eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.5هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال ❓چطور در زمان ظهور امام زمان (عج) به دنیا برگردیم؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش: ببخشید در آیه 77 آل عمران کسی که عهدی رو با خدا میشکنه خداوند او را مجازات می‌کند. حال آنکه شخصی عهد می‌کند گناهی را انجام ندهد و شخصی عهد می‌کند کار مکروهی را انجام ندهد. آیا بر اساس این آیه مجازات هر دو یکسان است؟ 👇👇👇
پاسخ: «إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ‏ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»؛ کسانی که پیمان الهی و سوگندهای خود (به نام مقدس او) را به بهای ناچیزی می ‌‏فروشند، آن ‌ها بهره‏‌ ای در آخرت نخواهند داشت؛ و خداوند با آن ‌ها سخن نمی ‌‌‏گوید و به آنان در قیامت نمی ‌‌‏نگرد و آن ‌ها را (از گناه) پاک نمی‌‌‏ سازد؛ و عذاب دردناکی برای آن هاست.(1) آیه شریفه مفهومی وسیع دارد و می ‌تواند هر نوع عهد شکنی را شامل شود؛ عهد شکنی‌ های بزرگ، مثل مخالفت و دشمنی با آیات الهی و دین اسلام و پیامبر، و یا عهد شکنی‌ های کوچک مثل انجام گناهان کوچک؛ البته جریمه این دو، یکی نیست و هر کدام به حسب خود، محاسبه می ‌شوند ولی در نفس عهد شکنی، هر دو، عهد شکنی محسوب می‌ شوند. از طرفی تصور نشود به محض گناه یا لغزشی، این جریمه ‌ها برای انسان حتمی است؛ خیر، چنین نیست چون فرصت و امکان اصلاح و جبران فراهم است و با توبه و بازگشت به خداوند متعال، می‌توان آن گناه و لغزش را پاک کرد. لذا آیه شریفه ناظر به کسانی است که تا آخر عمر، هیچگاه در صدد جبران و توبه بر نمی ‌‌آیند و با همان حال عهد شکنی و نافرمانی، از این دنیا می ‌روند. مطلب دیگر؛ عهد و قراری که یک مؤمن با خودش می ‌گذارد برای پاک بودن و برای بندگی صحیح؛ تلاشی مقدس و پاک است و جنسش با این عهد شکنی که آیه شریفه می ‌گوید، تفاوت دارد؛ لذا تصور نشود اگر در مسیر بندگی و تهذیب نفس، عهد کردیم گناه نکنیم و یا فلان کار مکروه را انجام ندهیم، اگر لغزشی به وجود آمد، دچار عذاب شدید می‌ شویم؛ خیر؛ هم این تلاش برای پاک بودن، تلاشی مقدس و ارزشمند است، هم راه توبه و جبران خطا و لغزش فراهم است، و هم خداوند متعال لطفش بسیار است و نسبت به بندگان مؤمنش، رئوف و رحیم است: «او کسی است که بر شما درود و رحمت می‌‏ فرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما تقاضای رحمت می ‌‏کنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است.»‏(2) پی نوشت ها: 1. آل عمران: 3/ 77. 2. احزاب: 33/ 43. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
💢 | وعده‌های پوشالی 🌿 مراقب وعده‌های شیاطین انسان‌نما باشید. ⚠️ شیطان به جهنمیان می‌گوید: «وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ... فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» من به خلاف حقیقت، شما را وعده دادم و خلف وعده کردم... پس تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید، پس مرا ملامت مکنید؛ بلکه نفس خود را ملامت کنید. 📚 سوره ابراهیم، آیه 22. 📎 📎 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش: ما شیطان داریم یا شیاطین و تفاوت آن با ابلیس چیست؟ آیا منظور از شیطان در قرآن همان معنای عام مدنظر است یا جنس خاصی مورد توجه است؟ 👇👇
پاسخ: بنا بر نظر برخی از صاحب نظران، «ابلیس» و «شیطان» اسم خاص نیست بلکه وصف است، یعنی موجود شروری است که از رحمت الهی مأیوس و از خیر به دور است. در «قاموس قرآن» آمده: مراد از «إِبلِیس‏» در قرآن، موجودی است زنده، با شعور، مکلّف، نامرئی، فریبکار و... که از امر خداوند سر پیچید و به آدم سجده نکرد، در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید. او در قرآن اکثرا به نام شیطان خوانده شده و فقط در یازده محلّ ابلیس به کار رفته است. در این که آیا این کلمه عَلَم شخص است و نام مخصوص اوست و یا صفت است و به واسطه یأس از رحمت خدا، به او ابلیس گفته شده، باید گفت اگر ثابت شود که اسم اصلی او «عزازیل» و کلمه «ابلیس» عربی است، صفت بودن آن بهتر به نظر می‌ رسد. مؤید این نظر، روایتی است که از حضرت رضا (علیه السلام) نقل شده که می ‌فرمایند: «نام او حارث بوده، ابلیس نامیده شد زیرا که از رحمت خدا مأیوس گردید.»(1) «شیطان» وصف است نه اسم خاص آن روح شریر، و به مناسبت دوری از خیر و از رحمت حق تعالی، وصف شیطان بر او اطلاق شده است.(2) بنابراین؛ به هر موجود شروری که مأیوس از رحمت خدا و دور از خیر باشد، اعم از این که از جنس انسان باشد یا جن، می‌توان به او «ابلیس» یا «شیطان» اطلاق کرد. پی نوشت ها: 1. ر.ک: قرشی، قاموس قرآن، ج 1، ص 226 و 227. 2. همان، ج 4، ص 33. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
