🔸ادامه 👇
❕قرآن در كيفيّت نماز خوف در ميدان جنگ مى فرمايد: «... وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اسْلِحَتَهُمْ ...؛ (حتّى هنگامى كه گروهى از مؤمنان در پشت جبهه مشغول نماز هستند و گروهى در ميدان مشغول نبرد) نمازگزاران بايد وسايل دفاعى و سلاحهاى خود را به هنگام نماز زمين نگذارند». ( نساء 102)
👌به اين ترتيب حتّى در حال نماز بايد مراقب استفاده از اسباب عادى بود، چه رسد به حالات ديگر، بنابراين اين گونه كارها هرگز با روح توكّل منافات ندارد.
❕شخص پيامبر اكرم هنگامى كه مى خواست از مكّه به مدينه هجرت كند هرگز آشكارا و بدون نقشه و برنامه، با گفتن «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ» حركت نكرد، بلكه براى اغفال دشمن از يك سو دستور داد على عليه السلام در بسترش تا به صبح بخوابد، و از سوى ديگر شبانه به طور مخفى از مكّه بيرون آمد و از سوى سوّم به جاى اينكه به طرف شمال يعنى به طرف مدينه حركت كند موقّتاً به سوى جنوب و غار ثور آمد و در آنجا دو سه روزى پنهان گشت و هنگامى كه دشمن مأيوس شد مكّه را دور زد و به طرف مدينه حركت فرمود، در حالى كه مرتّباً از بيراهه مىرفت، شبها حركت مى نمود و روزها مخفى بود تا به دروازه مدينه رسيد.
📚فروغ ابدیت ص 410
❕بنابراين روح توكّل كه تمام وجود پيامبر را پر كرده بود مانع از اين نشد كه از اسباب ظاهرى لحظه اى غفلت كند.
🔸مشيّت خداوند بر اين قرار گرفته كه در اين جهان مردم براى رسيدن به مقصود از اسباب و وسايل موجود كمك بگيرند، همان گونه كه در حديث معروف از امام صادق عليه السلام آمده است: « اراده خداوند بر اين قرار گرفته كه همه چيز مطابق اسباب جريان يابد، به همين جهت براى هر چيزى سببى قرار داده است».
📚الکافی ج 1 ص 183
👌بنابراين بى اعتنايى به عالم اسباب نه تنها توكّل نيست بلكه به معنى بى اعتنايى به سنّتهاى الهى است، و اين با روح توكّل سازگار نيست ، انسان باید نهایت سعی و تلاش خود را بکند و آنجا که قدرت ندارد به خداوند واگذار کند و یقین به پیروزی داشته باشد . اکثر مشکلات و گرفتاری ها به خاطر همین ترک سعی و تلاش و مواظبت های لازم است که با روح توکل در تضاد است .
2⃣افرادی هم هستند که در عین حال که بر خداوند توکل کرده وسعی و تلاش لازم را هم اجرایی می کنند ، اما باز هم گرفتار مشکلات و سختی ها هستند . اینان نیز باید توجه کنند که « توکل » به ما می گوید پیروز نهایی متوکلین هستند ، و مشکلات و سختی های موقت ، مقدمه ای برای پیروزی نهایی آنان است .
❕در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فر ماید ؛
« بعضی از بندگان من افرادی هستند که اصلاح امر آنها جز به غنا و گستردگی زندگی و صحت بدن نمی شود ، از این رو امر دین آنها را به وسیله آن اصلاح می کنم ، و بعضی از بندگانم هستند که امر دین آنها جز با نیاز و مسکنت و بیماری اصلاح نمی شود ، لذا امر دین آنها را با آن اصلاح می کنم و آنان را به وسیله آن می آزمایم »
📚الکافی ج2 ص60
❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛
« از مرد مسلمان در شگفتم! خداوند عز و جل براى او حكمى نمى كند، جز اين كه برايش خير است: اگر با قيچى ها بريده شود، برايش خير است، و اگر پادشاه مشرق و مغرب شود، [باز هم] برايش خير است. »
📚الکافی ج 2 ص 62
❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« براى من مهم نيست كه نيازمند يا بيمار يا ثروتمند گردم؛ زيرا خداوند عز و جل مى فرمايد: «براى مؤمن، جز آنچه خير او در آن است، انجام نمى دهم».
📚بحار الانوار ج 71 ص 151
❕كسى از امام علىّ بن موسى الرضا عليه السلام پرسيد ؛ آيه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» مفهومش چيست؟ امام فرمود: «لِلتَّوَكُّلِ دَرَجَاتٌ؛ توكّل درجاتى دارد» سپس افزود: «یكى از آنها اين است كه در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام مى دهد به او اعتماد كنى و راضى باشى، و بدانى خداوند در خير و نظارت بر امور تو فروگذار نمى كند، و نيز بدانى كه حاكميّت در همه اينها از آن اوست، و كار خود را به او واگذارى و بر او توكّل كنى»
📚بحار الانوار ج 75 ص 336
👌از این روایات استفاده می شود که مفهوم اصلی توکل واگذاری امر به خداوند است و انسان با توکل بر خداوند باید بداند پیروز و سعادمتند واقعی اوست و هر آنچه خداوند برای او رقم می زند خیر و صلاح او است که یا آثار این خیر و صلاح و پیروزی در دنیا خودش را نشان می دهد ، یا در آخرت جلوه می کند ، لذا می بینیم ، حسين بن على سيدالشهدا عليه السلام بعد از مبارزات فراوان وقتى از اسب بر زمين قرار گرفتند عرض كردند ؛ «راضى هستم بقضاء و حكم تو، تسليمم براى امر تو، نيست معبودى به غير از تو اى فرياد رسد فريادكنندگان »
📚ینابیع الموده ج 3 ص 82
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#شستن_پا_در_وضو
🤔#پرسش
❔روایات معتبر آخوندها مبنی بر لزوم شستن پا در هنگام وضو ( لازم به ذکر است آخوندها برخلاف این روایات معتبر به مردم دستور می دهند):
1-عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، وأبي داود جميعا، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن الحسين بن عثمان. عن سماعة، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: إذا نسيت فغسلت ذراعك قبل وجهك فأعد غسل وجهك ثم اغسل ذراعيك بعد الوجه فإن بدأت بذراعك الايسر قبل الايمن فأعد غسل الايمن ثم اغسل اليسار وإن نسيت مسح رأسك حتى *تغسل رجليك* فامسح رأسك ثم *اغسل رجليك* ".الكافي للكليني:35/3
💠#پاسخ💠
👌مسح پاها در وضو پشتوانه قرآنى و حديثى دارد، اينك هر دو را به صورت موجز بيان مى كنيم ؛
❕قرآن در آيه 6 سوره مائده (آخرين سورهاى كه بر پيامبر اسلام نازل گرديد) چنين مى گويد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ »
« اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه براى نماز برمى خيزيد، صورتها و دستهايتان را تا مرفق بشوييد و چيزى از سر و پاهايتان را مسح كنيد».
❕روشن است كه كلمه «أرجلكم» (پاهاى خود) عطف بر «رءوسكم» (سرهايتان) شده است و براى اين است كه در هر دو، مسح لازم است (نه شستن) خواه «أرجلكم» را به نصب بخوانيم يا به جرّ (دقّت كنيد).
👌توضيح اين كه در اعراب كلمه «أرجلكم» دو قرائت معروف است. قرائت جرّ كه جمعى از قرّاء مشهور مانند حمزه و أبو عمرو و ابن كثير و حتّى عاصم (مطابق روايت أبو بكر) به كسر «ل» خوانده اند و جمعى ديگر از مشاهير قرّاء به نصب خوانده اند و همه قرآنهاى فعلى را مطابق آن نوشته اند.
