🤔پرسش
❔آیا بهتر نیست که بجای خواندن دعاهای عربی که چیزی ازشون نمی فهمیم دعا ها رو به زبان فارسی بخوانیم و ترجمه آن ها کافی باشد ❗️❗️
💠پاسخ💠
🔶در این شکی نیست که دعا کردن در هر حالتی و به هر زبانی بهترین اعمال تلقی می شود و فرقی نمی کند که انسان به چه زبانی دعا کند.
🔶امام باقر علیه السلام فرمود:
« مبغوض ترین افراد نزد خداوند کسانی هستند که از دعا کردن خود داری می کنند»
📚الکافی ج2 ص466
🔶امام صادق علیه السلام فرمود:
« تا می توانید دعا کنید زیرا خداوند دوست دارد که مومنان فراوان دعا کنند »
📚الکافی ج8 ص7
🔶وفرمود:
« عاجز ترین مردم کسی است که از دعا کردن امتناع ورزد»
📚وسائل الشیعه ج7 ص27
🔶امام باقر علیه السلام فرمود:
« برترین عبادت دعا کردن است»
📚الکافی ج2 ص466
👌بنابراین آنچه مهم و لازم است دعا کردن است و فرقی نمی کند که انسان به چه زبانی خداوند را بخواند و درخواست هایش را مطرح کند.
❗️حتی از روایات استفاده می شود که انسان می تواند در قنوت نماز به هر زبانی حتی زبان فارسی دعاهای خودش را مطرح کند.
📚وسائل الشیعه ج6 ص277 باب 9
❕اما توجه و تمرکز به خواندن دعاهای ماثور از اهل بیت به زبان عربی چند فائده خاص خود را دارد ؛
1⃣تمام آنچه لازم است که در دعا کردن مورد توجه قرار گیرد از حمد و ثناء الهی و صلوات بر پیامبر و اهل بیت و توجه کردن به نعمات الهی و ...در آن ها لحاظ شده است .
2⃣در دعاهای ماثور و عربی که از اهل بیت رسیده است نکات ادبی و خاص و مضامین عالیه ای وجود دارد و در چنان حد کمالی است که بشر نمی تواند آن مفاهیم را به لغت دیگری برگرداند .
3⃣خواندن دعاهای ماثور از اهل بیت به زبان عربی موجب اتحاد شکل و حفظ اساس آن می شود و ترجمه آن به زبان های مختلف به مرور زمان موجب اختلاف در اصل مضمون دعا می شود و سبب ایجاد تحریف و زیاده و نقصان در دعا می گردد.
📚معارف دین ، صافی گلپایگانی ، ج3 ص377
❕بنابراین بهتر خواندن دعاهای ماثور از اهل بیت همراه با توجه و دقت در مفاهیم و معانی آن می باشد.
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❔آیا از نظر اسلام تمام علوم بی فائده هستند جز علم دین چنان که کانال های ضد دین آورده اند که پیامبر فرموده است جز علوم دینی کسب بقیه علوم بی فائده است ( کافی ج1)
💠پاسخ💠
👌به طور کلی اسلام علوم را به دو گونه تقسیم بندی می کند؛
1⃣علومی که برای زندگی انسان ها نافع است ؛
🔶حضرت علی علیه السلام فرمود:
« بهترین سخن دانشی است که سودمند باشد و بدان دانشی که سودمند نباشد در آن خیری نیست »
📚نهج البلاغه نامه 31
🔶پیامبر گرامی فرمود:
« از نشانه های اسلام کامل فرد آن است که امور و علومی که مفید نمی باشد را ترک می کند»
📚بحار الانوار ج1 ص216
🗯وفرمود:
« علوم مفید بسیار زیاد هستند و قابل جمع آوری نیستند .پس از هر علمی بهترینش را بیاموزید»
📚همان مدرک ص220
👌علوم مفید به دو دسته تقسیم می شود؛
🔶1- علومی که انسان را در مسیر قرب الهی یاری میبخشد خواه در زمینه اعتقادات باشد یا عبادات و یا اخلاق ؛
🔷مانند تعلم قرآن که حضرت علی فرمود:
« قرآن را بیاموزید زیرا بهار قلب ها است»
📚وسائل الشیعه ج17 ص326
🔶وفرمود:
« همگان موظف هستند که علم دین و اسلام را بیاموزند»
📚بحار الانوار ج1 ص210
🔷2- دسته دوم از علوم مفید ، علومی است که دنیای انسان را به صورت آبرومندی در آورد و برای زندگی مادی انسان لازم است مانند علم پزشکی ، کشاورزی و فنون دفاعی و صنایع سبک و سنگین و ...زیرا اگر این علوم نباشد مشکلات فراوانی ایجاد می شود لذا کسب این علوم واجب کفایی معرفی شده است یعنی هر گروهی لازم است که به دنبال بخشی از این علوم برود تا همه نیازهای جامعه اسلامی تامین گردد و اگر در یک رشته به اندازه کافی متصدیانی نداشته باشد وجوب عینی پیدا می کند.
📚پیام امام امیر المومنین ج9 ص506
🔶خداوند می فرماید:
« در برابر آنها ( دشمنان ) آنچه توانایی دارید از نیرو آماده سازید»
🔶انفال 60
👌مفهوم این دستور آن است که شما باید در تمام رشته های علمی اعم از فیزیک و شیمی و طب و ...متخصص شوید تا در برابر دشمنان و بیگانگان ضعیف شمرده نشوید .
❗️حضرت امیر به برخی از این علوم مفید اشاره کرده و می فرماید:
« ( از جمله علوم مفید ) چهار علم است ؛ علم دین ، و علم طب ، و علم نحو و علم نجوم برای شناخت زمان»
📚بحار الانوار ج1 ص219
🔷پیامبر گرامی فرمود:
« دو نوع از علوم بسیار مفید عبارت است از علم دین و علم طب»
📚بحار الانوار ج1 ص220
2⃣دسته دوم علومی که مضر و زیان بار است و مورد نهی اسلام واقع شده است و یا علومی است که فائده ای ندارد .
