eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.3هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.4هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن کریم در آیه 80 سوره نمل می فرماید: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ». در این آیه خداوند به صراحت به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) می فرماید نمی توانی صدایت را به مردگان برسانی. پس چرا ما با امامان در حرم صحبت می کنیم و حاجت می خواهیم؟ آنها که عالَمشان را عوض کرده اند چگونه می شنوند؟ در قرآن کریم آیه ی ای که بیانگر نفی شنوایی اموات بوده باشد وجود نداشته و این آیه نیز بیانگر نفی شنوایی از اموات نیست؛ بلکه مراد از این آیه و آیات نظیر آن (1) عدم اثر بخش بودن هدایت نسبت به کفار است؛ لذا در این آیه مراد از «اموات» معنای حقیقی آن نبوده؛ بلکه مراد از این لفظ معنای مجازی آن یعنی کفار بوده و وجه شبه نیز در انتفاع از سماع و شنوایی است؛ نه مطلق سماع و شنوایی. همچنین شنوا بودن انبیاء و اولیای صالحین بر اساس ظواهر قرآن و نصوص قطعی روایی بیانگر حیات و آثار آن همچون شنوایی آنان است، بر این اساس توسل به اولیای الهی اثر بخش بوده و امری بی فایده و لغو نخواهد بود. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
قرآن کریم در آیه 80 سوره نمل می فرماید: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ». در این آیه خداوند به صرا
توضیح: الف) مفسرین اهل سنت در تبیین آیات فوق، «موتی» و «من فی القبور»؛ را به واسطه‌ ی قراین موجود در کلام وحی، حمل بر معنای مجازی آن نموده و معتقدند در این آیات مراد از «موتی» و «من فی القبور» کفار می‌ باشد؛ همچنان که طبری(م310هـ)(2) ابن­ کثیر(م774هـ)(3) ابن حجر(م852هـ)(4) سیوطی(م911هـ)(5) و دیگران... بدین امر تصریح نموده ­اند. در تعلیل حمل «اموات» و «من فی القبور» بر معنای مجازی آن یعنی: «کفار» دلائلی ذکر شده که یکی از آنان عبارت است از: تقابل میان سماع منفی و سماع مثبت: در این آیات خداوند متعال مردم را در پذیرش هدایت و عدم آن به چهار گروه تقسیم نموده است: گروه اول: گروه مردگان که هیچ حقیقتی را درک نمی‏ کنند؛ هرچند در ظاهر زنده ‏اند: «فإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى». گروه دوم: گروه ناشنوایان که آمادگی شنیدن سخن حق را ندارند: «وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ». گروه سوم: گروهی که از دیدن چهره‌ ی حق محرومند: «وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ». گروه چهارم: مؤمنان راستین که دل‌هایی دانا، گوش‌ هایی شنوا و چشمانی بینا دارند: «إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ».(6) چنان‌ که دیده می ‏شود، قرآن برای فهم بیش‌ تر مخاطبین، از روش تشبیه معقول به محسوس استفاده کرده و کافران را در عدم پذیرش حق، به مردگان و ناشنوایان تشبیه نموده تا حقیقت حال آنان بیشتر روشن گردد. در مقابل، قرآن شنیدن را صرفاً مخصوص مؤمنان دانسته و می‌ فرماید: «تو جز كسانى را كه به نشانه ‏هاى ما ايمان آورده ‏اند و مسلمانند، نمى ‏توانى بشنوانى». بسیاری از مفسرین و شارحین حدیث در تبیین آیه­ ی شریفه، علاوه بر آن که «اموات » و «من فی القبور» را حمل بر معنای مجازی آن یعنی: «کفارمرده دل» نموده(7) ، وجه شبه در این تشبیه را در عدم بهره مندی و سودمندی هدایت دانسته و بیان نموده‌ اند کفار ازآن جهت به مردگان نهفته در قبر تشبیه شده ­اند که آنان به دعوت پیامبر(صلی الله علیه وآله) پاسخ مثبت نمی‌ دهند و دعوت و انذار سودی را متوجه آنان نمی‌ سازد. بدیهی است که نفی چنین شنوایی ای در حق اموات مستلزم نفی شنوایی مطلق نخواهد بود؛ بلکه تنها شنوایی نافع از آن ها سلب شده است؛ چنان که «ابن تیمیه» امام سلفیه بدین امر تصریح نموده است.