eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.3هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸میلادحضرت زینب(س) و روز پرستار مبارک باد🌸 🔰 @p_eteghadi 🔰
* 💠 حضرت زینب و هوشیاری حاصل ایمان 🔻 به برکت اين چهار دهه‌اي که از انقلاب مي‌گذرد چه زن‌هاي دانشمندي، چه زن‌هاي قرآني، حافظين قرآن، چقدر ما داريم؟! 🔸 آثار و برکات اين‌ها براي نسل‌هاي بعد است، مخصوصاً زن، موجودي است که خداي متعال به گونه‌اي قرار داده است که ظرفيت‌هاي سعادتمندي او را در يک نسل، دو نسل، سه نسلِ بعد مي‌توان ديد؛ 🔹 ولي اگر به فساد کشيده بشود خيلي زود يک جامعه را از بين مي‌برد. عفت، پاکي، پاکدامني سرمايه‌ي دين خدا است، سرمايه‌ي اهل بيت است، هوشياري سرمايه‌‌اي از سرمايه‌هاي الهي است. 🔸 بعد از عاشورا عبيدالله در کوفه مجلس آراست که اُسرا را بياورند، فکر مي‌کنيد زينب کبري (سلام الله عليها) چگونه اين آمدن را مديريت مي‌کرد، چه در خودِ کربلا، چه در راه، چه در مجلس ابن زياد و چه در شام در مجلس يزيد؟ 🔹 اگر انسان تاريخ را نگاه کند مي‌بيند که ايمان مخلوطي است از هوشياري و مديريت، چه نوع لباسي بپوشد که چشم کسي متعرض او نشود، تعداد کنيزکاني که دُور حضرت را مي‌گرفتند، کيفيت ورود آن‌ها در مجالس، صحبت‌هايي که به اندازه‌ي ضرورت بايد مي‌شد، همه‌ي اين‌ها هوشياري‌هايي است که حاصل ايمان است، حاصل پاکدامني است، حاصل ارتباط با خدا است، به هر کسي که از همان اول نمي‌دهند، ما هستيم و طريق اهل بيت علیهم السلام. ‌ ‌ ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔺حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری 🔰 @p_eteghadi 🔰
ولادت اسوه صبر و تقوا و شکیبایی، زینت پدر، حضرت زینب کبری سلام الله علیها مبارکباد 🔰 @p_eteghadi 🔰
🌹بیانات حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی به مناسبت پنجم جمادی الاولی روز ولادت باسعادت حضرت زینب کبری (س) : 🌹مستحضريد «تاء» عقيله بني‌هاشم «تاء» مبالغه است نه «تاء» تأنيث؛ هم حسين‌بن‌علي بن‌ابي‌طالب عقيله بني‌هاشم بود هم زينب كبرا. اگر مي‌گوييم آدم خليفة الله است اين «تاء»، «تاء» مبالغه است، نه اینکه چون (زينب كبرا) زن است اين «تاء»، «تاء» تأنيث است، بلكه آن قدر عقل جمع ‌بود و آن قدر عقل بني‌هاشم بود، كه عقل جامعه را تأمين كرده است. 🌹زينب كبرا (سلام الله عليها) كسي است كه طبق بيان امام سجاد (سلام الله عليه) ظاهراً به مقام شامخ ولايت بار يافته است، براي اينكه كسي كه بدون تعليم عالم بشود، معلمش بلا واسطه خداست؛ كسي كه بدون تفهيم، اهل فهم باشد معلمش، مفَهِمش، ذات اقدس الهي است كه وجود مبارك امام سجاد به زينب كبرا (سلام الله عليهما) فرمود: «أنتِ بِحَمدِ الله عالِمَةٌ غَيرُ معلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ». 🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا اسلام به تربیت دینی فرزندان توصیه کرده است؟ چرا توصیه نکرده که فرزندتان را به لحاظ اعتقادی آزاد بگذارید تا خودش هر دین و آیینی که می پسندد انتخاب کند و از کودکی چیزی به وی القا نکنید؟ برای پاسخ به این سؤال به چند نکته توجه بفرمایید: نکته اول: اگر مقصود شما این است که باید کودکان را رها کرده و با تعالیم دین آشنایشان نکرد تا خودشان مسیرشان را برگزینند این سخن هرگز سخن منطقی‌ای نیست، چرا که هیچ تضمینی وجود ندارد که با رها کردن کودکان، آنها راه حق را بیابند!! کودک اگر رها شود طبق نظر دوستان و جامعه و اطرافیانش و گاه حتی با افکار کودکانه اش تصمیم خواهد گرفت، خب اگر قرار است پیرو حرف دیگران شود، چه کسی بهتر و خیرخواه تر از والدینش؟ نکته دوم: این کاملا طبیعی است که پدر و مادر در هر چیزی که برای فرزندشان احتمال خطر دهند فرزندشان را از آن دور نگه می دارند؛ به عنوان مثال آیا شما می‌پذیرید که اگر کودکی به لحاظ جسمی بیمار شد اجازه بدهیم خودش تصمیم بگیرد که درمان را می‌پذیرد یا میخواهد بیمار بماند؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
چرا اسلام به تربیت دینی فرزندان توصیه کرده است؟ چرا توصیه نکرده که فرزندتان را به لحاظ اعتقادی آزاد
