راز استغفار پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) چيست؟ اين مسأله چگونه با عصمت آنان سازگار است؟ به عبارت ديگر با اينكه پيامبران و ائمه(ع) معصوم بودند و مرتكب گناه نمىشدند، پس چرا در دعاهايشان از فزونى گناه استغفار مىكردند؟
🌱استغفار و توبه داراى مراتب و درجاتى متناسب با عاملان آن است. توبه گنهكاران از گناه است و توبه اهل سلوك از پرداختن به غير خدا و توجه به غير حق مىباشد. توبه و استغفار اولياى الهى و معصومان نيز مرتبهاى بالاتر دارد.
🌱 آنان چون مستغرق در ذات جميل الهى اند و توجه به مقام ربوبى - كه كمال مطلق است - دارند، وقتى به خود و اعمال خويش مىنگرند؛ با تمام عظمت و بزرگى آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بى نهايت الهى بسيار كوچك و مايه سرافكندگى و شرمندگى مىبينند.
🌱مانند آنكه مهمترين دارايىاش مقدارى آب گلآلود بود و آن را براى سلطان هديه برد و چون فر و شكوه شاهى را بديد از آنچه آورده بود سخت شرمسار و سرافكنده گرديد.
🌱آرى امام على(ع) همان عبادتى را كه افضل از عبادت ثقلين است در برابر جمال و جلال الهى، برگ سبز درويش مىبيند و سر به زير مىافكند و اين خود يكى از عالىترين مراتب عبوديت مطلقه و فناى فى الله است.
🌱از طرف ديگر امام راحل در كتاب «آداب الصلاه» در شرح حديث نبوى
«ليغان على قلبى وانى لاستغفرالله كل يوم سبعين مره» فرمودهاند: روبهرو شدن با برخى مانند ابوجهلها و ابوسفيانها موجب كدورت مىشدند و بر قلب پيامبر(ص) زنگار مىزدند.
از اين رو حضرتش براى زدودن اين زنگار استغفار مىفرستد.
🌱از اين رو مىتوان گفت استغفار براى اولياى الهى بيشتر جنبه دفع دارد و براى ما جنبه رفع دارد؛ يعنى ما استغفار مىكنيم تا لغزشهايى كه مرتكب شدهايم بخشيده شود و آنها استغفار مىكنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغ آنها نيايد علاوه بر اينكه نفس استغفار، براى ايشان عبادت است. آن بزرگان با عبادت و اطاعت درجات عصمت خويش را شدت مىبخشند لذا استغفار و توبه در بالا رفتن درجات عصمت آنها دخالت دارد.
🕋 @p_eteghadi 🕋
معاويه چگونه زمينه حادثه عاشورا را فراهم كرد؟
🔺دوران بيست ساله خلافت معاويه(1) را مى توان از مهمترين عوامل زمينه ساز ماجراى كربلا دانست.
🔺در اين دوران حوادثى اتّفاق افتاد كه مقدّمات پديد آمدن ماجراى كربلا را فراهم ساخت. در واقع، اين دوران از دو زاويه به فرايند حادثه كربلا كمك كرد: از يك سو، ستم ها، قتل ها و غارت ها، بدعت ها و دين ستيزى هاى معاويه، شكل گيرى ماجراى عاشوراى سال 61 هجرى را براى امويان و انتقام آنان از اسلام را آسان مى كرد.
🔺خلاف كارى ها، بدعت ها و حوادث سخت و دردناك دوران معاويه فراوان است كه عمده آن ها عبارتند از:
1⃣ نقض صلح نامه امام حسن(ع)
2⃣ نصب منافقان در پست هاي حساس
3⃣ بستر سازي هاي فرهنگي همچون:
🔺جلوگيري از تفسير قرآن، ترويج مذهب جبر، تحريم ذكر فضائل حضرت علي(ع) و سب و دشنام به ايشان، به شهادت رساندن امام مجتبي(ع) و كشتن شيعيان اهل بيت(ع) به بهانه هاي مختلف، تنگاهاي اقتصادي، بدعت ها و.......
از سوى ديگر حوادث دوران او، به ويژه زمينه سازى براى خلافت فرزند فاسدش يزيد، عكس العمل شديدى را از سوى مسلمانان به ويژه اهل بيت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به رهبرى امام حسين(عليه السلام) به همراه داشت.
