بشکندپاۍکسۍکہلگدشسنگینبود ؛
تاکہزد؛سلسلہۍآلعباریختبهم🖤:)!
@oshagel_hosein128
به تربت امام حسین زیاد سجده کردن اخلاق را عوض می کند.
[حاج اسماعیل]
@oshagel_hosein128
شب اگر باشد و مِی باشد و من باشم و تو؛
به دو عالم ندهم گوشه تنهایۍ را...
@oshagel_hosein128
ازخندهیترحممردمکهبگذریم
بامنکسیبهغیرغمتمهرباننبود💔🚶🏻♀
ـ ـ ـــــ⊰۰⊱ـــــ ـ
⸾🦋⸾🖤
@oshagel_hosein128
ـ ـ ـ ـــــ⊰❀⊱ـــــ ـ ـ ـ
پناهبرچادرتازبيچارگیقلبم..❤️🩹
ـ ـ ـــــ⊰۰⊱ـــــ ـ ـ ـ
⸾🖤🥀🦋⸾⇜ #ایام_فاطمیه
ـ ـ ـ ـــــ⊰❀⊱ـــــ ـ ـ ـ
"
❋↝¦ @oshagel_hosein128
هنوزکوچهبهکوچهحکایتمردیست؛
کهدستِبستهیاوعـاشقانهمیلرزید:)💔
ـ ـ ـــــ⊰۰⊱ـــــ ـ ـ ـ
⸾🫧͜͡🦋⸾⇜ #فاطمیه
ـ ـ ـ ـــــ⊰❀⊱ـــــ ـ ـ ـ
"
❋↝¦ @oshagel_hosein128
ترس من این است کہ؛
بمیرم و نبینم حࢪمت را..
ـ ـ ـــــ⊰۰⊱ـــــ ـ ـ ـ
⸾🖤⸾⇜ #دلتنگ_کربلا
ـ ـ ـ ـــــ⊰❀⊱ـــــ ـ ـ ـ
❋↝¦ @oshagel_hosein128
شروع رمان #عکاس_حرم
تعداد پارت: نا مشخص..
پارت گذاری به صورت آنلاین...
به قلم خودم
کپی ممنوع! راضی نیستم حق الناس ..
امیدوارم خوشتون بیاد از این رمان🌱
#عکاس_حرم ..
#پارت_1
با شوق و ذوق زیادی وارد حرم شدم و رو به حرم لب زدم :
یعنی دیگه آرزوم برآورده شد؟
تونستم بیام حرمت؟
الان رو به روت وایستادم!
حضرت معصومه آرامش قلب منی...!
داشتم حرف میزدم که زینب لب زد :
دیونه شدی ؟
زهره: شک ندارم که دیوونه شده!
روشنا: بس کنین عه!
خنده ای کردم و گفتم
ضحی : شاید دیونه شدم! اصلا به شماها چه؟؟
من دارم درد و دل میکنم به شما چهههه!
بچه ها همه خندیدن
زیارت کردیم حس حال خوبی بود غیر قابل توصیف
چشمام پر از شک شده بود ...
رو به ضریح لب زدم : من که اومدم پیشت اومدم اینجا میشه برم مشهد؟ یعنی میشه؟
بشم عکاس حرم!
آرزوم همینه! دیگه هیچی نمیخوام
دیگه حس و حالی که داشتم دست خودم نبود
شروع کردم به گریه کردن..
ادامه دارد...
" عــشـاق الحــسـیـن "
سلامصبحبخیر🌱 یهسلامبدیمخدمتآقاجانمون🥲 روبهقبلهبخونیم: «اَلسلامُعَلیالحُسین وَعَلیعلیبنا
•آنچهامروزگذاشت↻
•نیمچهنگاهیبهپستهامون👀
•شبتونمنوربهنورخدا✨🍃
•التماسدعا🥺
•لفندهمسلمون🥲
یاحق🖐