(8) ب) همچنین در قرآن کریم ظواهر آیات متعددی بیانگر شنوایی اموات بخصوص بندگان برگزیده است که برخی از این آیات عبارتند از: 1. بشارت شهیدان به بازماندگان: قرآن کریم بعد از آن که می‌ فرماید: «گروهى را كه در راه خدا كشته شده‌ اند، مرده مپنداريد، آنان زندگانند، كه نزد پروردگار خود روزى مى‌ خورند»، خوشحالی و بشارت آنان را ذکر نموده و می‌ فرماید: «فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون(9) از آن چه خدا از كرم خود به آنان داده است خوشحال و شادمانند به گروهى كه پشت سر آنان قرار دارند بشارت مى‌دهند كه براى آنان ترس و اندوهى نيست» معناى روشن لفظ «يستبشرون» آن است که گفته شود: شهيدان به کسانی كه در دنیا هستند و هنوز به آنان ملحق نشده ­اند، مژده می­ دهند که (در جهان آخرت) هیچ ترس و اندوهی بر آنان نیست. 2. سخن گفتن حضرت صالح و شعیب(علیهما السلام) با قوم هلاک شده یکی از آیاتی که بیانگر امکان ارتباط با اموات است، آيه ­ی مربوط به مذاكره­ی صالح و شعیب(علیهما السلام) با هلاك شدگان از قوم خویش مى‌ باشد. قرآن کریم در این رابطه می‌ فرماید: «فَتَولّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَومِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّى وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لكِنْ لا تُحِبُّونَ الناصِحين»؛(10) پس [صالح‏] از ايشان روى برتافت و گفت: اى قوم من، به راستى، من پيام پروردگارم را به شما رساندم و خير شما را خواستم ولى شما خيرخواهان [و نصيحتگران‏] را دوست نمى‏ داريد» «فَتَولّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَومِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالاتِ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسى عَلى قَوم كافِرينَ»؛(11) پس [شعيب‏] از ايشان روى برتافت و گفت: «اى قوم من، به راستى كه پيام هاى پروردگارم را به شما رسانيدم و پندتان دادم ديگر چگونه بر گروهى كه كافرند دريغ بخورم؟» که ظاهر این آیات بیانگر مکالمه این دو پیامبر پس از هلاکت قومشان با آنان است.
پرسمان اعتقادی
قرآن کریم در آیه 80 سوره نمل می فرماید: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ». در این آیه خداوند به صرا
ج) صریح بسیاری از روایات بیانگر شنوایی عموم اموات در محدوده قبرستان بوده؛ که در این میان اولیای الهی بر حسب جایگاه معرفتی خود دارای قدرت شنوایی خاص بوده که ما به یک روایت اشاره می کنیم: «ابوبکر بزار»(م292هـ) از طریق: «عبدالله بن مسعود» از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل نموده که آن‌حضرت فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً سَيَّاحِينَ يُبَلِّغُونِي عَنْ أُمَّتِي السَّلَامَ»؛ همانا برای خداوند ملائکه ­ی سیاری است که سلام امت مرا به من ابلاغ می‌نمایند. و همچنین فرمودند: «حَيَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُحَدِّثُونَ وَنُحَدِّثُ لَكُمْ، وَوَفَاتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيَّ أَعْمَالُكُمْ فَمَا رَأَيْتُ مِنَ خَيْرٍ حَمِدْتُ اللَّهَ عَلَيْهِ، وَمَا رَأَيْتُ مِنَ شَرٍّ اسْتَغْفَرْتُ اللَّهَ لَكُمْ»؛ حیات من برای شما خیر است؛ زیرا با من سخن می‌ گوئید و من نیز با شما سخن می‌ گویم. و وفات من نیز برای شما خیر است؛ زیرا اعمال شما بر من عرضه می‌ گردد؛ پس آن چه از خیر می‌ بینم خدا را بر آن شاکر هستم و آن چه از شر ببینم برایتان استغفار می‌ کنم»(12) که این روایت بیانگر عرضه ی خاص اعمال بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و اشراف علمی آن حضرت نسبت به اعمال ما است. به همین میزان سایر اولیای الهی نیز بر حسب جایگاه خود از این امر برخوردار بوده؛ لذا توسل به آنان با چنین دیدگاهی که آنان وسایط فیض الهی اند بدون اشکال است. جهت اطلاع از ابعاد مساله ی شنوایی اموات، ر.ک: پاسخ به شبهات وهابیت پیرامون سَماع موتی (شنیدن مردگان)،‌ حسن سعادت پرور،‌ انتشارات موسسه دارالاعلام، 1397. 📚پی نوشت ها: 1. فاطر(35)؛23-19. 2. الطبري، محمّد بن جرير، جامع البيان في تأويل القرآن، تحقيق: أحمد محمد شاكر، مؤسسة الرسالة، بي جا، چاپ اوّل، 1420 هـ.ق، ج3، ص309: «هذا مثل ضربه الله للكافر، فكما لا يسمع الميت الدعاء، كذلك لا يسمع الكافر». 3. ابن کثیر، تفسير القرآن العظيم، دار طيبة للنشر والتوزيع، ج6، ص210: «{إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى} أَيْ: لَا تُسْمِعُهُمْ شَيْئًا يَنْفَعُهُمْ». 4. ابن حجر العسقلانی، فتح الباری، دار المعرفة - بيروت، 1379، ج2، ص234: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى فَقَالُوا مَعْنَاهَا لَا تُسْمِعُهُمْ سَمَاعًا يَنْفَعُهُمْ». 5. السیوطی، الحاوی للفتاوی، دار الفكر للطباعة والنشر، بيروت-لبنان، ج2، ص211: «وَآيَةُ النَّفْيِ مَعْنَاهَا سَمَاعُ هُدًى ... لَا يَقْبَلُونَ وَلَا يُصْغُونَ لِلْأَدَبْ... فَالنَّفْيُ جَاءَ عَلَى مَعْنَى الْمَجَازِ فَخُذْ ... وَاجْمَعْ بِهِ بَيْنَ ذَا مَعَ هَذِهِ تُصِبْ». 6. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، ج16، ص 500. 7. همه ­ی مفسّرین در این آیات معتقدند «موتی» در معنای مجازی خود «کفار» به کار رفته است. ر.ک: حسن سعادت پرور، پاسخ به شبهات وهابیت پیرامون سماع موتی، موسسه دارالاعلام، فصل چهارم. 8. ابن تیمیة، مجموع الفتاوی، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية، ج24، ص364: «وَهَذَا السَّمْعُ سَمْعُ إدْرَاكٍ لَيْسَ يَتَرَتَّبُ عَلَيْهِ جَزَاءٌ وَلَا هُوَ السَّمْعُ الْمَنْفِيُّ بِقَوْلِهِ: {إنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى} فَإِنَّ الْمُرَادَ بِذَلِكَ سَمْعُ الْقَبُولِ وَالِامْتِثَالِ، فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْكَافِرَ كَالْمَيِّتِ الَّذِي لَا يَسْتَجِيبُ لِمَنْ دَعَاهُ». و مجموع الفتاوی، ج4، ص298: «لَا يَجِبُ أَنْ يُنْفَى عَنْهُمْ جَمِيعُ السَّمَاعِ الْمُعْتَادِ أَنْوَاعَ السَّمَاعِ كَمَا لَمْ يُنْفَ ذَلِكَ عَنْ الْكُفَّارِ؛ بَلْ قَدْ انْتَفَى عَنْهُمْ السَّمَاعُ الْمُعْتَادُ الَّذِي يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَأَمَّا سَمَاعٌ آخَرُ فَلَا يُنْفَى عَنْهُمْ». 9. آل عمران/ 170. 10. الاعراف/ 79. 11. الاعراف/91-93. 12. البزار، مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار، مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة، ج5، ص308، ح1925. 