❕ولى به يقين هيچ تفاوتى ميان اين دو اعراب از نظر معنوى نيست. زيرا اگر به «كسر» خوانده شود واضح است كه عطف بر «رءوس» شده و مفهومش اين است كه پاها را در وضو مسح كنيد (همان گونه كه سرها را مسح مى كنيد).
❔آيا اگر شيعه مطابق اين قرائت عمل كرده باشد كه جمع كثيرى طرفدار دارد، عيبى بر او هست؟
👌از اين گذشته اگر آن را به فتح بخوانيم بازهم عطف بر محلّ «برءوسكم» مىباشد و مى دانيم محلّ آن نصب است، زيرا مفعول «و امسحوا» مى باشد، بنابراين در هر دو صورت مفهومش اين است كه پاها را مسح كنيد.
❕ولى گروهى چنين پنداشته اند كه اگر «أرجلكم» را مفتوح بخوانيم عطف بر «وجوهكم» مى باشد يعنى صورت و دستها را بشوييد و همچنين پاها را!
در حالى كه اين سخن هم بر خلاف قواعد ادبيّات عرب است و هم با فصاحت قرآن نمى سازد.
❕امّا مخالفت آن با ادبيّات عرب به خاطر آن است كه ميان معطوف و معطوف عليه جمله اجنبى واقع نمى شود و به گفته دانشمند معروف اهل سنّت محال است «أرجلكم» عطف بر «وجوهكم» بوده باشد، چون هرگز در كلام فصيح عربى شنيده نشده است كسى بگويد: «ضربت زيداً و مررت ببكر و عمراً» به اين معنا كه زيد را زدم و از كنار بكر گذشتم و عمر را، يعنى عمر را نيز زدم!». (شرح منية المصلى، صفحه 16).
❕حتّى افراد عادى چنين سخن نمى گويند تا چه رسد به قرآن مجيد كه نمونه اكمل و أتمّ فصاحت است. بنابراين همانگونه كه بعضى از محقّقان اهل سنّت گفته اند، شكّى نيست كه كلمه «أرجلكم» بنابر نصب، عطف بر محلّ «برءوسكم» مى باشد و در هر حال مفهوم آيه يكى است، يعنى سر و پاها را هنگام وضو مسح كنيد.
🔸گروهی از علمای اهل سنت هم تصریح کرده اند که ایه دلالت بر مسح پاها دارد وارجلکم را عطف بر رووس دانسته وگفته اند عاملش وامسحوا می باشد مانند ؛
❗️ابن حزم در المحلی ج 2 ص 56_ فخر رازی در تفسیر کبیر ج11 ص161_ شیخ سندی حنفی در شرح سنن ابن ماجه ج 1 ص 8 و ...
👌شايد برخى تصور كنند كه در كتب اهل سنت، روايتى از پيامبر درباره لزوم مسح بر پا وارد نشده است، در حالى كه با يك بررسى، بيش از سى روايت يافتيم كه بسيارى از آنها بيانگر وضوى رسول خدا و اصحاب او است.
❕دلالت روشن آيه وضو بر لزوم مسح و روايات چشم گير در اين مورد، ايجاب مى كند كه فقيهان اهل سنت در اين مسأله تجديد نظر كنند و از اين طريق گامى به سوى وحدت در رفتار بردارند و در اين مورد از گروه كثيرى از بزرگان صحابه و تابعان كه وضوى آنان بر اساس مسح برپا بود، پيروى كنند .
🔸امير مؤمنان على (عليه السلام) مى گويد ؛ « من فكر مى كردم كف پاها براى مسح كردن از روى پاها سزاوارتر است تا اين كه ديدم رسول خدا روى پاها را مسح مى كند»
📚مسند احمد ج 1 ص 124
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕ابى مطر مى گويد ؛ « هنگامى كه ما خدمت على (عليه السلام) در مسجد نشسته بوديم مردى آمد و به حضرتش عرض كرد: وضوى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را به من نشان بده، حضرت قنبر را صدا زد و فرمود كوزه اى از آب بياور، سپس دست و صورتش را سه بار شست و انگشت در دهان كرد (و مسواك نمود) و سه بار استنشاق كرد و (صورت و) دستها را سه بار شست و يك بار سر و پاها را تا برآمدگى پشت پا مسح نمود»
📚کنزالعمال ج 9 ص 448
❕بسر بن سعید می گوید ؛
« عثمان به محلّ جلوس آمد، آب وضو خواست و مضمضه و استنشاق كرد (در دهان و بينى گرداند) سپس صورتش را سه بار و دستها را هر كدام سه بار شست و سر و پاها را سه بار مسح كرد و بعد گفت: پيامبر را ديدم اين گونه وضو مى گرفت (سپس از حاضران كه جماعتى از صحابه رسول خدا بودند، تصديق خواست و گفت) آيا همين طور است اى حاضران؟ همه گفتند: آرى!»
📚مسند احمد ج 1 ص 67
❕رفاعه مى گويد از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود نماز هيچ يك از شما صحيح نيست تا وضو را آن گونه كه خداوند متعال دستور داده انجام دهد: صورت و دستها را تا مرفق بشويد و سر و پاها را تا برآمدگى روى پا مسح نمايد».
📚سنن ابن ماجه ج 1 ص 156
👌از ابى مالك اشعرى نقل شده كه به قوم خود گفت ؛
« جمع شويد تا نمازى همچون نماز رسول خدا براى شما بخوانم، هنگامى كه اجتماع كردند، گفت: آيا در ميان شما از كسى از غير شما هست؟ گفتند: نه، مگر يكى از خواهرزاده هاى ما (كه شوهرش از قبيله ديگر است) گفت: خواهر زاده نيز جزء قبيله محسوب مىشود (اين تعبير نشان مىدهد كه نظام حاكم مانع از اين بوده كه نماز يا وضوى رسول خدا آنچنان كه بوده- به دلايل سياسى- توضيح داده شود) در اين هنگام ظرف آبى خواست و وضو گرفت، مضمضه و استنشاق كرد و صورتش را سه بار شست، همچنين دستها را سه بار، و سر و پشت پاها را مسح كرد، سپس با آنها نماز خواند».
📚مسند احمد ج 5 ص 342
👌 آنچه در بالا آمد تنها بخش كوچكى از رواياتى است كه در كتب معروف اهل سنّت، به وسيله راويان معروف نقل شده است. جهت آگاهی از سایر روایات اهل سنت در لزوم مسح پاها رجوع شود به کتاب ؛
📚«الانصاف فى مسائل دام فيها الخلاف»، ج 1، ص 56- 95
👌در روایات فراوانی از روایات شیعه نیز دستور به مسح پاها داده شده است چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« گاهی ممکن است که هفتاد و شش سال از عمر فردی گذشته باشد اما خداوند حتی یک نماز هم از او قبول نکند زیرا ( پاها ) را ( در وضو )میشوید در حالی که خداوند دستور به مسحش داده است »
📚الکافی ج 3 ص 31
🔸امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« جبرئیل حکم مسح پاها را از جانب خداوند نازل کرد »
📚التهذیب ج 1 ص 63
❕روایات لزوم مسح پاها در کتب تشیع بسیار فراوان است ، جهت آگاهی رجوع شود ؛
📚وسائل الشیعه ج 1 ص 418 باب 25_ مستدرک الوسائل ج 1 ص 318 باب 23_ بحار الانوار ج 77 ص 239
❕البته در روایاتی ، مانند روایتی که وهابی به آن استناد کرد ، سخن از شستن پاها به میان آمده است ، این روایات موافق عقیده اهل سنت و از باب تقیه وارد شده است ، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« روایتی را اخذ کن که حکمش موافق با کتاب و سنت و مخالف با اهل سنت است و روایتی که مخالف کتاب و سنت و موافق با اهل سنت است را ترک کن »
📚الکافی ج 1 ص 67
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌به عنوان نمونه ، در مورد روایات تقیه ای ماجرا، على بن يقطين را یاد آور میشویم. او در دربار عباسيان بوده و به امر امام كاظم علیه السلام ، به رتق و فتق امور كشور و كمكهاى پنهانى به شيعيان مشغول بوده است. اين كمكها، از چشم جاسوسان و سخن چينان حسود، پوشيده نماند و آنان را كه از موقعيت و كاردانى و محبوبيت ابن يقطين ناخرسند بودند، به سعايت از او نزد هارون الرشيد كشاند. در همين زمان، او درباره چگونگى وضو و اختلاف در آن، از امام كاظم سؤال مى كند و امام براى حفظ جان و موقعيت او، مطابق با فتواى اهلسنّت نظر مى دهد و بدين صورت، جان او را نجات مى دهد .
