در قبر گذاشتید و قبرش را با دست خود درست کردید، باز می فرمایید سعد را فشار قبر گرفت؟حضرت فرمود:- آری، سعد در خانه بد اخلاق بود، فشار قبر به خاطر همین است .
انتشارپستثوابجاریهدرپیدارد🌹
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو منو خوب بلدی؛ دست رد نزدی!
💫 حضور علامه جعفری نزد مولا علی (ع)
✨از علامه جعفري ميپرسند چي شد كه به اين كمالات رسيدي؟! ايشان در جواب خاطرهاي از دوران طلبگي تعريف ميكنند و اظهار ميكنند كه هرچه دارند از كراماتي است كه به دنبال اين امتحان الهي نصيبشان شده:
⚡️مدير مدرسهمان به آقا شيخ علي گفت: آقا شب نميگذره، حرفي داري بگو، ايشان يك تكه كاغذ روزنامه در آورد.
عكس يك دختر بود كه، زيرش نوشته بود " اجمل بنات عصرها " (زيباترين دختر روزگار)، گفت: آقايان من درباره اين عكس از شما سوالي ميكنم.
اگر شما را مخير كنند بين اينكه با اين دختر بطور مشروع و قانوني ازدواج كنيد و هزار سال هم زندگي كنيد با كمال خوشرويي و بدون غصه، يا اينكه جمال علي (ع) را مستحباً زيارت و ملاقات كنيد. كدام را انتخاب ميكنيد؟
سوال خيلي حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زيارت علي (ع) هم مستحبي.
چهار نفر اول همه دختر زیبا را انتخاب کردند.
نفر پنجم من بودم. اين كاغذ را دادند دست من. ديدم كه نميتوانم نگاه كنم، كاغذ را رد كردم به نفر بعدي، گفتم: من يك لحظه ديدار علي (ع) را به هزاران سال زناشويي با اين زن نميدهم. يك وقت ديدم يك حالت خيلي عجيبي دست داد. شبيه به خواب و بيهوشي. بلند شدم وارد حجرهام شدم. يك دفعه ديدم يك اتاق بزرگي است يك آقايي نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قيافهاي كه شيعه و سني درباره امام علي(ع) نوشته در اين مرد موجود است.
يك جواني در سمت راستم نشسته بود. پرسيدم اين آقا كيست؟
👈گفت: اين آقا خود علي (ع) است، من سير او را نگاه كردم. آمدم بيرون، رفتم همان جلسه، دیدم كاغذ رسيده دست نفر نهم يا دهم، رنگم پريده بود خطاب به من گفتند: آقا شيخ محمد تقي شما كجا رفتيد و آمديد؟ اصرار كردند و من بالاخره قضيه را گفتم ،خيلي منقلب شدند.
خدا رحمت كند آقا سيد اسماعيل (مدير) را خطاب به آقا شيخ حيدر، گفت: آقا ديگر از اين شوخيها نكن، ما را بد آزمايش كردي...
کارهای کوچک را بی اهمیت و پیش پا افتاده نشماریم شاید امتحان ما همان باشد..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•