eitaa logo
خبرگزاری پلیس چادگان
652 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
6.4هزار ویدیو
21 فایل
پلیس چادگان
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹گزارش تصویری بدرقه کارکنان پلیس راهور استان و زائرین اعزامی به کربلایی معلی و شرکت کنندگان در همایش بزرگ اربعین حسینی (ع) توسط رئیس پلیس راهور استان اصفهان خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
❌آثار ترساندن کودک 👨🏻‌🏫 ترس از عامل قدرت، علاوه بر بی‌اعتمادی، رابطه نادرست میان والدین و کودکان را پدید می‌آورد و موجب می‌شود تا کودکان این راه ناصواب را نیز در برخورد با دیگران به‌کار گیرند. ♨️ کاهش اعتماد به نفس و خودپنداره منفی و شکاف ارتباطی، از دیگر تأثیرات این نوع ارتباط خواهد بود؛ انسان‌هایی که دچار ترس می‌شوند، اغلب خجالتی و کم‌رو هستند، قدرت تصمیم‌گیری ضعیفی دارند، دوستی‌های پایداری ندارند و همیشه در برخورد با مسائل مختلف احساس ناامنی می‌کنند و نمی‌توانند چندان مستقل باشند. 💢عامل ترس همیشه مانند سایه آن‌ها را دنبال می‌کند، به‌ طوری‌ که در موقعیت‌های روزمره زندگی از ترس‌های مبهم و دلهره و اضطراب رنج می‌برند. 📎 📎 📎 خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
📸نسل کشی در غزه خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
⬅️ جریمه سیگارکشیدن در پشت فرمان چقدر است؟ 🔹استعمال دخانیات حین رانندگی» جزو تخلفات راهنمایی و رانندگی محسوب شده و ۶۰ هزار تومان جریمه درپی دارد. خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
👶🏻👶🏻 فرزند بیشتر؛ زندگی بهتر 💠 فرزندان تکیه‌گاه مناسبی برای یکدیگر خواهند بود. 📎 📎 📎 خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
امام صادق(ع) : هرکس این سوره را در هر شب جمعه بخواند ؛ کفاره گناهان مابین دو جمعه خواهد بود...🌾 [متن سوره رو هم گذاشتیم که راحت تر باشید و بخونید...🍃] 🖇 🖇 🖇 خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
جلسه هم اندیشی ماهیانه دهیاران، به ریاست مهندس حسین شاهمرادی، بخشدار محترم چنارود با حضور جناب سرگرد اسکندری فرمانده بسیج چنارود، ستوان جعفری جانشین پاسگاه اورگان، شورای اسلامی روستا و بخش، دهیاران و مسئولین فنی و مالی دهیاری‌ها چنارود در محل سالن جلسات بخشداری چنارود، پیرامون بررسی مسائل و مشکلات روستا ها و ارائه راهکار و پیشنهاد مطلوب برگزار گردید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای همسفر گمشده ام دیر رسیدی حالا که غمت کرده مرا پیر رسیدی🤍🌼 آن وقت که توانی به تنم بود نبودی! حالا که توانم شده تسخیر رسیدی🤍🌼 من صفحه اول به تو فریاد رساندم تو آخر غم نامه ی تقدیر رسیدی🤍🌼 هنگام بهاران عطش روی تو داشتم وقتی که مرا شاخه کشید زیر رسیدی🤍🌼 دیر آمدی ،آنقدر که آن آدم سابق؛ از عالم و آدم شده دلگیر رسیدی🤍🌼 ای حاصلِ پر حسرت یک عمر شکستن؛ ای همسفر گمشده ام دیر رسیدی🤍🌼 خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
🌱حکایت کریم خان زند و عموی چابلوس کریم‌خان زند پس از آنکه به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش به‌عنوان سرسلسله زندیه در سراسر ایران پیچید. روزی عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد. کریم‌خان دستور داد از وی پذیرای کنند و لباس‌های فاخر به او بپوشانند. چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد. با دیدن قدرت و منزلت برادرزاده‌اش بادی به غبغب انداخت و گفت: کریم‌خان، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی (علیه‌السلام) جامی از آب کوثر به او می‌داد. کریم‌خان اخم‌هایش را درهم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونت‌آمیز را جویا شدند. کریم‌خان گفت: من پدر خود را می‌شناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی باشد. این مرد می‌خواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی به‌صورت عادت درآید، پادشاه دچار غرور و بدبینی می‌شود و کار رعیت هرگز به سامان نمی‌رسد.🤍🌼 خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سال ۱۴۰۰ یه همچین روزایی... روحت شاد سید محرومین خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
بسم الله الرحمن الرحیم 🇮🇷🌹بیست و ششم مرداد سالروز بازگشت غروز آفرین آزادگان سرافراز به میهن اسلامی است ، روز سراسر افتخاری که بر صفحات زرین انقلاب حک شد و یاد آور ایامی است پر از شور و شادی و معطر به حضور دوباره عزیزانی که عطر شهیدان را با خود داشتند 🇮🇷🌹آرامش، آسایش، عزت و سربلندی امروز ایران اسلامی مدیون دلاوری، ایثارگری و فداکاری مردانی است که  با ایستادگی و مقاومت خود در طول سال های سخت و مشقت بار اسارت، بیش از پیش ملت ایران را در دنیا سربلند و استوار نمودند. 🇮🇷🌹اینجانب ۲۶ مرداد ماه سالروز بازگشت آزادگان عزیز و سرافراز  به میهن اسلامی را به عموم مردم، خانواده های معظم شهدا، ایثارگران، جانبازان و آزادگان سرافراز شهرستان تبریک عرض نموده و از درگاه خداوند متعال برای این عزیزان سرافراز آرزوی توفیق روز افزون مسئلت داریم. سرهنگ اروجی فرمانده انتظامی چادگان
.حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد  راز گریستن خودش را برای من  اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم  گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان  پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت  الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره  پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا  چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا  امام حسین  علیه السلام  است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که  زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده  دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء  بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته  هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است  ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره 🤲اللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج🤲 ─┅═༅═►┉༅✧༅┉◄═༅═┅─ خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan