17.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•.🌾
🌸 #احکامیکدقیقهای³¹
🌺 احکامبهزبانساده
🌸 چگونهلباسنجسراپاککنیم
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
•.🌿
انسان گاه گاهــی
فراموش میکند
که همیشگــی نیست..!
#شهیدمصطفـیچمـران
#بهکجاچنینشتابان؟!
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.✨
#استوری
خدایا مرا به کیفرت ادب منما...
#دعایابوحمزهثمالی
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊
ღೋ═══════════
#مـردیدرآینــه♡
#نوشتهشهیدمدافعحرمطاهاایمانی
#قسمتسیودوم
زمان به سرعت برق و باد گذشت ... و فرصتي كه به دايره ی مواد داده بودم تموم شد ...
توي اين فاصله پرونده جان پروياس رو هم دوباره باز كرديم ...
شک من بي دليل نبود ...
هر چند توي
اين پرونده ... الكس بولتر قاتل نبود ...
دادگاه تشكيل شد ...
دادگاه آخرين پرونده من ... پرونده اي كه ماه ها طول كشيد ...
به اتهام قتل نوجوان 16 ساله، كريس تادئو ...
و اتهام پخش مواد و فروش كارت هاي شناسايي جعلي متهم شناخته شد ...
قاضي راي نهايي رو صادر كرد ...
و الكس بولتر 42 ساله ... به 30 سال زندان غير قابل بخشش محكوم شد ...
از جا بلند شدم و از در سالن رفتم بيرون ... دنيل ساندرز هم دنبالم ...
- كارآگاه منديپ ...
ايستادم و برگشتم سمتش ...
- مي خواستم ازتون به خاطر تمام زحماتي كه كشيديد تشكر كنم ...
هر چند، داغ اين پدر و مادر هرگز آروم نميشه ...
اما زحمات شما براي پيدا كردن قاتل ...
چيزي نيست كه از خاطر اطرفيان و دوستان كريس پاک بشه ...
دستش رو آورد بالا ... باهام دست بده ...
چند ثانيه به دستش نگاه كردم ... نه قدرت پذيرش اون كلمات رو داشتم ... نه دست دادن با دنيل ساندرز رو ...
بي تفاوت به دستي كه به سوي من بلند شده بود ازش جدا شدم ...
اونجا بودن من فقط يه دليل داشت ...
نمي خواستم آخرين پرونده ام رو با خاطرات تلخ و افكار مبهم به بايگاني بفرستم ...
برگه استعفام رو علي رغم ناراحتي هاي اوبران پر كردم ... و وسائلم رو از روي ميز جمع كردم ...
اين كار رو بايد خيلي زودتر از اينها انجام مي دادم ... قبل از اينكه يه روز كارم به اينجا بكشه ...
يه دائم الخمر ... يه عصبي ... يه عوضي ...
كسي كه تا جايي پيش رفته بود كه نزديک بود یه بچه رو با تیر بزنه ...
از جا كه بلند شدم ... چشمم به اطلاعات پرونده كريس افتاد ...
اطلاعاتي كه قبل از دادگاه دوباره روي
تخته نوشته بودم تا مرورشون كنم ...
نمي خواستم وقتي وكيل مدافع قاتل مشغول پرسيدن سوال از منه
... اجازه بدم كوچک ترين اشتباهي ازم سر بزنه ...
و راه رو براي فرار اون باز كنه ...
تخته پاک كن رو برداشتم و تمامش رو پاک كردم ...
تصوير كريس رو از بين گيره هاي روي تخته بيرون كشيدم ...
چه چيز اينقدر من رو مجذوب اين پرونده كرده بود؟ ...
من نوجواني درستي داشتم با آينده اي كه نابودش كردم ...
و اون نوجواني پر از اشتباهي داشت ... كه داشت اونها رو درست مي كرد ...
- منديپ ...
صداي سروان، من رو به خودم آورد ...
برگشتم سمتش ...
ـ يادم نمياد با استعفات موافقت كرده باشم ... و اجازه داده باشم بري كه داري وسائلت رو جمع مي كني
برگه استعفا رو از روي ميز برداشتم و دنبالش رفتم ...
هنوز پام به دفترش نرسيده بود كه ...
- چرا با خودت اين كارها رو مي كني؟ ...
تو بهترين كارآگاه مني ...
بين همه اينها روشن ترين آينده رو
داشتي ... چرا داري با دست خودت همه چيز رو خراب مي كني؟ ...
بي توجه به اون كلمات ... رفتم جلو و استعفام رو گذاشتم روي ميز ...
- حداقل يه چيزي بگو مرد ...
- باید خيلي وقت پيش اين كار رو مي كردم ...
مي دوني چرا اون روز چاقو خوردم؟ ...
چون اسلحه واسه دستم سنگين شده ...
نمي تونم بيارمش بالا و بگيرمش سمت هدف ...
مغزم ديگه نمي تونه درست و غلط رو تشخيص بده ...
فكر مي كردم درست بود اما اون شب نزديک بود ...
نشستم روي صندلي ...
ـ بعد از چاقو خوردن هم كه ...
فقط كافيه حس كنم يه نفر مي خواد از پشت سر بهم نزديک بشه ...
چند روز پيش لويد اومد از پشت صدام كنه ... ناخودآگاه با مشت زدم وسط قفسه سينه اش ...
اينجا ديگه جاي من نيست رئيس ...
نمي تونم برم توي خيابون و با هر كسي كه بهم نزديک ميشه درگير بشم
نشست پشت ميزش ... ساكت ... چيزي نمي گفت ...
براي چند لحظه اميدوار شدم همه چيز در حال تموم شدن باشه ...
كشوي میزش رو جلو کشید و یه برگه در آورد ...
- برات از روان شناس پليس وقت گرفتم ...
اگه اون گفت ديگه نمي توني بموني . ..
از اينجا برو ...
خودم با استعفا يا انتقاليت يا هر چيزي كه تو بخواي موافقت مي كنم ...
كلافه و عصبي شده بودم ...
نمي تونستم بزنمش اما دلم مي خواست با تمام قدرت صندلي رو بردارم از پنجره پرت كنم بيرون ...
چرا هيچ كس نمي فهميد چي دارم ميگم؟ ...
چرا هيچ كس نمي فهميد ديگه نمي تونم به جنازه هاي غرق خون و تكه پاره نگاه كنم؟ ...
ديگه نمي تونم برم بالاي سر يه جنازه سوخته و بعدش ... نهار همبرگر
بخورم ...
چرا هيچ كس اين چيزها رو نمي فهميد؟ ...
رفتم عقب و نشستم روي صندلي ...
- چرا دست از سرم برنمي داريد؟ ...
#ادامهدارد....
═══════ ೋღ
🕊ღೋ══════
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
🌺یابن الحسن...
🔻روز ظهور تو،چه سرافکنده میشوند
🔻آنان که در دعای فرج کم گذاشتند..
☘به رسم هرشب،تجدید بیعتی دوباره با مولای غریبمان🌹
میخوانیم: الهی عظم البلا...⚡️
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
🫧🦋
#تمناۍمن
دࢪ تاࢪیخ بࢪاۍ بازگشت هیچ معشوقۍ بہ اندازهٔ شما التماس نشده:)
#سلاممولاےمهربانم💞
#اللهمعجللولیکالفرج🍃
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّهِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ🌸
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ🍃
السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیق🌸
ُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیق🍃
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ🌸
#امامحسنیام💚
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313