✍پیامبر گرامی اسلام صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ وَ سلّم فرمودند: جهنم را دری است که کسی از آن وارد نمی‌شود مگر با معصیت خدا خشم خود را فرو نشانده باشد. مثال: کسی که غیبتی پشت سر خود شنیده است و خشمگین شده و برای فرونشاندن خشم خود به بردن آبروی آن فرد متوسل شده است، یا رئیس اداره‌ای یکی از کارکنان شرکت را در حالت چرت‌ زدن دیده است و برای نشان دادن ابهت و فرو نشاندن خشم خود آن فرد را از کار اخراج کرده است. پس هر گونه مجازات غیرمتناسب و به حق برای فرونشاندن خشم ما است و این امر برای حق‌تعالی بسیار سنگین است طوری که یکی از درهای جهنم مختص چنین افرادی است. 📚میزان الحکمه ‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰🔰شهید مصطفی چمران نامی ماندگار در تاریخ دفاع مقدس و به‌ویژه «عملیات سوسنگرد» است که رشادت و رهبری او سبب پیروزی در این عملیات حیاتی شد. او دانشمندی بزرگ در عرصه علم و فرمانده‌ای خلاق در جبهه‌ نبرد بود. هرچند امروزه واژه «نخبه» در مورد کسانی به کار رود که در یک جنبه برجستگی ویژه داشته باشند و یا حتی گاهی برای کسانی که شایستگی ندارند، به کار می‌رود، اما در مورد شهید چمران قضیه متفاوت است. او نخبه واقعی در عرصه علم، میدان جنگ و نبرد با نفس بود . اعتقادات درست؛ پایه انسان‌سازی بی‌تردید راز سبک زندگی الهی و نخبگی شهید چمران را باید در باورها و اعتقادات او جستجو نمود. درواقع هر رفتاری از هرکسی سر می‌زند، ناشی از باورهایی است که دارد. اگر باور شخصی، مطابق با واقع بوده و گرایش‌های او متناسب با باورش باشد، رفتارهای او نیز همسو با آن دو می‌شود. ازاین‌رو اگر چمران در عرصه‌های مختلف درخشیده است، ناشی از درخششی است که باور به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام در وجود او ایجاد نموده است. البته روشن است که انسان با اختیار خود به کمالات می‌رسد و ممکن است شخصی برخلاف اعتقادات خود رفتار کند. نسبت به دنیا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، اسوه و الگوی کامل بی‌توجهی به دنیا هستند. امامی که خلیفه‌ حق مسلمین بود، ولی مظاهر دنیا در نگاهشان پشیزی ارزش نداشت. ازاین‌رو می‌فرمایند: «أُعْزُبی عَنّی فَوَ اللَّهِ لااذِلُّ لک فَتَسْتَذِلّینی، وَ لااسْلَسُ لَک فَتَقُودینی»؛[1] «ای دنیا از من دور شو، به خدا سوگند من رام تو نخواهم شد تا خوارم سازی و اختیارم را به تو واگذار نمی‌کنم تا هرکجا خواستی ببری». حال دیدن فضیلت اخلاقیِ بی‌اعتنایی به دنیا و امور دنیوی از یکی از پیروان امیرالمؤمنین علیه‌السلام جای تعجب ندارد. رفتار شهید چمران شاگرد این مکتب، نسبت به دنیا، باید مورد توجه جوانان و به‌ویژه مسئولین جمهوری اسلامی باشد. شهید چمران به‌راستی زاهد نسبت به دنیا بود و سودای شهرت نداشت: «چمران، دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. با انصاف بود، بی‌رودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازک‌مزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سخت‌کوش بود».[2] نسبت به میدان جهاد خداوند در قرآن از وصف عده‌ای از مؤمنان می‌فرماید: «اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِه‌ صَفًّا کَاَنَّهُم بُنیانٌ مَرصوص»؛[3] «خدا کسانی را دوست دارد که صف زده در راه او جهاد می‌کنند [و از ثابت‌قدمی] گویی بنایی پولادین و استوارند». با بررسی زندگی شهید چمران، می‌یابیم او از نمونه‌های این افراد است. او مجاهدی در عرصه علم و عمل بود. او در اوج علم، متعهد به اسلام و انقلاب اسلامی بود و ایمانی ستودنی به خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام داشت: «دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ی عالی، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم‌دهنده‌ عملیات نظامی، آن‌هم با آن احساسات رقیق، آن‌هم با آن ایمان قوی و با آن سرسختی، چه ترکیبی می‌شود».[4] این شهید مجاهد در راه خدا تا لحظه‌ شهادت از جهاد خسته نشد، از حضور در جبهه کردستان گرفته تا فعالیت در کنار امام موسی صدر جهت تقویت جبهه اسلام در لبنان. چمران؛ الگوی جوانان با توجه به آنچه نگاشته شد، شهید چمران الگویی کم‌نظیر برای نوجوانان و جوانان ماست. ازاین‌رو جوان ما نباید به دنبال الگوهای ساختگی و ناقص غربی برود و دانشگاه‌ها در جمهوری اسلامی باید شبیه دکتر چمران‌ را تربیت کنند؛ به تعبیر مقام معظم رهبری «ما دیگر امروز دچار فَقدِ الگو نیستیم که سراغ فلان آدم تاریخی بیگانه برویم؛ امروز در زندگی خودمان، جلوی چشم خودمان [الگو داریم]. شهدای هسته‌ای ما یکی از الگوهای بزرگ‌اند؛ شهید چمران یک الگو است؛ شهید چمران یک دانشمند به معنای واقعی کلمه بود؛ دانشمند بود، درس‌خوانده و تحصیل‌کرده بود امّا یک مبارز واقعی، یک مجاهد واقعی هم بود، به معنای واقعی کلمه».[5] 👇👇
پایانی عاشقانه با چمران بهترین حسن ختام برای این نوشتار، توجه به نیایشی کوتاه از شهید چمران می‌تواند باشد: «خدايا می‌دانی که در زندگی پرتلاطم خود، لحظه‌ای تو را فراموش نکردم.همه‌جا به طرفداری حق قيام کرده‌ام. حق را گفته‌ام. از مکتب مقدس تو در هر شرايطی دفاع کرده‌ام ... در آن روزگاری که طرفداری از اسلام به ارتجاع و به قهقرا گری تعبير می‌شد و کمتر کسی جرئت می‌کرد که از مکتب مقدس تو دفاع کند، من در همه‌جا، حتی در سرزمين کفر، علم اسلام را برمی‌افراشتم و با تبليغ منطقی و قوی خود، همه مخالفين را وادار به احترام می‌کردم و تو ای خدای بزرگ! خوب می‌دانی که اين فقط بر اساس اعتقاد و ايمان قلبی من بود و هيچ محرک ديگری جز تو نمی‌توانست داشته باشد».[6] پی‌نوشت: [1]. نهج‌‏البلاغه، نامه 45. [2]. بیانات رهبری در دیدار اعضای بسیجی هیات علمی دانشگاه‌ها،۰۲/۰۴/۱۳۸۹. [3]. سوره صف، آیه4. [4]. بیانات رهبری در دیدار اعضای بسیجی هیات علمی دانشگاه‌ها،۰۲/۰۴/۱۳۸۹. [5]. بیانات رهبری در دانشگاه فرهنگیان، 19/2/1397. [6]. چمران، مصطفی، نیایش ها، ناشر بنیاد شهید چمران، 1396، ص71. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال ❓آیا لباس روحانیت، تقلیدی کورکورانه از لباس خاخام‌های یهودی و ترویج فرهنگ بیگانگان است؟ چرا با مقایسه برخی تصاویر با یکدیگر، شباهت‌هایی بین لباس روحانیت شیعه و دیگر فرقه‌ها و ادیان مشاهده می‌شود؟ 🔸 قبا و عبا(شنل) از لباس‌های بین المللی و بسیار کهن در جهان هستند و شاید بتوان قبا را یک لباس کهن و رایج میان ایرانیان باستان دانست و شواهد تاریخی بر این مطلب خصوصا در سنگ نگاره‌ها وجود دارد. عمامه یا دستار نیز لباس رایج در آسیا بوده و هست و از این جهت وجود شباهت بین لباس روحانیت و دیگر لباس‌ها امری معقول و عادی است. 🔹 صرف شباهت دلیل بر تقلیدی بودن نیست. قبا و عبا در مواردی چون پوشش کامل بدن و حفظ وقار و نیز تعهد به ریشه‌های کهن ایران زمین و اصالت مورد پسند روحانیت بوده است و علاوه بر آن در پوشیدن عمامه و عبا به روایات و سیره اهل بیت علیهم‌السلام توجه شده است. 📎 📎 📎 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
💠 بسیج قرآنی 🔸 بسیج و آمادگی و آماده بودن در به دو قسم تقسیم می ‌شود: 1️⃣ بسیج علمی و فرهنگی 2️⃣ بسیج نظامی 🔸 هر دو را قرآن كریم تبیین كرده است. آن عبارت از آن است كه عده ‌ای از علاقه مندان و مستعدان فراگیری علوم الهی از منطقه ‌های گوناگون حركت كنند بسیج بشوند به مراكز علمی اعم از حوزه یا دانشگاه بروند و ره‌ توشه‌ های دینی را بردارند تا هم از باخبر بشوند هم از و هم خود عمل بكنند هم دیگران را آگاه كنند. از چنین بسیج فرهنگی قرآن كریم به این صورت یاد كرده است: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ﴾. 🔸 قسمت دوم است؛ بسیج نظامی عبارت از آمادگی رزمی است تا بیگانه نه به كسی تعدی كند نه به كسی طغیان بورزد؛ یعنی هم زمینه فكری جامعه، مستقل و آزاد باشد و هم زمین زندگی آنها. نَفر و بسیج نظامی را در آیاتی از قبیل ﴿انْفِرُوا خِفَافَاً وَ ثِقالاً﴾ و مانند آن تنظیم كرده است. 📚 سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران تاریخ: 1380/08/11 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال ❓ از چه راههایی می توانیم خدا را بشناسیم؟ 🔰 پاسخ 🔷 خدا به‌عنوان موجودی که خالق انسان است را می‌توان از راه‌های گوناگونی شناخت. درواقع راه‌های متفاوتی که برای شناخت خدا وجود دارد، راه شناخت خدا را برای همگان ممکن می‌سازند. به تعبیر دیگر با توجه به تفاوت استعداد، قدرت فهم، سطح علمی و... انسان‌ها، هرکسی با استفاده از این راه‌ها می‌تواند به شناختی از خدا دست یابد. 🔸 یکی از این راه‌ها، شناخت خداوند از طریق فطرت است. هر انسانی به‌مقتضای نوع آفرینش خودش، شناختی از خداوند، یعنی کسی که او را آفریده و می‌تواند نیازهایش را برطرف کند، دارد. این چیزی است که هرکسی با اندکی توجه در درون خود، می‌تواند آن را با علم حضوری بیابد. 🔹این شناخت به خداوند، گرچه عمومی است، ولی ممکن است در مورد برخی افراد مبهم و ضعیف باشد؛ مانند کسی که در دریای گناهان غرق شده و آینه فطرتش غبار گرفته است. 🔸 منظور از شناخت فطری خدا یا علم حضوری آن است كه مرتبه‌ای از درک و ادراک در همهٔ انسان‌ها وجود دارد كه شدت و ضعف دارد و درجه ابتدایی آن در همهٔ مردم وجود دارد، هر‌چند مورد آگاهی كامل نباشد. البته این علم در اثر تكامل نفس و متمركزكردن توجه قلب به ساحت قدس الهی و به‌وسیله عبادات و اعمال صالحه تقویت می‌شود و در اولیای خدا به درجه‌ای از وضوح می‌رسد كه خدا را از هر چیزی روشن‌تر می‌بیند، چنان‌كه در دعای عرفه آمده است: «أيَكونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَكَ حتّى يَكونَ هُوَالمُظهِرَ لَكَ؟!»؛[1] «آيا جز تو را ظهورى است كه تو را نيست تا این‌که آنان آشكاركننده تو باشند؟!».[2] 🔹این نکته قابل توجه است که بشر معمولاً در مشکلاتی که راه‌حلی برایشان تصور نمی‌شود، به اینکه قدرتی وجود دارد که می‌تواند مشکل او را برطرف کند، متوجه می‌شود و در این حالات بهتر می‌تواند متوجه خدا شود. 📚 پی‌نوشت [1]. دعای عرفه. [2]. علامه مصباح یزدی، محمدتقی، خداشناسی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، چاپ سوم، 1396، ص 75. 📎 📎 📎 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_23908015.jpg
144.8K
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان. ▫️اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم می‌کرد. ▫️برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که می‌گوید بمان قم!» ▫️حرف‌هایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!» ▫️دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟» ▫️محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانی‌های آنجا را در نظر بگیرید. خیال می‌کنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...» 📚 به شیوه باران، ص١٨ ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال ❓ چگونه خدا را اثبات می کند؟ 🔷 براهین متعددی برای اثبات وجود خداوند وجود دارد. یکی از این براهین معتبر، متقن و بسیار مشهور در فضای اسلامی و حتی غربی، برهان امکان و وجوب است. این برهان را به صورت‌های گوناگون می‌توان تقریر کرد که شکل ساده تقریر آن بدین صورت است: 1️⃣ موجودی هست؛ اثبات این مقدمه آسان است؛ چراکه هر کسی حداقل به وجود خودش علم دارد. 2️⃣ این موجود یا واجب الوجود است یا ممكن الوجود و هیچ موجودى عقلا خارج از این دو فرض نیست. (ممکن الوجود یعنی موجودی که نیازمند است و وجود برایش ضرورت ندارد. واجب الوجود یعنی موجودی که هیچ نیازی ندارد و وجود برایش ضرورت دارد). 3️⃣ ممكن الوجود برای به وجود آمدن، نیاز به علت دارد. حال‌ علتش یا ممکن الوجودی دیگر است یا واجب الوجود؛ اگر علتش، ممکن الوجود باشد، در هر صورت فایده‌ای ندارد؛ زیرا یک موجود نیازمند وجود، نمی‌تواند به موجود نیازمند دیگری وجود ببخشد. در واقع مانند اینست که شخص کوری، بخواد کور دیگری را از خیابان عبور دهد. 4️⃣ وقتی ممکن الوجود نمی‌تواند به آن وجود بدهد، پس واجب الوجود است که به او وجود می‌بخشد؛ زیرا او هیچ نیازی ندارد و وجود برایش ضرورت دارد و می‌تواند غیرخودش دیگر را به وجود بیاورد. ☑️ در نتیجه واجب الوجود وجود دارد. ذکر این نکته نیز لازم است که واجب الوجود همان موجودی است که ما آن را خدا می‌دانیم. 📎 📎 📎 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