❕على بن يقطين نامه به موسى بن جعفر عليه السّلام نوشت كه اگر صلاح بدانيد بخط شريف خود تكليف مرا در كيفيت وضوء ساختن مرقوم فرمائيد تا ان شاء اللَّه تعالى بر طبق آن رفتار كنم؟
❕حضرت در پاسخ نامه اش مرقوم فرمود: آنچه در باره اختلاف در وضو نوشته بودى فهميدم، و آنچه من به تو دستور دهم در اين باره اين است كه (ابتداء) سه بار آب در دهان بگردانى و سه بار آب در بينى كشى، و سه بار روى خود را بشوئى و آب را بلابلاى موهاى صورت برسانى، و دستان خود را از سر انگشتان تا مرفق بشوئى، و همه سر را مسح كنى و رو و توى گوشهايت دست بكشى و پاهاى خود را تا بلندى مفصل سه بار بشوئى، و به جز آنچه نوشتم به كيفيت ديگرى وضو را انجام ندهى، و از اين دستور تخلف نكنى!
👌 چون نامه بعلى بن يقطين رسيد، از آنچه آن حضرت مرقوم فرموده بود و همه شيعه در باب وضو بر خلاف آن گويند در شگفت شد ولى با خود گفت: مولا و آقاى من داناتر است به آنچه دستور داده و من نيز فرمانبردار اويم، و هم چنان كه حضرت دستور فرموده بود وضوء ميساخت و با همه شيعه بخاطر امتثال دستور آن بزرگوار در اين باره مخالفت ميكرد، تا اينكه پيش هارون از على بن يقطين سعايت و بدگوئى كردند، و به او گفتند: او مردى است به مذهب رافضيان و با تو مخالف است، هارون به برخى از نزديكان خود گفت: در باره على بن يقطين نزد من زياد حرف ميزنند، و او را متهم بمخالفت با ما و ميل بسوى مذهب رافضيان كرده اند، و من در انجام خدمتش نسبت بخود تقصير و كوتاهى نديده ام و بارها او را آزمايش كرده و نشانه از اين تهمتها كه به او زنند در او نديده ام، و ميخواهم به وسيله سر از كار او درآوردم بطورى كه خود او هم نفهمد كه مجبور شود از من پرهيز كرده تقيه نمايد .
❕به او گفتند: اى امير المؤمنين رافضيان در مسأله وضو با سنيان اختلاف دارند و اينان سبك وضو ميگيرند و پاها را نمى شويند، پس چنانچه نفهمد از كيفيت وضو گرفتنش او را آزمايش كن، هارون گفت: آرى اين راهى است كه از اين راه مذهب او آشكار شود، سپس چندى او را بحال خود واگذاشت، آنگاه او را بكارى در خانه خود واداشت تا اينكه هنگام نماز شد، و على بن يقطين معمولا در اطاقى خلوت براى وضو و نماز ميرفت، پس هارون وقت نماز پشت ديوارى ايستاد بطورى كه على بن يقطين را ميديد ولى على بن يقطين او را نميديد، پس آب براى وضو خواست، و سه بار آب در دهان گردانده و سه بار در بينى كشيد، و سه بار روى خود را شسته و لابلاى موهاى صورت را آب رسانده، و از سر انگشتان تا مرفق را سه بار شست و همه سرش را مسح كرد و گوشها را دست كشيد و پاهاى خود را سه بار شست و هارون در تمام اين احوال او را نگاه ميكرد، و چون ديد كه على بن يقطين چنين كرد خود دارى نتوانست و آمد خود را بعلى بن يقطين نشان داده و آواز داد: اى على بن يقطين دروغ گويد هر كس كه بپندارد تو رافضى هستى، و از آن پس وضع او در پيش هارون نيكو شد .
❕ پس از اين جريان بدون سابقه (نامه نگارى از طرف على بن يقطين) نامه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام به او رسيد كه اى على بن يقطين از اين ساعت به بعد چنانچه خداوند دستور فرموده وضوء بگير، روى خود را براى وجوب يك بار بشوى و بار ديگر براى شاداب شدن بشوى و دستهاى خود را دو بار همچنان از مرفق بشوى، و پيش سر را با روى دو پا با زيادى آب وضو مسح كن، زيرا آنچه بر تو ترسيده ميشد از بين رفت، و السلام.»
📚ارشاد مفید ، ج 2 ص 227
👌بنابراین روایات مسح پا چون موافق با قرآن و سنت پیامبر است مورد عمل است و روایت شستن چون مخالف قرآن و سنت و موافق عقاید اهل سنت است ، از روی تقیه صادر شده است تا جان شیعیان و حتی خود امامان مورد گزند اهل سنت قرار نگیرد .
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#اجرای_حدود_در_عصر_غیبت
🤔#پرسش
شیخ الطائفــة الطوسی در التبیان، قاضی عبدالعزیز ابن البرّاج، امینالاسلام طبرسی، قطبالدین راوندی، یحییبنسعید الحلّی و ابنفهد حلی #اجرای_حد را وظیفۀ #امام و آنکه او را به اقامۀ حد بگمارد (یعنی منصوب #خاص) منحصر دانستهاند. ابن ادریس باصراحت و جزئیات بیشتری، #عدم_جواز #اقامۀ_حد در زمان غیبت را تشریح کرده است. او به سود این ادعای اجماع #جمیع مسلمانان از یکسو و اجماع #شیعیان ازسویدیگر استناد میکند. ابن ادریس معتقد است این #اجماع_عام و #خاص تنها با اجماعی در مقابل آن یا با آیات قرآن یا با سنت متواتر شکسته میشود و #اخبار_واحد چنین توانی ندارند. به نظر وی، قول به #جواز اقامۀ حدود توسط فقها در عصر غیبت، مستندی جز #خبر_واحد ندارد.
❔ یکی از کانال های معاند نظام در جواب شما که درباره ی مجازات محاربین اغتشاشات آبان ماه پاسخ نوشته بودید ، ردیه ای نوشته و تحدی کرده است که هیچ کدام از علمای طرفدار نظام نمیتوانند جواب این متن را بدهند
حال میخواهم بدانم آیا جوابی بر ردیه ای آقا دارید ؟ در کل نظرات شما در مورد ردیه این آقا میخواستم مثل همیشه مستند و مستدل بدانم ❗️❗️❗️
💠#پاسخ 💠
👌فقهای جامع الشرایط در عصر غیبت ، به نیابت از امام علیه السلام ، می توانند به اجرای حدود و تعزیرات بپردازند و این حقی است که از جانب امامان به آنان واگذار شده است .
🔸«حفص بن غياث» می گوید ؛
❕« سألت ابا عبد اللّه عليه السّلام من يقيم الحدود؟ السّلطان؟ او القاضى؟ فقال: اقامة الحدود الى من اليه الحكم». «من از امام صادق عليه السّلام سؤال كردم كه چه كسى مى تواند اقامه حدود كند، سلطان يا قاضى؟ امام عليه السّلام فرمود: هر كس كه حکم در دست اوست».