🔺اين عكس العمل ها با شروع خلافت يزيد و اصرار او براى بيعت گرفتن از همه مسلمين و رسميّت بخشيدن به همه خلاف كارى هايش شديدتر شد تا آن جا كه ـ در پى يك سلسله حوادث ـ به عاشوراى سال 61 منتهى گرديد.(2)
📚منبع:
(1) . معاوية بن ابى سفيان بن حرب بن اميّة بن عبد شمس.
(2) . گردآوري از كتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، زير نظر آيت الله مكارم شيرازي، ص161.
🕋 @p_eteghadi 🕋
چرا خداوند در تدبير عالم، از ابليس بهره نگرفته؟
🍃سوره كهف، آيه 51: («...وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»): "من هرگز گمراه كنندگان را دستيار خود انتخاب نمى كنم"
🍃 " عضد" به معناى ما بين مرفق و شانه آدمى است كه به طور استعاره در ياور نيز به كار مى رود هم چنان كه در كلمه " يد" نيز اين استعاره معمول است، و در اينجا همين معناى استعاره اى مقصود است.
🍃هر نوع از انواع مخلوقات به فطرت خود متوجه به سوى كمال خويش است كمالى كه مختص به او است. و اين براى كسى كه در وجود انواع موجودات تتبع و در احوال آنها امعان نظر كرده باشد ضرورى و واضح است.
🍃هدايت الهى هدايتى است عمومى كه تمام موجودات را در برگرفته است، هم چنان كه خداوند در جاي ديگر از كلام خود فرموده: " الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى" [1].
🍃اما شيطان ها اشرارى هستند مفسد و گمراه كننده كه فرض مدبر بودن آنها در آسمانها و زمين، فرضى است كه با غرض خداوند در هدايت متناقض است، به اين معنى كه اگر خدا چنين اجازه اى به شيطان ها بدهد سنت خود را در خصوص عموميت هدايت نقض كرده و براى اصلاح امر انسان ها و هدايت آنان به كسى متوسل شده كه كارش درست ضد اصلاح و هدايت، يعنى افساد و اضلال است و چنين فرضى محال است.
🍃و همين است معناى جمله" وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً" كه ظاهر در اين مى باشد كه سنت خداى عز و جل اين است كه " گمراه كنندگان را كارگردان و ياور خود نگيرد" يعنى آفرينش بر پايه راستى و درستى و هدايت است، موجودى كه برنامه اش اضلال و افساد است در اداره اين نظام، جايى نمى تواند داشته باشد، چرا كه او درست در جهت مخالف نظام آفرينش و هستى است، او خرابكار است و ويرانگر، نه مصلح و تكامل آفرين.
🍃و اين يك درس بزرگ است براى همگان كه در كارهاى جمعى، همواره كسانى را به يارى بطلبند كه هم خودشان در خط صحيح حق و عدالت باشند و هم دعوت كننده به چنين خطى، و بسيار ديده ايم افراد پاكى را كه به خاطر عدم دقت در انتخاب دستياران خود گرفتار انواع انحرافها و مشكلات و انواع ناكاميها و بدبختي ها شده اند، جمعى از گمراهان و گمراه كنندگان دور آنها را گرفته، و نظام كارشان را به تباهى كشيده اند، و سرانجام همه سرمايه هاى انسانى و اجتماعي ايشان را بر باد داده اند.
🍃در تاريخچه كربلا چنين مى خوانيم كه امام حسين (ع) سرور شهيدان در ميان راه به «عبيد اللَّه بن حر» برخورد كرد، امام (ع) به ديدن "عبيد اللَّه" رفت و او احترام فراوان نمود، اما هنگامى كه امام او را دعوت به يارى نمود، او سوگند ياد كرد كه از كوفه بيرون نيامده مگر به خاطر اينكه از اين جنگ كناره گيرى كند، سپس اضافه كرد من مى دانم اگر با اين گروه نبرد كنى، نخستين كشته خواهى بود، ولى اين شمشير و اسبم را تقديم شما مى كنم.
🍃امام صورت از او برگرداند و فرمود: "هنگامى كه از جان خود مضايقه دارى نيازى به مال تو نداريم". سپس اين آيه را تلاوت كرد، وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً (اشاره به اينكه تو گمراهى و گمراه كننده، و شايسته دستيارى نيستى)[2].
📚پي نوشت:
[1] سوره طه/ آيه 5.
[2] نور الثقلين جلد 3 صفحه 268؛ به نقل تفسير نمونه.
ترجمه تفسير الميزان، ج13، ذيل آيه مورد بحث.
تفسير نمونه، ج12، ذيل آيه مورد بحث.
🕋 @p_eteghadi 🕋
ایام محسنیه چه زمانی است؟ آیا ترویج آن نوعی بدعت محسوب نمی شود؟
🎯ایام محسنیه عنوانی است كه در سال های اخیر در خصوص ایام جسارت به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و سقط نوزاد ایشان در پایان ماه صفر و آغاز ربیع اطلاق می شود و تلاش می شود مجالس سوگواری در این رابطه برقرار گردد.
🎯فارغ از درستی یا نادرستی اضافه نمودن ایام خاص برای عزاداری اولیاء الهی به ایام مشهور و مرسوم از منظر اجتماعی و عرفی باید دانست كه این قبیل كارها را نمی توان تحت عنوان بدعت دانست و حرام معرفی نمود؛ زیرا بدعت هرچند در لغت به هر امر بدیع و جدید اطلاق می شود، اما در اصطلاح به نوعی ایجاد امری دینی و عملی دارای استناد به دین اطلاق می گردد.
🎯در واقع بدعت حرام زمانی است كه كسی چیزی را كه در دین نیست، و دلیلی از كتاب و سنت - هر چند به نحو عموم - بر آن وجود ندارد، به عنوان بخشی از تعالیم دین معرفی نماید و یا به جای آورد. پس بدعت مصطلح و حرام چنان كه اهل لغت گفته اند یعنی ایجاد امر تازه ای در دین كه در قرآن و سنت ریشه ندارد. (۱) مثلا عملی را كه از نظر قرآن و روایات واجب یا مستحب نیست، به عنوان مستحب دینی انجام گیرد، یا چیزی كه حرام است، به عنوان مباح انجام شود.
🎯بر این اساس انجام كارهایی نظیر عزاداری در اوقات غیر مرسوم اگر به نوعی استناد به دین و یا متون دینی داده نشود و تنها به عنوان عرض ارادت به ساحت بزرگان دین انجام شود هیچ منعی ندارد و بدعت محسوب نمی شود؛ هرچند به لحاظ عرفی جا دارد كه توده شیعیان در جوامع شیعی نسبت به ایجاد سنت های جدید و مناسبت های بی پیشینه در مورد برگزاری مراسم دینی با بزرگان و مراجع همفكری و مشورت داشته باشند تا مشكلات ثانوی و برخی پیامدهای حاشیه ای گریبان گیر این امور ارزشمند نگردد.
🎯به خصوص كه به دلیل تنوع و تعدد مناسبت های عزاداری در ایام مختلف سال اضافه نمودن یك مناسبت جدید آن هم در آغاز ماه ربیع كه ماه سرور و میلاد پیامبر اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) و در انتهای عزاداری طولانی محرم و صفر محسوب می شود چندان مناسب به نظر نمی رسد.
📚پی نوشت:
۱. مجمع البحرین، طریحى فخر الدین، كتابفروشى مرتضوى، تهران، ۱۳۷۵ ش، ج ۴، ص ۲۹۹.
🕋 @p_eteghadi 🕋
لیله المبیت اشاره به چه واقعه ای دارد؟
🌱به شب اول ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت كه حضرت علی(ع) جای پیامبر اكرم(ص) خوابید، «لیلة المبیت» میگویند.
