eitaa logo
خبرگزاری پلیس چادگان
665 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
7.1هزار ویدیو
22 فایل
پلیس چادگان
مشاهده در ایتا
دانلود
11.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میون چادرت چه باوقاری.... تو قاب روسری.................👆
داستان کوتاه مغز مرد کودن روزی روزگاری در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد “بخت با من یار نیست” و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد. پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود. او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: “ای مرد کجا می روی؟” مرد جواب داد: “می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!” گرگ گفت : “میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟” مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد. او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند. یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : “ای مرد کجا می روی ؟” مرد جواب داد: “می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!” کشاورز گفت : “می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیکند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟” مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد. او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ. شاه آن شهر او را خواست و پرسید : “ای مرد به کجا می روی ؟” مرد جواب داد: “می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!” شاه گفت : ” آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟” مرد قبول کرد و به راه خود ادامه داد. پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد. جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی در میان گذاشت و گفت : “از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!” و مرد با بختی بیدار باز گشت… به شاه شهر نظامیان گفت : “تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد. و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد.” شاه اندیشید و سپس گفت : “حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم.” مرد خنده ای کرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!” و رفت… به دهقان گفت : “وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست.” کشاورز گفت: “پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد.” مرد خنده ای کرد و گفت : “بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!” و رفت… سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: “سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!” شما اگر جای گرگ بودید چکار می کردید ؟ بله. درست است! گرگ هم همان کاری را کرد که شاید شما هم می کردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد. 🌸🌸🌸
42.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم استقبال از خادمین حرم امام رضا علیه السلام مردم ولایتمدار شهرزیارتی رزوه مصلی المهدی ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ با تشکر از همه عزیزانی که در برپایی این جشن زحمت کشیده بودند اجرتون با امام رضا علیه السلام✋ خبرگزاری پلیس چادگان
📌 شاید تعجب کنید اگر بگویم مغز ما با همه پیچیدگیش قادر نیست جملات منفی را از مثبت تفکیک کند: به جمله ً منفی زیر توجه کنید: 👈" لطفا به فیل قرمز فکر نکنید " ذهن شما اکنون به چه چیزی فکر می کند؟ بدون شک ذهن شما اکنون در حال فکر کردن به فیل قرمز است. به نظر شما اگر به کودکی گفته شود 👈دست مرا ول نکن، 👈به پریز برق دست نزن، 👈امروز با بچه ها در مهد دعوا نکن، چه پیغامی در مغز او مخابره میشود؟ همه این جملات در ذهن او مثبت برداشت شده و گویی که به او دستور داده اید که این کار را انجام دهد، در واقع در فرمان دادن باید به کودک گفته شود چه کاری باید انجام دهد نه اینکه چه کاری نباید انجام دهد. بنابراین با کودک خود اینگونه سخن بگویید: ✅ به جای مخالفت نکن ؛ بگو کاری که گفتم را انجام بده ✅ به جای فحش نده ؛ بگو حرف خوب بزن ✅ به جای دستم را ول نکن؛ بگو دستم را محکم بگیر ✅به جای ندو ؛ بگو آرام راه برو ‎ •┈┈••✾❀✾••┈┈• خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
👩‍❤️‍👨 🟠کار اشتباه همسرمان را چطور مطرح کنیم ؟ 🔺🔻 هرگز اشتباه او را با داد و فریاد کشیدن بر سر همسرتان ، طعنه و کنایه و به کار بردن کلمه "چرا " بیان نکنید. 〽️✔️شما باید اشتباه را و علت این که چرا اشتباه است، به همسرتان شرح دهید. 〽️✔️قرار نیست او را وارد جلسه محاکمه ی کوبنده ای کنید. 〽️✔️سرکوفت نزنید و لحن تحقیرکننده در پیش نگیرید. 〽️✔️ضمن آن که باید فرصت پاسخگویی به همسرتان هم بدهید و مانند نصایح والدین به کودکان، بحث را یکطرفه جلو نبرید. شاید این شما هستید که اشتباه متوجه شده اید و یا رفتار همسرتان، عمدی نیست،اطلاع رسانی مرحله ی اول کار است. 💬به همسرتان بگویید کارش اشتباه بود و برایش دلیل بیاورید که به چه علت اشتباه است و چه تاثیری بر شما یا رابطه تان داشته. سپس دوستانه و با مهربانی از او بخواهید که در رفتارش تجدید نظر کند. •┈┈••✾❀✾••┈┈• 🔻 خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسرائیل با گنبد آهنین و بمب اتم نتونست امنیت ما رو خدشه دار کنه چهارتا بنگی میخواستن خیابون ببندن😄😄😄 🔴قمه کشی در ملا عام و واکنش یگان ویژه. •┈┈••✾❀✾••┈┈• 🔻 خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا وقتی بهمن دیدید نباید فیلم بگیرید خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