📚الفقیه ج 4 ص 71
👌در این روایت ، کسی که حکم به دست اوست ، مامور اجرای حدود معرفی شده است ، در روایت دیگری ، چنین فردی ، فقیه جامع الشرایط معرفی شده است .
❕امام صادق علیه السلام پس از آنكه در پاسخ به عمربن حنظله رجوع به حاكمان طاغوت را در موارد منازعه در قرض و ميراث حرام دانسته، در جواب اين پرسش كه شيعيان در اين موارد چه كنند، فرمود ؛
« در اختلافات و شكايات، به فردى از شما كه حديث ما را روايت مى كند و در حلال وحرام ما مى نگرد و احكام ما را مى شناسد، مراجعه كنيد و او را به قضاوت و داورى بپذيريد؛ چراكه من چنين فردى را بر شما #حاكم قرار دادم. پس اگر به حكم ما قضاوت كرد و از او نپذيرفتند، حكم الهى را كوچك شمرده و ما را رد كرده اند و هركس حكم ما را مردود داند، حكم الهى را مردود دانسته و چنين كسى در حد شرك به خداست »
📚الکافی ج 1 ص 67
👌در این روایت از فقیه به عنوان حاکم و آنکه حکم به دست اوست یاد شده است .
❕لذا شیخ مفید می نویسد ؛
« اقامه حدود بر عهده حاكم اسلامى است كه خداوند او را منصوب كرده و ايشان ائمه هدى از اهل بيت حضرت محمد مى باشند و يا اميران و حاكمانى كه امامان براى اين كار نصب كرده اند و آنان اعمال نظر در اين مسئله را به فقهاى شيعه واگذار كرده اند. درصورتى كه شرايط اين كار براى آنها ممكن باشد، ... تا اينكه فرمود: پس بر آنان لازم است حدود را اقامه نمايند و دست سارقان را قطع كند و زناكار را شلاق بزنند و قاتل را بكشند. و اين كارها همچنين براى كسى [فقيه ى] كه حاكم غاصب او را براى اين كار نصب نموده و يا او را براى حكومت از طرف خود بر عده اى از مردم معين كرده نيز واجب و متعين است. پس بر او لازم است كه اقامه حدود كند و احكام را جارى نمايد و امر به معروف و نهى از منكر نمايد و با كفار جهاد كند و با كسانى كه فاجر و مستحق جهاد هستند، جهاد كند و بر مردان مؤمن واجب است او را بر انجام اين امور يارى كنند.»
📚مقنعه 810
👌فقیه بزرگوار حمزة بن عبد العزيز ديلمى ملقب به سلّار مى گويد ؛
« [امامان معصوم] اقامه حدود و برپايى احكام الإهى را [كه از شؤون ولايت سياسى است] به فقيهان شيعه واگذار كرده اند و از مردم خواسته اند كه براى انجام اين مهم به يارى فقيهان [جامع الشرايط] بشتابند »
📚 المراسم العلوية و الاحكام النبوية ص 261.
❕علامه حلی نیز می آورد ؛
« حق اقامه حدود از آن امام معصوم عليه السّلام و يا كسى است كه از سوى آن حضرت مأذون باشد. در زمان غيبت اين حق از آن فقهاى شيعه است و حكومت ميان مردم در صورت ايمنى از ظالمان و نيز تقسيم زكات و خمس و افتا، از آن فقهاست».
📚قواعد الاحكام، ج 1، ص 525 و 526
🔸ادامه 👇
🔸 ادامه 👇
❕شیخ طوسی نیز می گوید ؛
« اقامه حدود الهى جز براى حاكم زمان كه از ناحيه خداوند تعيين شده يا شخصى كه امام معصوم عليه السّلام او براى اين امر نصب فرموده، جايز نيست. اگر كسى اجراى حدود را از جانب ظالم عهده دار شد، بايد براساس مذهب حق و كامل اجراى حدود كند و معتقد باشد كه آن را از جانب امام زمان انجام مى دهد و نيز حكومت در ميان مردم و قضاوت بين دو طرف دعوا جز براى كسى كه حاكم حق عليه السّلام به او اذن داده، جايز نيست و ائمه عليه السّلام اين امر را به فقهاى شيعه واگذار كرده اند».
📚 النهایه ص 300
❕شهید اول هم می نویسد ؛
« در زمان غيبت اجراى حدود و تعزيرات براى فقيه جامع الشرايط افتا نافذ و جايز مى باشد و بر مردم لازم و واجب است كه در اين كار او را يارى و تقويت كنند»
📚الدروس ج2 ص 47
❕ابن فهد حلى در مورد اقامه حدود مى گويد ؛
«بر عهده فقهاست كه بر عموم مردم حدود را جارى كنند و اين عقيده شيخ #طوسى و ابن يعلى است و علامه هم آن را اختيار نموده و دليل اين مسئله را قبلا گفته ايم و به دليل روايت عمر بن حنظله ..».
📚المهذب البارع همان، ج 2، ص 328.
🔸شهید ثانی هم می گوید ؛
« برای فقهاء در زمان غیبت جایز است که اقامه حدود کنند »
📚الروضه البهیه ج 2 ص 417
❕
❗️صاحب جواهر که کتاب فقهیش دائرة المعارف در فقه شیعه است پس از بحث گسترده درباره ی اجرای حدود در عصر غیبت تصریح میکند که بین علمای شیعه اجماع وجود دارد به اینکه فقها در صورت تمکن میتوانند در عصر غیبت حدود را اجرا کنند ؛
📚جواهرالکلام، ج21، ص394
👌ما اگر بخواهیم کلام سایر علمای شیعه را در این زمینه بیان کنیم ، سخن به درازا می کشد ، جهت اطلاع به کتب ذیل رجوع کنید ؛
📚تذکره الفقهاء ج 1 ص 495_ ارشاد الاذهان ج 1 ص 353_ تحریر الاحکام ج 1 ص 58_ تبصره المتعلمین ص 114_ جامع المقاصد ج 2 ص 375_ روض الجنان ص 290_ ذخیره المعاد ج 2 ص 309 _ کشف الغطاء ج 2 ص 420 و ....
❕ از آنچه گفتیم کذب شبهه افکن که با نسبت های دروغینی که به برخی از علما داد ،روشن می شود که بزرگان و اکثریت علمای شیعه قائل هستند که ولایت بر اجرای حدود در عصر غیبت ، با فقیه جامع الشرایط است که این سخن مستند و دلیل روایی هم دارد .
🔸فقیه ارجمند ، مکارم شیرازی نیز در این رابطه که اجرای حدود در عصر غیبت با فقیه جامع الشرایط است ، این سه تحلیل را ارائه می دهد ؛
1⃣« با تأمل در علتهای تشریع حدود که از حکم عقل و روایات بر می آید میتوان به این نتیجه رسید که حدود باید در عصر غیبت اجرا شود، مثلا اجرای حد زنا برای جلوگیری از شیوع فساد و فحشا میباشد واجرای حد شرب خمر برای نهی از شرب آن می باشد واجرای حد سرقت برای حفظ اموال می باشد و روشن است که این علل در عصر غیبت وجود دارد و با ترک حدود مفاسد عظیم در جامعه ایجاد میشود،چگونه میتوان حدود را تعطیل کرد در حالی که علتهای آن باقی است .
2⃣ادله ی اجرای حدوددر قران وذروایات مطلق است و مقید به زمان خاصی نشده است وظاهر آنها وجوب اقامه ی حدود در تمام زمانها میباشد .
3⃣روایاتی که تصریح می کند فقیه در عصر غیبت نائب امام است، عام میباشد که یکی از موارد این نیابت اجرای حدود است .