بنابراین طبق این دو نکته روشن می شود که کاملا طبیعی و منطقی است که باید به بچه‌ها کمک کرد تا راه درست را پیدا کنند، این لازمه محبت و دلسوزی والدین نسبت به فرزندان است. نباید تحت تاثیر تبلیغات، رفتارهای صحیح مورد هجمه قرار گیرند. و به همین خاطر هیچ پدر و مادری چنین نمی کند، هر کسی هم بگوید چنین میکنم یا دروغ می گوید، یا اینکه واقعا جاهل است. حتی اگر ترس والدین، ترس به جایی نباشد باز هم نمی توان بر آنها خرده گرفت که چرا کودکشان را از آن خطر دور نگه میدارند، چون این کارشان یعنی دور نگه داشتن کودک از خطر منطقی است، اشکال آن ها این است که آنچه که خطر پنداشته اند در حقیقت خطر نیست. بنابراین باید از اصل اعتقادات بحث شود که کدام بر حق هستند و کدام ناحق؛ وگرنه اینکه از والدین بخواهیم اعتقادات خویش را که حق یافته‌اند به کودکشان انتقال ندهند هرگز منطقی نیست. نکته سوم: نکته دیگر اینکه خطرات لازم نیست قطعی باشند،بلکه احتمال آن هم برای ضرورت محافظت از خود و فرزندانمان کفایت می کند. مثلا همین تراریخته ها با اینکه خطرشان مورد اختلاف است اما بسیاری از پدر و مادرها خودشان و فرزندانشان را از این خطر احتمالی حفظ می کنند. بنابراین حتی اگر خطر معاد خطر احتمالی باشد، و بعد از مرگ آخرتی نباشد دین داران ضرر نکرده اند، اما اگر خدا و آخرتی باشد ضرر غیر متدینین قابل محاسبه نیست. نکته چهارم: منظور از تربیت اسلامی یک تربیت مقلدانه نیست، یعنی اسلام هرگز نفرموده اعتقاداتتان را به بچه هایتان تحمیل کنید، بلکه دغدغه اسلام در خصوص تربیت اسلامی این است که پدر و مادر آن اعتقاداتی که با دلیل حق می دانند را از طریق همان مقدمات و ادله به فرزندشان انتقال دهند. یعنی همان مقدماتی که منجر به نتیجه و اعتقادشان شده است را مرحله به مرحله به کودک آموزش دهند، تا او هم همان نتیجه را بگیرد. @jaarchi
بعضی ها معجزه را فعل پیامبر می دانند. آن وقت سوالی که به ذهن می آید این هست که قرآن را هم فعل نبی می دانند؟ برخی از متفکرانی که معجزه را فعل نبی می دانند، در باب اعجاز قرآن، نفس قوی نبی را عامل دریافت و ترجمه وحی به زبان متعارف می دانند؛ البته نه به این معنا که نفس نبی خودش سازنده قرآن باشد بلکه به این معنا است که اگر نفس نبی نبود قرآنی دریافت و ابلاغ نمی شد چرا که قرآن محصول مشارکت خدا-انسان است. توضیح بیشتر این که: فلاسفه ادراکات را از یک منظر، به دو دسته حسی و عقلی تقسیم می کنند. ادراکات حسی توسط ابزار و اندام بدن، درک می شود. اما ادراک معقولات، به این شکل است که عقل بعد از یکسری فعالیتهای تجریدی، توسط عقل فعال (که در نظام هستی آخرین موجود مجرد است که با موجودات جهان مادی مرتبط است) مورد عنایت قرار گرفته و دارای ادراک معقول می شود و معقولات را درک می کند. سیر ادراک معقولات در عموم انسان ها از جزئی به کلی است یعنی بعد از مشاهده مصادیق، به درک معقولات و کلیات نائل می شوند. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
بعضی ها معجزه را فعل پیامبر می دانند. آن وقت سوالی که به ذهن می آید این هست که قرآن را هم فعل نبی می
اما در انبیاء، ادراک معقولات به صورت معکوس است. انبیاء بدون نیاز به سیر در معلومات جزئی و تجرید و مقایسه آن ها، یکباره به واسطه قوه نبوت معقولات و کلیات را از عقل فعال دریافت می کنند.(1) عقل فعال به اذن خدا، به نفس پیامبر متصل شده و با آن متحد می شود و آن را به عقل قدسی تبدیل می کند.(2) پس از این، قوه خیال پیامبر (یا همان قوه رسالت(3)) به واسطه افاضه عقل فعال بر پیامبر، معقولات را به محسوسات تبدیل می کند و آن ها را در حس مشترک خود به صورت شنیداری یا دیداری و یا هر دو در می یابد.