❗️علوم مضر علومی است که نتیجه آن تخریب نظام اجتماعی و سلامت جامعه و برخورداری از پیشرفت و تکامل است مانند علوم مربوط به سلاح های کشتار جمعی و تولید انواع مواد مخدر و مشروبات الکلی و امثال آن .
❕روایتی که مورد اشکال شما قرار گرفت روایت زیر است که شیخ کلینی در کافی شریف نقل می کند:
« پیامبر مردی را دید که گروهی اطراف او را گرفته اند .فرمود این چیست گفتند او علامه است .پیامبر فرمود علامه چیست ؟ گفتند این شخص آگاه ترین فرد به نسب های عرب و حوادث ایام جاهلیت و اشعار آن هاست .
🔷پیامبر فرمودند این علمی است که هر کس آن را نداند زیانی نمی کند و آن کس که آن را بداند سودی نمی برد .سپس فرمود:
« علم تنها در سه چیز است؛ نشانه های روشن ( در مسائل مربوط به خدا شناسی و مبدا و معاد ) و علم مربوط به احکام الهی و واجبات و علوم مربوط به امور اخلاقی و سنت ها و مستحبات و غیر آن اضافی است »« انما العلم ثلاثه آیه محکمه او فریضه عادله او سنه قائمه و ما خلاهن هو فضل »
📚الکافی ج1 ص32
👌حصر در این بیان پیامبر حصر اضافی است .یعنی تنها علوم مفیدی که شما را به آگاهی از دین خدا و قرب معنوی نزدیک می کند علوم اسلامی است که به سه بخش اعتقادات و احکام و اخلاق تقسیم می شود و سایر علوم به نسبت به معارف دینی زیادی محسوب میشود و یادگیری آن ها سبب ترفیع آگاهی دینی انسان نمی شود.
❗️ اما ممکن است همان علومی که نسبت به ازدیاد آگاهی دینی زائد محسوب میشود جزو علوم دنیوی و مورد نیاز دنیای انسان باشد همانند علم ریاضی و ...
🗯بنابراین از کلام پیامبر گرامی باطل بودن تمام علوم جز علوم دینی استفاده نمی شود.
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❔آیا در عصر غیبت امام زمان رویت ایشان ممکن است یا خیر❗️❗️
💠پاسخ💠
👌با توجه به آنکه امام عصر در زمان غیبت در میان مردم زندگی می کند و با آنان رفت و آمد می کند طبیعی است که مردم ایشان را می بینند اما نمی شناسند و نیز ممتنع نیست که حضرت برای برخی از خواص به گونه ای که ایشان را بشناسند ظاهر شوند.
🔷امام صادق فرمود:
«مردم امام خود را از دست می دهند و امامشان در جمع آنان حاضر میشود و آنها را می بیند »
📚الغیبه طوسی ص161
📚کمال الدین ج2 ص346
🔷وفرمود:
«در قائم سنتی از یوسف است ...در بین مردم گردش می کند و دربازارهای آنان راه می رود و بر بساط آن ها پا می نهد و آن ها او را نمی شناسند تا آن گاه که خدا به او اذن دهد که خود را معرفی کند همان گونه که به یوسف اذن داد»
📚کمال الدین ج1 ص144
🔶محمد بن عثمان نائب خاص امام می گوید:
«او مردم را می بیند و آن ها را می شناسد و مردم او را می بینند اما نمی شناسند»
📚الفقیه ج2 ص520
👌مساله رویت همراه با شناخت امام زمان در عصر غیبت به تایید بزرگان شیعه رسیده است .
🗯سید مرتضی می گوید:
«همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد»
📚تنزیه الانبیا،ص238
🔶شیخ طوسی می گوید:
«ما با جزم ویقین نمیدانیم که آن محبوب دلها از دیده همه دوستدارانش نهان وغایب است بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود»
📚کتاب الغیبه،ص99
🔷سید بن طاووس می گوید:
«امام اکنون از جمیع شیعیان غایب است ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده از گفتار وکردار او استفاده کنند»
📚الطرائف،ص185
👌محدث بزرگ میرزای نوری در کتاب شریف خود« نجم الثاقب» بیش از صد حکایت از افرادی که در طول غیبت کبری به ملاقات حضرت مشرف شده اند ذکر می کند
📚نجم الثاقب ج2 ص445 به بعد
👌علامه مجلسی هم حدود پنجاه روایت از دیدار صلحا و بزرگان با امام عصر در زمان غیبت کبری ذکر می کند.
📚بحار الانوار ج53 ص199
🔴ممکن است برخی با استدلال بر توقیع امام عصر به نائب آخرشان مساله دیدن ایشان را در عصر غیبت کبری نفی کنند زیرا امام در این توقیع مدعی مشاهده را دروغ گو معرفی کرده است .
🔷متن توقیع شریف امام به نائب آخرشان چنین است ؛
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. ای علی بن محمد سمری خداوند به برادران دینی تو در مصیبت به تو اجر دهد. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. به کارهایت رسیدگی کن و به کسی بعد از خودت (جهت نیابت ) وصیت نکن؛ چرا که غیبت طولانی آغاز شد و ظهور نخواهد بود، مگر بعد از اذن خداوند... و به زودی خواهد آمد کسی که مدعی مشاهده من باشد؛ ولی آگاه باش کسی که مدعی مشاهده باشد، قبل از خروج سفیانی و صیحه، دروغ گو خواهد بود»
📚الغیبه طوسی ص395
📚الاحتجاج ج2 ص478
👌 برای پاسخ باید توجه داشت که این توقیع شریف هنگام وفات آخرین نایب امام زمان صادر شده و قرینه ای که در خود توقیع است روشن می کند که مراد مدعی مشاهده به همراه ادعای نیابت خاصه است .
