سلام و عرض ارادت.
برخی از بزرگواران درخصوص #دوره_تربیت_نوجوان_جوان استاد #اوحدی زیاد سوال می پرسند.
لطفا فایل زیر را که مربوط به بخشی از جلسه اول هست را گوش کنید تا خوب با مباحث دوره آشنا شوید.👇👇👇
1ـ مقدمه آشنایی با مباحث دوره.mp3
9.87M
✅ فایل صوتی درس اول :
آشنایی با مباحث دوره و نکات مهم
در این درس به نکات کلیدی و پیش نیاز برای بحث های آینده دوره تربیت نوجوان و جوان پرداخته شده است.
به یاری حق شنبه ۱۶دی دوره بسیار مفید و کاربردی #تربیت_دینی_نوجوان با بیان شیوای استاد #رمزی_اوحدی شروع شد.
اگر هنوز ثبت نام نکردید لطفا سریعتر🏃🏃🏃♂🏃♂اقدام بفرمایید تا این فرصت طلائی را از دست ندهید.
آیدی ثبت نام
@tablighvaforosh
#دوره_تربیت_دینی_نوجوان_جوان
شهادت گمشده زندگی حاجی بود. او عاشق شهادت بود. اگر جایی مینشست و با کسی صحبت میکرد، با خاطری آزرده میگفت: نمیدانم چرا هنوز افتخار شهادت نصیبم نشده! اگر به جبهه آمدم، امید داشتم
دلم میخواهد با شهادت، پیش بسیجیها روسفید باشم و در برابر امام شرمنده نباشم.
چنان از صمیم دل سخن میگفت که گاه بغض آزارش میداد و نمیتوانست ادامه دهد.
یکبار حاج احمد به رفیقش گفت: دعا کن من بروم.
رفیقش گفت: خسته شدی؟
گفت: وقتی خانه شهدا میرویم شرمندهام. چه بگوییم. مگر خانه رضی نبودی.
رفیقش میگوید:یادم افتاد وقتی به خانه شهیدان رضی رفتیم. از در خانه رفتیم داخل، پدرشان گفت: چرا یکیشان را نگذاشتی برای ما کپسول گاز بگیرد؟
هم حاج اکبر نوری بود و احمد. فردایش یا دو روز بعد خبر شهادت احمد را دادند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سردار_شهید_حاجاحمد_کریمی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی نامه شهید علی خلیلی به روایت تصویر
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های شهیدحاج قاسم در مورد شهید نورعلی شوشتری
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
راز رسیدن به عرفان و معنویت شهید
احمد علی نیری
من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم. ما رازدار هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم.
راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد.
همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهید_احمدعلی_نیری
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرشهید علی قوچانی
ازعالم برزخ چه میگوید
شهدا چه جایگاهی دارند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رزمندگانی که کمتر دیده شدند
همسران صبور شهدا
همسر شهید مسعود تقی زاده با پیکر تفحص شده همسرش پس از ۱۲ سال فراق
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهید_مسعود_تقی_زاده
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
دیدم پاهاش زخمی و خونی شده
بهش گفتم کفشهات کو؟؟؟؟
گفت دادم به اون بسیجی که کفشش پاره بود و نمی توانست تو ورزش صبحگاهی
همپای دیگران بدود
گفتم پس خودت چی؟
پاهات رو ببین خونی و زخمی شده
گفت اشکال نداره
گفتم یعنی چی؟
گفت اگه از یک کفش نتونم بگذرم
چطور از جونم بگذرم ...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهید_ماشاالله_رشیدی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
هدایت شده از خانواده دینی
📖مسابقه بزرگ📖
ترجمه و مفاهیم نیمی از جزء۳۰
از #سوره_طارق_تا_ناس
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💰🎁جوایز مسابقه💰🎁
نفر اول ۷میلیون تومان
نفر دوم ۵میلیون تومان
نفر سوم ۳میلیون تومان
نفر چهارم ۱میلیون تومان
نفرات پنجم تا دوازدهم نفری ۵۰۰ هزار تومان
و احتمال افزایش جوایز نفیس دیگری هم هست.
جهت کسب اطلاعات بیشتر و نحوه ثبت نام به لینک زیر مراجعه فرمائید.
https://eitaa.com/khanevadehdini/3978
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری | #استاد_شجاعی
✘ کاش خدا هم ضریح داشت،
میشد بوسیدش!
منبع: جلسه ۱۳ از مبحث تفکر
@ostad_shojae | montazer.ir