(4) نتیجه آن که پیامبر بعد از ارتباط با عقل فعال و دریافت ادراک معقولات، آن ها را به صورت خودکار به جزئیات تبدیل می سازد و به صورت محسوس در می آورد. مثلا این که خداوند قادر است، ادراک معقولی است که پیامبر از طریق ارتباط با عقل فعال به آن نائل می شود. اما این که خداوند عرش دارد و یا دست خدا بالای دست ها است، تعابیر محسوسی است که در قوه خیال پیامبر به صورت خودکار تولید می شود تا عموم مردم ارتباط بهتری با این معانی داشته باشند. بر این اساس، نفس نبی و شرایط زمان و مکان در پیدایش قرآن موثر است؛ چرا که نفس نبی است که متناسب با شرایطی که دارد، میزانی از معقولات را دریافت می کند و یا به شکل خاصی آن ها را در خیال صورتبندی می کند. «ابن‏‌سینا» در رساله ای که در باب معراج دارد، چنین می نویسد که آن چه پیامبر از جبرئیل بدست می آورد «معقول محض باشد و آن چه بگويد محسوس باشد» چرا که «براى مصلحت خلق، نبى را اجازت دهند تا خيال و وهم را در كار آرد ... آن چه ادراك بود بوهم سپارد تا مجسم كند ... در قول آرد، كتاب شود». «ابن‌‏سینا» توضیح می‌ ‏دهد که بواسطه همین اجازت و مدد ایزدی، قرآن را «کتاب‏ الله» می ‏‌دانند.(5) «ابن سینا» در «الاضحویه» نیز از قانون عام دین بحث می کند که شامل تمامی ادیان است. در این قانون، انبیاء موظفند که متناسب با فهم مردم، مطالب معقول را توضیح دهند تا مردم از حقایق معقول دور نشوند و نسبت به آن بی انگیزه نگردند.(6) «ابن ‏‌سینا» این فرآیند را هم بر قرآن تطبیق می دهد و هم بر سایر کتابهای آسمانی.(7) نقد و بررسی: این تببین از فرآیند شکل گیری قرآن، برخلاف آن چیزی است که قرآن درباره خودش می گوید. مثلا در آیات 37 و 38 سوره مبارکه «یونس» آمده که: «وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ؛ أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»؛ یعنی: «شايسته نبود(و امكان نداشت) كه اين قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود؛ ولى تصديقى است براى آنچه پيش از آن است(از كتب آسمانى)، و شرح و تفصيلى بر آن ها است؛ شكّى در آن نيست، و از طرف پروردگار جهانيان است. آيا آنها مى‏ گويند: «او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست مى گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد؛ و غير از خدا، هر كس را مى‏ توانيد(به يارى) طلبيد.» همانطور که پیداست، در این آیه صراحتا به این نکته توجه داده شده است: قرآن از جانب خداوند است و پیامبر نقشی در آن ندارد؛ و این مطلب درباره تمامی آیات و سوره های قرآنی صادق است و به همین جهت به صورت مبهم به هر سوره ای از سوره های قرآن تحدی شده است. هم چنین در آیات 43 تا 46 سوره مبارکه «حاقه» آمده که «تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ؛ وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ؛ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ؛ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ»؛ یعنی: «كلامى است كه از سوى پروردگار عالميان نازل شده است. اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏ بست، ما او را با قدرت مى‏ گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏ كرديم». هم چنین در آیه 7 سوره مبارکه «شوری» تصریح شده: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَه»؛ یعنی: «و اين گونه قرآنى عربى‏[ فصيح و گويا] را بر تو وحى كرديم تا «أمّ القرى» [ مكّه‏] و مردم پيرامون آن را انذار كن» بنابراین، قرآن فعل خدا است نه پیامبر. پیامبر نه خودش قرآن را خلق کرده و نه در آن مشارکت داشته است. پیامبر صرفا قابل و دریافت کننده قرآن است. 📚پی نوشت ها: 1. ابن سینا، المبدا و المعاد، موسسه مطالعات اسلامی، 1363، صص115-117. 2. همو، معراج نامه، رشت، 1352، صص13-15. 3. همو، معراج نامه، رشت، 1352، ص11. 4. همو، المبدا و المعاد، موسسه مطالعات اسلامی، 1363، ص119. 5. همو، رشت، 1352، صص13-14. 6. همو، الأضحویه فی المعاد، چاپ اول، انتشارات شمس تبریزی، تهران، 1382، صص97-98 7. همو، الأضحویه فی المعاد، چاپ اول، انتشارات شمس تبریزی، تهران، 1382، صص98. 🔰 @p_eteghadi 🔰
