💢تفسیر
💠 خطاب به ولی جامعه
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»؛ ابتدا خطاب به پیغمبر است، سپس جمع آورده، یعنی از طریق پیغمبر به جامعه اسلامی ابلاغ می شود. نکاتی دارد در این جا که از طریق پیغمبر به جامعه اسلامی ابلاغ می شود.
📚خارج فقه؛16/10/1397
🏠@ostadmadadi
💢 کتابشناسی
💠 کتاب سلیم بن قیس هلالی
اما کتاب سلیم بن قیس فالکلام فیه کان من القدیم بین اصحابنا موجودا و الانصاف انه موجود فی زمان مولانا السجاد علیه السلام، اواخر القرن الاول و کان الکتاب بین جزر و مد و تفاصیل الابحاث یحتاج الی بحث مفصل و نذکر اجمالا.
اول من شهّر هذا الکتاب هو بان بن فیروز و کنیة ابیه ابو عیاش و کان ظاهر التشیع و کان فی البصرة و کثیر من روایاته من طرق العامة و هو فی زمانه کان مشهورا بالزهد و یعبر عنه بـ«ابان الزاهد» و المشهور بین العامة تضعیفه و لکن ذهب جملة من اعیان العامة الی وثاقته مع تشیعه. فی کتاب لسان المیزان للذهبی مع انه ظاهر النصب نقل عن جملة منهم انه ثقة و قدماء اصحابنا لم یصرحوا بوثاقته و بعض قداءهم صرحوا بذلک و هذا امر غریب.
و من اشد معاندیه شعبة و کان عندهم امیرالمؤمنین فی الحدیث و هذا المعاصر معه و هو معه فی البصرة ایضا و نقل فی لسان المیزان عن شعبة بانی قال لان اشرب من بول الحمار احب الی من اروی عن ابان! و یبدو انه خرج فی تضعیفه و معاندته عن البحث العلمی و الادب.
نحن نفهم من امثال هذه التعابیر ان القضیة خرجت من البحث العلمی و هنا قضایا اخر سبّب ان یصل العداوة الی هنا و لعله من جهة ان ابان کان زاهدا و شخصا مقبولا بین الناس و هو یحسد ان یری شخصا کذلک. امثال هذه التعابیر فی الواقع مدح له بان اقوی معانده و معارضه یضطر الی شرب بول الحمار لجرحه و تضعیفه. هذا بنفسه دلیل علی مقبولیته لان مثل هذا الشخص ان تعلم قدحا فیه و یمکن قبوله عند الناس ذکره و لکن اضطر لقدحه و جرحه الی شرب بول الحمار!
یوجد عند اصحابنا سند لکتاب سلیم لیس فیه ابان و لکن ذکرنا انه لیس عندنا مقبولا و ان حاول بعض ان یقولوا بان هذا الکتاب ثبت من غیر طریق ابان و الظاهر عندنا ان ابان سقط فی النسخة و الطریق منحصر فی ابان و ابان یقول بانه فی حیاة مولانا السجاد علیه الصلاة و السلام مات شخص من التابعین و هو سلیم بن قیس الهلالی و سنة وفاتهه علی ما یقال سنة تسعین و هرب سلیم من الحجاج و دخل البصرة و آوی الی ابان کان رجلا فی آثار الصلاح فآواه ابان و کان سلیم رجلا مستترا بتعبیره و بعبارة اخری کان من قبیل من یحمل العلم و لیس مشتهرا بین الناس و دفع(سلیم) الیه(ابان) الکتاب و الاوصاف التی تذکره ابان لسلیم یظهر انه کان من التابعین الذین لم یکن لهم دور معروف فی المجتمع بخلاف بعض آخر من اصحاب مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام و یبدو انه کان فی زمان امیرالمؤمنین علیه السلام غیر مشهور و ابان یذکره بهذه الاوصاف. و فی زماننا ایضا هکذا مثل المیرزا محمود الآشتیانی رحمه الله توفی اخیرا و عاش فی زاویة بیته و له کتب فی غایة الدقة و قل من عرفه رحمه الله.