🌱خلاصه آن واقعه از این قرار است كه در سال سیزدهم بعثت سران قریش در یك شورای عمومی تصمیم گرفتند كه ندای توحید را با زندانی كردن پیامبر یا كشتن و یا تبعید او خاموش سازند، چنانكه قرآن كریم میفرماید:
🌱«وَ اًّذ یَمكُرُ بِكَ الَّذیِنَ كَفَرُوا لِیُثبِتوكَ اَوْ یَقتُلوكَ أَو یُخْرِجُوكَ وَ یَمكُروُنَ وَ یَمكُرُ الله وَ الله خَیرُ المَاكِرینَ[انفال/۳۰] به خاطر بیاور هنگامی را كه كافران نقشه میكشیدند كه تو را به زندان بیفكنند یا به قتل برسانند و یا از مكه خارج سازند. آنها چاره می اندیشیدند و نقشه میكشیدند، و خداوند هم تدبیر میكرد؛ و خدا بهترین چاره جویان و تدبیركنندگان است.»[۱]
🌱سرانجام سران قریش تصمیم گرفتند كه از هر قبیله، فردی انتخاب شود تا افراد منتخب در نیمه شب یك باره بر خانه حضرت هجوم برده، او را قطعه قطعه كنند. بدین طریق هم از تبلیغات او آسوده شوند و هم خون او در میان قبایل عرب پخش شود تا خاندان هاشم نتوانند با آنها به مبارزه برخیزند. فرشته وحی، پیامبر را از نقشه شوم مشركان آگاه ساخت و به آن حضرت دستور داد تا از مكه به عزم مدینه خارج شود. پیامبر اكرم(ص) حضرت علی(ع) را از این نقشه آگاه كرد و به او فرمود: «امشب در خوابگاه من بخواب و رواندازِ سبزِ مرا به خود بپیچ تا آنان تصور كنند كه من هنوز در خانه و در بستر آرمیده ام و مرا تعقیب نكند». آن گاه پیامبر مخفیانه به سمت غار ثور حركت كرد و از خداوند درخواست نمود تا دشمن را از دستیابی به او گمراه كند و آنان نتوانند او را پیدا كنند.... .[۲]
🌱در روایات شیعه و اهل سنت آمده است كه علی(ع) این كار را انجام داد و خداوند به خاطر این كار به فرشتگان مباهات نمود و موقعی كه پیامبر به سوی مدینه در حركت بود، این آیه را در شأن حضرت علی(ع) نازل فرمود:
🌱«وَ مِنَ النّاسِ مَن یشری نَفسَهُ ابتِغأَ مَرضاتِ الله و الله رَئوفٌ بالعباد[بقره/۲۰۷] بعضی از مردم - با ایمان همچون علی(ع) به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر - جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»[۳]
🌱از این رخداد بینظیر میتوان به نتایج ذیل پی برد: درجه ایثار فوق العاده امام علی(ع)؛ تبعیت محض ایشان نسبت به فرمان الهی و نبوی(ص)؛ عشق و علاقه غیر قابل توصیف آن بزرگوار نسبت به رهبر و مقتدای خود؛ و این نكته كه در مواقعی كه اصل و اساس اسلام در خطر قرار میگیرد میباید بهترین شخصیتها، حتی وجود مقدس علی بن ابیطالب(ع) فدا گردد. نظیر آن را در ماجرای شهادت امام حسین(ع) برای حفظ اسلام میتوان دید.
📚پی نوشتها:
[۱] ر.ك: تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۳۹۷، (داراحیأالتراث العربی، بیروت)
[۲].ر.ك: فروغ ولایت، استاد جعفر سبحانی، ص ۵۷-۴۵، بخش دوم از فصل سوم، مؤسسه امام صادق، ۱۳۷۴ش
[۳].ر.ك: احیأالعلوم، الغزالی، ج ۳، ص ۳۷۸، (دارالهادی بیروت)؛ تذكرْ الخواص، ابن الجوزی، ص ۳۵، (مكتبْ النینوی الحدیثه، تهران)؛ شواهد التنزیل، الحاكم الحسكانی، ج ۱، ص ۱۲۳، ش ۴، (مجمع احیأ الثقافْ اسلامیه)؛ الغدیر، علامه امینی، ج ۲، ص ۴۹ - ۴۷، (دارالكتاب العربی، بیروت، ۱۳۹۸ ه' ق)
🕋 @p_eteghadi 🕋
چرا پيامبر-صلی الله علیه وآله- بر منافقين نماز مي خواند با توجه به اینکه از کفار بد تر هستند وپیامبر آنها را می شناخت؟
🔺منافق به کسي گفته مي شود که ظاهرش با باطنش سازگارنیست ؛در ظاهر و پيش مسلمين ابراز مسلماني نموده و در خفا عليه اسلام و مسلمين فعاليت کند، چنين شخصي منافق است و خطر و ضررش به دين و پيروان راستين آن بيشتر از کسي است که در ظاهر و باطن خود را دشمن دين و مسلمين و به اصطلاح منکر دين مي داند؛
🔺در صدر اسلام منافقين از گروه هايی بودند که برجامعه اسلامی آسیب های زيادي زدند ولي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با سعه صدر سعي درهدايت همه انسانها داشت ؛ ازاینرو در ترد افراد عجله نمی کرد ؛ با رأفت ودلسوزی سعی در هدایت همه داشت ؛
🔺در برخي منابع روايي و تاريخي و تفسيري آمده است که حضرت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر جنازه برخي منافقان از جمله عبدالله ابن ابي نماز خواند،[1] فارغ از اين که اين خبر تا چه حد صحيح و قابل اعتماد است حاکی از دلسوزی حضرت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است که تا چه اندازهبرای هدایت مردم به تعبیر قرآن حریص است ؛[2].
