ماه شب از غبار غم زينبم گرفت
از داغم آفتاب ، چو ماه شبم گرفت
.چسبيد كام من ز عطش ، بر زبان من
راه سخن به گفتن هر مطلبم گرفت
مجروح و خسته ، چون كه به ميدان روان شدم
با اشك و آه ، دست مرا زينبم گرفت
اوّل به يك نگاه ، توانايی ام فزود
يك باره از دلم ، همه تاب و تبم گرفت
امّا به يك نگاه دگر ، سوخت جان من
بر چهره ، نقش حسرت اُمّ و اَبم گرفت.
مشكل چو ديد ، پای به مركب نهادنم
آمد جلو ، ركاب من و مركبم گرفت
با چادرش كه فاطمه را بود يادگار
او مادرانه ، لخته ی خون از لبم گرفت
هر مطلبی كه طبع ” حسان ” عرضه می كند
يك درس عاشقی است كه از مكتبم گرفت
استاد حبیب الله چایچیان
رباعی
ما رهگذریم، خوب و بد میماند
از ما یک نام تا ابد میماند ...
ما غیر حسین از کسی دم نزدیم
هرکس که دم از حسین زد، میماند
#مجتبی_خرسندی
رضا در روز میلادش تو را در عرش مهمان کرد
خبر در کمتر از یک لحظه دلها را پریشان کرد
میان کوه در مه در هوایی سرد و نا آرام
خدا چشم سحر خیز تورا لبریز باران کرد
تمام مردم ایران بدهکار کسی هستند
که جان پاک خود را این چنین تقدیم ایران کرد
مدال افتخارت نوکری در آستان اوست
خوشا آن کس که خود را وقف سلطان خراسان کرد
بهشتی می شوی مثل رجایی ها و میدانم
تمام دردها را می شود با عشق درمان کرد
تمام عمر مانند شهیدان زندگی کردی
و دست حق تورا اینگونه مهمان شهیدان کرد
شبیه حاج قاسم پر کشیدی سید ابراهیم
شهادت برتو آتش های دنیا را گلستان کرد
ز جا برخیز ای خدمتگزار ساده و محبوب
ببین پروازت ایران را چگونه غرق طوفان کرد
وجودت خستگی را لحظه ای نشناخت در دنیا
خدا هم عاشقی های تورا اینگونه جبران کرد
جدایی از تو تا روز قیامت باورش سخت است
چگونه می شود این داغ را در سینه پنهان کرد
#احمد_علوی