خواندن قرآن چه تاثیراتی در زندگی انسان می تواند داشته باشد؟ 👇👇👇
✅قرآن داروخانه ای است که برای تمام مریضی ها ما، داروی مناسب دارد و کسی که با قرآن انس دارد و تلاوت زیاد او را به تسلط رسانده، در هنگام هر مرض می داند که باید از کدام دارو استفاده کند: «وَ نُنَزِّل‌ُ مِن‌َ الْقُرْءَان‌ِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَة‌ٌ لِّلْمُؤْمِنِین‌؛[اسرأ/۸۲] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏ كنیم.» «قَدْ جَآءَتْكُم مَّوْعِظَة‌ٌ مِّن رَّبِّكُم‌ْ وَشِفَآءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛[یونس‌/۵۷] از سوی پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دل‌ها نازل شد.» امام علی‌(ع) می‌فرماید: «از این كتاب‌ بزرگ‌ آسمانی برای بیماری‌های خود شفا بخواهید و برای حل مشكلاتتان از آن یاری بطلبید؛ چرا كه در این كتاب درمان بزرگ‌ترین دردهاست‌: درد كفر و نفاق و گمراهی و ضلالت‌.»[۱] البته این ضرورت برای کسی که متوجه پوشیده بودن امراض روحی است و به ضرورت سلامت روحی پی برده، واضح تر است. و الا بعضی متوجه مرض های روحی نیستند تا آنجا که این مرض ها مانند سرطان پیشرفت کند و زمانی متوجه آن شوند که کار از کار گذشته است. و همچنین عده ای تنها زندگی زودگذر و فانی دنیا را می طلبند و برای آنها جنبه متعالیشان اصلا اهمیتی ندارد و خود را در همین هفتاد سال محبوس کرده اند و مرگ را پایان کار می دانند، بنابراین آن ها نیز احساس نیاز به قرآن نمی کنند. در حالی که اگر کسی سالک به سمت خدای متعال باشد، هر لحظه نیازش نسبت به قبل گسترده تر می شود، چرا که قرآن مراتب مختلفی از هدایت را دارد. «أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ؛[بقره/۱۸۵] ماهِ رمضان است ماهى كه قرآن، براى راهنمایى مردم نازل شده.» «هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛[اعراف/۲۰۳] مایه هدایت و رحمت است براى جمعیّتى كه ایمان مى‏ آورند.» «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ؛[بقره/۲] آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزكاران است.» «هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنینَ؛[لقمان/۳] مایه هدایت و رحمت براى نیكوكاران است.» هدایت ناس با هدایت مومن، با هدایت متقی و با هدایت محسن فرق می کند و برای سالک هر لحظه هدایت بیشتر از قبل می شود: «وَ یَزیدُ اللَّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدىً؛[مریم/۷۶] (امّا) كسانى كه در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان مى ‏افزاید.» البته می توانیم از تاثیر تلاوت قرآن در کاهش اضطراب ها و استرس ها بگوییم. از تاثیر قرآن بر ابعاد مختلف تمدن و علم و ادبیات و ... بگوییم. اما همه این ها برای کسانی پررنگ است، که قرآن را نه برای زندگی جاودان و بی انتها، بلکه بیشتر برای زندگی مادی و فانی می طلبند. در حالی که اگر کسی ارزش قلب خود را بداند، می فهمد که این جلا دهنده، چقدر عظیم است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ لَتَصْدَأُ كَمَا یَصْدَأُ الْحَدِیدُ وَ إِنَّ جَلَاءَهَا قِرَاءَةُ الْقُرْآن؛[۲]‏ رسول خدا فرمود كه همانا این دلها زنگار میگیرد همان طورى كه آهن زنگار میگیرد و همانا جلوه‏ى دلها بخواندن قرآنست.» [۱]. ترجمه نهج‌البلاغه‌، محمّد دشتی‌، خ ۱۷۶، ص ۳۳۲ـ۳۳۴، افق فردا. [۲]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏۱، ص: ۷۸. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
52.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺مهمتر بودن حفظ نظام جمهوری اسلامی از حفظ جان امام عصر علیه السلام !!!! ❕اخیرا سخنانی از مرحوم امام خمینی مورد بحث و نقد قرار گرفت که ایشان فرموده بودند که اهمیت حفظ نظام از حفظ جان امام عصر ع هم بیشتر است , ما در کلیپ فوق در جهت تبیین و توضیح این سخنان , نکات مفیدی ارائه داده ایم و از بیان مرحوم امام خمینی رفع شبهه کرده ایم !!!! @Rahnamye_Behesht
چرا قرآن به تفسیر احتیاج دارد؟ هیچ شكی نیست كه قرآن كریم برای توده مردم نازل شده تا آنها را به سمت كمالات متعالی و قرب الی الله رهنمون باشد «وَ مَا هِىَ إِلَّا ذِكْرَى‏ لِلْبَشَرِ؛[مدثر/۳۱] و آن، جز تذكّری برای انسان‌ها نمی‌باشد» و از این رو آیات زیادی در قرآن انسان را به تدبّر و تعقّل در قرآن بدون هیچ قیدی كه آن را مختص به افراد خاص كند، فرامی‌خواند. مانند: «أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلىَ‏ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛[محمد/۲۴] آیا آنها در قرآن تدبر نمی‌كنند یا بر دلهاشان قفل نهاده شده است؟» 👇👇👇
