فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشکل آدم چه زمانی حل میشه ؟
#آیت الله مجتهدی تهرانی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اسطوره های واقعی
#دوره_ای_بسیارمتفاوت_جذاب_کاربردی فقط و فقط ویژه خانم ها #رازهای_جذاب_دلبرشدن_خانمها برای
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
#تخفیف_ویژه بمناسبت اعیاد شعبانیه
#دوره_بانوی_قهرمان(رازهای جذاب و دلبر شدن خانم ها برای همسرانشان)👆👆👆 دارید.
لطفا در ثبت نام تسریع بفرمائید .🏃🏃🏃🏃
آیدی ثبت نام
@z_m1392
شهیدی که نذر آب کرد تا مدافع حرم شود
بسیجی شهید مدافع حرم «عباس آبیاری» قهرمان رشته رزمی هاپکیدو بود. اما او به قهرمانی در این دنیا بسنده نکرد و حکم اصلی قهرمانی را از صاحب اسمش حضرت عباس(علیه السلام) و در دفاع از حریم عقیله بنیهاشم گرفت.
دو سال بیوقفه پیگیر کارهای رفتنش بود و در نهایت وقتی اربعین سال ۹۴ به کربلا میرود، کنار ضریح منور قمر بنیهاشم درد دل میکند و از علمدار کربلا میخواهد مقدمات دفاع از حرم خواهرش را نصیب او کند و همانجا نذر آب میکند.
عباس ۴۶ روز آب خالص نمیخورد تا روزی که برای دفاع و زیارت به حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) میرود.
#شهیدعباسآبیاری
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
داستان واقعی توسّل به حضرت اباالفضل (علیه السلام)
آیتالله شبیری زنجانی:
حاج میرزا فخرالدین جزایری از علمای درجه اول تهران و شاگرد حاج شیخ عبد الکریم حائری و در تحلیل مسائل اجتماعی خیلی قوی بود. او نقل میکرد:
یک وقت ناراحتی چشم پیدا کردم. پیش دکتر امین الملک (که زمانی وزیر بهداری بود) رفتم. وی متخصّص چشم و اوّلین چشم پزشک تهران بود.
دکتر امین الملک چشمم را عمل کرد. حاج میرزا فخرالدین میگفت:
من از حاج آقا جمال اصفهانی شنیده بودم که خواندن این ابیات برای توسّل خیلی مؤثر است:
ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر، شمع شهدا عباس
ازمحنت ودرد وغم، ما رو به تو آوردیم
دست من مسکین گیر، از بهرخدا عباس
در میان اهل دعا معروف است که این شعر تأثیر فوق العادهای دارد. این شعر را خواندم و خوابیدم. در خواب به من گفتند که به «حاج شیخ» هم متوسّل شوید. «حاج شیخ» در اصطلاح ما به حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه) اطلاق می شد. از خواب بیدار شدم و فاتحهای برای آقای حاج شیخ خواندم و دوباره خوابیدم. در خواب دیدم:
در دریا افتادهام و درحال غرق شدن هستم. شخصی بیرون آب بود. به من فرمود: دستت را به من بده و اشاره کرد و مرا نجات داد.
از او پرسیدم: شما کیستید!؟
فرمود: عباس!
این واقعه همان شبی واقع شد که من چشمم را عمل کردم. فردا دکتر امین الملک چشمم را معاینه کرد و گفت: آقا سیّد، معجزه کردی؟!
گفتم چطور؟ گفت:
آن چشمی که من دیده بودم و عمل کردم، چشم نبود. چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: بله، معجزه شده است و ماجرای توسّلم به حضرت اباالفضل (علیه السلام) را برایش نقل کردم.
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری از ابر پاسدار جانباز انقلاب حضرت آقا که کمتر دیدهاید...
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
ضربت خوردن.mp3
16.82M
ماجرای دردناک شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع)
امام علی(ع) با سری زخمی روی سجاده افتادند و فرمودند: به خدای کعبه رستگار شدم.
#قسمت_شصت_و_یکم
#امیرالمؤمنین_امام_علی(ع)
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
در بستر بیماری.mp3
14.29M
ماجرای روز های پایانی زندگی امام علی(ع)
امیرالمؤمنین (ع) در بستر بیماری فرمودند: دارم میبینم در آسمان، تمامی ملائکه و پیامبران الهی صف کشیدند و منتظر من هستند...
