eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
172 دنبال‌کننده
740 عکس
554 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گوهرشناس بود بر این باورم که او سرمست عشق بود تجارت بهانه بود ، ۱۰ رمضان، وفات حضرت خدیجه(سلام الله علیها) 🆔 @tanzyf ♨️
هدایت شده از KHAMENEI.IR
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ببينيد | شعرخوانی آقای محمد سهرابی در ديدار شاعران درباره امام حسن(ع) 🔺 رهبر انقلاب: همه ائمه از امام باقر به بعد از نسل امام حسن(ع) هستند 🌙 @Khamenei_ir
حتی سگی را رد نکرد از سفره ی لطفش لبخند میزد در جواب بی مرامی ها در بین شهری که محبت را نمی فهمید تنها "حسن" هم سفره میشد با جزامی ها @mohsen_kavyani
هدایت شده از خبرگزاری فارس
🖼 شبی که ماه کامل شد ۱۰۷۰ سال پیش، یعنی سحر جمعه ۱۷ رمضان ۳۷۳ قمری حضرت صاحب‌الزمان(عج) فرمان ساخت مسجد جمکران را به یکی از علمای قم و مردی از اهالی جمکران دادند. @Farsna
ماه زادروز استاد محمد علی مجاهدی ست. این روز را به ایشان تبریک عرض میکنیم و آرزوی سلامتی و طول عمر با برکت در سایه سار خدمت به آل الله را برای ایشان از خدای متعال خواستاریم. سایه ایشان بر سر ادبیات آیینی و ولایی کشور مستدام باشد ان شا الله. گفتم: از من مطلب دیده ی گریان تر از این دل غمگین تر و خونین تر و ویران تر از این گفت: هر چند دلت خانه به دوش است ولی دوست دارم که شود بی سروسامان تر از این گفتمش: حالت دل در غم گیسوی تو چیست؟ دست بر زلف زد و گفت: پریشان تر از این گفتمش: پیش رخت دیده چه حالت دارد؟ در رخ آینه خندید که حیران تر از این گفتمش کفر سر زلف تو عالم بگرفت گفت: درشهر که دیده است مسلمان تر از این گفتمش: شیوه ی رفتار تو در گلشن چیست؟ سرو را کرد اشارت که خرامان تر از این گفتمش: با رخ تو ماه چه نسبت دارد؟ گفت حرفی نشنیدیم پریشان تر از این گفتم: ای دوست لبت را به چه تشبیه کنم؟ جانب گل نظر افکند که خندان تر از این گفتمش: وقت سخن با تو چسان باید بود؟ جامه از تن بدر آورد که عریان تر از این گفتم: از هجر تو جان برلب پروانه رسید گفت جز شمع ندیدیم گران جان تر از این @mohammadalimojahedi
. دلم از شب نشینی های زلفت دیر می آید مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر می آید غزل گل می کند در من اگر آیینه ام باشی که طوطی در سخن از دیدن تصویر می آید به بوی آن که جای من ز دامانت در آویزد برون از تربت من خار دامنگیر می آید ملول از عقل بی پیرم که سرمستی نمی داند من و عشقی که از او کار صدها پیر می آید به دور از نام و از ننگم، جدا از هر چه نیرنگم مرید پیر یکرنگم که بی تزویر می آید جنون هنگامه ای در این حوالی عشق می کارد که از هر سو صدای شیون زنجیر می آید سکوت تلخ نخلستان غریبی تازه می جوید که امشب بر ملاقات شمشیر می آید به هر ویرانه ای فانوس اشکی می کند روشن که بزم با صفایی این چنین کم گیر می آید به ذهن کوچه های کوفه گرد مرگ می پاشد طنین گامهای او که بس دلگیر می آید خروشیدم که در این شهر آیا اهل دردی نیست؟ که دیدم کودکی با کاسه ای از شیر می آید رسد روزی که خواب ناز بتها را برآشوبد که ابراهیم ما با نعره ی تکبیر، می آید ۰۸ شهریور ۱۳۹۱ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━