دعوت و ترغیب همة انسان‌ها به تدبر در قرآن كریم و توبیخ آنها بر نیندیشیدن در آیات قرآنی، شاهد گویایی است بر فراگیر بودن فهم معارف آن[۱]. همه اقشار مردم در هر رتبه از فهم و درك و مراتب علمی و روحی كه باشند، می‌توانند از آن بهره ببرند. و نیز آیاتی كه قرآن را به «نور»، «كتاب مبین» (روشن و روشنگر)، «برهان» (نور سپید و درخشان) توصیف كرده و آن را برای پند گرفتن سهل و آسان معرفی كرده: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِر؛[قمر/۱۷] ما قرآن را برای تذكر آسان ساختیم، آیا كسی هست كه متذكر شود؟» همه اینها دلالت بر همگانی بودن فهم آن دارد. و لكن هر اندیشمند آگاه با اندك آشنایی با قرآن و معارف آن، به خوبی می‌داند كه علوم و معارف نهفته در آن دارای سطوح و مراتب مختلفی است. فهم سطحی از این معارف، برای عموم آسان و دلالت آیات بر آن، آشكار و بیّن است و هر كسی در صورتی كه به زبان عربی و یا با مطالعه ترجمه صحیح آن آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر می‌تواند، آن معارف را از قرآن فرا بگیرد. و خود را شاگرد قرآن بداند نه اینكه نظر خود را بر قرآن تحمیل كند بلكه با ذهنی پاك و ضمیری باصفا در معارف آن تدبّر نماید. به میزان دانش و استعداد خود، از هدایت و اندرز این كتاب نیز بهره‌مند خواهد شد. حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «كسی با قرآن هم‌نشین نشد مگر آن‌كه بر او افزود یا از او كاست، در هدایت او افزود و از كور دلی و گمراهی‌اش كاست».[۲] حتی معارف بلند را نیز خداوند متعال به صورت مَثل یا داستان و یا با بیان ساده و همه كس فهم بیان كرده است تا عامه مردم به بهانه پیچیدگی و عمیق بودن معارف آن، خود را از آن محروم نبینند.[۳] فهمیدن بخش عمده‌ای از معارف بلند این كتاب عظیم كه در سطحی فراتر از فهم توده مردم است، و برای بسیاری از افراد، بدون تفسیر میسّر نیست. بنابراین انسان یا باید خود مقدمات لازم برای توانایی بر تفسیر را طی كند و دانش و شرایط لازم برای تفسیر را كسب نماید و به تفسیر آیات بپردازد، و یا از تفاسیر معتبر مفسّران مورد اعتماد بهره گیرد. افزون بر دو بخش یاد شده بخش دیگری از معارف این كتاب عظیم كه در مرتبه‌ای بالاتر قرار دارد با كمك تفسیر مفسران و یا تحصیل مقدمات تفسیر و كسب شرایط و دانش‌های لازم نیز، قابل دسترسی نیست و فهم آن ویژه راسخان درعلم (نبی اكرم و ائمة طاهرین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ) است و تنها راه پی‌بردن به آن معارف بلند، رجوع به راسخان در علم، و تفسیری است كه از آنان نقل شده است. بنابراین معارف قرآن كریم از جهت ظهور و خفا، سهولت و صعوبتِ فهم آن ، در سه مرتبه قرار دارد: یك مرتبه از آن بی‌نیاز از تفسیر است و یك مرتبه از آن ویژه راسخان در علم است، و یک مرتبه آن با تفسیر به دست می آید. این دسته‌بندی، در روایات نیز مطرح شده است، در روایتی كه در كتاب احتجاج از قول امیرالمؤمنین (ع) آمده است،: «همانا خداوند متعال كلامش را بر سه قسم تقسیم كرد، قسمتی از آن را عالم و جاهل می‌شناسند و درك می‌كنند و قسمتی از آن را فقط افرادی كه دارای صفای ذهن و حس لطیف و دارای قدرت تمییز بین حق و باطل باشند و خداوند شرح صدر برای اسلام به آنان داد، آن قسم را درك می‌كنند، و قسم دیگر را به غیر از خداوند متعال و انبیای الهی و راسخون در علم، كس دیگر را توانایی در فهم آن نیست.»[۴] و در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمودند: كتاب خدا (قرآن) بر چهارگونه است: عبارات، اشارات، لطایف و حقایق. عبارت قرآن برای عامه مردم است، اشارات برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیاست. بنابراین ما می‌توانیم از ترجمه قرآن، معانی و مطالب ابتدایی آن را درك كنیم ولی اگر بخواهیم، به معارف عمیق و بالاتر آن پی ببریم ناگزیر هستیم مانند هر رشته و فنی كه در آن مهارت نداریم به متخصص رجوع کنیم، و از تفاسیر بهره مند شویم و برداشت‌های ابتدایی خود را با نظرات آنها بسنجیم تا از اشتباه و تفسیر به رأی محفوظ بمانیم. [۱]. آیت الله جوادی آملی، تسنیم، (تفسیر قرآن كریم)، (قم، مركز نشر: اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸)، ج ۱، ص ۳۶. [۲]. نهج البلاغه، خطبة ۱۷۶. [۳]. آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن كریم (قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸) ج ۱ (قرآن در قرآن)، ص ۴۳۱. [۴]. تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱۳، حدیث ۱۸، به نقل از احتجاج طبرسی. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_23908406.jpg
37.2K
راه های کسب محبت و معرفت اهل بیت (ع) چیست؟ انسان تا چیزی را خوب نشناسد و به عمقش پی نبرد، به آن دل نمی بندد، آن را دوست ندارد و محبت و دوستی اش در دل شخص جای نمی گیرد. از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «الحبُّ فرع المعرفة؛ محبت از معرفت ریشه می گیرد.».(ترجمه مصباح الشریعه، باب اول، ص ۱۴) بر این اساس باید ریشه محبت را در معرفت جست و جو کرد. انسان تا کسی را نشناسد، به محاسن و خلقیات او آشنا نباشد و عظمت شخصیتش را درک نکرده باشد، نمی تواند به او محبت و علاقه زیادی داشته باشد. راه‏ های کسب دوستی اهل‏بیت(ع) عبارتند از: 👇👇👇