•┈┈••✾❀✾••┈┈• ی فراق ❀ یلدای فراق طولانی نمی شد اگر ❀ نقل مجالسمان ، غیبت تو بود! •┈┈•❀•┈┈• 🔅 فرمود : «پدرم از جدّم از پدرانش برايم نقل كرد كه : امير مؤمنان عليه السلام در مجلسى، چهارصد باب علم كه دين و دنياى مسلمان را به‏سامان مى‏كند، به يارانش آموخت. فرمود: ▫️ « ... فرج را انتظار بكشيد و از نسيم رحمت الهى نااميد نشويد ، كه محبوب‏ترين عمل نزد خداوند عزّ و جل، انتظار فرج است تا آن گاه كه بنده‌ی با ايمان بر آن حالت باشد». 🔸 أنَّ أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام عَلَّمَ أصحابَهُ في مَجلِسٍ واحِدٍ أربَعَمِئَةِ بابٍ مِمّا يَصلُحُ لِلمُسلِمِ في دينِهِ ودُنياهُ . قالَ عليه السلام : . . . اِنتَظِرُوا الفَرَجَ ، ولا تَيأَسوا مِن رَوحِ اللَّهِ ، فَإِنَّ أحَبَّ الأَعمالِ إلَى اللَّهِ عزّ و جلّ انتِظارُ الفَرَجِ ما دام عَلَيهِ العَبدُ المُؤمِنُ . 📚 الخصال : ص 616 ح 10 (با سند معتبر) 🔻دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ - ج 5 ص 335 🔰 @p_eteghadi 🔰
دسترسی امام به وسایل ارتباطی.mp3
1.21M
⁉️آیا امام زمان ( عج)دسترسی به وسایل ارتباطی امروزی مثل موبایل و اینترنت دارد ؟تحلیل شما دراین زمینه چیست ؟ ⭕️پاسخ: استاد ابراهیم 🔰 @p_eteghadi 🔰
4_5798568044192073536.mp3
11.5M
⭐️ ♦️ معارف کبری " سلام الله علیها " 💐💐💐 🎙عالم ربانی حاج شیخ عبدالحسین " حفظه الله تعالی " 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌ ‌ 🔺 حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری 🔰 @p_eteghadi 🔰
شعور یعنی چه و در فقه چه معادلی دارد؟ آیا وجدان می تواند همان شعور باشد؟ معنی لغوی: شعور به معنی علم و ادراک دقیق است. کتاب فروق اللغه فرق علم و شعور را در دقت دانسته است.(1) وجدان، مصدر از وجد به معنی وجود یافتن، یافتن و واجد و دارای چیزی شدن است. وجود در برابر عدم است.(2) معنی اصطلاحی: عقل و درک: در مباحث فقه استدلالی یا فقه فتوایی، اگر کلمه شعور بیاید، همان کاربرد رایج را دارد و به معنی عقل و درک می باشد. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
شعور یعنی چه و در فقه چه معادلی دارد؟ آیا وجدان می تواند همان شعور باشد؟ معنی لغوی: شعور به معنی عل
البته از زاویه ای دیگر می توان گفت شعور یا وجدان می تواند اشاره به اصطلاحات زیر داشته باشد: 1- عقل عملی: در اصول فقه در باب مستقلات عقلیه، درک عقل عملی از حسن و قبح (نیکی و بدی) امور و افعال در آن بررسی می شود. 2- وجدان فقهی: اصطلاحی است که بعضی از اساتید به تازگی برای اشاره به یک مطلب رایج استفاده می کنند. وجدان فقهی در بیان ایشان، در واقع همان مجموعه ای از ارتکازات، ذوق فقهی، انصراف شناسی و ... را شامل می شود. 3- وجدان اخلاقی: وجدان اخلاقی، الهامات فطرت الهی انسان است که جلوه می کند. و به علم اخلاق مربوط است. موضوع علم اخلاق، صفات نفس انسانی است. در حالیکه موضوع فقه، عمل انسان مکلف می باشد. وجدان فقهی(3): وجدان فقهی: اندیشه هایی است که در سراسر ذهن استنباط کننده و مجتهد، حضور آشکاری دارند و فضای ذهنی از آنها آکنده و متاثر است. شخص ازحضور آنها آگاهی می یابد اگر چه بسیاری از اوقات بی آن که بخواهد این عوامل را در ذهن خود فعال می بیند. از این اندیشه ها می توان با نام وجدانیات یا به تعبیر بهتر وجدان فقهی یاد کرد. وجدان فقهی در جو و فرهنگ فقه شکل می گیرد و معنایی دارد غیر از جلوه های اخلاقی که وجدان اخلاقی نام گرفته است. وجدان فقهی مجموعه ای از ارتکازات، ذوق فقهی، انصراف شناسی و ... را شامل می شود. وجدان و یافت هر چند امری درونی است و در حریم شخصی ذهنی افراد تعریف می شود، ولی یافته های درون ذهنی انسان بر دو قسم است: اول: یافته های ذهنی شخصی که به تعداد آدمیان تکثر دارند. دوم: وجدانیات فراگیر که گر چه درحوزه شخصی ذهن انسان پروریده اند، اما هرانسان درمراجعه به ذهن خود بی درنگ در می یابد که دیگر انسان ها نیز به این قضایا، اذعان و اعتراف دارند. امور وجدانی درعرصه فقه از سنخ دوم است که فراگیر می باشد یعنی هر آشنای به فقه، ناچار به این سنخ از وجدانیات به تناسب آشنایی خود دست می یابد بدین سان مجموعه وجدانیات فقهی، در واقع دارای چارچوبه هایی قابل تحصیل و نظام مند است چرا که اولا، ریشه درنهاد بشری دارد و ثانیا، درمصاف مشترک فقیهان با فقه که مجموعه ای منظم و دارای حد و فصل مشخصی است، به وجود آمده است. بسیاری از قواعد و ضوابط مشخص و مدون علم اصول، برگرفته از وجدان هستند. در واقع قبل از تلاش علمی برای ردیابی و نامگذاری آنها، از طریق وجدان تاثیر گذار بوده اند مثلا پاره ای از قواعد و ضوابط کنونی عموم و خصوص، روزگاری اگر اعمال می شد، از گذر وجدان فقهی، انجام می پذیرفت. 