و الذی الشواهد تشیر الی ان ابان روی الکاب للشیعة فقط و الا ان نقل الکتاب کفّره شعبة و لا اضطر الی شرب بول الحمار! و لکن اشتهر الکتاب بین الشیعة فیما بعد فلذا فی الطبقة التی یروون فیها عنه، جملة من مشاهیر الرواة کابراهیم بن عمر الصُنعانی الذی وثقه النجاشی رحمه الله و غیره. و تدریجا اشتهر الکتاب بقدر اذا روی الشیخ الطوسی رحمه الله یروی الکتاب عن ابن ابی الجید القمی عن ابن الولید و هذا غریب لان ابن الولید شیخ القمیین فی زمانه فی الجرح و التعدیل و انصافا هو مع غض النظر ان بعض ما نسب الیه کما یقال انه قال بان اول مراتب الغلو نفی السهو عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم، انصافا فی غایة الدقة و الجلالة و المعرفة بمیراث اصحابنا. انصافا بعض الامور التی وصلت منه الینا فی غایة الدقة. نعم کلامه فی سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم و رأیه فی کتب یونس محل تأمل. و هو لکثرة دقته فی مسألة الغلو لم یرو کتاب بصائر الدرجات للصفار و هو عندنا موجود و فیه مقامات لاهل البیت علیهم السلام. و لذا الشیخ الطوسی رحمه الله نقل جمیع کتب الصفار عن ابن الولید الا کتاب بصائر الدرجات. و نقل مثل ابن الولید عجیب جدا و اعجب من هذا ان فی طریق ابن الوید الی الکتاب یوجد محمد بن علی الصیرفی و هو من الکذابین المشهورة و من الغریب جدا انه روی هذا الکتاب و معنی ذلک اطلاع ابن اولید عن سائر النسخ بحیث اعتمد علی هذه النسخة و لکن اجازته رحمه الله کان من طریق محمد بن علی فقط. و الکتاب من الکتب المشهورة عندنا و خریط هذا الفن فی ترجمة جمیل یقول: له کتاب مشهور رواه جماعات من اصحابنا و له طرق کثیرة ثم یقول و انا اذکر طریقا واحدا علی شرطی فی هذا الکتاب و هذا الطریق الذی ذکره ضعیف! مع ان کتاب جمیل کطرق ابن ابی عمیر.
نحن قلنا هذا کان من جملة السیرة عند الطائفة بانه لم یکن نظرهم الی السند فقط و ینظرون الی سائر الشواهد کالمتن و قبول المشایخ و شهرة الکتاب(و هنا اهم القرائن الشهرة و هذا متعارف بین الاصحاب فی ان الکتاب اذا کان مشهورا فی جیل بعد جیل یعتمدون الکتاب کما فی کتاب الکافی عندنا مثلا.) و هکذا و الکتاب صالح فوجود مثل ابن الولید فی سند الشیخ الطوسی رحمه الله و الشهرة الواسعة للکتاب بین الطائفة فی خفایاهم. نعم بعد ظهور آل بویه و ظهور القدرة السیاسیة لهم بعض ما کان فی خفایاهم ظهر بین الناس منها کتاب سلیم. مثلا الکلینی رحمه الله ینقل عدة موارد من کتاب سلیم. و لکن الاخذ و الرد و البحث حول الکتاب و ابن الغضائری و غیر الکلمات حصل فی زمان آل بویه.