❕امام می فرماید با از دنیا رفتن علی بن محمد سمری نیابت خاصه تمام شد و غیبت کبری آغاز شد و دیگر بعد از این اگر کسی بگوید من حضرت را می بینم و با او مرتبط هستم و نیابت خاصه از او دارم دروغ گو است .
👌علامه مجلسی می گوید:
«آن روایت ناظر بر کسی باشد که ادعای مشاهده و ارتباط با حضرت را دارد به این عنوان که او نایب خاص حضرت است مانند سفرای زمان غیبت صغری »
📚بحار الانوار، ج52 ص151
👌بنابراین توقیع مذکور با دیدار برخی علما و صلحا با امام زمان در عصر غیبت کبری بدون آنکه آنها ادعای نیابت خاصه را داشته باشند منافاتی ندارد .
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❔ از طرفی می گوییم که پیامبر و علی پدران امت هستند از سوی دیگر خداوند در سوره احزاب آیه 40 می گوید محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست❕آیا این دو مطلب با یکدیگر تناقض ندارد❗️❗️
💠پاسخ💠
❕در این شکی نیست که در روایات متعددی پیامبر گرامی و حضرت علی پدران امت شمرده شده اند.
🔷پیامبر گرامی خطاب به حضرت علی فرمود:
« من و تو دو پدر این امت هستیم .لعنت خداوند بر کسانی که عاق ما شوند»
📚معانی الاخبار ص118
🔶امام باقر در ذیل آیه شریفه که فرمود شکر خداوند و والدین خود را به جا آور طبق تفسیر بطن آیه فرمود:
« مراد از والدین پیامبر و علی هستند»
📚بحار الانوار ج36 ص7
🔶حضرت امیر فرمود:
« خداوند شکر گزاری از دو پدر امت را ( پیامبر و علی ) واجب کرده است زیرا آنان به امت علم و حکمت را آموزش دادند و خداوند نیز اطاعت از آنان را واجب کرده است »
📚الکافی ج1 ص428
📚بحار الانوار ج23 ص270
🔶حضرت زهرا فرمود:
« دو پدر این امت محمد و علی هستند .کسانی که فرزندان خود را از عذاب نجات می دهند در صورتی که امت از آنها اطاعت کند»
📚بحار الانوار ج23 ص259
🔶امام حسن علیه السلام فرمود:
« محمد و علی دو پدر این امت هستند .خوشا به کسی که نسبت به حق آن دو عارف باشد و در هر حالتی مطیع آن ها باشد»
📚بحار الانوار ج23 ص260
❗️به این مضمون روایات فراوانی وارد شده است که جهت آگاهی رجوع شود؛
📚بحار الانوار ج36 ص4 باب 26
🔶مورد اشکال این است که خداوند می فرماید:
« محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولی رسول خدا و خاتم پیامبران است»
🔷احزاب40
❓حال چگونه می توان گفت که پیامبر و علی پدران امت هستند❕
👌پاسخ روشن است .
🗯این روایات و آیه قرآن برای ما روشن می سازد که انسان دارای دو نوع پدر است .
🔶یک پدر که منشا تولید و پیدایش انسان است که همان پدر جسمانی است و دیگری پدری است که منشا تربیت و ترقی و کمال انسان است که پدر روحانی قلمداد می شود.
👌پیامبر گرامی و حضرت علی پدران روحانی و معنوی امت هستند که با علم و حکمت امت را تربیت و تعلیم داده و از آتش دوزخ دور می سازند .
❕اما پیامبر و حضرت علی پدر جسمانی برای هیچ یک از مردان امت تلقی نمی شوند و خداوند نیز این نوع ابوت نسبی را نفی می کند تا بیان کند محذوری در ازدواج پیامبر با همسر مطلقه زید وجود ندارد .
👌این بیان در تفسیر نمونه هم مورد توجه قرار گرفته است ؛
📚تفسیر نمونه ج17 ص337
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❔چرا شیعیان معتقدند امامان تأویل واقعی قرآن رو میدونستن در حالی که خداوند در آیه ۷ سوره مبارکه آل عمران می فرماید .."هیچ کس جز خدا خاستگاه آنها را نمیداند.."❗️❗️
💠پاسخ💠
👌شیعیان بر اساس روایات فراوانی که در مجامع روایی شان نقل شده است معتقدند که اهل بیت علم به تمام علوم قرآنی و معانی ظاهری و باطنی آن را دارا هستند.