۱. معرفت اهل بیت(ع): در سایه معرفت امام به کمالات و ویژگی‏های منحصر به او بیشتر واقف می‏گردیم. معرفت خود فطرتا شیفتگی و محبت نسبت به اهل بیت(ع) را در پی دارد. امام صادق(ع) می‏فرماید: «الامام علم بین الله عزوجل و بین خلقه، فمن عرفه کان مومنا و من انکره کان کافراً؛ امام آن شاخص [و دلیل و راهنمای ]آشکار است که بین خدا و خلقش قرار گرفته، پس هر کس او را شناخت، مؤمن می‏گردد و هر کس او را انکار کرد [و نشناخت ]کافر می‏گردد». (کافی، ج ۱، ص ۱۷۰، ح ۸۳۹) مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است. از طرفی ایمان، عین حب و بغض است. امام محمد باقر(ع) می‏فرماید: «الایمان حب و بغض؛ ایمان حب و بغض است». (همان) حب به تمامی خوبی‏ها و کمالات و. . . و بغض از همه بدی‏ها، کژی‏ها و. . . پس در پرتو شناخت و معرفت ایمان حاصل می‏شود و ایمان هم جز حب و بغض نیست. نتیجه این می‏شود که یکی از راه‏های عملی مهم کسب حب اهل بیت(ع)، معرفت آن بزرگواران است که با مطالعه در زندگی، اخلاق، رفتار و کرامت‏های پیامبر و ائمه و مطالعه کلمات و سخنان آن بزرگواران؛ بدست می آید چرا که فرمایش‏های آنان، درّهای گران بهایی است، که باید در جست وجوی آنها بود. آیا ممکن است کسی نهج البلاغه را بخواند و بفهمد، ولی عاشق علی(ع) نشود؟ ۲. اطاعت از اهل بیت(ع): اگر کسی شناخت لازم و کافی به اهل بیت پیدا کرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم می‏داند؛ ولی گاهی شناخت در آن حد بالا نیست. در این صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان عصیان شود. عصیان هم به هر اندازه باشد، به همان اندازه کدورت و بغض می‏آورد. کدورت و بغض هم، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصیان شود، به همان اندازه بغض و کدورت نسبت به آنان در دل ایجاد می‏شود و برعکس هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا به آنان دل را فرا می‏گیرد. امام رضا(ع) می‏فرماید: «اللهم انی اسئلک. . . العمل الذی یبلغنی حبک. . . ؛ بارالها! از تو آن عملی را مسألت می‏کنم که حب خودت را به من برساند». (همان، ح ۳۰۹۳) بنابراین یکی از راه‏های عملی وصول به «حب» اصل عمل و طاعت عملی است. ۳. توسل با حال: در سایه شناخت امام می‏فهمیم همه چیزمان به او وابسته است. واسطه فیض و کمال و همه چیزمان امام می‏باشد. برای آشنایی بیشتر ترجمه زیارت جامعه کبیره را مطالعه کنید. اگر توسل بعد از شناخت و با حال همراه باشد، ترنم عاجزانه و عاشقانه‏ای است که حب را در دل بیش از پیش می‏پروراند. ۴. تولی و تبری: دو اصلی که با حب اهل بیت(ع) تأثیر متقابل دارند، تولی و دوستی با دوستان خدا و تبری و بی‏زاری از دشمنان خدا می باشد. تولی و تبری محبت اهل بیت(ع) را در پی دارد. /۳۱۳/ ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا فراموش کردن قرآن بعد از حفظ آن، اشکال دارد؟ حفظ قرآن به دو معنا می تواند اشاره داشته باشد، یک معنای آن محافظت در عمل است. که دستورات قرآن را عمل نماییم. و معنای دیگر، به حافظه سپردن آیات سوره که امروزه این معنا شایع تر است. ترک حفظ به معنای اول (عدم عمل مطابق سوره) قطعا امر مذمومی است و ترک حفظ به معنای دوم، اگر چه انسان را از فیضی محروم می کند، اما عمل حرامی نیست. چند روایتی که در این باب مطرح شده است، تقدیم می کنیم 👇👇👇
امام صادق (ع) فرمود: «هر كه یك سوره از قرآن را فراموش كند، براى او در صورتى زیبا و درجه‏اى بلند در بهشت نمودار شود و چون آن را بیند گوید: تو چیستى وه چه زیبائى كاش تو از آنِ من بودى؟ در پاسخش مى ‏گوید: آیا تو مرا نمى‏ شناسى؟ من فلان سوره‏ ام و اگر مرا فراموش نكرده بودى، تو را به این درجه بالا مى‏ آوردم.»[۱] (این روایت می تواند به هر دو معنای حفظ دلالت داشته باشد) از ابن یعفور، گوید: شنیدم امام صادق (ع) مى ‏فرمود: «مردى كه سوره‏ اى را مى ‏داند و سپس فراموش مى‏ كند یا ترك آن مى ‏كند و به بهشت مى ‏رود، آن سوره از سوى بالا سر مى ‏كشد در زیباترین صورتى و به او مى ‏گوید: مرا مى ‏شناسى؟ جواب مى ‏دهد:نه، او مى ‏گوید: من فلان سوره ‏ام، مرا به كار نبستى و از دست گذاردى، هلا به خدا اگر مرا به كار بسته بودى هر آینه ‏تو را به این درجه مى ‏رسانیدم و با دستش اشاره به بالاى سرش مى ‏كند.»[۲] (این روایت حفظ به معنای به کار بستن و عمل کردن آمده است) از یعقوب احمر، گوید: به امام صادق (ع) گفتم: «قربانت، راستى كه من قرآن را یاد گرفتم و از دستم رفت، به درگاه خدا عز و جل دعا كن كه آن را به من یاد دهد، گویا مانند اینكه آن حضرت از این گزارش در هراس شد و فرمود: خدا آن را به تو و ماها همه یاد بدهد- سپس فرمود: سوره ‏اى است كه همراه مردى بوده، آن را خوانده و سپس واگذارده است و روز قیامت در نیكوترین صورتى بیاید و بر او سلام دهد، او مى ‏گوید: تو كسیتى؟ جواب مى‏ دهد: من سوره چنان و چنانم و اگر تو به من چسبیده بودى و مرا نگاه داشته بودى، تو را به این درجه مى ‏رسانیدم، بر شما باد به ملازمت قرآن سپس فرمود: برخى مردمند كه قرآن را مى‏ خوانند تا گفته شود: فلانى قرآن خوان است و برخى باشند كه قرآن مى ‏خوانند براى به دست آوردن دنیا، در اینها خیرى ‏نیست و برخى باشند كه قرآن مى ‏خوانند تا در نماز شب و روز خود از آن سود برند.»[۳] (صدر این روایت به معنای به خاطر سپردن است، اما در ذیل آن معنا بیشتر مرتبط به عمل کردن می شود، گویا امام می خواهد مساله اساسی تر را بیان کند که همان عمل کردن به قرآن است.) از ابى كهمس هیثم بن عبید، گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم در باره مردى كه قرآن را یاد گرفته و فراموش كرده- تا سه بار براى او باز گفتم- آیا بر او گناهى هست؟ فرمود: نه.[۴] بنابراین حفظ اصلی، رعایت در مقام عمل است و منظور از فراموش كردن سوره حفظ شده، تنها فراموش كردن واژه هاى آن از صفحه ذهن نیست بلكه از خاطر بردن مفاهیم، توصیه ها و رهنمودهاى سوره است كه مى بایست آویزه گوش و چراغ زندگى و رفتارهاى خود قرار مى داد كه چنین نكرد و روشن است، ارتباط با قرآن باید با انگیزه اى الهى و به منظور بالا بردن سطح معنویت و گسترش ارتباط و نزدیكى انسان به خداوند باشد. و قرائت قرآن باید با تدبّر و درك مفاهیم بلند وحى باشد. اما اهمیت حفظ به معنای به خاطر سپردن نیز کم نیست. چون قرآن داروخانه ای است که دوای تمام امراض را دارد. کسی که قرآن را به حافظه سپرده، بر فهم آن مسلط تر است و با این تسلط در هر حادثه به سرعت می تواند، دوای درد خود را بیابد. و ائمه ما را تشویق نموده اند تا حتی اگر حافظه قوی نیز نداریم، در مسیر حفظ قرآن تلاش کنیم: فضیل بن یسار گوید: از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم كه میفرمود: «كسى كه در باره قرآن رنج كشد و بسختى و كم حافظه ‏گیش آن را حفظ كند دو اجر دارد.»[۵] [۱]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۸. [۲]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۸. [۳]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۸. [۴]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۸. [۵]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۶. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
✨🥀امیرالمؤمنین على عليه السلام✨🥀 💬هر كه به خدمت دنيا در آيد، دنيا او را به خدمت خويش مى گيرد، و هر كه خدمت خداوند سبحان كند ، دنيا به او خدمت مى نمايد ✅مَن خَدَمَ الدُّنيَا استَخدَمَتهُ، ومَن خَدَمَ اللّهَ سُبحانَهُ خَدَمَتهُ 📚غررالحكم حدیث9091 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
داستان علامه امینی و قبر حضرت زينب عليها السلام قبل از انتشار کتاب مرقد العقيلة زینب سلام‌الله علیها بیشتر گمان ها به حرم موجود در قاهره بود در آن زمان آیت الله سید عبدالعزیز طباطبائی در خدمت آیت الله علامه امینی نویسنده کتاب ارزشمند الغدير به حرم مطهر حضرت زینب علیها السلام در دمشق مشرف شده بود به هنگام خروج از حرم از ایشان پرسیده بود نظر شما در مورد این حرم چیست؟ علامه امینی فرموده بود: اینجا رمز حضرت زینب علیها السلام می باشد. 🕍 تصویر ضریح‌ جدید حضرت زینب کبری سلام الله علیها در دمشق 🌹میلاد عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰🔰تعصب و غیرت از صفاتی است که اگر در راستای رضای خداوند باشد، برکات فراوانی دارد و گاه سرنوشت شخص و حتی جامعه را دچار دگرگونی می‌کند؛ همچنانکه حمیّت و تعصب، موجب تغییر مسیر زندگی جناب حمزه رضوان‌الله‌علیه شد. از امام سجاد علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند:«لَمْ یَدْخُلِ الْجَنَّةَ حَمیةٌ غَیرَ حَمیةِ حَمْزَةَ ابْنِ عَبْدِالْمُطَلِّبِ وَذلِک حَینَ اسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبی صلی الله‌علیه‌وآله فی حَدیثِ السَّلا (السَّلی) الَّذی الْقِی عَلی النَّبی»؛[1] «هیچ حمیتی به بهشت نمی‌رود مگر حمیت حمزه بن عبدالمطلب، زمانی که در داستان شکمبه‌ای که بر سر پیامبر خدا صلی الله‌علیه‌وآله ریختند، به حمایت از او خشم کرد و مسلمان شد». ازجمله افرادی که غیرت دینی او باعث حرکت و قیام مهمی گردید، ستارخان معروف به سردار ملّی است. برای بررسی نقش غیرتِ دینی این آزادمردِ متعهد، ابتدا به معنای غیرت دینی و جایگاه آن در دین اسلام بپردازیم . غیرت دینی غیرت و حمیّت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه حفظش ضروری است.[2]غیرت دینی یعنی این‌که انسان در برابر انحراف از مسیر حق و عدالت و ضایع شدن احکام الهى، ساکت ننشیند و بی‌تفاوت از کنار آن‌ها نگذرد، بلکه تخلّف هر چه شدیدتر باشد جوش‌وخروش او بیشتر گردد. کسانى که خونسرد و بى‌توجه از مقابل انحرافات می‌گذرند، فاقد غیرت دینى هستند. غیرت دینی وسیله نجات از خشم و عذاب الهی است و احیاء‌کننده بسیاری از فرمان‌های الهی از جمله امربه‌معروف و نهی از منکر است. در روایتی سبب عذاب افراد عابد در میان قوم گناهکار، نداشتن غیرت دینی و بی‌تفاوتی عنوان‌شده است.[3] 👇👇👇
غیرت دینی ستارخان از خصلت‌های بومی مردم تبریز حس غیرت و حساسیت در برابر زورگویی، استبداد و بی‌دینی است. در جنبش مشروطه زمانی که شهر تبریز به تصرف سلطنت‌طلبان افتاد، ستارخان با پایین آوردن پرچم‌های سفید که نشانه تسلیم بود و احیاء مبارزه قیام مشروطه و مشروطه‌خواهان را احیاء کرد و بعد از آن با ادامه مبارزه و تحمل محاصره 11 ماهه، موفق به شکست محاصره شد.[4] آنچه ستارخان در برابر ظالمان انجام داد، در رسانه‌های مختلف منعکس می‌گردد و گاه این مرد آزاده به‌عنوان الگوی مبارزه و استقامت معرفی می‌شود، اما متأسفانه به انگیزه مذهبی و تعلق‌خاطر او به دین اسلام و علمای بزرگوار بی‌توجهی می‌شود. ستارخان از علاقه‌مندان و پیروان آخوند خراسانی و مراجع نجف بوده و در هر امری تلاش می‌کرد با رضایت علمای دین و حکم شریعت گام بردارد.[5] تعلق‌خاطر ستارخان به دین امری نیست که بتوان آن را پنهان کرد؛ زیرا او در وصیت خویش با تأکید صریح، انگیزه و دلیل مشروع حرکت خود را احکام اسلام و خواست عالمان می‌داند. در وصیت او این‌گونه آمده است: «این بنده عاصی ستار، برای اجرای احکام شریعت غراء احمدی (صلی الله علیه وآله) مطابق احکام صادره علماء اسلام، از جان و مال و اولاد و هستی خود، صرف‌نظر کرده تا دولت جابره تبدیل به دولت عادله و قوانین حضرت سیدالمرسلین رویه و مسلک اهل اسلام شود».