📚انوار الفقاهه ، کتاب البیع ، ص 435
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#مدفن_سر_امام_حسین_علیه_السلام
🤔#پرسش
❔مقبره #امام_حسين در كربلا، مقبرهای خالی از جسد
❕محل خاكسپاری سر و بدن حسين ابن علی امام سوم شيعيان طبق گفته مورخين :
در باره محل خاسپاری سر حسين بن علی و بدنش بين نويسندگان و تاريخ نويسان مشهور و معتبر عرب عقايد گوناگون وجود دارد، ۶ عقيده رايج در اين مورد به شرح زير است.....
💠#پاسخ💠
👌بدن شریف امام حسین علیه السلام ، توسط امام سجاد و کمک قبیله بنی اسد ، در جایگاه کنونی مدفن امام علیه السلام در کربلا ، دفن شد.
❕در باره محل دفن سر مبارک امام حسین علیه السلام هم اقوال متعددی مطرح شده است که قول صحیح آن است که سر مبارک در کربلا ، به بدن شریف ملحق شد و توسط امام سجاد علیه السلام دفن شد .
🔸شیخ صدوق به نقل از فاطمه دختر امام على عليه السلام می آورد ؛
« على بن الحسين عليه السلام همراه زنان، [از شام] بيرون آمد و سر حسين عليه السلام را به كربلا باز گرداند. »
📚امالی صدوق ص 231 _ روضه الواعظین ص 212_ بحار الانوار ج 45 ص 140
❕سید بن طاووس می نویسد ؛
« در باره سر حسين عليه السلام، روايت شده كه باز گردانده شدو در كربلا به همراه پيكر شريفش كه درودهاى خدا بر او باد دفن گرديد و عمل فرقه شيعه [در زيارت كربلا] هم مطابق همين ديدگاهِ مورد اشاره است.»
📚الملهوف ص 225 _ مثیر الاحزان ص 107
❕علامه مجلسی هم می نویسد ؛
« مشهور در ميان علماى شيعه، اين است كه سر امام حسين عليه السلام با بدنش دفن شده و امام زين العابدين عليه السلام آن را به كنار جسد، برگردانده است.»
📚بحار الانوار ج 45 ص 145
🔸سید مرتضی هم می گوید ؛
« روايت شده كه سر مبارك امام عليه السلام، پس از برده شدن به شام، برگردانده شد و با جسد شريفش در كربلا، دفن گرديد. »
📚رسائل الشریف المرتضی ج 3 ص 130 _ اعلام الوری ج 1 ص 477
❕فتّال نيشابورى نيز مى نويسد ؛
« امام على بن الحسين عليه السلام همراه با زنان، سر امام حسين عليه السلام را به كربلا بازگرداند».
📚روضه الواعظین ص 192
❕ ابن شهر آشوب نيز در مناقب، اعاده سر مطهر امام حسين عليه السلام را به بدنش ذكر كرده است.
📚مناقب ، ج 4 ص 85
❕عالم بزرگ اهل سنّت سبط بن جوزى نيز مى نويسد ؛
« قول مشهورتر آن است كه سر مبارك آن حضرت به كربلا آورده شد و در كنار پيكر مطهرش دفن گرديد».
📚تذکره الخواص ص 150
❕شبلنجى عالم بزرگ اهل سنت نيز مى نويسد ؛
«اماميه معتقد است بعد از چهل روز از شهادت امام حسين عليه السلام سر مطهر آن حضرت به بدنش در كربلا ملحق شد».
📚نور الابصار ج 2 ص 44
❕قرطبی و مناوی و ابن حجر عسقلانی ، از بزرگان اهل سنت هم همین مطلب را بیان می کنند ؛
📚التذکره ، قرطبی ، ج 2 ص 245_ فیض القدیر ، مناوی ، ج 1 ص 205 _ الهمزیه فی مدح خیر البریه ، ص 271
❕ابوریحان بیرونی در الاثار الاباقیه می نویسد ؛
«در روز بیستم صفر سر امام حسین را به بدن ملحق کردند تا با پیکرش به خاک سپرده شود و زیارت اربعین نیز در این روز است .اهل حرم حسین هم دربازگشت از شام با آن سر بودند»
📚الاثار الباقیه ص422
❕نكته قابل توجه ديگر آن كه در روايات متعددى آمده است كه آسمان و زمين چهل روز پس از شهادت امام حسين عليه السلام بر آن حضرت گريستند؛
📚بحار الانوار ج 45 ص 206
❕ ممكن است اين غم و اندوه آسمان و زمين كه از روز شهادت سالار شهيدان اتفاق افتاد، تا روزى كه سرها به بدنها ملحق شد، ادامه داشت و پس از چهل روز كه اين كار انجام شد، كائنات قرار و آرام يافتند .
👌البته در برخی از نقل ها آمده است که سر مبارک امام حسین علیه السلام ، توسط یکی از وابستگان پیامبر گرامی ( امام سجاد علیهما السلام) در نجف اشرف دفن شد ، لذا در نقل های متعددی ، زیارت راس الحسین و خواندن دو رکعت نماز زیارت ، در کنار مدفن امام علی علیه السلام توصیه شده است ؛
📚وسائل الشیعه ج 14 ص 399 باب 32
👌میان این دو نقل تضادی نیست ، زیرا چنین جمع می شوند که امام سجاد علیه السلام ، پس از آوردن سر مبارک از شام ، مدتی در کوفه توقف داشته و سر مبارک را کنار مدفن علی علیه السلام دفن کردند و پس از آن سر را به کربلا برده و به جسد مطهر امام علیه السلام ملحق کردند ، چنان که صاحب جواهر می نویسد ؛
« امکان دارد که سر مبارک مدتی در نجف دفن شدند ، سپس به کربلا منتقل شدند »
📚جواهر الکلام ، ج 20 ص 93
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#ورود_حائض_به_مسجد_و_اماکن_مذهبی
🤔#پرسش
❔خواهر مسلمان ، آیا تاکنون از خدای مهربان پرسیده ای که چرا ورود بانوان در دوران قاعدگی به مسجد و اماکن مذهبی حرام است ❗️
💠#پاسخ💠
👌چنان که در گذشته توضیح داده ایم ، منشا پیدایش خون #حیض، مربوط به احتقان و پر خون شدن عروق رحم، سپس پوسته پوسته شدن مخاط آن، و جریان خونهای موجود است، ترشح خون مزبور، ابتداء نامنظم و بی رنگ است، ولی بزودی سرخ رنگ و منظم می شود و در اواخر کار بار دیگر کم رنگ و نامرتب می گردد.
❕اصولا خونی که هنگام عادت ماهیانه دفع می شود، خونی است که هر ماه در #عروق داخلی رحم، برای تغذیه جنین احتمالی جمع می گردد، زیرا میدانیم رحم زن در هر ماه تولید یک تخمک می کند، و مقارن آن عروق داخلی رحم به عنوان آماده باش برای تغذیه نطفه مملو از خون می شود، اگر در این موقع که تخمک وارد رحم می شود، اسپرم که نطفه مرد است در آنجا موجود باشد، تشکیل نطفه و جنین می دهد و خونهای موجود در عروق رحم صرف تغذیه آن می شود، در غیر این صورت، بر اثر پوسته پوسته شدن مخاط رحم، و شکافتن جدار رگها، خون موجود خارج می شود و این همان خون حیض است، و از اینجا دلیل دیگری برای ممنوع بودن آمیزش جنسی در این حال به دست می آید، زیرا رحم زن در موقع تخلیه این خونها هیچ گونه آمادگی طبیعی برای پذیرش نطفه ندارد و لذا از آن صدمه می بیند.