🔶حضرت علی علیه السلام پیوسته می فرمود:
« از من در مورد کتاب خدا سوال کنید .به خدا سوگند آیه ای نازل نمی شد مگر آنکه رسول خدا آن را بر من می خواند و تاویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن را به من می آموخت »
📚کمال الدین ج1 ص283
🔷امام باقر علیه السلام فرمود:
« رسول خدا برترین راسخین در علم بود و علم تمام آنچه را که خدا نازل کرده بود از تاویل و تنزیل می دانست و خداوند هر آنچه بر او نازل می کرد تاویلش را نیز به او می آموخت و امامان پس از او نیز ( به تعلیم او ) از تمام این علوم آگاهی دارند»
📚بحار الانوار ج89 ص80
🔶وفرمود:
« علم ظاهر و باطن قرآن نزد اوصیاء پیامبر است»
📚بحار الانوار ج89 ص88
🔷امام صادق فرمود:
« ما راسخان در علم هستیم که علم تاویل قرآن را داریم»
📚بحار الانوار ج89 ص93
🔶 و فرمود:
« راسخان در علم امیر مومنان و امامان پس از او هستند»
📚الکافی ج1 ص213
🔷وفرمود:
« ما راسخان در علم هستیم و ما تاویل قرآن را می دانیم»
📚همان مدرک
❗️در این که امامان گرامی راسخان در علم هستند و آگاه به تمام ظاهر و باطن آیات قرآنی هستند روایات فراوان دیگری نیز نقل شده است که جهت آگاهی رجوع کنید؛
📚بحار الانوار ج23 ص188 باب10
👌حال پاسخ از اشکال ؛
🔷خداوند در آیه 7 ال عمران می فرماید:
« ما یعلم تاویله الا الله و الرسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا»
« تاویل آیات را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند در حالی که راسخان در علم می گویند ما به همه آن ایمان داریم همه از طرف پرودگار ماست»
❕در تفسیر نمونه چنین آمده است:
🔶 «در اینجا بحث مهمی در میان مفسران و دانشمندان دیده می شود که آیا «و الراسخون فی العلم »آغاز جمله مستقلی است و یا عطف بر «الا الله » می باشد، و به عبارت دیگر آیا معنی آیه این است که : «تاویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمی دانند» و یا معنی آن این است که «تاویل قرآن را فقط خدا می داند، اما راسخون در علم می گویند گرچه تاویل آیات متشابه را ( مستقلا )نمی دانیم، اما در برابر همه آنها تسلیم هستیم و همه از طرف پروردگار ما است »
👌طرفداران هر یک از این دو نظر برای اثبات عقیده خود شواهدی آورده اند، اما آنچه با قرائن موجود در آیه و روایات مشهور هماهنگ می باشد آن است که و الراسخون فی العلم عطف بر الله است زیرا:
🔷اولا : بسیار بعید به نظر می رسد که در قرآن آیاتی باشد که اسرار آن را جز خدا نداند. مگر این آیات برای تربیت و هدایت مردم نازل نشده است چگونه ممکن است حتی پیامبری که قرآن بر او نازل شده از معنی و تاویل آن بی خبر باشد؟! این درست به آن می ماند که شخصی کتابی بنویسد که مفهوم بعضی از جمله های آن را جز خودش هیچکس نداند.
🔶ثانیا :همانطور که مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: هیچگاه در میان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن دیده نشده است که از بحث درباره تفسیر آیه ای خودداری کنند و بگویند این آیه از آیاتی است که جز خدا معنی نهایی آن را نمی داند، بلکه دائما برای کشف اسرار و معانی قرآن همگی تلاش و کوشش داشتهاند.
🔷ثالثا : اگر منظور این باشد که راسخون در علم در برابر آنچه نمی دانند، تسلیم هستند مناسبتر این بود که گفته شود راسخون در ایمان چنین هستند، زیرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تاویل قرآن است نه با ندانستن و تسلیم بودن .
🔷رابعا: روایات فراوانی که در تفسیر آیه نقل شده همگی تایید می کند که راسخون در علم، تاویل آیات قرآن را می دانند، بنابراین باید عطف بر کلمه الله باشد.
📚تفسیر نمونه ج2 ص440
❕اگر هم بگوییم جمله « والراسخون فی العلم » آغاز جمله مستقلی است و عطف به « الا الله » نمی باشد و معنای آیه آن است که جز خدا تاویل آیات متشابه را کسی نمی داند باز به مدعای ما که اهل بیت آگاه به تاویل آیات هستند اشکالی وارد نمی شود زیرا پاسخ می دهیم که بالذات و مستقلا تنها خداوند تاویل آیات را می داند « ما یعلم تاویله الا الله» .
❕وخداوند تاویل آنها را به اهل بیت آموخته است و اهل بیت به تعلیم الهی به تاویل آیات علم دارند و مستقلا این علم و آگاهی را ندارند .
👌بنابراین چه ما جمله « والراسخون فی العلم » را عطف بگیریم و چه استینافی بگیریم در هر حال ثابت است که اهل بیت آگاه به تاویل قرآن بوده اند .
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❓آیا حکم تقیه کردن در بین شیعه نوعی ترویج دروغگویی و نفاق کاری نمی باشد❕❕
💠پاسخ💠
👌تقیه آن است که انسان عقیده دینی خود را در برابر مخالفان متعصب و سر سخت که ممکن است خطری برای او بیافرینند کتمان کند . به عنوان مثال مسلمان موحدی در چنگال گروهی بت پرست لجوج گرفتار شده که اگر اظهار توحید و اسلام کند خون او را می ریزند یا صدمه مهم جانی و مالی و آبرویی به او می رسانند او عقیده باطنی خود را مکتوم می دارد تا از گزند آنها در امان بماند.
🔶هر عاقلی تصدیق می کند که این کار کاملا منطقی است و عقل بر آن حکم می کند .
👌نفاق درست نقطه مقابل تقیه است .منافق کسی است که در باطن به مبانی اسلام اعتقاد ندارد یا در آن تردید دارد ولی در میان مسلمین اظهار اسلام می کند .
🔶تقیه ای که ما می گوییم این است که در باطن اعتقاد صحیح اسلامی دارد منتها برای حفظ جان و مال و آبرو اعتقاد خود را پنهان می کند.
❗️تقیه در واقع یک سپر دفاعی است .هیچ عاقلی اجازه نمی دهد که انسان عقیده باطنی خود را در برابر افراد خطرناک و غیر منطقی اظهار کند و جان یا مال و یا ناموس خود را به خطر بیندازد چرا که هدر دادن نیروها و امکانات بدون فائده عاقلانه نیست .
👌تقیه شبیه روشی است که همه سربازان در میدان جنگ به کار می گیرند . خود را در لابلای درختان و تونل ها و خاکریزها مخفی می کنند .لباس خود را به رنگ شاخه های درختان انتخاب می کنند تا بی جهت خون خود را هدر ندهند بی شک هیچ عاقلی این عمل را زشت نمی شمرد .
