مادر شهیده زینب کمایی درباره خودسازی دختر نوجوان خود اینگونه روایت میکند:
زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت
نماز بهموقع
یاد مرگ
همیشه با وضو بودن
خواندن نماز شب
نماز غفیله
نماز امام زمان (عج)
ورزش صبحگاهی
قرآن خواندن بعد از نماز صبح
حفظ کردن سورههای قرآن کریم
دعا کردن در صبح و ظهر و شب
کمتر گناه کردن
کم خوردن صبحانه ناهار و شام
دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود هرشب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می زد.»
#شهیده_زینب_کمایی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
شهید ابوالفضل شیروانیان
فرزندم مشکلی داشت که باید حتما عمل میشد و به هرکس که میگفتم پول نیاز دارم کسی نتوانست کمکی به من بکند. خیلی دلم گرفته بود. صبح ابوالفضل را دیدم، گفت: چی شده خیلی ناراحتی؟! جریان مشکلم را برایش تعریف کردم. گفت: توکلت به خدا باشه حل میشه.
بعد از ظهر ابوالفضل تماس گرفت و گفت پول جور شده.
الان که میبینم فرزندم در سلامتی کامل هست، متوجه شدم که شهدا همینطوری شهید نشدند، آنها ویژگیهای خاصی از جمله بخشندگی و دل رؤوف داشتند. خداوند به دل پاکشان نگاه میکند و توفیق شهادت را نصیبشان میکند
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم آرزوی شهید محمد مهدی لطفی نیاسر که برآورده شد.
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
دیدگاه جالب شهید صیاد شیرازی پیرامون امام خامنهای
قرار بود صیاد شیرازی از دستانِ مبارکِ امام خامنه ای درجۀ سرلشکری بگیره. بهش گفتند: بسلامتی بابا! صیاد هم جواب داد: خوشحالم! اما درجه گرفتن فقط ارتقاء سازمانی نیست؛ وقتی آقا درجه رو بذارن روی دوشم ، حس میکنم ازم راضی هستند، وقتی هم ایشون از من راضی باشند، امام زمان(عج) هم ازم راضی خواهد بود ، و همین برام بسه
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
دلنوشته دختر شهید محمدرضا زاهدی برای پدرش(شهید کنسولگری ایران در سوریه)
بسم رب الشهداء والصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیلالله اموات بل احیا عند ربهم یرزقون...
خدایا این قربانی را از ما بپذیر...
خدایا کسی را فدایت کردیم که تمام عمر خواست که دیده نشود...
خواست که اگر کاری کرده فقط برای رضای تو باشد...
خواست که قلب امام زمانت را شاد کند...
همیشه از دوربین و جلوی دوربین بودن تا حد امکان فراری بود...و تو دیدی و تو میشناختی اش... خدایا تو میدانی که چه سرمایه معنوی ای از دست ما رفت...
روزهایی را دیدیم که از ۶ صبح تا یک نیمه شب سر کار بود و با آن خستگی نماز شبش ترک نمیشد، نماز هایی که تعداد زیادی از مردم شامل دعاهایش بودند...
سال ها بود که ساعت های خوابش به ندرت به پنج ساعت میرسید...
خدایا تو دیدی و شنیدی که روزی حداقل سه جزء قرآن تلاوت میکرد و در ایام ماه مبارک رمضان، هر سه تا چهار روز یک ختم قرآن داشت...میگفت من چشم را برای دو چیز میخواهم، قرآن خواندن و شاید دیدار مهدی فاطمه...
از زمان جنگ هر روز زیارت عاشورا اش ترک نمیشد و بیست سالی بود که زیارت را با صد لعن و صد سلام میخواند...خدایا ما ندیدیم نمازش از اول وقت فاصله بگیرد...
خدا را شکر که اجر قریب ۴۵ سال مجاهدت عزیز دلمان و نور چشممان سردار محمد رضا زاهدی اینگونه رقم خورد..
و چه عاقبتی بهتر از شهادت...
هیچوقت فکر نمیکردم در روز شهادت امام علی (ع) دو بابا علی از دست بدهم
«هنیاً لک»
گوارای وجودت...
به آرزویت رسیدی
استرس ها، بی خوابی ها، خستگی ها، درد های مجروحیت کمر و بازو و سینه و دست ها، تیر کشیدن های جای جراحت پا که همان اندک خواب را هم ازت گرفته بود، چشم درد ها و قطره ریختن های داخل چشم، همه و همه...بالاخره تموم شد...
خداحافظ یار و سرباز رهبرم...
خداحافظ یار سید حسن نصرالله...
خداحافظ بابا علی ما...
دیدار ما باشد در آن دنیا و امیدواریم در آن روز پیشتان روسفید باشیم...
انشاءالله خدا ما را هم به خیر عاقبت و شهادت در راهش از این دنیا ببرد.
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که ۷ روز مهمان امام رضا(ع)شد
مامانش بهش گفته بود: حسن
دست این دختر مردم رو بگیر ، یه تُک پا ببرش مشهد؛ گناه داره.