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا تصوف از نظر اسلامی مورد تایید است یا خیر؟ ملاک در تایید و یا رد یک نظریه و یا عملکرد در حوزه دین و خداشناسی انطباق آن با حقانیت و آموزه های اصیل اسلامی است. تصوف یک واژه است که می تواند معانی مختلفی از آن اراده شود و بر افراد و گروه های مختلفی اطلاق شود. همان طوری که در طول تاریخ نیز شاهد تطورات و تحولات زیادی در مورد تصوف بوده ایم. بنابراین در مورد تصوف به طور کلی نمی توان اظهار نظر کرد. بلکه مولفه های نظری و عملی آن را در طول تاریخ باید بررسی نمود تا انطباق آن با شریعت اسلامی و یا عدم انطباق مشخص شود. آن چه مسلم است این است که تصوف در دهه ها و صده های اخیر دچار انحرافات متعددی شده است. اما در تاریخ اسلام افراد مورد تایید و آموزه های اصیلی نیز وجود دارد که به همین نام شناخته می شدند. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
تصوف یک جریان اجتماعی بوده است که توسط عرفا و متأثر از آموزه های عرفانی در جامعه به وجود آمده است. بنابراین می توان تصوف را نمود عرفان و شاخه اجتماعی عرفا در جامعه دانست. البته راه یافتن آموزه های عمیق عرفانی به سطوح جامعه از ظاهرگرایی، برداشت های سطحی و تحریف مصون نبوده است. به همین خاطر در تصوف بیشتر از این که بر معارف غنی عرفانی تکیه شود بر ظواهر و آداب تاکید شده است. مهم ترین بدعت ها و اشکالات جریان های صوفیه مخصوصا در دوره های اخیر از این قرار است: ریا و فریب کاری مرید و مراد بازی دست برداشتن از تقیدات شرعی ارائه تبیین های کفرآمیز از توحید آلوده کردن آیین های مذهبی به اموری مانند رقص و غنا ابداع ریاضت های غیر شرعی التقاط و عدم وفاداری به اسلام این روایت درباره ریاکاری سفیان ثوری یکی از شخصیت های تاریخی مورد قبول اهل تصوف است. «عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ رَفَعَهُ قَالَ: مَرَّ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَرَأَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عَلَيْهِ ثِيَابٌ كَثِيرَةُ الْقِيمَةِ حِسَانٌ فَقَالَ وَ اللَّهِ لآَتِيَنَّهُ وَ لَأُوَبِّخَنَّهُ فَدَنَا مِنْهُ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا لَبِسَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِثْلَ هَذَا اللِّبَاسِ وَ لَا عَلِيٌّ ع وَ لَا أَحَدٌ مِنْ آبَائِكَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي زَمَانِ قَتْرٍ مُقْتِرٍ وَ كَانَ يَأْخُذُ لِقَتْرِهِ وَ اقْتِدَارِهِ وَ إِنَّ الدُّنْيَا بَعْدَ ذَلِكَ أَرْخَتْ عَزَالِيَهَا فَأَحَقُّ أَهْلِهَا بِهَا أَبْرَارُهَا ثُمَّ تَلَا قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ‏ وَ نَحْنُ أَحَقُّ مَنْ أَخَذَ مِنْهَا مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ غَيْرَ أَنِّي يَا ثَوْرِيُّ مَا تَرَى عَلَيَّ مِنْ ثَوْبٍ إِنَّمَا أَلْبَسُهُ لِلنَّاسِ ثُمَّ اجْتَذَبَ يَدَ سُفْيَانَ فَجَرَّهَا إِلَيْهِ ثُمَّ رَفَعَ الثَّوْبَ الْأَعْلَى وَ أَخْرَجَ ثَوْباً تَحْتَ ذَلِكَ عَلَى جِلْدِهِ غَلِيظاً فَقَالَ هَذَا أَلْبَسُهُ لِنَفْسِي وَ مَا رَأَيْتَهُ لِلنَّاسِ ثُمَّ جَذَبَ ثَوْباً عَلَى سُفْيَانَ أَعْلَاهُ غَلِيظٌ خَشِنٌ وَ دَاخِلُ ذَلِكَ ثَوْبٌ لَيِّنٌ فَقَالَ لَبِسْتَ هَذَا الْأَعْلَى لِلنَّاسِ وَ لَبِسْتَ هَذَا لِنَفْسِكَ تَسُرُّهَا» «سفيان ثورى» در مسجد الحرام به حضرت صادق (عليه السّلام) رسيد. ديد آن جناب لباس هاى گرانبهائى پوشيده گفت: بخدا قسم مي روم و او را سرزنش می كنم. نزديك امام شده گفت: يا ابن رسول اللَّه! به خدا قسم پيغمبر اكرم و على مرتضى و هيچ كدام از پدران گرامت چنين لباسى را نپوشيده‏ اند. حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: پيغمبر اكرم در زمان فقر و تنگدستى مردم زندگى می كرد. مطابق همان سختى گذران می نمود ولى بعد نعمت فراوان شد. شايسته ترين مردم به نعمت هاى دنيا ابرار و نيكان هستند. بعد اين آيه را قرائت نمود: «قُلْ مَنْ‏ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؛ ما از همه مردم شايسته تريم به نعمت هاى خدا». در ضمن آن چه تو در ظاهر لباس من می بينى براى مردم پوشيده ‏ام (تا نگويند جعفر بن محمّد فقير و محتاج است) دست سفيان را گرفته كشيد و لباس هاى رو را يكطرف نمود لباس خشنى را كه زير پوشيده بود به او نشان داد. فرمود: اين لباس را براى خودم پوشيده ‏ام كه درشت و خشن است آن چه ديدى براى مردم بود. آن گاه دامن سفيان را بالا زد كه در رو لباس درشت و خشنى پوشيده بود ولى در زير لباس نرم، فرمود اين لباس خشن و درشت را رو پوشيده‏ اى تا به مردم بنمايانى كه زاهد و پارسائى و اين لباس نرم را براى آسايش خود پوشيده ‏اى كه خوش بگذرانى.»(1) یکی از مبانی اساسی در تصوف کنونی اعتقاد و التزام و اطاعت بی چون و چرای مرید از مراد و شیخ خود می باشد. آن ها معتقداند مرید تا به مقام مراد نرسد نمی تواند وجه عمل و دستور او را بفهمد. بنابراین باید به آن چه او دستور میدهد گردن نهد تا به مقامات بالاتر دست پیدا کند و فلسفه عمل شیخ برای او معلوم شود.
درباره لزوم تسلیم بی چون و چرای صوفی در برابر قطب آمده است: «چون شيخ كامل بيافت، بايد كه منقاد فرمان و تصرفات شیخ شود. و نفس خود بدو تسليم كند. و نشان تسليمى آن باشد كه كلّى امور و جملگى كارها به شيخ تفويض كند. و حكم شيخ، حكم خدا و رسول خدا داند، و بيعت با شيخ همان بيعت داند كه اصحاب با رسول (صلى اللّه عليه و سلم) كردند».(2) مستمسک اقطاب صوفیه برای این رفتار، داستان موسی و خضر(علیهما السلام) است که حضرت موسی(علیه السلام) مجاز به سوال کردن نبود. این در حالی است که اولا: حضرت خضر به امر و تایید الهی در مسیر حضرت موسی قرار گرفت و حضرت موسی مکلف به علم آموزی از ایشان شد. ثانیا: حضرت خضر وعده داد دلائل رفتارهای خود را برای موسی توضیح دهد و این کار را نیز انجام داد. ثالثا: با همه این وجود عملکرد حضرت خضر مورد سوال و اعتراض اولیه حضرت موسی قرار گرفت. یکی دیگر از انحرافات صوفیه که به خصوص در برخی از جاهلان و عارف نمایان این گروه نمایان است جدایی شریعت از طریقت و حقیقت است. در این برداشت انحرافی مجموعه مناسک شرعی وسیله قرار گرفتن در طریقت و رسیدن به حقیقت است و بعد از رسیدن به حقیقت نیازی به شریعت و عمل به مناسک دینی وجود ندارد! «عین القضات همدانی» می نویسد: «بدانكه هر مذهب كه هست آنگاه مقرّر وى ثابت باشد كه قالب‏ و بشريّت‏ بر جاى باشد كه حكم خطاب‏ و تكليف بر قالب است، و مرد و بشريّت در ميان باشد؛ امّا كسى كه قالب را باز گذاشته باشد، و بشريّت افكنده باشد، و از خود بيرون آمده باشد تكليف و حكم خطاب برخيزد، و حكم جان و دل قايم شود. كفر و ايمان بر قالب تعلّق دارد. آن‏كس كه‏ «تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ» او را كشف شده باشد، قلم امر و تكليف ازو برداشته شود «ليس على الخراب خراج»، و احوال باطن در زير تكليف و امر و نهى نيايد.»