eitaa logo
مطالبِ طلبگی (وافی)
1.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1هزار ویدیو
246 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جامانده
نظری که شامل خنده به داداش کوچیکه شما باشه، انتشار نمی یابد.
هدایت شده از الاصفهانی
بیخود کرده کسی به برادر کوچک شما بخنده......برادرِ عاقلی دارید
هدایت شده از داداش کوچیکه
❇️ دلایل شرکت در انتخابات زیاد است. 🍀گاهی خدمات مجلس فعلی را لیست میکنند و از مخاطب میخواهند با توجه به این حرکتهای مثبت، قانع شود که باید رأی بدهد. طبیعتا به چیزی شبیه همین مجلس و همین نمایندگان 🍀 اما گاهی خدمات و تغییراتی که باید انجام شود و نشده، لیست میشود و از مخاطب خواسته میشود با توجه به ضرورت این تغییرات انجام نیافته، قانع شود که باید رأی بدهد. طبیعتا به چیزی متفاوت از این مجلس و نمایندگان آن ✅ استدلال اول برپایه امید، قدرشناسی و حفظ وضعیت موجود است و استدلال دوم مبتنی بر حساسیت روی ضرورتها و مطالبه گری و تغییر وضعیت موجود است. 👌هر دو استدلال مکمل هم هستند ولی آنچه حرارت و حرکت ایجاد میکند، دومی است البته باید منصفانه و برپایه حقیقت و امکانات باشد. @dada69
هدایت شده از علی قربانی
استاد عزیزم حاج آقا وافی تحلیلشان کاملا درست است، منتهی در فضایی تحلیل می‌کنند که واقعی نیست یا دسته کم تمام واقعیت نیست، از آن فضا باید خارج شوند و طبق فضایی که واقعیت دارد نسخه برای افزایش مشارکت بپیچند.
هدایت شده از داداش کوچیکه
اخوی اینجانب حجة الاسلام و المسلمین محمد مسلم وافی از یزد کاندیدا شده اند.
🤔🤔🤔
هدایت شده از احمدرضا اخوان
🌹باسلام محضر شما 🔹منع تدریس فلسفه علامه طباطبائی ره توسط آیه الله بروجردی ره ▪️علامه آیت الله حسینی طهرانی در نقل این ماجرا می فرمایند: 🔹مهاجرت‌ علاّمۀ طباطبائی‌ به قم‌ و تحمّل‌ این‌ همه‌ مشکلات‌، و دوری‌ از وطن‌ مألوف‌، برای‌ احیای‌ امر معنویّت‌ و اداء رسالت‌ الهی‌ در نشر و تبلیغ‌ دین‌، و رشد افکار طلاّب‌ و تصحیح‌ عقائد حقّه‌، و نشان‌ دادن‌ راه‌ مستقیم‌ تهذیب‌ نفس‌ و تزکیۀ اخلاق‌ و طهارت‌ سرّ و تشرّف‌ به‌ لقاء الله‌ و ربط‌ با عالم‌ معنی‌ می‌باشد. چنانکه‌ آن‌ فقید سعید فرمودند: من‌ وقتی‌ از تبریز به‌ قم‌ آمدم‌ و درس‌ «أسفار» را شروع‌ کردم‌، و طلاّب‌ بر درس‌ گرد آمدند و قریب‌ به‌ یکصد نفر در مجلس‌ درس‌ حضور پیدا می‌کردند؛ حضرت‌ آیت‌الله‌ بروجردی‌ رحمت‌الله‌ علیه‌ اوّلاً دستور دادند که‌ شهریّۀ طلاّبی‌ را که‌ به‌ درس‌ «أسفار» می‌آیند قطع‌ کنند. و بر همین‌ اساس‌ چون‌ خبر آن‌ بمن‌ رسید، من‌ متحیّر شدم‌ که‌ خدایا چه‌ کنم‌؟ اگر شهریّۀ طلاّب‌ قطع‌ شود، این‌ افراد بدون‌ بضاعت‌ که‌ از شهرهای‌ دور آمده‌اند و فقط‌ ممرّ معاش‌ آنها شهریّه‌ است‌ چه‌ کنند؟ و اگر من‌ بخاطر شهریّۀ طلاّب‌، تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ کنم‌ لطمه‌ به سطح‌ علمی‌ و عقیدتی‌ طلاّب‌ وارد می‌آید!؟ من‌ همینطور در تحیّر به سر می‌بردم‌، تا بالاخره‌ یک روز که‌ بحال‌ تحیّر بودم‌ و در اطاق‌ منزل‌ از دور کرسی‌ می‌خواستم‌ برگردم‌ چشمم‌ بدیوان‌ حافظ‌ افتاد که‌ روی‌ کرسی‌ اطاق‌ بود؛ آن‌ را برداشتم‌ و تفأّل‌ زدم‌ که‌ چه‌ کنم‌؟ آیا تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ کنم‌، یا نه‌؟ این‌ غزل‌ آمد: من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کارها کمتر کنم من که عیبِ توبه‌کاران کرده باشم بارها توبه از مِی وقتِ گُل دیوانه باشم گر کنم عشق دردانه‌ست و من غَوّاص و دریا میکده سر فروبُردم در آن جا تا کجا سر بَرکُنم لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نامِ فِسق داوری دارم بسی یا رب، که را داور کنم؟ بازکَش یک دَم عِنان ای تُرکِ شهرآشوبِ من تا ز اشک و چهره راهت پُر زر و گوهر کنم من که از یاقوت و لَعلِ اشک دارم گنج‌ها کِی نظر در فیضِ خورشیدِ بلنداختر کنم چون صبا مجموعهٔ گل را به آبِ لطف شست کج دلم خوان، گر نظر بر صفحهٔ دفتر کنم عهد و پیمانِ فلک را نیست چندان اعتبار عهد با پیمانه بندم، شرط با ساغَر کُنم من که دارم در گدایی گنجِ سلطانی به دست کِی طمع در گردشِ گردونِ دون‌پَرور کنم گر چه گَردآلودِ فقرم، شرم باد از همتم گر به آبِ چشمهٔ خورشید دامن تَر کنم عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطفِ دوست تنگ چشمم گر نظر در چشمهٔ کوثر کنم دوش لعلش عشوه‌ای می‌داد حافظ را، ولی من نه آنم کز وی این افسانه‌ها باور کنم ▪️باری‌، دیدم‌ عجیب‌ غزلی‌ است‌؛ این‌ غزل‌ می‌فهماند که‌ تدریس‌ «أسفار» لازم‌، و ترک‌ آن‌ در حکم‌ کفر سلوکی‌ است‌. و ثانیاً یا همان‌ روز یا روز بعد، آقای‌ حاج‌ أحمد خادم‌ خود را به‌ منزل‌ ما فرستادند، و بدینگونه‌ پیغام‌ کرده‌ بودند: ما در زمان‌ جوانی‌ در حوزۀ علمیّۀ اصفهان‌ نزد مرحوم‌ جهانگیر خان‌ «أسفار» می‌خواندیم‌ ولی‌ مخفیانه‌؛ چند نفر بودیم‌، و خُفیةً بدرس‌ ایشان‌ می‌رفتیم‌، و امّا درس‌ «أسفار» علنی‌ در حوزۀ رسمی‌ به هیچ وجه‌ صلاح‌ نیست‌ و باید ترک‌ شود! من‌ در جواب‌ گفتم‌: به‌ آقای‌ بروجردی‌ از طرف‌ من‌ پیغام‌ ببرید که‌ این‌ درس‌های‌ متعارف‌ و رسمی‌ را مانند فقه‌ و اصول‌، ما هم‌ خوانده‌ایم‌؛ و از عهدۀ تدریس‌ و تشکیل‌ حوزه‌های‌ درسی‌ آن‌ برخواهیم‌ آمد و از دیگران‌ کمبودی‌ نداریم‌. من‌ که‌ از تبریز به قم‌ آمده‌ام‌ فقط‌ و فقط‌ برای‌ تصحیح‌ عقائد طلاّب‌ بر اساس‌ حقّ، و مبارزۀ با عقائد باطلۀ مادّیّین‌ و غیرهم‌ می‌باشد. در آن‌ زمان‌ که‌ حضرت‌ آیت‌الله‌ با چند نفر خُفیةً به‌ درس‌ مرحوم‌ جهانگیرخان‌ می‌رفتند، طلاّب‌ و قاطبۀ مردم‌ بحمدالله‌ مؤمن‌ و دارای‌ عقیدۀ پاک‌ بودند؛ و نیازی‌ به‌ تشکیل‌ حوزه‌های‌ علنی‌ «أسفار» نبود؛ ولی‌ امروزه‌ هر طلبه‌ای‌ که‌ وارد دروازۀ قم‌ می‌شود با چند چمدان‌ (جامه‌دان‌) پر از شبهات‌ و اشکالات‌ وارد می‌شود! و امروزه‌ باید بدرد طلاّب‌ رسید؛ و آنها را برای‌ مبارزۀ با ماتریالیست‌ها و مادّیّین‌ بر اساس‌ صحیح‌ آماده‌ کرد، و فلسفۀحقّۀ اسلامیّه‌ رابدانها آموخت‌؛ و ما تدریس‌ «أسفار» را ترک‌ نمی‌کنیم‌. ولی‌ در عین‌ حال‌ من‌ آیت‌الله‌ را حاکم‌ شرع‌ می‌دانم‌؛ اگر حکم‌ کنند بر ترک‌ «أسفار» مسأله‌ صورت‌ دیگری‌ به خود خواهد گرفت‌. علاّمه‌ فرمودند: پس‌ از این‌ پیام‌؛ آیت‌الله‌ بروجردی‌ دیگر به هیچ وجه‌ متعرّض‌ ما نشدند، و ما سالهای‌ سال‌ بتدریس‌ فلسفه‌ از «شفاء» و «أسفار» و غیرهما مشغول‌ بودیم‌.و هر وقت‌ آیت‌ الله‌ برخوردی‌ با ما برخورد داشتند بسیار احترام‌ می‌گذاردند، و یک‌ روز یک‌ جلد قرآن‌ کریم‌ که‌ از بهترین‌ و صحیح‌ترین‌ طبع‌ها بود بعنوان‌ هدیّه‌ برای‌ ما فرستادند.
یادمه در یکی از انتخابات ها شاید شوراها، حضرت آقا برای این که در انتخابات شرکت نکنند، روز انتخابات به یکی از شهرهای مرزی رفتند؛ چون جمعیت اونجا زیر ۱۰۰ هزار بود و در نتیجه غیر بومی حقّ رأی نداشت کسی جزئیاتِ چیزی را که به یادم مانده در خاطر دارد؟
هدایت شده از Kh
۹ اسفند ۱۳۸۱، انتخابات دومین دوره شوراهای شهر و روستا در سراسر کشور، برگزار شد. یکی از اتفاقات انتخابات دومین دوره شوراهای شهر و روستا، رای ندادن مقام معظم رهبری به دلیل حضور معظم له در منطقه کنارک سیستان و پلوچستان بود؛ منطقه ای که کمتر از 100 هزار نفر جمعیت دارد و طبق قانون افراد غیربومی نمی‌توانند در انتخابات شوراهای شهر و روستا در مناطق که کمتر از 100 هزار نفر جمعیت دارند، رای دهند. مقام معظم رهبری در روز انتخابات (9 اسفند 81) در یكی‌ از شعبه‌های‌ اخذ رای‌ در كنارك‌ حاضر شدند و انتخابات‌ مختلف‌ از جمله‌ انتخابات‌ شوراهای‌ شهر و روستا را به‌ علت‌ حضور مردم‌ مهم‌ دانستند. ایشان‌، با اشاره‌ به‌ اینكه‌ به‌ علت‌ منع‌ قانونی‌ شركت‌ افراد غیر بومی‌ در انتخابات‌ شهرهای‌ كمتر از یكصد هزار نفر، نمی‌توانند در انتخابات‌ شوراها شركت‌ كنند افزودند: امیدواریم‌ اهتمام‌ عمومی‌ مردم‌ به‌ شركت‌ در انتخابات‌ كه‌ تاكنون‌ وجود داشته‌ ادامه‌ یابد و همه‌ مردم‌ با احساس‌ تكلیف‌ در انتخابات‌ شركت‌ كنند.
خب، از کنارک تا اولین شهری که بیش از ۱۰۰ هزار جمعیت داشته باشه، چند کیلومتر راهه؟
هدایت شده از العبد
عدم رأی دادن در آن زمان و موقعیت، اعم از این هست که قصد کرده بودند رأی ندهند. از این مطلب نمیشه چیز خاصی استفاده بشه (ظنی میشه که: «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً») توجه شود که سفر اتفاقی و ناگهانی نبوده بلکه سفر استانی به سیستان بوده که یک هفته طول کشیده (تا ۹ اسفند روز انتخابات) البته طبیعی هست که در شهر دیگه که انتخابات شورا هست و تازه دومین دوره شوراها است؛ افراد دارای صلاحیت رو نشناسند؛ اقدام به رأی دادن نشه لذا با این وجود تاکید کردند: من‌ قانونا نمیتوانم‌ در کنارک هستم‌ رأی بدهم‌ برای اینکه‌ در انتخابات‌ شرکت‌ کرده‌ باشم‌ لازم‌ دانستم‌ دراین‌ محل‌ رأی‌گیری حضور داشته‌ باشم‌. 🔗دیدار جمعی از علما وفضلا و طلاب‌ اهل‌ تشیع‌ و تسنن‌ سیستان‌ با رهبر انقلاب ۲ اسفندhttps://khl.ink/f/11745
یعنی رهبری نمی توانستند در طول یک هفته درباره افراد واجد صلاحیت شورای چابهار تحقیق و بررسی نمایند؟