#قسمت_شصت_و_دو
#امیرالمؤمنین_امام_علی(ع)
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
سردار سرافراز اسلام شهید حاج مهدی توسنگ دوست داشت به نیازمندان و بیمارانی که نیاز مبرم به خون داشتند ،خون اهدا کند ،آن 🌹شهید 🌹 قهرمان به این کار بسیار با ارزش و خدا پسندانه اش افتخار میکرد و این کار را برای رضای خداوند بزرگ انجام میداد . در واقع این اهدا خون را هم یک نوع خدمت مقدس به مردم و هم وطنان میدانست. و حتی دیگران را به این کار خداپسندانه تشویق میکرد. آن بزرگ مرد تاریخ از انجام هر کاری که به نفع مردم بود دریغ نمیکرد و خودش را خادم ملت میدانست و حتی فرزندانش را نیز به انجام کارهای خیر تشویق و ترغیب میکرد و توصیه ها و نصیحتهای پدرانه اش نیز همیشه در زمینه کمک به هم نوع بود .
🌹شهید 🌹مهدی توسنگ خودخواه نبود خیر خواه بود ،او بزرگ مردی از جنس نور بود او فرشته زمینی بود ،و آنقدر روح پاک و بلندی داشت که جز به خداوند بزرگ و انجام وظیفه خالصانه به چیز دیگر فکر نمیکرد و سرانجام آن سرو سرافراز تمام خون پاکش را در راه امنیت و آرامش مردم اهدا کرد.
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
به کی رای بدیم؟
کسانی که حاضرند با وجود همه هجمه هاو تیر و ترکش دشمنان داخلی و خارجی دمی از خطوط اصلی آرمانهای انقلاب و شهدا برای مطامع دنیایی کوتاه نیایند.
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
تو هیچی نیستی!
چشمشان که به مهدی افتاد؛ از خوشحالی بال در آوردند دورهاش کردند و شروع کردن به شعار دادن: فرماندهی آزاده ، آمادهایم آماده ! » هرکسی هم که دستش به مهدی میرسید امان نمیداد، شروع میکرد به بوسیدن... مخمصهای بود برای خودش! خلاصه به هر سختیای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب میزد: « مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجیهایی.
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
راز کانال کمیل
شب چهارم محاصره هم داشت کمکم از بچهها خداحافظی میکرد.
از
يک طرف غربت و ديدن پيكرهای دوستان، لحظهای آرامشان نميگذاشت؛
و از سويی ديگر عطش و تشنگی، رمقی برايشان باقی نگذاشته بود.
بيابان فکه و كانال دوم آن، با تمام دقت، جزئيات حادثهای را كه در آن شبها اتفاق میافتاد در خود ضبط و ثبت ميکرد.
من هم در كنار آنها و در گوشه كانال نشسته بودم. گاهی خوابم میبرد و گاهی بيدار میشدم.
يکي از بچهها به زحمت خودش را به ابراهيم رساند. رو به ابراهيم كرد و با صدايی نسبتاً بلند با او حرف زد.
من يكباره خواب از چشمانم پريد و به آنها خيره شدم. آن جوان به ابراهيم گفت: به خدا تا حالا هيچ کس نتوانسته توانمان را ببرد؛ نه دشمن و نه آتش بیامانش!
اما حالا تشنگی امانمان را بريده.
يه كم آب به ما برسه دمار از روزگار دشمن در میياريم.
نمیدانم چرا يك لحظه ياد كربلا افتادم؛ ياد علیاكبر؛ وقتی كه از ميدان به سراغ پدرش آمد و گفت: العطش قد قتلني...
ياد شرمندگی امام حسين ع .
من میدانستم و يقين داشتم كه ابراهيم از همه تشنهتر است.
همین امروز وقتی قمقمهها را تقسيم كرد، برای خودش چيزی نماند!
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
هيجده سال بيشتر نداشت. تركش به سرش خورده بود و شنوايی نداشت. سردرد او را كلافه میکرد. گاهی تا مرز بیهوشی میرفت كه همه از او قطع اميد میكردند. وقتی به هوش میآمد با لبخند میگفت: اشكالی ندارد! به زودی آزاد میشويم و پيش دكتر "رضای"خودمان میروم. او مرا شفا میدهد. يك روز كه حالش خيلی بد شد، او را به بيمارستان شهر موصل بردند. دو ماه بعد كه او را برگرداندند، بر مچ دستهايش اثر طنابها هنوز باقی بود. تمام مدت، دستانش را با طناب بسته بودند.
روزی از او ماجرا را پرسيديم. سرش را با حيا پايين انداخت و گفت: آخر، ما اسيريم. همينكه تا اندازهای سرنوشتمان به آقا موسی بن جعفر عليه السلام شبيه شده، سعادت است. بار ديگر حالش وخيم شد. مدتی گذشت. منتظر بازگشت يا خبر بهبودش بوديم؛ اما خبر شهادتش به ما رسيد. يكی از اسيران مجروح كه در اتاقش بوده میگفت: آخرين حرفهايش در اين دنيا اين بود: "يا امام رضا! اگر به سراغم نيايی من به حضورت میآيم." شهادتين را گفت و چشمها را بست.
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e