📚شیعه پاسخ می گوید ص35
👌از اینجا روشن می شود که هر گاه کسی گرفتار موارد تقیه شد و عقیده باطنی خود را به خاطر مصالح مهمتری کتمان کرد و یا سخنی بر خلاف آن اظهار دارد نه تنها گناهی مرتکب نشده است بلکه مانند دروغی است که به هنگام اصلاح ذات البین یا نجات جان مومنی گفته میشود که شرعا مجاز یا جایز است.
📚پیام قرآن ج7 ص194
🗯 در تاریخ مبارزات مذهبی و اجتماعی و سیاسی زمانهائی پیش می آید که مدافعان حقیقت اگر بخواهند به مبارزه آشکار دست بزنند هم خودشان و هم مکتبشان به دست نابودی سپرده می شود و یا لااقل در معرض مخاطره قرار می گیرد مانند وضع شیعیان علی علیه السلام در زمان حکومت غاصب بنی امیه در چنین موقعی راه صحیح و عاقلانه این است که نیروهای خود را به هدر ندهند و برای پیشبرد اهداف مقدس خود به مبارزات غیر مستقیم و یا مخفیانه دست بزنند و در حقیقت تقیه برای اینگونه مکتبها و پیروان آنها در چنین لحظاتی یک نوع تغییر شکل مبارزه محسوب می شود که میتواند آنها را از نابودی نجات دهد، و در ادامه مجاهدات خود پیروز گرداند، کسانی که بر تقیه بطور دربست قلم بطلان میکشند معلوم نیست برای اینگونه موارد چه طرحی دارند؟ آیا نابود شدن خوب است و یا ادامه مبارزه به شکل صحیح و منطقی ؟ راه دوم همان تقیه است و راه اول چیزی است که هیچ کس نمی تواند آن را تجویز کند.
📚تفسیر نمونه ج2 ص502
👌ادامه پاسخ 👇👇👇
👌ادامه پاسخ 👇👇👇
❕ قرآن مجید در آیات متعدّدى تقیّه را در برابر کفّار و مخالفان مجاز شمرده است، به عنوان نمونه:
1⃣در داستان مومن آل فرعون مى خوانیم:
«مرد با ایمانى از آل فرعون که ایمان خود را (نسبت به آیین موسى) کتمان مى کرد گفت : آیا شما مى خواهید کسى را که مى گوید پروردگار من خداست، به قتل برسانید در حالى که معجزات و دلایل روشنى با خود دارد»
🔷غافر28
❕ در ادامه مى گوید: «او را به حال خود رها کنید، اگر دروغ مى گوید آثار دروغ دامان او را مى گیرد، و اگر راست بگوید ممکن است بعضى از عذاب هاى الهى را که او نسبت به آن هشدار مى دهد، دامان شما را بگیرد».
👌به این ترتیب مومن آل فرعون در عین تقیّه و «کتمان ایمان خود» نصایح لازم را به آن گروه متعصّب لجوج که تصمیم گرفته بودند خون پیامبر الهى موسى را بریزند، مى کند.
2⃣در یک دستور صریح دیگر قرآنى مى خوانیم:
«مومنان نباید کفّار را دوست خود انتخاب کنند، هر کس چنین کند از خداوند، بیگانه است، مگر این که بخواهید از آنها تقیّه کنید»
🔷ال عمران 28
👌این آیه دوستى با دشمنان حق را به کلّى ممنوع کرده، جز در مواردى که ترک دوستى، سبب اذیّت و آزار مسلمانى شود و به عنوان یک سپر دفاعى از دوستى با آنها به طور تقیّه استفاده شود.
3⃣ داستان عمّاریاسر و پدر و مادرش را تمام مفسّران نقل کرده اند که هر سه گرفتار چنگال مشرکان عرب شدند و آنها را وادار به برائت از پیامبر اسلام کردند، پدر و مادر عمّار خوددارى کرده و شهید شدند، ولى عمّار از روى تقیّه مطابق میل آنها سخن گفت و سپس گریه کنان به خدمت پیامبر اکرم رسید.
❗️در این هنگام آیه شریفه « کسانى که بعد از ایمان کافر شوندعذاب سختى دارند، مگر آنها که تحت فشار واقع شده اند...) نازل شد.
🔷نحل106
👌پیغمبر اکرم پدر و مادر عمّار را جزء شهدا شمرد و اشک از چشمان عمّار سترد و فرمود : چیزى بر تو نیست، اگر باز تو را مجبور کردند تو نیز همان کلمات را تکرار کن.
📚جامع البیان ، ج14 ص122
📚مفاتیح الغیب ج20 ص273
🔷اتّفاق نظر همه مفسّران اسلام در مورد نزول آیه فوق درباره عمّار و پدر و مادرش و سخنانى که پیامبر بعد از آن فرمود، نشان مى دهد که مساله تقیّه مورد قبول همه است. راستى شگفت انگیز است که با این سندهاى محکم قرآنى و کلمات مفسّران اهل سنّت، باز هم بر شیعه به خاطر قبول تقیّه خرده گیرى مى کنند؟
آرى نه عمّار منافق بود و نه مومن آل فرعون، بلکه از دستور الهى تقیّه بهره گرفتند.
❗️جهت آگاهی بیشتر در مورد تقیه و روایات تقیه در کتب اهل سنت به نمایه زیر رجوع فرمایید؛
🔷 https://t.me/Rahnamye_Behesht/3769
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❓آیا راست است که پیامبر در نماز های خود سهو می کرده است یا نماز صبح را خواب می مانده است❕❕
💠پاسخ💠
👌اهل سنت معتقدند که پیامبر گرامی گرفتار سهو و نسیان می شده است و در نمازش خلل وارد می شده یا احیانا نمازش قضا می شده است.