(3) در رد این انحراف همین بس که معصومین (علیهم السلام) تا لحظه آخر عمر شریفشان و با وجود رسیدن به مراتب بلند معرفتی عبادت را رها ننموده و با جد و جهد در عبادت خداوند و بجاآوری مناسک کوشیده اند. 📚پی نوشت ها: 1. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج6، ص442. 2. شهاب الدين ابو حفص سهروردى / ابومنصور اصفهانى‏(623ق)، عوارف المعارف(ترجمه)، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ص40. 3. عین القضات همدانی(525ق)، تمهیدات، تهران، دانشگاه تهران، ص 351. 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(31).mp3
4.61M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 31 - بررسی حدیث منزلت 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ تصویری: «من نماز نمی‌خوانم، چه‌کار کنم؟» ❓سؤال‌کننده : من نماز فقط نمی‌خوانم، یک روز می‌خوانم، دو روز نمی‌خوانم، چه‌کار کنم؟ 👌 حضرت آیت‌الله بهجت : بخوان! برو جماعت ، اول وقت برو جماعت. . ❓ سؤال‌کننده: حاج آقا یک روز می‌خوانم یک روز نمی‌خوانم، چه‌کار کنم؟ ☘ حضرت آیت‌الله بهجت : بخوان هر روز ! اگر دنیا می‌خواهی بخوان ؛ اگر آخرت می‌خواهی بخوان ؛ اگر هیچ چیز نمی‌خواهی نخوان 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 در محضر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی مدظله العالی: 💠 راه آزادی 🔸 ما از چه راهی آزاد می ‌شویم؟ چه چیزی ما را در بند می ‌كند؟ ما می‌ خواهیم از چه چیزی آزاد بشویم؟ گناه یك غل و یك زنجیری و یك سلسله ‌ای در دوش، گردن و پای ماست كه ما را می ‌بندد. در سورهٴ مباركهٴ یس آمده است: ﴿وَ جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدیهِمْ سَدَّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدَّاً فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ﴾[1] یا اغلالی بر گردن اینها انداختیم ﴿فَهُمْ مُقْمَحُونَ﴾.[2] 🔸 این گناهی كه ذات اقدس الهی از اینها مشاهده كرده است، باعث شد كه این گناه را خداوند به صورت غلِ جامعه بر گردن اینها آویزان كرد كه اینها جای را نمی ‌بینند اینها «مُقمح» ‌اند، سر به هوا‌ هستند و جایی را نمی ‌بینند، خب پس زنجیر و غل از گناه برمی ‌آید. [1] . سورهٴ یس، آیهٴ 9. [2] . سورهٴ یس، آیهٴ 8. 📚 سخنرانی معظم له در جامعة الزهرا تاریخ: 1374/02/12 🔰 @p_eteghadi 🔰
❗️ 🗝 انسان گاهی خودش را تکذيب و تنقیص مي‌کند تا دیگران بیایند از او تعريف کنند و او را تأیید کنند❕❕❕ "بزرگواری مي‌فرمودند: «یک‌وقتی يک مجلسي بود که همه علما و بزرگان بودند و مجلس خاصی بود. من از راه رسيدم. بي‌مقدمه به من گفتند برو منبر. من رفتم و نيم ساعت صحبت کردم. خيلي بحث خوبی شد و به‌قولی «مجلس گرفت»! وقتي پايين آمدم، به صاحب‌خانه گفتم: «منبر رفتنِ بدون مقدمه، همين مي‌شود[یعنی خوب نشد!]». گفت: «ناقلا، آیا مي‌خواهي از تو تعريف کنيم؟!». گاهي انسان خودش را تکذيب مي کند، ولي در باطن مي‌خواهد که دیگران از او تعريف کنند! گاهی انسان خودش را تنقيص مي کند تا خودش را اثبات کند. انسان بايد از اين چیزها فارغ شود. اگر گرفتارِ اين چيزها باشد به او علم نمي‌دهند." استاد میرباقری 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴نگراني از داوري‌هاي مردم! 