و ذهب بعضهم الی ان سلیم انسان رمزی و لاوجود له خارجا. و شرحت مختصرا انه لم یکن معروفا. و تبعا اول من تعرض للدفاع عن هذه النکتة، ابن الغضائری و قال و منهم من یقول بانه لاوجود له خارجا و علّق علیه بانی وجدت الروایات عنه من غیر هذا الکتاب. ابن الغضائری یرد الکتاب و یقول انه موضوع و لکن لایناقش فی الشخص و اول من دافع عن هذا الشخص بوضوح ابن الغضائری. هو یقول بان الکتاب وضعه ابان. و لکن الشواهد فی وثاقة ابان کثیرة و مع قطع النظر عن هذا، اسلوب الکتاب لیس من البعید ان یکون منسوبا الی ابی ذر و اوائل القرن الاول. نعم. بعض ما نقله عن امیرالمؤمنین علیه السلام لیس فی الفصاحة کا فی نهج البلاغة و لکن بعض ما نقله عن مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام فی غایة الفصاحة. الانصاف ان ابان بعید عن هذا و فی کتب العامة ایضا کان مشتهرا بالزهد و کان له مکانة فی قلوب کما یشهد لها الشواهد. تقبل روایاته و بعضهم وثقه صراحة. فالمشکل عندهم بعد ابان تشیعه رحمه الله لا وثاقته و لذا نسبة الوضع الیه بعید و النجاشی رحمه الله آمن بالکتاب و کذا الشیخ الطوسی رحمه الله و قبلهما الکلینی رحمه الله و کذا النعمانی. و الانصاف ان القائلین بثبوت الکتاب اکثر و الترجیح ایضا معهم و عندنا المخالف منحصر فی ابن الغضائری. نعم للشیخ المفید رحمه الله هنا کلام و هو ان نسخ الکتاب مختلفة و هذا مطلب صحیح لاربط له بوضع الکتاب. و شرحنا السر فی ذلک ان الکتاب بعد ان انتشر فی عصر ابان(سنة مأة حدودا) الی ان اشتهر فی سنة اربع مأة حدودا(و اما اول اشتهار بعد نقل الکلینی عنه فی سنة ثلاث مأة حدودا)، کان کتابا مستترا کمؤلفه فبطبیعة الحال النسخ یختلف و فی زماننا مع وجود مطابع کثیرة فکیف یکون حال کتاب مستتر بین الناس.و لکن النسخ انصافا مختلفة،مثلا الآن یروی الشیخ الکلینی رحمه الله عن کتابه و لکن فی کتابنا الآن لیس بموجود و کذا صاحب الاحتجاج و مادام کان المطلب فی النسخ المشهورة موجود و لم یرد الیه اشکال من جهة اخری لابأس بقبول ما فیه. اجمالا هذا الکتاب طبیعة ابحاثه بحیث یواجه مثل هذه المشاکل لان کثیرا ما فی الکتاب مخالف لرأی کثیر من الناس و لیس غرضی الدخول و لذا اوجزنا الکلام بشدة کثیرة. و نحن ذکرنا عند علماء العامة الطعون فی خلفاءهم من طرقهم لم یقبلوا فکیف الحال بالنسبة الی طرقنا.
📚http://www.ostadmadadi.ir/persian/lesson/8837/
🏠@ostadmadadi
32.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 حدیث شناسی
مباحثی پیرامون : تاریخچه شهرت، سیر ارزیابی حدیث در شیعه و بررسی برخی روایات مشهور
📚درس خارج فقه، ۱۴۰۰/۰۹/۲۰
🏠@ostadmadadi
💢نسخه شناسی و فقه
💠 ملاک جواز نظر به اهل ذمه
🔻« لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ » قانوناً یا عصیاناً ؟
اهل ذمه در آن زمان حجاب نداشتند و این برایشان مجاز بود و از ائمه (ع) پرسیدند که آیا ما می توانیم به موهای آنها نگاه کنیم؟ روایت اهل ذمه را وسائل آورده که روایت سکونی است و به پیامبر (ص) هم نسبت داده است که این باب اول است. یک باب دیگر را وسائل جدا کرده و دوم آورده که «جواز نظر به شعور اهل البوادی» است و دارد که «لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ». یعنی وسائل دو استثنا فهمیده که یکی برای اهل ذمه است و یکی برای روستا نشینان است.