📚تفسیر نمونه ج2 ص138
❕ اقوام پیشین در مورد #زنان در عادت ماهیانه عقائد مختلفی داشتند ؛ یهود فوق العاده سخت گیری می کردند و در این ایام به کلی از زنان در همه چیز جدا می شدند، در خوردن و آشامیدن و مجلس و بستر، و در تورات کنونی احکام شدیدی در این باره دیده می شود.
🔶در باب 15 از سفر لاویان تورات چنین میخوانیم: « اگر زنی صاحبه جریانی باشد و جریان از بدنش خون حیض باشد تا هفت روز جدا خواهد بود و هرکس اورا مس کند تا به شام ناپاک باشد و هر چیزی که وقت جدا ماندنش بر ان بخوابد #ناپاک و هرچه بر ان نشسته ناپاک باشد و هرکسی که بسترش را لمس نماید لباس خود را بشوید و خویشتن را با اب شستشو دهد و تا به شام ناپاک باشد...»)
👌و به عکس آنها #مسیحیان هیچ گونه محدودیت و ممنوعیتی برای خود، در برخورد با زنان، در این ایام قائل نبودند، و اما بت پرستان عرب، دستور و سنت خاصی نزد آنها در این زمینه یافت نمی شد، ولی ساکنان مدینه و اطراف آن، بعضی از آداب یهود را در این زمینه اقتباس کرده بودند، و در معاشرت با زنان در حال حیض، سختگیریهایی داشتند، در حالی که سایر عرب چنین نبودند، و حتی شاید آمیزش جنسی را در این حال جالب می دانستند و معتقد بودند اگر فرزندی نصیب آنها شود بسیار خونریز خواهد بود، و این از #صفات بارز و مطلوب، نزد اعراب بادیه نشین خونریز بود .
📚انیس الاعلام ج2 ص106
❕اسلام تنها نزدیکی و #همبستری با زنان حائض را به سبب مضراتی که برای زن و مرد ، دارد ممنوع شمرده است ؛
👌و همینطور توقف زن حائض در مسجد را ممنوع کرده است ، مگر آنکه از یک درب داخل و از درب دیگر خارج شود ( به غیر از مسجد الحرام و مسجدالرسول ) و یا برای برداشتن چیزی به مسجد رود و همینطور است توقف در حرم های امامان علیهم السلام .
📚وسائل الشیعه ج 2 ص 205 باب 15 _ ص 211 باب 16
❕فلسفه آن هم #روشن است ، زیرا زن در ایام حیض دچار خونریزی بوده و نمی تواند آن طهارت لازم را برای توقف در مساجد داشته باشد ، اما این به معنای دوری حائض از خداوند در ایام حیض نمی باشد ، بلکه با تحمل درد و مشقتی که در ایام حیض به او میرسد ، قربش به خداوند بیشتر می شود .
❕ پیامبر #گرامی فرمود:
« یک روز حیض شدن برتر از عبادت یک سال است به گونه ای که روزهایش را روزه گرفته و شب هایش را مشغول عبادت باشد»
📚مستدرک الوسائل ج2 ص41
🔷و فرمود:
« هر کس در #حیضش بمیرد شهید مرده است»
📚همان مدرک
🗯و یا فرمود ؛
« وقتی زن از حیضش غسل می کند تمام #گناهانش بخشیده میشود»
📚همان مدرک
❕همینطور بر زن مستحب است که در اوقات نماز ، #وضویی بگیرد و رو به قبله بنشیند و به مقدار نماز ، ذکر خداوند را به جا آورد و ارتباط خود را با خداوند حفظ کند ؛
📚وسائل الشیعه ج 2 ص 345
👌بنابراین فلسفه ممنوعیت ورود حائض به مسجد و اماکن مذهبی ، عدم حاصل شدن طهارت لازم برای ورود است آن هم به خاطر خونریزی های مستمری که در ایام حیض برایش پیش می آید ، اما او می تواند عبادت و بندگی را در ایام حیض داشته باشد و قربش را به خداوند بیشتر کند .
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#نیاز_قرآن_به_تفسیر_وجود_آیات_متشابه
🤔#پرسش
❔احمقانه ترين ادعاى متوليان اسلام و آخوندهاى اين دين اين است كه قرآن را از نظر فصاحت و بلاغت بى مثال مينامند.
١) اگر قرآن فصيح و بليغ است پس اين همه كتاب تفسير و تأويل كه همه هم با هم اختلاف دارند براى چيست؟
كتابى كه واضح و روشن باشد چه نيازى به اين همه تفسير مختلف دارد؟؟
٢) طبق ادعاى خود قرآن در آيه ٧ آل عمران، فقط قسمتى از آيات قرآن واضح است و باقى اش نامفهوم و مبهم است و تاويلش را هم فقط خود الله ميداند!
اين خودش اعترافى به عدم بلاغت قرآن ميباشد كه در متن آيات قرآن قرار دارد.
▪️همين دو ليل كافى است تا ادعاى پيروان اسلام را به يك ادعاى مضحك و احمقانه مبدل سازد ❗️
💠#پاسخ💠
👌قرآن در کمال فصاحت و بلاغت است یعنی الفاظ سنگین و نامانوس و بد آهنگ در قرآن نیست و عالی ترین مفاهیم را در قالب های زیبا و بلیغ عرضه می کند ، چنان که در هنگام نزول قرآن ، عرب آن زمان را که خود را در اوج فصاحت و بلاغت کلامی می دیدند در برابر قرآن تسلیم شدند ، چنان که نقل می کنند هنگامى كه آيات سوره غافر نازل شد؛ پيامبر اسلام در مسجد الحرام به نماز ايستاده بود، وليد بن مغيره مخزومى- مرد معروف و سرشناس مكه كه سران قريش به عقل و درايت او اعتقاد داشتند و در مسائل مهم با او به شور مى پرداختند- نزديك حضرت بود و تلاوت آيات را گوش مى داد. هنگامى كه پيامبر متوجه اين معنا شد، آيات را تكرار كرد، اين آيات سخت وليد بن مغيره را تكان داد و هنگامى كه به مجلس قومش (طايفه بنى مخزوم) بازگشت؛ گفت: «به خدا قسم! هم اكنون كلامى از محمد شنيدم كه نه شباهت به سخن انسانها دارد؛ و نه به سخنان پريان»، «گفتار او شيرينى و زيبايى و طراوت فوق العاده اى دارد؛ شاخه هايش پر ميوه و ريشه هايش پر مايه؛ و سخنى است كه از هر سخن ديگر بالاتر مى رود و هيچ سخنى بر آن برترى نمى يابد. اين را گفت و به منزلش بازگشت »
📚مجمع البیان ج 6 ص 587 _ مفاتیح الغیب ج 20 ص 259
❕در سيره ابن هشام مى خوانيم كه سه نفر از سران قريش (ابوسفيان و ابوجهل و اخنس بن شريق) شبى از شبها براى شنيدن آيات قرآن به صورت مخفيانه نزد خانه پيامبر آمدند در حالى كه حضرت نماز مى خواند و آيات قرآن را تلاوت مى كرد هر كدام در گوشه اى پنهان شدند، بى آنكه ديگرى با خبر شود و تا صبح گوش به تلاوت قرآن سپردند و هنگام طلوع فجر متفرق شدند؛ ولى به زودى در جاده، يكديگر را ديدند و هر كدام به نحوى، ديگرى را سرزنش كرد ديگر اين كار را تكرار نكنيد كه اگر بعضى از سفيهان شما اين منظره را ببينند؛ افكارى براى آنها پيدا مى شود»! شب ديگر همين كار را تكرار كردند و صبح هنگامى كه يكديگر را مشاهده كردند همان سخنان شب قبل و همان سرزنشها و قرارداد عدم تكرار چنين كارى را مطرح كردند، و به خانه هاى خود رفتند؛ اتفاقاً شب سوم نيز همين مسأله دقيقاً تكرار شد، و صبح هنگامى كه يكديگر را بار ديگر ملاقات كردند، بعضى گفتند: «ما از اينجا تكان نمى خوريم تا عهد و پيمان ببنديم و براى هميشه اين كار را ترك كنيم»، سرانجام پيمان بستند و متفرق شدند »
📚سيره ابن هشام، ج 1، ص 337.