📚پی نوشت ها: 1. «(الفرق) العلم و الشعور: يقال العلم هو ما ذكرناه، و الشعور علم يوصل اليه من وجه دقيق كدقة الشعر.»: ابو هلال عسكرى، حسن بن عبدالله، الفروق في اللغة، ص: 74، - بيروت، چاپ: اول، 1400ق. 2. «وَجَدْتُهُ‏، وِجْدَاناً (بِالْكَسْر) و وُجُوداً. ... و الْوُجُودُ خِلَافُ العَدَمِ.»: فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير ج ‏2 ص 648، ماده وجد، - قم، چاپ: دوم، 1414ق. 3. مقاله «وجدان فقهی و راههای انضباط بخشی به آن در استنباط»، حجه الاسلام احمد مبلغی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه (به نقل از مجله فقه اهل بیت فارسی، شماره 21) hawzah.net. با اندکی تصرف و تغییر. 🔰 @p_eteghadi 🔰
چرا وقتی می ترسند زن و مرد حدود الهی را رعایت نکنند، زن مالی (فدیه) به مرد می دهد؟ ـ فدیه در طلاق: زمانی که ادامه زندگی مشترک برای زن ممکن نباشد و خطر ترک حدود الهی جدی شود، می تواند تقاضای طلاق کند و با دادن فدیه، حقوق شوهر در ایام عده - پس از طلاق - را ساقط کند. فدیه دادن به مرد در عوض اسقاط حق رجوع، مربوط به طلاق معمولی نیست، بلکه مربوط به طلاق خلع است. آیه مبارکه 229 سوره بقره شرایط این طلاق را بیان می کند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْريحٌ بِإِحْسانٍ وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلاَّ أَنْ يَخافا أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ يُقيما حُدُودَ اللَّهِ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما فيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون»، طلاقِ [رجعى كه براى شوهر در آن حقّ رجوع وبازگشت به همسر است‏] دوبار است. [شوهر در هر مرتبه از رجوع‏] بايد [همسرش را] به طور شايسته ومتعارف نگه دارد، يا [با ترك رجوع، او را] به نيكى و خوشى رها كند. و براى شما حلال نيست از آنچه [به عنوان مهريه‏] به آنان پرداخته‏ ايد چيزى را بازستانيد، مگر آنكه هر دو بترسند كه حدود و مقرّرات خدا را [در روش همسردارى‏] برپا ندارند. پس شما [حاكمان شرع‏] اگر بترسيد كه آن دو نفر حدود خدا را برپا ندارند در آنچه زن براى رهايى خود [عوض طلاق‏] فديه بپردازد، گناهى بر آنان نيست. اينها حدود خداست؛ پس از آنها تجاوز نكنيد و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، آنان بی تردید ستمكارند.(1)
پرسمان اعتقادی
چرا وقتی می ترسند زن و مرد حدود الهی را رعایت نکنند، زن مالی (فدیه) به مرد می دهد؟ ـ فدیه در طلاق:
ـ خوف از عدم رعایت حدود الهی در زندگی مشترک: خوف از عدم رعایت حدود الهی در آیه، مربوط به اختلافات شدید زن و شوهر می باشد. "افتدت به" (فدیه دادن زن)، در آیه شریفه، به طلاق خلع اشاره دارد. یعنی زن، در مقابل این که شوهرش او را طلاق دهد و در ایام عده، امکان رجوع به زن را نداشته باشد، می تواند مالی را به شوهرش ببخشد. فدیه ممکن است مهریه یا حتی افزون بر آن هم باشد. در طلاق بائن، بخلاف طلاق معمولی (رجعی) باید کار به مرحله خوف عقلایی برسد. یعنی هم طرفین خوف خطر و گناه داشته باشند و بترسند از این که کار به جاهای باریک برسد، و هم این خوف، مورد تایید اطرافیان و عقلا هم باشد. لذا خطاب به عموم مومنین هم شده است که اگر شماها ترسیدید که آن دو نفر یعنی زن و شوهر رعایت حدود الهی ننمایند. این خوف زمانی ایجاد می شود که زن به صورت جدی می گوید که هیچ کدام از دستورات الهی در باب حقوق مرد و خانواده و حریم با بیگانگان را رعایت نخواهد کرد.(2) خوف، به عدم رعایت حدود الهی برمی گردد و منحصر به رابطه با نامحرم نیست. مثلا به لحاظ حال روحی و شخصی زن یا بخاطر اختلافات و مسائل خانوادگی زن به جایی رسیده است که دیگر نمی تواند با این مرد ادامه زندگی بدهد. در این حال می تواند تقاضای طلاق کند و مالی به شوهر بدهد تا مرد پس از طلاق از حق رجوع استفاده نکند و دوباره طلاق را بهم نزند.