🔺علاوه براین معیار پیامبر(ص) درباره رفتاربا مردم وبرخورد با آنان قرآن ووحی بود ؛ لذا هرگاه وحی درباره ی فرد یا گروهی نازل شد، پیامبر براساس آن وبا مدیریت بی مانند خود رفتارخود را جهت وحیانی می داد ؛
🔺منافقین ازجمله ی این افراد بودند که تا نزول آیاتی درباره آنان ،پیامبر با آنان مدارا کرده است ؛
حضرت در جواب کساني که به نماز خواندن پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر ابن ابی اعتراض داشتند فرمود : من مخيّر شده ام بر چنين اشخاصي استغفار کنم يا استغفار نکنم و لکن من استغفار را برگزيده ام.[3]
🔺از این روی حضرت رسول نهايت سعي خود را حتي از طريق نماز خواندن بر اموات منافقين به کار برد تا بقيه را هدايت کنند و تشويق به پذيرش دين نمايد .
🔺پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ درخواست یاران حتی دشمنان خود را رد نکرد . چنان که گفته شده فرزند عبدالله ابن ابي پس از مرگ پدرش عبدالله ازپيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آمد و خواست پيراهنش را براي کفن پدرش هدیه کند نيز دوباره آمد و از حضرت خواست که بر پدرش نماز بخواند.
🔺چون پيامبر(ص) اين پيشنهاد را پذيرفت عمر بر حضرت اعتراض کرد امّا حضرت فرمود: عمر ساکت باش پروردگار من اختيار اين امر را به من واگذار نمود[4]
لذا سيره پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در خصوص نماز بر جنازه منافقان ادامه يافت تا آنگاه که آيه 84 سوره توبه نازل گرديد که مي فرمايد: بر هيچ يک از آنها که بميرد نماز نخوان و بر کنار قبرشان توقف نکن (براي دعا و طلب آمرزش) چرا که آن ها به خدا و رسولش کافر شدند و در حالي که فاسق بودند از دنيا رفتند.
🔺لذا با توجه به اين که پيامبراکرم(ص) قبل ازنزول آيه مذکور سعي و تلاش داشت حتي با نماز خواندن بر جنازه منافقين بازماندگان آنها و ديگر منافقان را تشويق به اسلام و هدايت به دين کنند ولي بعد از نزول آيه حضرت طبق فرمان خداوند مبارزه منفي صريح و آشکارتري نسبت به منافقان در پيش گرفتند.[5]
🔺لازم به یاد آوری است گزارشات درباره نماز خواندن پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر منافقين از جمله عبدالله بن ابي سلول اختلاف دارند و بین این دسته ازروايات تضاد هست .[6] اما قرآن معیار رفع تضاد واختلاف است
🔺طبق برخی از گزارشه وقتي از فرزندان مومن( اصحاب رسول خدا ) منافقان که ازپیامبر(ص) ـ پس از فوت پدران خود از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تقاضاي پيراهن و يا نماز بر جنازه پدران خود کردند جبرئيل نازل شد و آيه نهي از نماز بر جنازه منافق را بر پيامبر(ص) ابلاغ نمود.[7] براساس اين گزارش حضرت پس از نزول آیه بر جنازه منافقان از جمله عبدالله بن ابي سلول اصلا نماز نخواند.
🔺معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي.
2- تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي، ناصر، ج8.
3- ترجمه الصحیح من سیره النبی الاعظم ، سید جعفر مرتضی ،ترجمه دکترسپهری.
📚پی نوشتها:
[1]. ابن اثير، عزالدين علی ، الکامل، بيروت، دارصادر، 1385ش، ج2، ص291.
[2] . َقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (توبه /128)
[3]. ابن هشام، السيرة النبويه، بيروت، دارالمعرفه، بي تا، ج2، ص552.
[4]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، قم، جامعه مدرسين، بي تا، ج9، ص355.
[5]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1371ش، ج8، ص67 ـ 71.
[6]. طباطبايي، سيد محمد حسين، همان.
[7]. طبرسي، مجمع البيان، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1406ق، ج5، ص 75.
🕋 @p_eteghadi 🕋