ورود موج بارشی جدید به کشور از اواسط هفته آینده! 🔹الگوها نشان می دهند که برای روزهای میانی هفته آینده شاهد ورود موج بارشی جدیدی به کشور خواهیم بود که بارش های بسیار خوبی را در بخش های وسیعی از کشور رقم خواهد زد! 🔹با ورود این موج به کشور ، بخش گسترده ای از استان های شمال غربی ، دامنه‌های زاگرس ، مرکز و همچنین شمال کشور مجدداً شاهد بارش های بسیار خوبی خواهند بود. 🔹تا زمان ورود این موج در نوار شمالی کشور شاهد رگبار و رعدوبرق خواهیم بود و استان های شمال غربی ، شمالی و شمال شرقی کشور شاهد رگبار و رعدوبرق خواهند بود‌‌. **ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌨آب و هوا شهرتون رو از ما بخواهید خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
داستان زیبای “دعای مادر” پزشک و جراح مشهور (د.ایشان) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد ، باعجله به فرودگاه رفت . بعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه ، که باعث از کارافتادن یکی از موتورهای هواپیما شده ، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم . دکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت و خطاب به آنها گفت : من یک پزشک متخصص جهانی هستم و هر دقیقه برای من برابر با جان خیلی انسانها هاست و شما میخواهید من 16ساعت تو این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم ؟ یکی از کارکنان گفت : جناب دکتر ، اگر خیلی عجله دارید میتونید یک ماشین کرایه کنید ، تا مقصد شما سه ساعت بیشتر نمانده است  ، دکتر ایشان با کمی درنگ پذیرفت و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد که ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد بطوری که ادامه دادن برایش مقدور نبود . ساعتی رفت تا اینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی به راهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد . کنار اون کلبه توقف کرد و در را زد ، صدای پیرزنی راشنید : بفرما داخل هرکه هستی ، در باز است … دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند . پیرزن خنده ای کرد و گفت : کدام تلفن فرزندم ؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی ، ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تاخستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری . دکتر از پیرزن تشکرکرد و مشغول خوردن شد ، درحالی که پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود . که ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود ، که هرازگاهی بین نمازهایش او را تکان میداد . پیرزن مدتی طولانی به نماز و دعا مشغول بود، که دکتر به او گفت : بخدا من شرمنده این لطف و کرم و اخلاق نیکوی شما شدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود. پیرزن گفت : و اما شما ، رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش شما را کرده است . ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا دکتر ایشان گفت : چه دعایی ؟ پیرزن گفت : این طفل معصومی که جلو چشم شماست نوه من است که نه پدر دارد و نه مادر ، به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا از علاج آن عاجز هستند . به من گفته اند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر ایشان هست که او قادر به علاجش هست ، ولی او خیلی از مادور هست و دسترسی به او مشکل است و من هم نمیتوانم این بچه را پیش او ببرم . میترسم این طفل بیچاره و مسکین خوار و گرفتار شود پس از الله خواسته ام که کارم  را آسان کند . دکترایشان در حالی که گریه میکرد گفت : به والله که دعای تو ، هواپیماها را ازکار انداخت و باعث زدن صاعقه ها شد و آسمان را به باریدن وا داشت . تا اینکه من دکتر را بسوی تو بکشاند و من بخدا هرگز باور نداشتم که الله عزوجل با یک دعایی این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا میکند. و بسوی آنها روانه میکند. وقتی که دستها از همه اسباب کوتاه میشود ، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا می ماند .    خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
به مناسبت دهه کرامت و ایام سالروز آزادسازی خرمشهرو آغاز هفته میراث‌ فرهنگی، کوهنوری درکوهها وطبیعت بی نظیرروستای پرمه با حضور بسیجیان کانون جامعه کشاورزی و دوستداران میراث فرهنگی برگزار گردید این برنامه در ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳از ساعت ۶ صبح از روستای پرمه سفلی آغاز گردیدو بسیجیان باطی نمودن مسافت ۱۰ کیلومتری درهنگام اذان ظهر نماز جماعت نیز برگزارکردند دراین برنامه مسئولین محترم ادارات میراث فرهنگی و اداره صمت نیز حضور داشتند پایگاه شهدای روستای پرمه 🔰ستاد برگزاری برنامه های فرهنگی وپایگاه بسیج شهدای پرمه پلیس چادگان