[6] آزادی‌خواهی در سایه شریعت و حکم عالمان دینی آرزو و تلاش این مبارز شجاع بوده است. کسانی که قصد دارند ستارخان را مظهر آزادی‌خواهی برای مبارزه با دین و حجاب قرار دهند، یقیناً شناختی از آزادی حقیقی ندارند و ستارخان را نشناخته‌اند. همین‌گونه اگر کسی تعصب و غیرت را برای مردانی مانند ستارخان و باقرخان و... قبول کند، ولی دینی بودن این غیرت را انکار کند، به تاریخ و این شخصیت‌ها مدیون است. تعصب بدون هدایت دین و عقل سلیم راهی به‌سوی نجات ندارد، داعش و نژادپرستان و بسیاری فرقه‌ها متعصب هستند؛ ولی تعصب دینی ندارند. بدین منظور است که رهبر معظم انقلاب اسلامی بر غیرت دینی مردم تبریز و ستارخان تأکید دارند: «حتّی امثال این قهرمانان و رزمندگان دلاور آذربایجان تصریح می‌کردند که پیرو علمای دین و پیرو احکام مراجع تقلیدند؛ این آثار و اسناد مسلّمِ باقیمانده‌ی از آن روز این را به ما می‌گوید. این‌جور نبود که این حرکت یک حرکت بی‌جهت و خودبه‌خودی باشد؛ حرکت دینی بود، از روی احساس غیرت دینی بود. همه متدین بودند در سرتاسر کشور، منتها بعضی از نقاط به خاطر خصلت‌های بومی - آن غیرت، آن شجاعت، آن مردانگی - این حرکت دینی را برجسته‌تر کردند؛ تبریز و آذربایجان این‌جور بوده».[7] غیرت دینی همان خصلتی است که هم با دین اسلام هماهنگ است و هم ما را به اهداف ملّی‌ و خدمت به میهن اسلامی می‌رساند و ستارخان از نمونه‌های مثال‌زدنی در این زمینه است. پی‌نوشت: [1]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، 1403ق، ج22، ص283. [2]. نراقی، مهدی، جامع السعادات، چاپ چهارم، اعلمی، بی‌تا، ج1، ص301. [3]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، ج100، ص86. [4]. ایسنا، ستارخان خاک خورد و خاک نداد: isna.ir/xd3tkq. [5]. امیر خیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، چاپ دوم، یانار، 1339ش، ص456. [6]. فارس، تحلیلی بر وصیت‌نامه ستارخان: http://fna.ir/1rve23. [7]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم آذربایجان، 26/11/1390: https://b2n.ir/k79088. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
🔸 وجه تسمیۀ حضرت زینب سلام‌الله علیها ✍️ استاد محمدهادی یوسفی غروی اینکه مشهور شده «زینب» را «زینت پدر» و «زینة أب» معنا میکنند، و نیز اینکه گفته میشود پیامبر(ص) به پیشنهاد جبرئیل(ع) اسم حضرت را زینب گذاشت، اینها ریشه و سندی ندارد. و پیش از حضرت زينب(س) نیز اين نام در بین عرب رایج بود؛ بعنوان نمونه زینب خواهر بزرگتر حضرت فاطمه(س)، زینب بنت جحش دختر عمه و همسر پیامبر(ص)، و نیز زینب دختر حمزه سید الشهداء(س). و بالاخره اینطور نبود که از مصادیق ﴿لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا﴾(۱) باشد. زینب در اصل نام درختی [یا گلی] زیبا و خوش بو در بیابان بوده که عرب این نام را برای دختران برگزیده بود(۲). همچنانکه در میان غیرعرب نیز نامگذاری دختران بنام بعضی گلها و گیاهان معمول است. 🔹 زینب کبری و اینکه برخی از توصیف حضرت زینب(س) به «زینب کبری» چنین برداشت میکنند که ایشان بزرگتر از خواهرش ام کلثوم بوده است اشتباه است زیرا در کتابهای تراجمِ صحابه -شرح حال و معرفی صحابۀ پیامبر(ص)- آمده است که زینب دومین دختر امیرالمؤمنین(ع) بوده است. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ۱) ﴿يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا﴾(مريم ٧). ۲) اسم این درخت «زَنَب» نیز نقل شده. و اولین کسی که بسیط نبودن کلمۀ «زینب» را مطرح کرده و گفته مرکب است از «زین» و «أب» فیروزآبادی در کتابش "القاموس المحیط" است که در قرن هشتم و نهم میزیسته و این ادعا را بدون هیچ نقل و استناد و شاهد مثالی و صرفاً بعنوان یک احتمال مطرح کرده و پیش از او در جایی ذکر نشده. - لغتنامۀ دهخدا: [زَ نَ] .. درختی است خوش منظر و خوشبوی، ومنه سُميت المرأةُ زينب، أو من الأزنب للسمين..، در ذخیرۀ خوارزمشاهی بمعنی پاکیزگی بشرۀ (پوست) مردم آمده: «اندر بیان کردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر بشرۀ مردم که آن را "زینب" گویند». - لسان العرب (ابن منظور) 1: 453، عن ابن الأَعرابي: الزَّيْنَبُ شجرٌ حَسَنُ المَنْظَر طَيِّبُ الرائحة، وبه سُمِّيت المرأَة. - لغتنامۀ لاروس: الزَّيْنَبُ: نبات عشبيٌّ بَصَليٌّ معمّر من فصيلة النرجسيات، أزهاره جميلة بيضاء اللون فوّاحة العرف، وبه سُمِّيت المرأة. 🔰 @p_eteghadi 🔰
معرفی کتاب "ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت" اثر ارزشمند حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی: كتاب ارزشمند «ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت» با جامع‌نگری در مسایل اسلامی و استنباط مباحث از منابع اصیل دینی، پاسخی درخور و بهنگام به این تقابل فكری و رساندن اندیشۀ صحیح به ساحل صلاح است. این اثر در هفت فصل به مباحث انسان و آزادی، عبودیت و آزادی، ضرورت نظم و قانون در جامعه، حكومت اسلامی و اهداف آن، ضرورت ولایت فقیه ، ولایت فقاهت در عصر غیبت، امام خمینی (ره) و ولایت فقیه، پاسخ به شبهات در زمینۀ ولایت فقیه و... می‌پردازد. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