eitaa logo
خبرگزاری پلیس چادگان
659 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
22 فایل
پلیس چادگان
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 جلسه کمیسیون امنیت ملی با سردار رادان، فرمانده انتظامی کشور؛ ۲ میلیون اتباع بیگانه خارجی از کشور اخراج خواهند شد! خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
🔶 دختری با پدرش می‌خواستند از یک پُل چوبی رد شوند. پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر. پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم. دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم، اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد... 🔸 این دقیقا مانند داستان رابطه‌ی ما با خداوند است، هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست ‌مان ما را بگیرد، هرگز دست ‌مان را رها نخواهد کرد! و این یعنی عشق.❤️ "دعا کنیم فقط "خدا "دستمونو بگیره. 🤲اللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج🤲 ─┅═༅═►┉༅✧༅┉◄═༅═┅─ خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقدس ﺗﺮﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ، ﻧﻪ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻧﻪ ﻭﺍﺗﯿﮑﺎﻥ ، ﻧﻪ ﺑﯿﺖﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﻭ ﻧﻪ ﺗﺒﺖ ...! ﺑﻠﮑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺮﻣﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan 🌼🤍
اصالت چیست !؟ در روزگاران قدیم درب قصر یکی از پادشاهان لکه سیاهی افتاده بود خادمین درباریان هر کاری می کردند و هر جا که ممکن بود رفتند ولی نتوانستد لکه را از بین ببرند مرد فقیری از این موضوع مطلع شد گفت من میدانم چرا درب قصر پادشاه سیاه شده است مرد فقیر را پیش پادشاه بردند پادشاه از آن مرد فقیر علت لکه سیاه درب را پرسید مرد فقیر در جواب‌ پادشاه گفت داخل درب گرانبهای قصر شما کِرمی هست که دارد از داخل درب را میخورد پادشاه به اوخندید و گفت ای مردک مگر میشود در داخل درب کرم زندگی کند مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت باشه دستور میدهم درب را خراب کنند اگر نبود گردنت را میزنم مرد بیچاره پذیرفت وقتی در را شکافتند دیدند کِرمی زیر قسمت سیاهی لکه رنگ وجود دارد پادشاه از پاسخ او خوشش آمد و دستور داد مرد فقیر را به گوشه ای از آشپزخانه برده و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند روز بعد پادشاه که سوار بر مرکب یکی از اسبانش شد بود رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست مرد فقیر گفت شاید این اسب در تند دویدن بهترین باشد که هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه سوال کرد ای مرد بگو ببینم چه ایرادی مرد فقیر گفت این اسب در اوج دویدن هم که باشد وقتی رودخانه ای ببیند به درون آب میپرد پادشاه باورش نشد برای امتحان صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت اسب با دیدن رودخانه سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد و روز بعد خواست تا او را بیاورند وقتی فقیر را نزد پادشاه آوردند پادشاه از او سوال کرد مردک بگو دیگر چه میدانی مرد که به شدت میترسید با ترس گفت میدانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند _ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم مادرش بعد کمی طَفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم من و شاه از داشتن بچه بی بهره بودیم و از به تخت نشستن برادرزاده های شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست و از سر دانایی او پرسید مرد فقیر گفت علت سیاهی در را از آنجایی فهمیدم که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود علاقه اسب به آب را چون پاهایش پشمی بود و کُلک داشتند فهمیدم که در زمان کُره بودن در زمان چریدن در چراگاه حتما روزی از شیر گاومیشی خوراک کرده و حتما به آب تنی علاقه مند شده پادشاه پرسید اصالت مرا چگونه فهمیدی فقیر گفت: من پاسخ دو سئوال مهم زندگی ات را به تو دادم ولی تو به جای پاداش دو شب مرا به گوشه ای از آشپز خانه فرستادی و‌ غذای پسمانده درباریان دادی چون این کار تو را دور از کرامت یک شاهزاده دیدم فهمیدم تو شاهزاده نیستی یادمان باشد خصایص ما انسان ها ذاتی است هیچگاه آدم کوچک بزرگ نمی شود وبرعکس هیچوقت بزرگ و بزرگ زاده کوچک نمی شود نه هرگرسنه ای فقیراست و نه هر بزرگی ، بزرگوار پس‌ نتیجه می گیریم مهم اصالت و ریشه آدماست و در چه مکتب و مسلکی و چگونه محیطی تربیت یافته است تو اول بگو با کیان زیستی من آنگه بگویم که تو کیستی خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ 📽داسٺان ٺوبہ جعفر بی دین 🤲اللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج🤲 ─┅═༅═►┉༅✧༅┉◄═༅═┅─ خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴😔من اختیار نکردم به جز تو یار دگر 🤲اللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج🤲 ─┅═༅═►┉༅✧༅┉◄═༅═┅─ خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
،،،،،،،تقدیم به شهدای عزیز انتظامی گمنام و بی آوازه ، بی نام و نشان بود فرزند پاک کشورم یک قهرمان بود فکر و خیالش در بیابان های زابل آرامش و امنیت ایران جان بود ،،،،،،،،، وقتی کلاه سبز را او بر سرش کرد خاک وطن را سرمه ی چشم ترش کرد دست شرارت را ببُرّد از سرِ ما جان را فدای خاک پاک کشورش کرد ،،،،،،،،،،، شب ها که مردم خفته و در خواب نازند یا با خدا هستند و مشغول نمازند دلدادگان در جامه ی سبز ولایت بیدار می مانند تا جان را ببازند ،،،،،،،، مادر ، دو چشمانش به در ، در انتظار است در انتظار لحظه ی دیدار یار است دیشب پیامک داده فرزند عزیزش اما خبر پیچیده و بس ناگوار است ،،،،،،،،،، تا سایه ات روی سر این کشور ماست نام بلندت مایه ی آرام دل هاست می بالمت ای شیر مرد انتظامی ایثار و عشقت قهرمان بر ما هویداست ،،،،،،،،،،، فرزند پاک کشورم هستی تو جانی جان را فدا کردی برایم ، قهرمانی وقتی تو هستی غصه ی دشمن ندارم در باغ دل ها کرده ای جا ، مهربانی ،،،،،،،،شیدای چادگانی مقدس
روزی که خدیجه، جان پیامبر می شود دهم ربیع الاول مصادف است با سالروز ازدواج نورانی حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله با حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها؛ روز وصلت پرخیر پیامبر امین با بانوی اول اسلام. خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan
🔴سردار رادان با خانواده شهید حادثه تروریستی کرمان دیدار کرد ♦️فرمانده کل انتظامی کشور در سفر به کرمان با خانواده شهید «محمدی » از شهدای حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان دیدار و جویای احوال این خانواده شد.❤️🇮🇷   خبرگزاری پلیس چادگان👇👇 ‌ https://eitaa.com/pOLICE_chadegan