🔶ابو داود از عمران بن حصین روایت می کند ؛
« پیامبر در سفر نماز صبح را خواب ماندند و زمانی برخاستند که آفتاب زده بود .پیامبر بلال را امر کرد که اذان بگوید و آنان وضو گرفتند و نماز را به جماعت خواندند»
📚سنن ابی داود ج1 ص224
🔶مسلم نقل می کند که ابوهریره می گفت :
« پیامبر با ما نماز چهار رکعتی را از روی سهو دو رکعتی می خواند »
📚صحیح مسلم ج1 ص403
👌ومی گوید:
« پیامبر نماز ظهر را دو رکعتی خواند . مردی از بنی سلیم به نزد پیامبر رفت و گفت آیا نماز را شکسته خواندی یا فراموش کردی !!»
📚همان مدرک ص404
🗯بخاری نیز نقل می کند که ابوهریره می گفت:
« پیامبر نماز ظهر را دو رکعتی به جا آورد و پس از آن دو سجده سهو به جا آورد»
📚صحیح بخاری ج2 ص67
👌این که پیامبر گرامی در نماز سهو می کردند یا نماز صبحشان قضا می شده است در روایات شیعه نیز مورد اشاره قرار گرفته است؛
📚بحار الانوار ج17 ص100 به بعد
❗️حال توجه به نکاتی لازم است؛
1⃣اگر پیامبران و امامان در موضوعات و احکام و عبادات دچار سهو و نسیان و فراموشی شوند طبیعی است که اعتماد مردم نسبت به سخنان آنان سلب می شود زیرا در هر سخن و رفتار آنان احتمال سهو و نسیان داده می شود .
❕بنابراین مردم با سخنان آنان هدایت نمی شوند و غرض از ارسال آنان که هدایت مردم بود لغو می شود و چنین چیزی نیز بر خداوند حکیم محال است .
🔶لذا باید انان از تمامی سهو ها و نسیان ها معصوم و مصون باشد تا نقض غرض و عدم هدایت مردم لازم نیاید.
2⃣امام علی علیه السلام در وصف هدایتگران الهی فرمود:
«انان معصوم هستند از تمام گناهان صغیره و کبیره و در جواب دادن خطا نمی کنند و هیچ گاه دچار سهو و نسیان نمی شوند»
📚بحار الانوار ج25 ص351
🔶پیامبر گرامی فرمود:
«سهو و نسیان برای شما است و ما گرفتار سهو و نسیان نمی شویم»
📚بحار الانوار ج17 ص111
❗️در روایات فراوانی آمده است که هدایتگران الهی همواره از طرف خداوند و فرشتگان و روح القدس تایید و یاری می شوند و چنین افرادی هیچ گاه دچار سهو و خطا نمی شوند
📚بحار الانوار ج25 ص47 باب3
🔶امام صادق علیه السلام فرمود:
« پیامبر هیچ گاه سجده سهو به جا نیاورد ( زیرا در نماز گرفتار سهو و نسیان نمی شد) »
📚التهذیب ج2 ص350
3⃣بزرگان از علمای شیعه هم سهو و نسیان بر پیامبر گرامی را مردود دانسته اند.
❕شیخ مفید می گوید:
« احادیثی که دلالت بر سهو پیامبر می کند اخبار آحادی است که موجب علم و عمل نمی شود»
📚التنبیه بالمعلوم من البرهان ص7
🔷علامه حلی می گوید:
« اخباری که دلالت بر سهو پیامبر می کند نزد ما شیعیان باطل است زیرا پیامبر معصوم است و سهو نمی کند»
📚تذکره الفقهاء ج1 ص130
4⃣احادیثی که در کتب اهل سنت مبنی بر سهو و نسیان پیامبر نقل شده است نزد ما مردود و جعلی تلقی می شود .
👌روایاتی هم که در کتب ما مبنی بر سهو النبی وارد شده است چون موافق با روایات اهل سنت است ، از روی تقیه صادر شده است و اعتبار ندارد.
❗️شیخ حر عاملی چنین می گوید:
« احادیثی که دلالت بر سهو پیامبر می کند حمل می شود بر تقیه چنان که شیخ طوسی به این نکته اشاره کرده است زیرا ادله زیاد عقلی و نقلی حاکم است که پیامبر به صورت مطلق گرفتار سهو و نسیان نمی شود »
📚وسائل الشیعه ج8 ص199
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❔خواستم ببینم آیا لزومی دارد که حتما قرآن را به زبان عربی بخوانیم با این که چیزی از آن نمی فهمیم در حالی که اگر ترجمه آن را بخوانیم متوجه معانی آن می شویم و می توانیم در مفاهیم آن تدبر کنیم ❗️❗️
💠پاسخ💠
👌شکی نیست که تدبر و تامل در مفاهیم قرآنی امری خوب و مورد پسند می باشد .
🔶خداوند می فرماید:
« ( قرآن ) کتاب مبارک است که به سوی تو نازل کردیم تا درباره آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند»
🔶ص 29
🔷ومی فرماید:
« آیا به آیات قرآن نمی اندیشند ؟ یا ( مگر ) بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است»
🔷محمد 24
👌حضرت علی علیه السلام فرمود:
« در قرائت قرآنی که تدبر در آن نباشد خیری نیست»
📚معانی الاخبار ص226
🗯امام سجاد علیه السلام فرمود:
« شایسته است که هنگام قرآن خواندن در معانی آن تدبر شود»
📚مستدرک الوسائل ج4 ص238
👌بنابراین هیچ مانعی ندارد که شما ترجمه آیات قرآن را با تدبر در معانی آن بخوانید و از ثواب و برکات آن بهره مند شوید .
