دل هزاران درد دارد ، یک دوا ! آن هم تویی
دل هزاران غصه دارد ، یک شفا ! آن هم تویی
سفرهٔ دل را نکردم باز ، من بهر کسی ..
یک نفر با درد من ، هست آشنا ! آن هم تویی (((:
؏ـشاقالحـســــݩ!(:
حسرت در آغوش گرفتن ضریحت به دل این نوکر مانده هنوز !(: #آقایِامامحسین 🙂❤️🩹
آخرِ خط رسیده بود!
#کربلا را که دید...
از نو شروع کرد(:
؏ـشاقالحـســــݩ!(:
‹ وَ کَفَی بِاللهِ عَلِیمّا ›
همین بس که خدا احوال بندگانش را میداند:)🌿.
مامنتظرلحظہدیداربهاریم!
آرامکنیدایندلِطوفانۍمارا..
عمریستهمہدرطلبوصلتوهستیم
پایانبدهاینحالِپریشانۍمارا..🥲💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خوشحالی منم خوشحالم .. 🥲♥️
#ردایامامتتمبارکآقاجان
#حاجمحمدخمبری
هدایت شده از -پنــاھ !(:
اعزه یه چند نفر میفرستید اینجا؟
[تگمیزارم]
#فور
؏ـشاقالحـســــݩ!(:
- :)❤️🩹
دو سال پیش همین ساعتا
وقتی داشتیم شب اربعین رو میگذروندیم
فرداش قرار بود بریم پیاده روی جامانده ها
حدود ساعت ۷:۳۰ ، ۸ بود
هوا تاریک بود و با خانواده نبودیم
گوشی زنگ خورد
پاهایی که سست شد و خواهرمو مجبور به نشستن کرد
استرسی که غیرقابل وصف بود
زبونی ک قفل شده بود و توان حرف زدن و پرسیدن ماجرا رو نداشت
مثل بهت زده ها زل زده بودم به روبه رو که شاید چیزی بفهمم
گوشی رو قطع کرد
طلسم شکسته شد و پرسیدم که چیشده
جوابی که شنیدم
محل کار عمو حسین منفجر شده ..
عموی واقعیم نبود
اما عادت کرده بودم بهش بگم عمو حسین
تا وقتی اینو شنیدم ذهنم هزار جا رفت و هزار تا تصور دیگ ازش گذر کرد
گفتم خب حتما بیمارستانه حالش خوبه
داشتم خودمو گول میزدم در اصل
چون اون اشکا خبر از حال خوب نمیداد
سکوتو ترجیح دادم به شنیدن واقعیت
به سمت خونه شهید رفتیم
سر کوچه که رسیدیم
پرسیدم .. حالش خوبه ؟
ولی جوابی ک دوست داشتم بشنومو نشنیدم
گفت شهید شده !
جز اولین نفرایی بودیم ک اونجا بودن ..
همسرش داشت موضوعو برای پسر بزرگ خانواده توضیح میداد و اوضاع روبه راه نبود
خواهر بزرگ شهید در خونه نشسته بودو گریه میکرد
گریه هاشونو ک میدیدم
حس میکردم من مردمو یا خوابم که همچین اتفاقایی افتاده و نمیتونم درکش کنم
بی حس شده بودم
مث آدمای ناشنوا فقط نگا میکردم
مثل ی خواب تمام اتفاقات دوسال پیش از ذهنم میگذره
و این منم که هنوز باورم نمیشه همسر ی شهید یکی از نزدیک ترین آدمای زندگیمه
این اتفاق هیچوقت تو مغزم فرو نرفت و هیچوقت باورش نکردم
جوری ک بعضی وقتا یادم میره نیست و ..
ولی زندگی برای اون همسر شهید با سه تا بچه قد و نیم قد خیلی دشواره
اما بخاطر آرزوی همسرش همشو به جون خریده و قوی مجبور به ادامه دادنه
موقع خبر دادن به دخترش بودم
و این سخت ترین دوران زندگیم بود
بیشتر از اینکه اون دختر بچه موقع شنیدن خبر شهادت باباش اذیت بشه
منی که اونجا حضور داشتمو مجبور بودم بغضمو نگهدارم عذاب کشیدم
اما حالا اون
جای خالی باباش همیشه تو زندگیش حس میشه
وقتی که نیاز داشت سایه پدر بالا سرش باشه
وقتی که نیاز داشت مثل بقیه بچه ها دست باباشو بگیره
وقتی که بزرگ شد و به سن تکلیف رسید اما باباش نبود که ناز دخترشو بکشه
همیشه زندگی خانواده های شهدارو از دور میبینیم و منم همیشه از دور دیده بودم
اما تا دوسال پیش ..
آره دوسال پیش بود که یکی از اعضای خانوادمونو از دست دادیم
شاید زیاد نزدیک نبود
اما نبودنش هرروز و هرسال بیشتر حس میشه و هرچقدر میگذره میزان دلتنگی هم بیشتر میشه 😄💔
"ولی ما که دلتنگتونیم دلمون به شفاعت شما خوشه (:"
- چهارم مهر ماه ۱۴۰۲ دومین سالگرد شهادت شهید اربعینی اقتدار حسین عابدی (((:
*
؏ـشاقالحـســــݩ!(:
یادش بخیر... یادمه روز دفن شهید هممون حال و هوای غریبی داشتیم 😞💔 شادی روحش صلوات💚 #شهید_اقتدار_ار
تو به آرزوت رسیدی ((:
تو امام حسینُ دیدی .. ♥️(:
هدایت شده از - حمّاد ؛
ــ ـــــ ــــــ ــــــــــــ 🇮🇷!
و شهادتتان همان چیزی بود که به ما یادآوری کرد مقصد را . .
مقصد شما خدا بود، و شما آنقدر شهیدانه زندگی کردید که به مقصد رسیدید؛
و امّا ما به این دنیای فانی دلبستهایم و طوری که انگار حالا حالاها در این دنیا خواهیم ماند . .
عموحسینعزیز برای ما دعاکنید که ما از این دنیای تُهی و پوچ دل بکنیم و مسافر راه شما شویم تا شاید مانند شما عاقبتمان ختم بخیر شود . .
مقصدخداست، اززمیندلبایدکند!
- شهیداقتدارحسینعابدی،
- شهادت: ۱۴۰۰/۷/۴
شادیروحشهدایاقتداروشهیدحسینعابدی
صلوات .