دو تا برادر بودند که به ظاهر هیأتی نبودند و به قول بعضی ها آن تیپی ..!! این دو شیفته سید شده بودند و به خاطر دوستی با سید وارد هیأت شدند. یک روز مادر اینها شک می کند که چرا شبها دیر به خانه می آیند؟! یک شب دنبال آنها راه می افتد، می بیند پسرانش رفتند داخل یک زیرزمین!
این خانم هم پشت در می نشیند و گوش می دهد متوجه می شود از زیرزمین صدای مداحی می آید. بعد از اتمام مراسم مادر متوجه می شود فرزندانش مشغول نماز شده اند؛ با دیدن این صحنه مادر هم تحت تاثیر قرار می گیرد و او هم به این راه کشیده می شود.
خود سید بعدها تعریف کرد که این دو تا برادر یک شب آمدند گفتند: سید! مادرمان می خواهد شما را ببیند. رفتم دیدم خانمی است چادری؛ گفت: آقا سید شما من را که نماز نمی خواندم،نمازخوان کردید! چادر به سر نمی کردم، چادری کردید! ما هر چه داریم! از شما داریم. این خانم بعدها تعریف کرد که سید به من گفت: من هر چه دارم از این فرزندان شما دارم! اینها معلم اخلاق من هستند
#شهید_مجتبی_علمدار
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اسطوره های واقعی
#دوره_ای_بسیارمتفاوت_جذاب_کاربردی فقط و فقط ویژه خانم ها #رازهای_جذاب_دلبرشدن_خانمها برای
سلام علیکم.
۲ روز فرصت تا تخفیف ۸۰درصدی ثبت نام در دوره بسیار کاربردی فوق نمانده.
لطفا سریعتر اقدام بفرمائید.🏃🏃🏃
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش سردار سلیمانی نسبت به کسی که دستش را بوسیده بود: یک بار دیگر دستم را ببوسی میدهم محافظها بگیرنت و پاهایت را میبوسم
#حاج_قاسم
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اگر به دل شاهرخ میافتاد که طرف جربزه دارد او را قبول میکرد.
جربزه داشتن برایشان خیلی اهمیت داشت. گروهشان آن اوایل چند نفر بیشتر نبود و به مرور از سراسر کشور آمدند و همدیگر را پیدا کردند. این رزمندگان با تمام وجود هستیشان را آورده بودند. یکی از اینها قمهکش بود و میگفت قدارهبند بودم و در بازار کسی حریفم نمیشد. تعریف میکرد در ۱۰ سالگی پدرم را از دست دادم و یک روز خواب دیدم در جلسهای که سخنرانش امام علی (ع) بود ایشان به من اشاره کردند که بیاید و مداحی کند.
آن شخص میگفت من قبلاً مداحی کرده بودم، ولی از آن فضا دور شده بودم همین که این را به من گفت اشک از چشمان جاری شد و از خواب پریدم. پس از آن راهی مشهد شدم و قمه را همانجا گذاشتم و گفتم امام رضا من دیگر دنبال این کارها نمیروم. همین شخص بعداً محافظ امام میشود.
اینها چیزی از درون دارند و خدا هم هوایشان را دارد و جذبشان میکند.
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
همسرش میگفت: وقتایی که ناراحت بودم با اینکه سرش داد میزدم میگفت: جان دل هادی...؟!
چند هفته بیشتر از شهادتش نگذشته بود یه شب که خیلی دلم گرفته بود قلم و کاغذ برداشتم شروع کردم به نوشتن
از دل تنگم گفتم
از عذاب نبودنش براش نوشتم
هادی فقط یه بار
فقط یه بار دیگه بگو جان دل هادی
نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم...
بعد شهادتش بهترین خوابی بود که میشد ازش ببینم، دیدمش، صداش کردم...
بهترین جوابی که میشد ازش بشنوم...
جان دل هادی؟!
چیه فاطمه؟!
چرا انقدر بی تابی میکنی؟!
تو جات پیش خودمه شفاعت شده ای
#شهید_هادی_شجاع
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
یکبار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادی ما را به رخمان بکشد.
هر وقت وارد اتاق میشدم، نیمخیز هم که شده از جا بلند میشد. اگر بیست بار هم میرفتم و میآمدم، بلند میشد.