❗️همین طور می توانید تنها به متن اصلی قرآن نگاه کنید بدون آنکه آیات را تلاوت کنید و ترجمه آن را مورد توجه قرار دهید تا ثواب دو چندان را ببرید زیرا پیامبر گرامی فرمود:
« نگاه کردن به آیات قرآن عبادت است»
📚امالی طوسی ج2 ص70
📚الفقیه ج2 ص205
🗯اما ثواب کافی و تمام را زمانی می برید که متن قرآن را همراه با تامل در معانی آن تلاوت کنید و به آیات قرآن نگاه کنید و قرآن را از روی مصحف بخوانید .
👌 زیرا به خواندن ترجمه قرآن ، قرائت قرآن اطلاق نمی شود لذا فرموده اند که برای آن که قرآن را صحیح بخوانید لازم است زبان عربی را فرا گیرید .
🔶پیامبر گرامی فرمود:
« قرآن را به عربی بیاموزید و (بخوانید) »
📚وسائل الشیعه ج6 ص220
🔷امام صادق علیه السلام فرمود:
« زبان عربی را بیاموزید زیرا زبان عربی زبان خداوند است که بوسیله آن با بندگانش سخن گفته است »
📚خصال یک جلدی ص258
👌این مساله به قدری مهم است که در روایات آمده است که اگر افراد غیر عرب قرآن را به لغت خودشان اشتباه تلفظ کنند ملائکه ، قرائت آنان را به عربی مطابق آیات قرآن بالا می برند.
📚الکافی ج2 ص619
❕درباره فلسفه خواندن قرآن به زبان عربی گفتنی است؛
1⃣روح و محتوای هر پیام و سخنی در قالب زبان خاص خود عمیق تر درک می شود تا زمانی که به زبان های دیگر برگردانده شود و قرآن که دارای مضامین بسیار بلند و عالی است هرگز قابل ترجمه دقیق و کامل به هیچ زبانی نمی باشد .
2⃣قرآن علاوه بر محتوای دقیق و عالی از لطافت و زیبایی ادبی و فصاحتی و بلاغی نیز برخوردار است که خود فصاحت و بلاغت قرآن یکی از وجوه اعجاز قرآن است .اکتفا به ترجمه های قرآن و بی توجهی به متن آن سبب از میان رفتن و مورد توجه قرار نگرفتن یکی از وجوه اعجاز قرآن که همان فصاحت و بلاغت آن می باشد ، می گردد.
3⃣تشویق و ترغیب به خواندن متن عربی قرآن یکی از شیوه های حفظ قرآن از تحریف است .اگر قرار باشد که ترجمه های قرآن جای متن اصلی را بگیرد چیزی نمی گذرد که مفاهیم غلط و اشتباه به نام ترجمه قرآن گسترش پیدا می کند و تنها راه مقابله با آن توجه ویژه به متن قرآن است .
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❓چرا خداوند فرعون را که در آخرین لحظات ایمان آورد نبخشید ولی قوم حضرت یونس رو در آخرین لحظات که عذاب خیلی نزدیک شده بود واگر دستشان را دراز میکردن به ابرهای تیره حامل عذاب میخورد،بخشید وفرصت دوباره داد؟
💠پاسخ💠
👌توبه مخصوص به گناه یا گناهان خاصی نیست و شخص و اشخاص معینی را شامل نمی شود و زمان محدودی ندارد .
❗️تنها استثنایی که در قبول توبه وجود دارد و در قرآن به آن اشاره شده است این است که اگر انسان زمانی به سراغ توبه رود که در آستانه برزخ قرار گرفته و مقدمات انتقال او از دنیا فراهم شده است و یا عذاب الهی فرا رسیده باشد پذیرفته نمی شود و در آن زمان درهای توبه بسته خواهد شد زیرا اگر کسی در آن حال توبه کند توبه او اضطراری است نه اختیاری و توام با میل و رغبت .
👌قرآن می گوید:
« توبه کسانی که کارهای بد انجام می دهند و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد بگوید الان توبه کردم پذیرفته نیست »
🔶نساء 18
👌در داستان فرعون می خوانیم که هنگامی که فرعون و لشگریانش وارد مسیر خشکی داخل دریا شدند و ناگهان آبها فرو ریختند و فرعون در حال غرق شدن بود و گفت :
« من ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آن کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند نیست و من از مسلمین هستم»
🔷یونس 90
👌ولی بلافاصله جواب شنید:
« الان ایمان می آوری در حالی که قبلا عصیان کردی و از مفسدان بودی »
🔶یونس 91
👌و در مورد امت هایی که در هنگام نزول عذاب توبه می کردند می فرماید:
« هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند ایمانشان برای آنها سودی نداشت »
🔶غافر84
👌بنابراین توبه در یک مورد پذیرفته نیست و آن جائی است که مساله از شکل اختیاری بودن بیرون رود و شکل اضطراری و اجباری به خود بگیرد.
📚اخلاق در قرآن ج1 ص224
❕ایمان قوم حضرت یونس قبل از نزول عذاب بود لذا مورد پذیرش خداوند واقع شد .
🔷خداوند می فرماید:
« چرا هیچیک از شهرها و آبادی ها ایمان نیاوردند که ( ایمانشان به موقع باشد و ) مفید به حالشان افتد مگر قوم یونس ، به هنگامی که ایمان آوردند عذاب رسوا کننده را در زندگی دنیا از آنان برطرف ساختیم و تا مدت معینی ( پایان زندگی و اجلشان ) آنها را بهره مند ساختیم»
🔶یونس 98
👌در تفسیر نمونه چنین آمده است ؛
❕ ماجرای آنها به این قرار بود که در تواریخ آمده است هنگامی که یونس از ایمان آوردن قوم خود که در سرزمین نینوا در عراق زندگی می کردند مایوس شد، به پیشنهاد عابدی که در میان آنها می زیست نفرین کرد در حالی که عالم و دانشمندی نیز در میان آن گروه بود که به یونس پیشنهاد می کرد باز هم درباره آنان دعا کند و باز هم به ارشاد بیشتر بپردازد و مایوس نگردد.