(3) ـ انواع طلاق: ‌طلاق شرعی بر دو نوع است(4): 1. طلاق رجعی: که در آن مرد حق دارد در ایام عده به همسرش رجوع کند. رجوع، نکاح جدید نیست و نیاز به عقد جدید ندارد. در طلاق رجعی، مرد حق ندارد بخاطر طلاق دادن، چیزی از زن بگیرد و باید مهریه او را تمام و کمال پرداخت کند. 2. طلاق بائن: طلاقی که در آن مرد حق رجعت ندارد. در صورت تمایل به زندگی مجدد، با خواستگاری مرد و توافق زن، باید عقد نکاح جدید خوانده شود. در چند مورد، طلاق، بائن است. از جمله در جایی که طلاق به شکل خلع یا به شکل مبارات انجام شده باشد. طلاق خُلع: اگر زن به خاطر نفرت و کراهت از مرد، خود تقاضای طلاق داشته باشد، می تواند در عوض اسقاط حق رجوع مرد، مالی به مرد ببخشد (فدیه). این مال می تواند حتی بیشتر از مهریه هم باشد و در عوض مرد، حق ندارد در ایام عده طلاق را بهم زده و رجوع کند.(5) طلاق مبارات: در طلاق مبارات، زن و مرد، هر دو همدیگر را نمی خواهند و نفرت داشته، خواستار طلاق هستند، در این حال، زن با دادن مالی به شوهر، حق رجوع را ساقط می کند.(6) ـ حمایت حقوقی از زن: توجه شود که بخش اول آیه 229 سوره بقره، مربوط است به طلاق رجعی و بخش دوم مربوط است به طلاق خلع. در طلاق رجعی، مرد حق ندارد چیزی از مهریه را نزد خود نگهدارد، اما در طلاق خلع، مرد حق رجوع در ایام عده را، در برابر مالی که زن به او می دهد، از دست خواهد داد. در حالت معمولی، دادن مهریه قطعی است و تصرف و کم کردن از آن هم حرام است، نه تنها بر مرد حرام است که به اکراه چیزی از زن بستاند، بلکه در این حال، بر زن نیز حرام است که چیزی به مرد بدهد. در عین حال، پس از طلاق معمولی، مرد حق رجوع دارد و می تواند در ایام عده، طلاق را بر هم بزند و به همسرش رجوع کند. در این حال نیاز به عقد جدید هم نیست. چون ادامه ازدواج محسوب می شود نه ازدواج جدید. اما اگر زن، خواستار آن باشد که راه پشیمانی مرد و استفاده از حق رجوع پس از طلاق را ببندد، چه راه کار حقوقی باید در پیش گرفت و شریعت الهی چه حکمی در این زمینه دارد؟ این همان چیزی است که شریعت با نام طلاق خلع و مبارات در برابر ما گذاشته است. در واقع این، حکم، به نفع زن و راهی برای رهایی اوست. طلاق خلع، طلاقی است که زن خواستار آن می باشد، اما مرد کماکان همسرش را و ادامه زندگی با او را دوست دارد. از طرف دیگر، حق طلاق به دست مرد است و از طرف سوم، مرد می تواند در صورت طلاق، در ایام عده به زن رجوع کند. در طلاق خلع، زن این حق را پیدا کرده است تا در برابر دادن یک عوض مالی، سه حق مرد را اسقاط کند. یعنی علاقه او به زن و میل او به ادامه زندگی با زن، حق طلاق، و سوم: حق رجوع بعد از طلاق. مهریه در برابر این سه حق نیست. مهریه مربوط به اصل عقد است، نه حقوق مربوط به زمان طلاق. در واقع در نگاه حقوقی صرف، فدیه مثل یک معاوضه می ماند که چیزی می دهد و چیزی می گیرد. ـ مقدار فدیه: هر چند فدیه می تواند خود مهریه باشد، اما الزاما این نیست که حتما باید مهریه باشد، بلکه کمتر از مهریه هم ممکن است. عوض (فدیه) در مبارات نباید بیشتر از مهریه باشد و در خلع می توان بیش از مهریه قرار داد.(7)(8)
پرسمان اعتقادی
چرا وقتی می ترسند زن و مرد حدود الهی را رعایت نکنند، زن مالی (فدیه) به مرد می دهد؟ ـ فدیه در طلاق:
📚پی نوشت ها: 1. انصاريان، حسين، ترجمه قرآن (انصاريان)، 1جلد، اسوه - ايران - قم، چاپ: 1، 1383 ه.ش. 2. «عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لَا يَجُوزُ لِلرَّجُلِ أَنْ يَأْخُذَ مِنَ الْمُخْتَلِعَةِ- حَتَّى تَتَكَلَّمَ بِهَذَا الْكَلَامِ كُلِّهِ- فَقَالَ: إِذَا قَالَتْ "لَا أُطِيعُ اللَّهَ فِيكَ"، حَلَّ لَهُ أَنْ يَأْخُذَ مِنْهَا مَا وَجَدَ.»، عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، کتاب الخلع و المباراة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ق، ج 22، ص 279. 