👌همگان اگر چه معانی ابتدایی آیات قرآن را می دانند ( چنان که مشرکین متوجه می شدند ) اما چون قرآن در اوج بلاغت است و عالی ترین مفاهیم را در رساترین الفاظ بیان می کند ، ما نیاز به تفسیر داریم تا به آن مفاهیم عالی دست رسی بیشتری پیدا کنیم و بیشتر از قرآن بفهیم ، چنان که علی علیه السلام فرمود ؛
« قرآن ظاهرش زيبا و آراسته و باطنش عميق و ژرف است، نكات شگفت آورش هرگز تمام نمى شود، اسرار نهفته اش پايان نمى گيرد و ظلمات (جهل و گمراهى) جز در پرتو انوارش بر طرف نخواهد شد »
📚نهج البلاغه خطبه 18
❕یا امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« برای قرآن باطنی وجود دارد و برای آن باطن نیز ، بطن دیگری وجود دارد و قرآن ظاهری دارد و برای آن ظاهر هم ظاهر دیگری است »
📚بحار الانوار ج89 ص94
❕لذا خداوند به پیامبرش فرمود که قرآن را نازل کرده تا او و اهل بیتش آیاتش را برای مردم تبیین کنند و آنان را با معانی عالی و عمیق و بطون قرآن بیشتر آشنا کنند ؛
📚نحل 44 _ وسائل الشیعه ج 27 ص 176 باب 13
👌و اختلاف در تفسیر قرآن از این جهت است که برخی از مفسرین برای رسیدن به معارف عالی قرآن سعی کرده اند از طریقی غیر از طریق هدایتی پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام وارد شوند که چنین رویه ای نتیجه مطلبوبی برای آنها نداشته است .
🔸ادامه👇
🔸ادامه 👇
2⃣خداوند نگفته است که قسمتی از آیات قرآن واضح و قسمتی نامفهوم و مبهم است ، و تاویل آیات مبهم را هم فقط خدا می داند تا شما این کلام را دلیلی بر عدم بلاغت قرآن بدانید ، بلکه می گوید قسمتی از آیات قرآن محکم و قسمتی دیگر متشابه است و تاویل متشابهات را نیز خدا و راسخون در علم می دانند ، چنان که فرمود ؛
« او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات" محكم" [صريح و روشن] است، كه اساس اين كتاب مى باشد، (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، بر طرف مى گردد.) و قسمتى از آن،" متشابه" است ، اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند، تا فتنه انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند)، و تفسير (نادرستى) براى آن مى طلبند، در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى دانند » ( آل عمران 7)
👌مراد از « آياتٌ مُحْكَماتٌ » آياتى است كه مفهوم آن به قدرى روشن است كه جاى گفتگو و بحث در آن نيست، آياتى همچون قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ( اخلاص 1) بگو او است خداى يگانه » ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ( شوری 11)" هيچ چيز همانند او نيست"، اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ( زمر 26)" خداوند آفريننده و آفريدگار همه چيز است"، لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ( نساء 11) " سهم ارث پسر معادل سهم دو دختر است" و هزاران آيه مانند آنها در باره عقايد و احكام و مواعظ و تواريخ، همه از محكمات مى باشند.
❕اين آيات (محكمات) در قرآن" ام الكتاب" ناميده شده، يعنى اصل و مرجع و مفسر و توضيح دهنده آيات ديگر است.
👌واژه" متشابه" در اصل به معنى چيزى است كه قسمتهاى مختلف آن، شبيه يكديگر باشد، به همين جهت به جمله ها و كلماتى كه معنى آنها پيچيده است و گاهى احتمالات مختلف در باره آن داده مى شود،" متشابه" مى گويند، و منظور از متشابهات قرآن همين است، يعنى آياتى كه معانى آن در بدو نظر پيچيده است، و در آغاز، احتمالات متعددى در آن مى رود، اگر چه با توجه به آيات محكم، تفسير آنها روشن است.
❕براى نمونه آيات متشابه، قسمتى از آيات مربوط به صفات خدا و چگونگى معاد را مى توان ذكر كرد، مانند" يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ" دست خدا بالاى دستهاى آنها است" (فتح 10) كه درباره قدرت خداوند مى باشد" وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ » خداوند شنوا و دانا است" ( بقره 224) كه اشاره به علم خدا است و مانند" وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ ترازوهاى عدالت را در روز رستاخيز قرار مى دهيم" ( انبیاء 47)كه در باره وسيله سنجش اعمال سخن مى گويد .
👌بديهى است نه خداوند دست (به معنى عضو مخصوص) دارد و نه گوش (به همين معنى) و نه ترازوى سنجش اعمال، شبيه ترازوهاى ماست، بلكه اينها اشاره و کنایه از مفاهيم كلى قدرت و علم و وسيله سنجش مى باشد.
📚تفسیر نمونه ج 2 ص 433
👌قرآن چون در اوج بلاغت است ، برای افاده معانی ، از محسناتی چون ایجاز ، تشبیه ، مجاز ، استعاره ، کنایه و ...که در علم بلاغت مفصلا پیرامون آن بحث می شود استفاده می کند ، به خاطر همین مساله ، مثلا از قدرت خداوند تعبیر به دست یا از وسیله سنجش اعمال تعبیر به ترازو و ... می کند که همین استفاده کردن ها برای برخی ممکن است ایجاد شبهه کند که آنان با رجوع به آیات محکم می توانند از خود رفع شبهه کنند .
❕بنابراین وجود آیات متشابه در قرآن گواه بر بلاغت قرآن است که چون قرآن بلیغ است از محسناتی چون استعاره و کنایه و ... استفاده می کند که افراد ساده لوح ممکن است برایشان ایجاد شبهه شود که وظیفه آنان تدبر بیشتر و تامل پیرامون آیات محکم است .
3⃣در پاسخی در گذشته نیز مفصلا توضیح داده ایم که تاویل و مفهوم متشابهات را خداوند و راسخون در علم که اهل دقت و نظرند و آگاه به محکمات هستند می دانند و فهم آیات متشابه اختصاص به خداوند ندارد.
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❓نظر دین در مورد یک رییس جمهور شایسته چیست❕آیا حدیث انتخاباتی داریم که بگوید به چه افرادی باید رای بدهیم❕❕
💠پاسخ💠
❕در احادیث اسلامی شرایطی برای کارگزاران بیان شده است که باید در انتخاب افراد مورد توجه قرار گیرد؛
1⃣علم و آگاهی در بالاترین سطح؛
🔶پیامبر گرامی فرمود:
« کسی که امامت و پیشوایی جمعیتی را بر عهده می گیرد در حالی که در میان آنها آگاه تر از او وجود دارد پیوسته کار آنها رو به انحطاط می رود تا روز قیامت »
📚وسائل الشیعه ج5 ص415
🔶وفرمود:
« کسی که مردم را به خویشتن دعوت کند در حالی که در میان آنها آگاه تر از او وجود دارد او بدعت گذار گمراه است»
📚سفینه البحار ج6 ص348
2⃣سعه صدر و گشادگی فکر و آمادگی پذیرش حوداث مختلف؛
🔷حضرت علی فرمود:
« ابزار ریاست و مدیریت ، سعه صدر و گشادگی روح و فکر و تحمل فراوان است»
📚نهج البلاغه کلمات قصار 176
3⃣آگاهی بر مسائل زمان ؛
🔷امام صادق فرمود:
« آن کس که آگاه از وضع زمان خود باشد مسائل پیچیده و گمراه کننده به او هجوم نمی آورد»
📚الکافی ج1 ص27
4⃣منافع مردم و خویش را یکسان دیدن ؛
🔶حضرت علی زمانی که محمد بن ابی بکر را به زمامداری مصر برگزید چنین به او دستور داد:
« برای عموم مردم چیزی را دوست بدار که برای خود و خانواده خود دوست می داری و برای آنها چیزی را ناخوش بدار که برای خود و خانواده خود ناخوش داری چرا که این کار منطق تو را قوی می کند و مردم را به اصلاح و صلاح نزدیکتر می سازد»
📚بحار الانوار ج72 ص27
5⃣پیوند عاطفی با مردم؛
🔶در برخی روایات سلطان عادل به منزله پدر شمرده شده است و به مردم توصیه شده است که همانند پدر او را گرامی بدارند .مفهوم این سخن آن است که او هم باید با چشم فرزندی به مردم نگاه کند و به این ترتیب باید یک رابطه عاطفی آن گونه که میان پدر و فرزندان است میان او و مردم برقرار باشد.
🔷امام کاظم علیه السلام فرمود:
« سلطان عادل به منزله پدر مهربان است پس دوست بدارید برای او آنچه را که برای خود دوست می دارید و ناخوش دارید برای او آنچه را که برای خود ناخوش دارید»
📚وسائل الشیعه ج18 ص472
6⃣دوری از بخل و جهل و نادانی و جفا و ستم؛
🔶حضرت علی فرمود:
« شما می دانید کسی که بر نوامیس و خون ها و غنائم ، احکام و پیشوایی مسلمین حکومت می کند نباید بخیل باشد مبادا در جمع آوری اموال آنان برای خویش حرص بورزد و نباید جاهل و نادان باشد که با جهلش آنها را گمراه سازد و نه جفا کار که پیوندهای آنها را از هم بگسلد و نه ستمکار که گروهی را بی دلیل به گروهی دیگر مقدم دارد و نه رشوه خوار در قضاوت که حقوق آنها را پایمال کند و در رساندن حق به صاحبش کوتاهی ورزد و نه تعطیل کننده سنت پیامبر که امت را به هلاکت بیفکند»
📚نهج البلاغه خطبه 131
7⃣دوری از سازشکاری و هماهنگی با اهل باطل ؛
🔶حضرت علی فرمود:
« فرمان خدا را تنها کسی می تواند بر پا دارد که ( با دشمنان خدا ) سازشکار نباشد و به روش اهل باطل عمب نکند و پیرو فرمان طمع نگردد»
📚نهج البلاغه حکمت 120
8⃣نسبت به مقام و منصب خویش به چشم امانت بنگرد نه وسیله برتری جویی و استفاده شخصی و حزبی؛
🔷حضرت علی به قاضی اهواز چنین نوشت :
« بدان ای رفاعه این حکومت ( و پستهای مختلف آن ) امانت الهی است .هرکس در آن خیانت کند لعنت خدا تا روز قیامت بر او باد و هر کس خائنی را به کار گیرد پیامبر در دنیا و آخرت از او بیزار است»
📚دعائم الاسلام ج2 ص531
🔷و به فرماندار آذربایجان چنین نوشت:
« کار تو ( فرمانداری ) برای تو وسیله نان و آب نیست بلکه امانتی است در گردنت»
📚نهج البلاغه نامه 5
9⃣از آیات قرآن نیز استفاده می شود که زمامدار باید علم و توانایی در انجام مسئولیت ها را دارا بوده و در ادای مسئولیت نیز امین و درستکار باشد .
🔶بقره 247- یوسف 55- قصص 26
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش
❓نظر اسلام در مورد فال و فال گیری چیست❕آیا فال حافظ و قهوه و ...اعتبار دارد❕❕
💠پاسخ💠
🔶منظور از فال در ادبیات عرب این است که انسان حادثه ای را نشان پیروزی و موفقیت و پیشامد خیر بداند .مثلا بگوید که چون فلان نوزاد در روز میلاد یکی از معصومان به دنیا آمده است آینده خوبی دارد و یا صبحگاهان که از منزل خارج می شود وقتی با انسان صالح و درستکاری برخورد کرد بگوید این نشان می دهد که امروز کارهای ما رو به راه خواهد بود .
❕این گونه فال نیک زدن مورد تایید اسلام است .
🗯حضرت علی فرمود:
« فال نیک زدن حق است»
📚نهج البلاغه حکمت 400
🗯پیامبر گرامی فرمود:
« فال نیک بزنید آن را خواهید یافت»
📚پیام امام امیر المومنین ج15 ص267
🔶در غرر الحکم آمده است که حضرت علی فرمود:
« فال نیک بزن تا پیروز شوی »
📚غرر الحکم ح1857
❕پیامبر گرامی فرمود:
« خداوند فال نیک را دوست دارد»
📚بحار الانوار ج74 ص165
👌وقتی انسان تفال به خوبی می زند اثر روانی قابل توجهی در او به وجود می آید و او را امیدوار به آینده خوب می سازد و اراده او را برای ادامه کارها تقویت می کند و به او شجاعت و استقامت می بخشد و این اثر روانی قابل انکار نیست و سبب پیشرفت و پیروزی می شود .
❕البته اگر فال نیک با توکل بر خدا همراه باشد اثر معنوی غیر قابل انکار دارد . بنابراین اعتقاد به تاثیر فال نیک به آن معنا که گفتیم یک امر خرافی تلقی نمی شود.
🔶آنچه که جزو خرافات است و با توحید منافات دارد فال بد زدن است .
🔶حضرت علی فرمود:
« فال بد حق نیست و جزو خرافات است»
📚نهج البلاغه حکمت 400
🔶پیامبر گرامی فرمود:
« فال بد زدن نوعی شرک است»
📚مسند احمد ج1 ص389
🔷زیرا مفهومش این است که غیر خدا را در سرنوشت خود موثر و شریک بدانیم و این نوعی شرک است .
🔶وفرمود:
« کسی که اراده سفری کند و از منزل به سوی مقصد حرکت کند ولی پرنده ای را ببیند و به فال بد بگیرد و به خانه برگردد به آنچه بر محمد نازل شده کافر گردیده است»
📚کنزالعمال ج10 ص114
👌زیرا پریدن پرنده ای را در سرنوشت خود موثر دانسته به گونه ای که او را از حرکت به سوی مقصد باز داشته است .
🔶در روایت دیگر آمده است :
« پیامبر فال نیک را دوست می داشت و از فال بد متنفر بود»
📚بحار الانوار ج92 ص2
🔶امام صادق فرمود:
« فال چنان است که صاحبش به آن معتقد شود .اگر آسانش گیرد ( فال نیک بزند ) آسان است و اگر سختش گیرد ( فال بد بزند ) سخت است و اگر چیزی نگیرد چیزی نخواهد بود»
📚الکافی ج8 ص197
❕و در روایات بیان شده است که کفاره فال بد زدن توکل بر خداوند است و هرگاه فال بد زدید با توکل بر خدا به فال بد توجه نکنید و اثر فال بد با توکل از بین می رود چنان که پیامبر گرامی فرمود:
« کفاره فال بد زدن توکل بر خداست»
📚وسائل الشیعه ج11 ص362
👌فال حافظ و فال قهوه اعتبار شرعی ندارد اما اگر تفال به آنها از جهت فال نیک زدن باشد به اعتبار فال نیک خوب است و اگر فال بد زده شود به هیچ عنوان معتبر تلقی نمیشود اگر چه ترک فال زدن به قهوه پسندیده است .
📝پرسمان اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