🔶ولی یونس پس از این ماجرا از میان قوم خود بیرون رفت قوم او که صدق گفتارش را بارها آزموده بودند گرد مرد دانشمند اجتماع کردند، هنوز فرمان قطعی عذاب فرا نرسیده بود، ولی نشانه های آن کم و بیش به چشم می خورد، آنها موقع را غنیمت شمرده و به رهبری عالم از شهر بیرون ریختند، در حالی که دست به دعا و تضرع برداشته و اظهار ایمان و توبه کردند و برای اینکه انقلاب و توجه بیشتری در روح و جان آنها پیدا شود، مادران را از فرزندان جدا ساختند و لباسهای درشت و خشن و کم اهمیت در تن کردند، و به جستجوی پیامبر خویش برخاستند اما اثری از او ندیدند.
❗️ولی این توبه و ایمان و بازگشت به سوی پروردگار که به موقع انجام یافته بود، و با آگاهی و اخلاص توام بود کار خود را کرد، نشانه های عذاب بر طرف شد و آرامش به سوی آنها بازگشت، و هنگامی که یونس پس از ماجرای طولانیش به میان قوم خود بازگشت، او را از جان و دل پذیرا گشتند.
👌یادآوری این نکته نیز لازم است که قوم یونس هرگز در برابر مجازات قطعی قرار نگرفته بودند و گرنه توبه آنان نیز پذیرفته نمی شد، بلکه اخطارها و هشدارهائی که معمولا قبل از مجازات نهائی می آید برای آنها به قدر کافی بیدار کننده بود، در حالی که مثلا فرعونیان بارها این اخطارها را دیده بودند، (همانند ماجرای طوفان و ملخ خوراکی و دگرگونی شدید آب نیل و امثال آن) ولی هیچگاه این اخطارها را جدی نگرفتند، و تنها از موسی خواستند که ناراحتی را خداوند از آنان بر طرف سازند تا ایمان بیاورند، اما هرگز ایمان نیاوردند.
📚تفسیر نمونه ج8 ص387
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❓در قرآن و اسلام موارد متعددی است که خداوند در ابتدا یک حکمی میدهد و پس از گذشت مدتی حکم دیگری جایگزین آن میشود و حکم اول نسخ می شود❕آیا این تغییر احکام نشان دهنده ناگاهی خداوند نمیباشد❔
💠پاسخ💠
👌نسخ از نظر لغت به معنی از بین بردن و زائل نمودن است و در منطق شرع، تغییر دادن حکمی و جانشین ساختن حکمی دیگر بجای آن است ؛
❗️ به عنوان مثال ؛
1⃣مسلمانان بعد از هجرت به مدینه مدت شانزده ماه به سوی بیت المقدس نماز می خواندند، پس از آن دستور تغییر قبله صادر شد، و موظف شدند هنگام نماز رو به سوی کعبه کنند
2⃣در سوره نساء آیه 15 درباره مجازات زنان زناکار دستور داده شده که در صورت شهادت چهار شاهد، آنها را در خانه حبس کنند تا زمانی که مرگشان فرا رسد، یا خداوند راه دیگری برای آنان مقرر دارد.
👌این آیه بوسیله آیه 2 سوره نور نسخ شد و در آن آیه مجازاتشان تبدیل به یکصد تازیانه شده است .
🤔در اینجا ایراد معروفی است که به این صورت مطرح می شود:
❓ اگر حکم اول دارای مصلحتی بوده پس چرا نسخ شده ؟ و اگر نبوده چرا از آغاز تشریع گردیده ؟ و به تعبیر دیگر: چه می شد از آغاز حکم چنان تشریع می گشت که احتیاجی به نسخ و تغییر نداشت ؟
🗯پاسخ این سؤال را دانشمندان اسلام از قدیم در کتب خود آورده اند و حاصل آن با توضیحی از ما چنین است؛
❕می دانیم نیازهای انسان گاه با تغییر زمان و شرائط محیط دگرگون می شود و گاه ثابت و بر قرار است .
🔷 یک روز برنامهای ضامن سعادت او است ولی روز دیگر ممکن است بر اثر دگرگونی شرائط همان برنامه سنگ راه او باشد.
🔶یک روز داروئی برای بیمار فوق العاده مفید است و طبیب به آن دستور می دهد اما روز دیگر به خاطر بهبودی نسبی بیمار ممکن است این دارو حتی زیانبار باشد لذا دستور قطع آن و جانشین ساختن داروی دیگر را می دهد.
❗️ممکن است درسی امسال برای دانش آموزی سازنده باشد اما همین درس برای سال آینده بی فایده باشد، معلم آگاه باید برنامه را آنچنان تنظیم کند که سال به سال دروس مورد نیاز شاگردان تدریس شود.
👌این مساله مخصوصا با توجه به قانون تکامل انسان و جامعه ها روشنتر می گردد که در روند تکاملی انسانها گاه برنامهای مفید و سازنده است و گاه زیانبار و لازم التغییر به خصوص در هنگام شروع انقلابهای اجتماعی و عقیدتی، لزوم دگرگونی برنامه ها در مقطعهای مختلف زمانی روشنتر به نظر می رسد.
❕البته نباید فراموش کرد که اصول احکام الهی که پایه های اساسی را تشکیل می دهد در همه جا یکسان است هرگز اصل توحید یا عدالت اجتماعی و صدها حکم مانند آن دگرگون نمی شود، تغییر در مسائل کوچکتر و دست دوم است .
❕با توجه به این نکات روشن می شود که نسخ به هیچ عنوان مستلزم ناگاهی واضع از قوانین نمی باشد بلکه بر اساس تغییر شرایط و مصالح احکامی تغییر می کند.
📚تفسیر نمونه ج1 ص390
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