3. برای توضیح بیشتر می توانید به المیزان ج 2، صفحات 234-236 یا ترجمه آن مراجعه بفرمایید: الف) «و المراد بالطلاق في قوله تعالى: الطَّلاقُ مَرَّتانِ‏، الطلاق الذي يجوز فيه الرجعة و لذا أردفه بقوله بعد: فَإِمْساكٌ‏»، علامه طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، 20جلد، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - لبنان - بيروت، چاپ: 2، 1390 ق، ج 2 ص 233. ب) «قوله تعالى: إِلَّا أَنْ يَخافا أَلَّا يُقِيما حُدُودَ اللَّهِ‏، الخوف‏ هو الغلبة على ظنهما أن لا يقيما حدود الله، و هي أوامره و نواهيه من الواجبات و المحرمات في الدين، و ذلك إنما يكون بتباعد أخلاقهما و ما يستوجبه حوائجهما و التباغض المتولد بينهما من ذلك»، همان، ص 234. ج) «فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ‏، كنى به عن مال الخلع»، همان، ص 236. 4. «فالبائن‌ ما لا يصح للزوج معه الرجعة و هو ستة طلاق التي لم يدخل بها و اليائسة و من لم تبلغ المحيض و المختلعة و المبارأة ما لم يرجعا في البذل و المطلقة ثلاثا بينها رجعتان. و الرجعي‌هو الذي للمطلق مراجعتها فيه سواء راجع أو لم يراجع»، حلّى، محقق، نجم الدين، جعفر بن حسن، شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، 4 جلد، مؤسسه اسماعيليان، قم - ايران، دوم، 1408 ق، ج ‌3 ص 13. 5. «إزالة قيد النكاح بفدية من الزوجة و كراهة منها له خاصة دون العكس»، نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت - لبنان، هفتم، 1404 ق، ج 33، ص 2. 6. «إزالة قيد النكاح بفدية منها مع كراهة من الجانبين»، جواهر الكلام، ج ‌33، ص 2. 7. امام ‌خمينى، سيد روح الله، توضیح المسائل(مُحَشّی)، تحقیق سيدمحمدحسين بنى هاشمى خمينى‌، قم، ‌دفتر انتشارات اسلامى، چاپ هشتم، 1424 ق، ج 2، ص 536-537. 8. امام خمينى، سيد روح الله، تحریر الوسیله، ترجمه علی اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‌، چاپ بیست و یکم، 1409 ق، ج 3، ص 631. 🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 توضیح المسائل _ پرداخت دَین با لحاظ تورّم 🔹 شماره تماس واحد پاسخگویی به سوالات شرعی دفتر معظم له ☎️ ۰۲۵۳۷۸۴۱۸۴۱ _ داخلی ۱ 📩 سامانه پیام کوتاه ۱۰۰۰۷۲۳۳ 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔻روایت خواندنی از مدیرکل کمیته امداد یکی از استان‌های کشور که خواندنش خالی از لطف نیست 🔸دو بچه دوقلو یتیم دختر کلاس چهارم داریم که در یک سالگی باباشون فوت کرده و تبلت نداشتن. 🔹بدون اینکه بدونن براشون تبلت گرفتیم، دیروز صبح بهشون زنگ زدم که می‌خوام براتون تبلت بیارم. 🔸بخشدار رو هم با خودم بردم. بنده خدا یه کارت هدیه هم با خودش آورد. 🔹به محض رسیدن، دیدیم با مادرشون دم در منتظرن و دارن گریه می‌کنن. 🔸وقتی رفتیم تو خونشون، متوجه شدیم خیلی فقیر هستن ولی احساس کردم یه انرژی خاصی تو این خونه هست. 🔹خیلی حس عجیب و غریبی بود. 🔸یکی از این بچه‌ها انقدر گریه کرد که من نتونستم خودمو کنترل کنم. خیلی راحت گریه کردم. 🔹بخشدار هم نتونست خودشو نگه داره. مادرش خجالت کشیده بود و خودشم شروع کرد به گریه کردن. 🔸مادر بچه‌ها گفت: گریه ما به‌خاطر اینه که همین دخترم نذر کرده بود چهل شب سوره واقعه رو بخونه، تا تبلت‌دار بشه و از درسش عقب نمونه، دیشب چهل شبش تموم شده بود و به من گفت: مامان خودت گفتی اگه آدم نذر کنه و سوره واقعه رو چهل شب بخونه خدا حرفشو گوش می‌کنه، من که چهل شب سوره رو خوندم. پس چرا خدا حرفم رو گوش نکرد؟ مادرش می‌گفت من برای اینکه بهش دلداری بدم گفتم فردا هم حسابه شاید فردا تبلت‌دار شدین. 🔹مادرش میگه من صبح گفتم خدایا نذر بچمو بده و چند دقیقه بعدش شما زنگ زدید که دارید تبلت میارید. 🔸یعنی ما دقیقا روز چهلم رفته بودیم. خیلی تعجب کردیم. انقدر مات و مبهوت شده بودیم که بخشدار یادش رفته بود کارت هدیشو بده تو راه برگشت متوجه شدیم، دوباره برگشتیم و اون کارت هدیه رو هم بهشون دادیم. و بخشدار هم تو ماشین به من گفت: وقتی رفتیم تو خونشون یه حس عجیبی به من دست داده بود. 🔹در حالیکه من هم همین حس رو دریافت کرده بودم بدون اینکه به بخشدار گفته باشم. 🔅*فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ* 🔅بقره، آیه ۱۸۶ 🔰 @p_eteghadi 🔰
