eitaa logo
خبرگزاری پلیس چادگان
673 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
7.1هزار ویدیو
22 فایل
پلیس چادگان
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ روزی‌به‌خودت‌می‌آیی،‌روزی‌که‌تارهای‌سفید موهایت ...:))))🌱 در نبرد تن‌به‌تن با تارهای سیاه،پیروز شده‌اند ...:))))🤍🌼 ‌ خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
🌱🌱🌱 یک روز خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن! در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند! پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی،.... جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد. لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود! او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد. سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد. در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم»!!!! خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan «🤍🌼»
🌱حکایتی زیبا شخصی تعریف میکرد: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد  راز گریستن خودش را برای من  اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم  گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان  پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت  الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره  پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا  چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا  امام حسین  علیه السلام  است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که  زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده  دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء  بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته  هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک‌ حسینی راستین بوده‌است...🤍🌼 خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کمی طرز فکرا رو عوض کنیم قطعا دنیا جای بهتری میشه. خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan ‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌
🔴 خبرگزاری ایرنا: حادثه تلخ پاسگاه لاهیجان، دارای ابعاد مختلف بود که مهم‌ترین بعد حادثه تلخ پایگاه لاهیجان مسئولیت‌پذیری، پاسخگویی و روایت‌گری پلیس است که توانست با اطلاع رسانی دقیق به افکار عمومی مانع از هیجان‌زدگی مخاطب و پناه بردن او به منابع غیرموثق شود/ فرماندهی کل انتظامی با انتشار مکرر ابعاد حادثه روایت اولی را در دست گرفت و از گمانه زنی و فرضیه بافی‌ها که اغلب توسط رسانه‌های معاند تار و پود می‌گیرد، جلوگیری کرد. 🇮🇷 @TahaAmin313 دانشگاه پلیس
قدرتمندترین سلاحی که انسان تاکنون اختراع کرده است چیست؟ تصور نکنید بمب اتم یا هیدروژن است ، بلکه *تلفن همراه* است . تلفن همراه نیرویی است که نباید آن را دست کم گرفت .آن قدر قدرتمند است که: ۱- تلفن ثابت را قطع کرد ۲- تلویزیون را کشت ۳- کامپیوتر را حذف کرد ۴- ساعت را از چرخش انداخت ۵- دوربین را بی رنگ کرد ۶- رادیو را از صدا انداخت ۷- چراغ قوه را خاموش کرد ۸- آینه را شکست ۹- روزنامه ها ، مجلات و کتاب ها را پاره کرد ۱۰- بازی ویدیویی رو از بین برد ۱۱- کیف پول جیبی را محو کرد ۱۲- تقویم رومیزی و یادداشت را از میان برداشت ۱۳- کارت اعتباری را ساقط کرد ۱۴-هنر عکاسی و چاپ عکس را از بین برد و بدترین لطمه آن ، این است که ... ۱- زوج های زیادی را از هم جدا کرد ۲-بسیاری از خانواده ها و دوستی های خانوادگی را از بین برد ۳- دانش آموزان را بی رمق و آن ها را از مسیر موفقیت دور کرد و مانند پر در مسیر باد قرار داد کم کم متوجه می شویم که چشم مان را هم کشته ستون فقرات ما را شکسته و ذهن و فرهنگ ما را تغییر داده و خواهد کشت . این وسیله قاتلی است که خود ما با جان و دل پذیرایش گشته ایم و اگر مراقب نباشیم جان و روح مان را مچاله می کند . *او در حال از بین بردن لحظه ها و ارزش های زندگیست* . خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
سکته مغزی معمولاً درحمام زیاداست زیرا زمانی که شروع به حمام کردن می کنیم، به اشتباه ابتدا سر و موی خود را با آب داغ خیس می کنیم که اینکار به شدت خطرناک و کشنده است. بدیهی است اگر ابتدا بر سرخود آب داغ بریزید، خون به سرعت به سمت سربالا می رود و ممکن است رگ های مغزرا پاره کند. درنتیجه، ""سکته مغزی"" اتفاق می افتد"" و سپس فرد زمین می خورد. انتشار گزارشی در مجله انجمن پزشکی کانادا بیان می کند که قبلاً تصور می کردند که اینکار اشتباه در حمام خطر زیادی ندارد ولی متاسفانه بایستی گفت که خیلی هم خطرناکتر از آن چیزی است که تصور می‌شد. براساس مطالعات متعدد در سراسر جهان، موارد مرگ یا فلج ناشی از سکته مغزی درحین استحمام روز به روز درحال افزایش است. به گفته پزشکان، اگر بدون رعایت قواعد صحیح حمام کنیم، احتمال فوت در حین استحمام وجود دارد. هنگام حمام نباید ابتدا بر سر و موهای خود آب داغ بریزیم زیرا گردش خون دربدن انسان در دمای خاصی است. دمای بدن انسان کمی طول می کشد تا با دمای بیرون سازگار شود. به گفته پزشکان، ریختن آب داغ روی سر ابتدا سرعت گردش خون را افزایش می دهد، خطرسکته مغزی نیز بطور هم زمان افزایش می یابد. فشارخون بیش ازحد، می تواند شریان های مغزرا پاره کند. روش صحیح حمام کردن ابتدا بر روی پاها آب داغ بریزید سپس به آرامی به سمت بالای بدن این کاررا ادامه دهید. در پایان باید بر سر خود آب داغ بریزیم. تمام افراد به ویژه بیماران مبتلا به میگرن، فشارخون و کلسترول بالا، بایستی از روش مذکور پیروی کنند. سلامت باشید
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ قبل ازدواج چشماتو باز کن ، بعد ازدواج چشماتو ببند خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan