✍چرا زندگی رو سخت میکنی؟!
دلتنگ کسی شدی؟ زنگ بزن
میخوایی کسی رو ببینی؟ دعوت کن
میخوایی بقیه درکت کنن؟ توضیح بده
سوالی داری؟ بپرس
چیزیی میخوای برو دنبالش
از چیزی خوشت میاد حفظش کن
از کسی خوشت نمیاد؟ ترکش کن
عاشق کسی هستی؟ بهش بگو
ما فقط یک بار زندگی میکنیم
سخت نگیر و ساده باش
و زندگی کن...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
✨﷽✨
#تلنگر
✍تب تند بیماری کرونا این روزا خیلی منو به فکر انداخته. این چند روز کاملا فهمیدم که اگه بدونیم چیزی به ما آسیب میزنه با همه وجود سعی می کنیم از اون دور بشیم.
اما یه سوال! مگه نمیشه گفت گناه برای روح مثل کرونا برای جسمه؟ همون قدر خطرناک و حتی مُسری.مگه گناه روحمون رو آلوده به عفونت و زندگی مون رو مختل نمیکنه؟
پس چرا وقتی برای کرونا نگرفتن، مدام دست هامون رو میشوریم، فکری برای ضدعفونی کردن روحمون از گناهان نمی کنیم؟ اگه برای کرونا نگرفتن از افراد مشکوک به بیماری، فاصله می گیریم، چرا برای آلوده نشدن روحمون، از همنشینی با گناهکارا خودداری نمی کنیم؟
انگار بیماری روح رو بی اهمیت تر از بیماری جسم می دونیم و باور نداریم که آلودگی روح هم، اول از ویروس غفلت و گناه شروع میشه و بعد گناه آروم آروم تمام وجودمون رو می گیره.
باور کنید که روح هم مثل جسم حتی شاید بیشتر، به مراقب و مداوا احتیاج داره! چون همون طور که ویروس کرونا جسم رو ضعیف می کنه، ویروس گناه هم روح رو ضعیف می کنه.
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
#پندانه
✍حضرت موسی علیه السلام، درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده. گفت: ای موسی! دعا کن تا خدای عزوجل مرا کفافی دهد که از بیطاقتی به جان آمدم. موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که از مناجات باز آمد، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه بر او گرد آمده. گفت: این چه حالت است؟ گفتند: خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته. اکنون به قصاص فرمودهاند.
«وَلَوْ بَسَطَ اللّه ُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوَ فِی الاَْرْضِ؛ اگر خداوند درِ هر نوع روزی را بر بندگانش میگشود، در زمین ستم پیشه میکردند». (سوره شوری: آیه ۲۷)
موسی علیه السلام، به حکمت جهانآفرین اقرار کرد و از تجاسر خویش استغفار.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی حاج آقا دانشمند
🎬موضوع: بانک های که خون مردم را در شیشه کردند
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✨﷽✨
#پندانه
🌼کاسپارف نابغه شطرنج دنیا در بازی شطرنج به یک آماتور باخت!!! همه تعجب کردند و علت را جویا شدند.
✍او گفت اصلاً در بازی با او نمیدانستم که آماتور است، برای این با هر حرکت او دنبال نقشه ای که در سر داشت بودم. گاهی به خیال خود نقشه اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی میکردم. اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری میدیدم، تمرکز میکردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم، آنقدر در پی حرکتهای او بودم که مهره های خودم را گم کردم. بعد که مات شدم فهمیدم حرکت های او از سر بی مهارتی بود.
بازی را باختم اما درس بزرگی گرفتم.
«تمام حرکتها از سر حیله نیست آنقدر فریب دیده ایم و نقشه کشیده ایم که حرکت صادقانه را باور نداریم و مسیر را گم میکنیم..... و می بازیم!!!»
🔺بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطههامون میکنیم این است که:
نیمه میشنویم،
یک چهارم میفهمیم،
هیچی فکر نمیکنیم،
و دو برابر واکنش نشان می دهیم!
