چند‌نفر‌رفتن‌سمت‌علی‌اڪبر‌علیہ‌سلام.. #حسین‌نگران‌بود(:"

علۍ‌علیہ‌سلام‌از‌مرڪب‌افتاد.. #عقده‌هایشان‌را‌از‌علی‌سر‌علۍ‌خالۍ‌ڪردند

خون‌جلوی‌چشمای‌اسب‌علی‌اڪبر‌علیہ‌ سلاموگرفتہ‌بود‌ اشتباه‌رفت‌وسط‌#لشڪر‌رشمن💔

با‌هرچۍ‌داشتند‌زدند..(:"

دیدن‌حسین‌علیہ‌سلام‌داره‌میاد باعجلہ‌اعضا‌و‌جوارح‌علی‌علیہ‌سلام‌رو‌جدا‌ڪردن.. #فَقَطَعُوهُ‌بسُیوفَهُم‌اِرْباً‌اِرْبا!

حسین‌علیه‌سلام‌اومد.. میدونی‌چطوری‌ارباب‌اومدن‌سمت‌پسرش؟

از‌خیمہ‌ها‌تا‌محل‌شہادت‌پسر‌یہ‌فاصلہ‌اے‌هست اونایی‌ڪہ‌ڪربلا‌رفتن‌میدونن(:" تمام‌اون‌فاصلہ‌رو‌ارباب‌هی‌میخوردن‌زمین...😭 افتان‌و‌خیزان‌رسیدن!

چرا؟ چون‌اونقدر‌هول‌ڪرده‌بودن‌ڪہ‌افسارو‌گم‌ڪردن‌و‌از‌مرڪب‌پایین‌افتادن😭

علی‌رو‌بغل‌ڪردن.. #ولدۍ.. #ولدۍ.. هفت‌بار‌تڪرار‌ڪردن😭 ° پسرم‌پاشو‌دارن‌بہم‌میخندن💔

خیز و از جا آبرویم را بـخر علےاکبرم عمہ را از بیݩ نا محرم ببر یاالله همہ کـسم پاشو یبار دیگہ فقط بھم بگو بابا

دشمن‌میخندید.. هلهلہ‌میڪرد..💔 ڪف‌میزد(:"

ارباب‌اومد‌‌جوونشو‌ببره.. دید‌علی‌اڪبرش‌شد#علی‌اڪبرها💔