ظاهر این عبارت، علت است و منشاء شد که فقها به این فکر افتادند که این استثناء شامل هر دو مورد می شود. برخی فقها از موی سر به کل بدن هم تسری داده اند و منشا آن کار صاحب وسائل است.
در کافی دارد که «لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى رُءُوسِ أَهْلِ التِّهَامَةِ وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ »
مرحوم صدوق همین حدیث را با همین سند آورده است و قید «مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ » دارد، یعنی مراد از اعراب و اهل بوادی همان اهل ذمه است. درنتیجه این، دو باب نیست و یک باب است. هرچند کافی ادق است ولی اگر مرحوم صدوق با عنایت روایتی را آورد، درواقع به غلط بودن روایت کافی اشعار دارد.
بنابراین «لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ» یعنی اگر شما به اهل ذمه گفتی مویت را بپوشان می گوید: قانون به من اجازه داده است. لذا «لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ» یعنی قانوناً نه عصیاناً.
🔸[روایت کافی] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَيْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى رُءُوسِ أَهْلِ التِّهَامَةِ وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ قَالَ وَ الْمَجْنُونَةِ وَ الْمَغْلُوبَةِ عَلَى عَقْلِهَا وَ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى شَعْرِهَا وَ جَسَدِهَا مَا لَمْ يَتَعَمَّدْ ذَلِكَ.
🔸[روایت مرحوم صدوق] رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَيْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى شُعُورِ نِسَاءِ أَهْلِ تِهَامَةَ وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ الْبَوَادِي مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ الْعُلُوجِ لِأَنَّهُنَّ إِذَا نُهِينَ لَا يَنْتَهِينَ قَالَ وَ الْمَجْنُونَةُ الْمَغْلُوبَةُ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى شَعْرِهَا وَ جَسَدِهَا مَا لَمْ يَتَعَمَّدْ ذَلِك
📚خارج فقه ، سه شنبه 12 دی 1396
🏠@ostadmadadi
💢 رجال
💠 ابراهیم بن اسحاق
شیخ در الفهرست(ص16) درباره او چنین گفته است:
إبراهيم بن إسحاق؛ الأحمري(نهاوندی) : كان ضعيفا في حديثه، متهما في دينه (غلو)، و صنف كتبا جماعة، قريبة من السداد (یعنی از نظر تحلیل فهرستی خوب نقل کرده است یعنی کتابش خوب است نه اینکه نقل هایش معتبر است).
ابراهیم بن اسحاق نهاوندی، جزو خط غلو است ولی گویا راوی نسخه است. یکی از میراثهای خط غلو که نسبتاً مورد اعتنای کلینی قرار گرفته، ایشان است. ظاهراً در نهاوند بوده و اصحاب قم از ایشان تحمّل حدیث کردهاند.
« قریب من السداد» یعنی مبانی حدیثی ضعیف است لکن مطالبی نقل می کند صحیح است. یعنی به نحو وجاده نقل کرده ولی مطالب خوبی نقل کرده است. کتابی که نوشته مطالب ضعیفی نیست مورد عنایت اصحاب بوده است. قریبه من السداد به همین معنا است. به لحاظ فهرستی کتاب هایش خوب است.
نجاشی هم تضعیف کرده: «كان ضعيفا في حديثه» (رجال النجاشی، ص19) تضعیف نجاشی را این طور معنا کنید، نه آنطور که آقای خویی نوشتهاند: «ضعیفة...»؛ خیر، میراث ضعیف است. خوب دقت کنید.
چون خط غلو دیدگاههای سیاسی داشت، الان هم اگر دقت بکنید اینها که خیلی تندرو سیاسی هستند، خیلی به این مطالب علمی بها نمیدهند. این که ایشان غالی باشد به معنای عقایدی اش منحرف باشد یا عملش، ثابت نیست! لکن به هر حال اینهایی که متهم هستند به خط غلو در اصطلاح بغدادیها، ظاهرا میراثهای علمیشان خیلی نقی نیست، نه اینکه باطل باشد.