«صهیب بن سنان» که بود؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
«صهیب بن سنان» که بود؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🎤«صهیب بن سنان» یکی از اطرافیان خلیفه دوم و از نزدیکان وی است. او اهل عراق و از قبیله «نمر بن قاسط» بود.(1) پدر و عمویش از فرمانداران کسری در سرزمین «ابله» بودند. او در جنگ بین ایرانیان و رومیان اسیر شده و به عنوان اسیر به روم رفته و به همین دلیل به «صهیب رومی» معروف است(2) سپس توسط «عبدالله بن جدعان» خریداری شده و به مکه برده شد؛ وی او را آزاد کرد.(3) «صهیب» پس از سی و چند نفر مسلمان شد.(4) او هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خانه «ارقم» بود به همراهی «عمار بن یاسر» خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) مشرف شده و اسلام آورد.(5) «صهیب» در جنگ های بدر و احد و خندق شرکت داشت.(6) اما پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) از اطرافیان خلیفه دوم به شمار می رفت. خلیفه دوم علاقه خاصی به «صهیب» داشت(7) تا جایی که «عمر بن خطاب» وصیت کرد تا او بر بدنش نماز بخواند.(8) پس از قتل عثمان، «صهیب» از کسانی بود که با حضرت علی(علیه السلام) بیعت نکرد.(9) سرانجام «صهیب» در مدینه در سال 38 یعنی در زمان خلافت حضرت علی(علیه السلام) در گذشت(10) و او را در «بقیع» دفن کردند.(11) او در هنگام مرگ 70 سال داشت.(12) 📚پی نوشت ها: 1. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ط الأولی،1412ق، ج2، ص726 2. ابن اثیر، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، دارالفکر، بیروت، 1409ق، ج2، ص418 3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، بیروت، 1415ق، ج3، ص364 4. ابن عبدالبر، پیشین، ج2، ص728 5. ابن اثیر، پیشین، ج2، ص419 6. همان، ج2، ص419 7. همان، ص421 8. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دارالصاوی، بی‌تا(افست قم: مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامیة)، ص252 9. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دارصادر، بیروت، 1385ق، ج3، ص191 10.ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، دارالفکر، بیروت، 1407ق، ج7، ص318 11. ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولی، 1410ق، ج3، ص173 12. همان 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(28).mp3
4.72M
❓پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 28 - اراده امام در به دست آوردن علم 🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 🔰 مهریه و برکت! 🔅 فرمودند: 🔸 انَّ مِن بَرَکَهِ المَراَهً قِلَّهُ مَهرِها؛ از برکت و خجستگی زن، آن است که مهریّه اش کم باشد. 📚 من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۵۴ ✍️ شرح حدیث: ازدواج و تشکیل خانواده، از بهترین کارهاست و به تعبیر روایات، هیچ بنایی برپا نشده است که بهتر از «بنای خانواده» باشد. آنچه اساس این کانون را تشکیل می دهد، مهرورزی، علاقه، صداقت و صمیمیّت است. هر چند «مهریّه» نشانه اهتمام و علاقه ی مرد به همسرش است و پشتوانه ای برای زن به شمار می آید ولی معیار ارزش او نیست. در فکر جاهلانه بعضی افراد، ارزش و اعتبار زن به میزان مهریه ی او بستگی دارد که این خطاست. اگر صمیمیّت، محبت، توافق اخلاقی و انس روحی نباشد، مهریه یسنگین، هرگز نه سعادت می آورد و نه تضمینی برای استحکام بنای خانواده و دوام زندگی مشترک می گردند. 🔻 در روایات، مهریّه زیاد، شوم و ناپسند معرفی شده است و بهترین مهریّه را کمترین و آسانترین آن دانسته اند. از (ص) روایت شده است: 🔅 «برترین زنان امّت من، آنانند که... کم مهریّه تر باشند». ▫️ بحارالانوار، ج۱۰۳،ص۲۳۷ در ازدواج، مهمترین معیار، باید «دین»، «نجات و اصالت خانوادگی»، عقل، شعور، صداقت و عفاف باشد و این عوامل است که سلامت زندگی و دوام آن را تضمین می کند. به قول سعدی: ❀ زن خوب فرمانبر پارسا کند مرد درویش را پادشا 📗 حکمت‌های صادقی، 🔰 @p_eteghadi 🔰