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
🌼چرا امام زمان را نمیبینیم؟
✍ روزی از عارفی سؤال شد: «چرا ما امام زمان را نمی بینیم؟» عارف گفت: «لطفا برگردید و پشت به من بنشینید... شاگرد این کار را انجام داد. آیا الان میتوانید مرا ببینید؟» شاگرد عرض کرد «خیر! نمیتوانم ببینم.» عارف فرمود: «چرا نمیتوانی من را ببینی؟» شاگرد گفت: «چون پشت من به شماست.» عارف فرمود: «حالا متوجه شدید چرا نمیتوانید امام زمان را بینید؟! چون شما پشتتان به امام زمان است.»
🔺با گناهان و نافرمانیها به امام زمان پشت کردهایم و در عین حال تقاضای دیدارشان را داریم...
📖 #داستانک
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
✨﷽✨
🌼قدر عافیت
✍پادشاهى با نوكرش در كشتى نشست تا سفر كند، از آنجا كه آن نوكر نخستین بار بود كه دریا را مى دید و تا آن وقت رنجهاى دریانوردى را ندیده بود، از ترس به گریه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى كرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام نگرفت ، ناآرامى او باعث شد كه آسایش شاه را بر هم زد، اطرافیان شاه در فكر چاره جویى بودند، تا اینكه حكیمى به شاه گفت : (اگر فرمان دهى من او را به طریقى آرام و خاموش مى كنم .)
شاه گفت : اگر چنین كنى نهایت لطف را به من نموده اى . حكیم گفت : فرمان بده نوكر را به دریا بیندازند. شاه چنین فرمانى را صادر كرد. او را به دریا افكندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دریا فریاد مى زد مرا كمك كنید! مرا نجات دهید! سرانجام مو سرش را گرفتند و به داخل كشتى كشیدند. او در گوشه اى از كشتى خاموش نشست و دیگر چیزى نگفت . شاه از این دستور حكیم تعجب كرد و از او پرسید: (حكمت این كار چه بود كه موجب آرامش غلام گردید؟ )
حكیم جواب داد: (او اول رنج غرق شدن را نچشیده بود و قدر سلامت كشتى را نمى دانست ، همچنین قدر عافیت را آن كس داند كه قبلا گرفتار مصیبت گردد.)
📙 حکایات پندآموز
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✍امام صادق(ع) فرمودند:
مؤمن را بر مؤمن هفت حقّ است كه خداوند عزّ و جلّ آنها را بر او واجب كرده است و خدا درباره آنها از او بازخواست مى كند: او را در چشم خود بزرگ شمارد، در دل دوستش بدارد، با مال و دارايى خود ياريش رساند، بر او همان پسندد كه بر خود مى پسندد، غيبت او را حرام شمارد، در بيمارى به عيادتش رود، در تشييع جنازه اش شركت كند و بعد از مرگ جز به خوبى از وى ياد نكند.
📚 الكافي | ۹۵ | ۱۲۶ | ۸
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎥سخنرانی حاج آقا دانشمند
✍موضوع : گناه رابطه با زن شوهردار
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
✨﷽✨
#پندانه
🌼 فقط خدا کریم است و بس
✍ درویشی تهیدست از کنار باغ کریمخان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد. کریمخان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریمخان گفت: این اشارههای تو برای چه بود؟ درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چه داده؟
کریمخان که در حال کشیدن قلیان بود، گفت: چه میخواهی؟ درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است! چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که میخواست نزد کریمخان رفته و تحفه برای خان ببرد! پس جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان را نزد کریمخان برد!
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریمخان زند کرد و گفت: نه من کریمم نه تو؛ کریم فقط خداست که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم
باید به سه مکان برویم:
① بیمارستان
② زندان
③ قبرستان
در بیمارستان میفهمید که
هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست
در زندان میبینید که آزادی
گران بهاترین دارایی شماست
در قبرستان در مییابید که
زندگی هیچ ارزشی ندارد
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم
فردا سقف مان خواهد بود
پس بیایید برای همه چیز فروتن
و سپاسگزار باشیم...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @ostad_daneshmaand
✨﷽✨
🌼اثر رضایت پدر در قبر!
✍آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان - که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم الشّأنی در آنجا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است.
گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت: تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان ميفرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد
وقتي میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. ايشان ميفرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدّس اسداللهالغالب، علیبنابیطالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ...
💢لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بیسواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اينقدر حسّاس، ظریف و مهم است.
📚گزیدهای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863