با حسرت دستهگل ز باغی در دست
ما را هر شب شعلهی داغی در دست
در جستن تکههایی از خویشتنیم
مانند جذامیان چراغی در دست
مادر بی هر گلایه بر لب گم شد
پرپر زد و لایه لایه در تب گم شد
حتی در مرگش آفتابی نشدیم
مانند سکوت سایه در شب گم شد
#سهیلمحمودی
https://eitaa.com/otagerobae