.
#خاطره❤️
«حلالم کن و دعام کن»
#روایت_مادر_شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
فیلم #شهدای_مدافع_حرم را مرتب پیگیری و درباره ی آنها مطالعه می کرد.
بعد از قضیه #سوریه و #عراق خیلی ابراز ناراحتی می کرد .
می گفت: "نمی توانم باور کنم یک انسان سر یک انسان دیگر را ببرد، اینها از مرتبه انسانیت به حیوانیت سقوط کردند."
فیلم کشتار داعش را نگاه می کرد و من از او می خواستم که این کار را نکند چرا که قساوت قلب می آورد.
تا اینکه با آموزشگاه #سپاه آشنا شد و 1 سال و سه ماه آموزش دید و از فروردین 94 خودش را برای #مبارزه آماده کرده بود؛
می گفت: "باید بروم و از شیعیان و حرم ائمه(ع) دفاع کنم."
تقریبا دوسالی بود که این موضوع را با خواهر و برادرش مطرح کرده بود و می گفت: "باید به میدان بروم و #شهید شوم."
از فروردین 94 زمزمه های رفتنش را پیش من هم مطرح کرد و میگفت: "حلالم کن و بگذار بروم."
از دانشگاه برایم پیامک می فرستاد که "حلالم کن و دعا کن که #شهید شوم"
من هم جوابی برایش ارسال نمی کردم و شب می پرسید که پیامکی برایت نرسید؟
می گفتم این چه حرفهایی است که می گویی؟
می گفت: "می خواهم موقع نماز ظهر و عصر یادآوری کنم که دعایم کنی."
و من هم در جواب می گفتم اصلا دعا نمی کنم که بروی و #شهید شوی...
از اردیبهشت ماه قضیه جدی تر شد و آموزش هایش بیشتر و منسجم تر شد تا اینکه شهریور ماه گفت که باید پاسپورت بگیرم.
باور داشت #شهید می شود و #در_راه_ایمانش_ازهمه_علایقش_گذشت .
@shoghe_vesal74
#صلی_الله_علیڪ_یا_اباعبــدالله
دست بر سینه، ادب حکم کند وقت قیام
رو به اربابِ دو عالم دهی هر صبح سلام
نوکری کردنِ این طایفه لذت بخش است
بالاخص #نوکر ارباب شدن ختم کلام ..
@shoghe_vesal74
منطقه محروم،
یعنی همین چشمان من
که از دیدن کربلا محروم است
کاش خدا
محرومیت زدایی کند
برای همیشه...
#سید_الشهدا_جان❤️
#خاطره❤️
به نقل ازاقوام #شهید 🍃🌺🍃
پنج شنبه شب بودکه درعالم خواب😴دیدم
درمکانی فرا زمینی قراردارم(زیرپاهایم ابر☁️بودوفضاتاریک◼️...)
جای خاصی درخوابم مشخص بودکه من اجازه رفتن به آنجارانداشتم😧
ازهمان مکان مادربزرگم که ازسادات علوی هستند رابا لباسی بسیارزیباوآراسته،درحالی که روی تختی خوابیده بودند،بیرون آوردند و به من این اجازه داده شدکه چندلحظه ای باایشان صحبت کنم😥
زمان زیادی نگذشته بودکه ناگهان درآن فضاهمهمه ای به پاشد🤔
عده ای ازسادات که همگی لباس سبزپوشیده بودندازآن مکان بیرون دویدند😳
گویی همگی به پیشوازشخصی مهم میرفتند!
من باکنجکاوی به این ازدحام وشلوغی نگاه میکردم،
علت را ازمادربزرگم جویاشدم.
مادربزرگم گفت:مگه نمی بینی؛حضرت عزراییل داره میاد...!؟😊
ترس و وحشت سراپای وجودم رافراگرفته بود😰که ناگهان موجودی عجیب باقدی بلندولباسی زیبابه من نگاهی انداخت وگفت شمانترسید!
امشب"مهمانی ویژه"داریم که به استقبالش می رویم
وبه دنبال اوسادات به راه افتادند😳
ولوله ای برپاشد...
من ازخواب پریدم وچندساعت بعدتلفن منزل☎️مازنگ خورد!
ازآن طرف خط خبربه معراج رفتن #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری داده میشد...😔
ومن به این می اندیشیدم که چندساعت قبل درآسمانهانظاره گراستقبال عرشیان ازاین #شهید_آسمانی بودم😭😭
@shoghe_vesal74