میگفتم: علیجان! مگه غریبه هستم؟! چرا به خودت زحمت میدی؟! میگفت «احترام به والدین، دستور خداست.»
یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشُسته گوشه حیاطه، همه را شُسته بود و انداخته بود روی بند.
وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری اینهمه لباس را شستی؟!
گفت «اگه دو دست هم نداشتم، بازهم وجدانم قبول نمیکرد من اینجا باشم و شما زحمت شستن لباسها را بکشی»
#شهید_علی_ماهانی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
قبل از مراسم عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت :
" شنیدم که عروس هر چی بخواد اجابتش حتمی است "
گفتم :
" چه آرزویی داری .. ؟ "
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت :
" اگر علاقه ای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم آرزوی شهادت کنید
از این جمله تنم لرزید چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود ، سعی کردم طفره برم اما علی آقا قسم داد که این دعا را در این روز در حقش بکنم .
وقتی خطبه جاری شد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم ، و بلافاصله با چشمانی پر از اشک ، نگاهم را به علی دوختم .
آثار خوشحالی در چهره اش پیدا بود .. !
مراسم ازدواج ما در حضور آیت ا... مدنی و جمعی از برادران پاسدار برگزار شد .
نمی دانم این چه رازی بود که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت ا... مدنی همه به فیض شهادت رسیدند
#شهید_علی_تجلایی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
عملیات شروع شده بود
گردان ما خط شکن بود
همه چیز داشت خوب پیش می رفت
یه دفعه خوردیم به یه کانال پر از سیم خاردارهای حلقوی
باید هر جور بود از این مانع رد می شدیم
یه دفعه متوجه شدیم عراقی ها دارن بهمون نزدیک میشن
اگه ما رو می دیدند عملیات لو می رفت و بچه ها قتل و عام می شدند
چاره ای جز عبور نبود
توی فکر بودیم که یه دفعه فرمانده خودش رو انداخت روی سیم خاردارهای حلقوی
داشتیم از تعجب شاخ در میاوردیم
گفت از روی من رد بشین و برین جلو تا عراقی ها نیومدند
هیچ که حاضر نبود رد بشه
تا اینکه ما رو به جان امام قسم داد
با گریه از روش رد شدیم
آخرین نفر من بودم دستمو گرفت
غرق خون شده بود و صداش در نمی یومد
اشاره کرد به پاکتی که توی جیبش بود و بهم فهموند که بردارم
فکر کردم وصیت نامه اش رو نوشته برداشتم
عراقی ها نزدیک شده بودند
باید میرفتم تا من رو نبینند
وقتی داشتم میرفتم گریه ام گرفته بود
برگشتم و به فرمانده ام نگاه کردم
دیدم آروم داره اشک می ریزه و به سختی دستاش رو به سمتم تکون میده
فکر کردم داره باهام خدافظی می کنه ...خودم رو انداختم پشت یه خاکریز
پاکت نامه فرمانده رو باز کردم
خشکم زد
به جای وصیت نامه یه عکس دیدم
عکس دخترش بود
دختری که تازه دنیا اومده بود و هنوز ندیده بودش
تاز فهمیدم تکون دادن دستاش برا خدافظی نبوده
میخواسته بگه برگرد یه بار هم که شده عکس دخترم رو ببینم و از دنیا برم
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
جنگنهروان.mp3
10.9M
ماجرای جنگ نهروان (جنگ با خوارج)
خوارجی ها با عصبانیت گفتن: ای علی ما باید تو را بکشیم که ناگهان...
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
#امیرالمؤمنین_امام_علی(ع)
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
غارتهای معاویه.mp3
11.69M
ماجرای غارت شهر های حکومت امام علی(ع) توسط لشکر معاویه
امام علی به مردم فرمودند: اگر امروز با معاویه نجنگید، فردا او حاکم شما میشود. معاویه به هیچ کدامتان رحم نخواهد کرد
#قسمت_پنجاه_و_هشتم
#امیرالمؤمنین_امام_علی(ع)
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام خمینی: اگر همه عالم را بگردید، خستهتر از من نمیتوانید پیدا کنید، لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است.
#امام_خمینی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کمتر دیده شده از تکبیر گفتن حاج قاسم سلیمانی در شب ۲۲ بهمن ماه، الله اکبر
#حاج_قاسم
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e