📚 درس خارج فقه 1395/8/5
#ابراهیم_بن_اسحاق
🏠@ostadmadadi
💢 کتابشناسی
💠 کافی
مرحوم کلينى، فوارق بين فهرست و رجال، تحليل فهرستى و تحليل رجالى و ضوابط اينها را خوب تجزيه و تحليل ننموده است. از عجايب کار، اين است که کلينى در بخش فهرستى، ضعيف است و ما نمى دانيم چرا؟!
....کلينى، اضبط است و چون کلينى اضبط است، اکثر فقها به کلينى مراجعه مى کنند. امّا من معتقدم که صدوق چون متأخّر است، ناظر است به تصحيح تُراث کلينى.
کلینی از کتاب علی بن محبوب نقل نمی کند جز یک مورد درحالیکه جلیل القدر است. دلیل آن را نمی دانیم.
📚درس خارج 16/9/92
#کافی
🏠@ostadmadadi
💢کتابشناسی 💠کافی نمی توان گفت که کلینی حدیث ضعیف آورده است، بلکه باید گفت: علی المبنای ایشان احادیث صحیح بوده است، إلا در باب النوادر و روضه شاید بگوییم قبول نداشته است. عبارت نجاشی درباره ایشان که درباره کسی دیگر نگفته است: «اوثق الناس فی الحدیث و اضبطهم فیه» این درست است خود ما هم به این نتیجه می رسیم. بعد بگوییم 9 هزار روایت او ساقط است! خیلی مشکل است. کتاب صحیح الکافی و اینکه برویم از کافی، با معیار صحیح بیاوریم مقبول نیست. 🏠@ostadmadadi
💢کتابشناسی
💠 روضه کافی
کتاب روضه ی مرحوم کلینی آنقدر مشکوک است که حتی برخی گفته اند این کتاب برای کلینی نیست. برخی هم گفته اند برای ابن ادریس است که نمی دانیم چرا چنین حرفی زده اند و چرا به ابن ادریس نسبت داده اند! به نظر ما کتاب از آنِ کلینی است. همچنین این کتاب، فوائدی دارد و برخی روایاتش خیلی لطیف است. روایات صحیحه هم در این کتاب موجود است.
#روضه_کافی
📚درس خارج فقه، 27/10/1395
🏠@ostadmadadi
TAHLILFEHRESTIGHRAAT.mp3
33.46M
🎧 صوت کرسی ترویجی
💢 قرائت های مختلف از تحلیل فهرستی
🎙 حجتالاسلام سید رضا شیرازی
🗓 یکشنبه 2 مرداد ۱۴۰۱
Ⓜ️ @r_c_i_s
💢 حدیث شناسی
💠 اصطلاح «اخباری»
تعبیر «اخباری» را سنی ها هم دارند، الان بعضی از علمایی که اهل ادبند می گویند: اخباری، صحیح نیست، صحیحش «خبری» باید بگوییم. خیلی خب این هم بحث لغوی. الخبری أو الاخباری این هم بحث لغوی آن. اما مراد از اخباری در آن زمان یعنی: أن یرویَ کل ما سمعه، بدون تحقیق و تمحیص، این را اخباری می گفتند، مثلا این روایت در فلان کتاب مثلاً در کتاب مدینة المعاجز هست، هر چه در هر کتابی آمد آن را نقل کند، این را اخباری می گفتند، اصطلاح اخباری یعنی این.
در مقابل کسانی که فکر می کردند، ضابط بودند، محاسبه می کردند، مقایسه می کردند، این راویش ثقه است؟ ثقه نیست؟ کس دیگر این را نقل کرده؟ مقارنه با حدیث دیگر. این را «محدث ضابط» می دانستند. بنابراین اخباری یعنی: أن یرویَ کل ما سمعه.
پس این جناب محمد ابن زکریای غلابی که متاسفانه در سند این حدیث واقع شده است یرویَ کل ما سمعه.
#اخباری
📚خارج فقه، جلسه 16، چهارشنبه: 17/7/1398
🏠@ostadmadadi