گفته بود: مامان! دلم برای امام رضا"ع" یه ذره شده، ولی نمیتونم برم، باید برم جبهه
رفت جبهه، شهید شد
رفتن جنازه رو بیارن قم، دفن کنن، بهشون گفتن: ببخشید، جنازه گم شده، هفت روزه رفته مشهد!
شهید حسن ترابیان به روایت حاج حسین یکتا
#شهید_حسن_ترابیان
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اسطوره های واقعی
#جشنواره_۳روزه_فروش_دوره به مناسبت عید سعید فطر ۲۲ تا ۲۴ فروردین قیمت دوره های زیر بیش از ۵
سلام و تحیت💐🌺
فقط تا فردا جمعه فرصت استفاده از #تخفیف_ویژه_جشنواره جهت خرید دوره های بی نظیر فوق را دارید.
لطفا تا فرصت هست تسریع بفرمائید.متشکرم.🏃🏃🏃🏃
اسطوره های واقعی
📣دوره #متوسطه تربیت دینی نوجوان 📣 ۷سال دوم و سوم ویژه والدین،مربی
سلام و ارادت ویژه🌹🙏
عرض شود که:👇👇
ظرفیت ۱۰۰ نفر با #تخفیف_ویژه جهت ثبت نام در دوره #تربیت_دینی_نوجوان👆👆 به اتمام رسید، اما بدلیل درخواست برخی از شما عزیزان این تخفیف تا ساعت ۲۴ روز جمعه ۲۴ فروردین ادامه دارد.
امیدوارم این فرصت را از دست ندهید.🌺🌹🙏
آیدی ثبت نام
@z_m1392
آیت الله بهاءالدینی بعد از شهادت شهید جلال افشار فرمودند: او دائم الذکر بود. نه اینکه همیشه ذکر بگویند، بلکه قلبا ذاکر بودند. پس از شهادت، وقتی قاب عکس جلال را به آیت الله بهاء الدینی دادند، گریه کردند و اشک شان روی عکس ریخت. سپس فرمودند: امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست. من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است.
#شهیدجلال_افشار
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
یک استاد دانشگاه مےگفت : شبی در خواب شهید همت را دیدم . با موتور تریل آمد به من گفت : بپر بالا .
از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم ، به در یک خانه رسیدیم . و بعد از خواب پریدم
به اطرافیان گفتم به نظر شما تفسیر این خواب چیست ؟ گفتند : آدرس خانه را بلدی ؟ گفتم : بله . گفتند معلوم است ، حاج ابراهیم گفته آنجا بروی.
خودم را به در آن خانه رساندم . در زدم. پسر جوانی دم در آمد. گفتم : شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی ؟ یک دفعه رنگش عوض شد و شروع به گریه کرد.
رفتیم داخل و گفت : چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم . داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم ، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت .
گفتم : می گن شماها زنده اید ، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه . الآن هم شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید.
#شهید_ابراهیم_همت
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
آقا مصطفی مرا در دانشگاه دیده بود و می گفت:«حجب و حیای و متانت تو با دیگران فرق می کرد و دلیل اصلی انتخابم این بود
ایشان فوق العاده صادق بودند،زمانی که پیشنهاد ازدواج دادند،به من گفتند:
من نه کار دارم،نه سربازی رفتم و نه درسم تمام شده بنده با توجه به محبت،
ایمان و صداقت آقا مصطفی رضایت اولیه را دادم و این قضیه ۳ سال طول
کشید.من و آقا مصطفی سال ۸۲ عقد و سال ۸۳ ازدواج کردیم.بعد از ازدواج
مسئله خدمت سربازی و کارشان هم حل شد.
مهریه من ۵۰۰ سکه بود اما باهم ۱۴ سکه را توافق کردیم و ایشان هم مهریه ام را دادند.مراسم ازدواجمان نیز در منزل خودمان با حضور ۹۰ مهمان برگزار شد.
مجلس عروسی را که در منزل مادرم گرفتیم و ۳_۴ نوع غذا دادیم.خیلی ساده نبود ولی به هر حال با توجه به موقعیت خودمان،عروسی نه خیلی ساده و نه خیلی مجلل بود.ماشین پراید یکی از دوستان مصطفی را گل زده بودیم.
نسبت به ازدواج دوروبری ها مراسم ما خیلی ساده تر بود.هم خانواده ها از
این وضع راضی بودند و هم خودمان هم جشن آبرومندانه ای بود و هم خیلی خیلی ساده نبود.آقا مصطفی کارش طوری بود که اکثر اوقات در خانه نبود که بتواند کمکی بکند،ولی اگر کاری از دستش برمی آمد انجام می داد.
مثلاً وقتی مهمانی سرزده می رسید کمک می کرد.
شرط ازدواج مصطفی با همسرش این بود که اگر یک روز ازدواج کردیم
و من خواستم به لبنان بروم و #شهید شوم حق نداری جلوی من را بگیری.
قبل از عقدمان خواب دیدم،هوا بارانی است و من سر مزاری نشسته بودم
که روی سنگ مزار نوشته شده بود شهید مصطفی احمدی روشن
این خواب را برایش تعریف کردم.یک لحظه هم بعد از ازدواجمان فکر
نمی کردم که او به شهادت نرسد.
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e