🔸چه در مقام نظر و چه در مقام عمل، نبايد به داوري‌هاي مردم دربارة خودمان «اصالت» بدهيم. هرگز نبايد دنبال تأمين خوشايند و بدآيندهاي مردم باشيم. بلکه بايد دغدغة حقيقت را داشت و نه دغدغة داوري‌هاي ديگران دربارة آراء و رفتارهايمان را. 🔸کسي که بخواهد داوري‌هاي مردم را معيار و ملاک درستي افکار و رفتارش قرار دهد و به آنها اصالت بدهد، اولاً، هرگز نمي‌تواند يک زندگي حق‌طلبانه، استوار و رضايت‌بخشي داشته باشد. و ثانياً، بايد دانست هيچ کس نمي‌تواند کاري کند که همه مردم از دست او راضي باشند حتي نمي‌توان طوري رفتار کرد يا طوري انديشيد که همة هم‌صنفان و هم‌مسلکانت از تو راضي باشند. 🔸جعفر بن عيسي از ياران و شاگردان (ع) مي‌گويد نزد امام رضا بوديم که ، از بزرگترين و فهيم‌ترين شاگردان امام کاظم(ع) و امام رضا(ع)، هم آنجا بود. همزمان عده‌اي از مردم بصره درخواست ملاقات با حضرت را داشتند. امام رضا(ع) به يونس اشاره کرد و اتاقي را که پرده‌اي جلوي آن افتاده بود نشان داد و فرمود شما آنجا برو. و تا به تو اجازه نداده‌ام از آن اتاق خارج نشو و هيچ عکس‌العملي هم نشان نده. شيعياني که از بصره آمده بودند سخنان ناروايي عليه يونس در محضر امام رضا گفتند. و امام رضا(ع) سر خود را پايين انداخته بود و گوش مي‌کرد. وقتي آنها خداحافظي کردند و خارج شدند، امام رضا(ع) اذن خروج به يونس داد. وي در حالي که گريه مي‌کرد و اشک از چشمانش جاري بود، از آن اتاق بيرون آمد، و عرض کرد: آقا جان من با اينکه اين همه در راه نشر معارف شيعي تلاش مي‌کنم و اين همه به اين مردم خدمت مي‌کنم، چنين داوري و قضاوتي نسبت به من دارند؟! امام خطاب به يونس فرمودند: وقتي امام تو از تو راضي است، داوري مردم اهميتي ندارد. و سپس فرمود: يونس، با مردم به اندازه درک و شعورشان سخن بگو؛ و اموري را که فراتر از درک و فهم آنهاست با آنها در ميان نگذار. يونس، چه اهميتي دارد که اگر در دست تو دُرّ باشد اما مردم بگويند «پشکل» است و يا اگر پشکلي در دست تو باشد اما مردم بگويند «درّ» است؟! آيا اين داوري و قضاوت مردم تأثيري در تغيير حقيقت و واقعيت آنچه که نزد تو است دارد؟! مهم اين است که تو بر راه صواب و حقيقت باشي، و امام معصوم از تو راضي باشد، داوري و قضاوت مردم هيچ اهميتي ندارد. 🔸البته اين سخنان هرگز به معناي مخالفت با مردم نيست؛ يعني تک‌روي و زيست ملامتي‌گونه هم هرگز نبايد در زندگي انسان اصالت پيدا کند؛ زيرا اين هم به نوبة خود نوعي خودمحوري و عجب و خودبرتربيني يا خودممتاز بيني است. که اين هم رذيله‌اي اخلاقي و اجتماعي است. آنچه که بايد معيار قرار گيرد، حقيقت است. تنها درسايه حق‌انديشي و عمل به حقيقت است که دل انسان آرام مي‌گيرد و مي‌تواند مخالفت‌ها و طعنه‌ها و نامردمي‌ها را تحمل کند. همچنين اين حديث بدان معنا نيست که داوري ديگران دربارة گفتار و رفتار و انديشه انسان هيچ ارزشي ندارد؛ چرا که انسان در سايه داوري‌هاي ديگران مي‌تواند بهتر خود را بشناسد؛ آنچه که مهم است اين است که اين داوري‌ها «اصالت» ندارند. يعني نبايد زندگي خود را بر اساس آنها سامان دهيم. زندگي را بايد بر اساس تعهد به حقيقت سامان داد. احمدحسین شریفی 🔰 @p_eteghadi 🔰
Alavi-5.mp3
3.51M
حجت‌الاسلام والمسلمین چرا پیامبر(ص) اجر رسالت طلب کرد؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
ظاهرا هر کس در بهشت اقامت می کند به نام و‌ گروهی منتسب است، مثلا عده ای بعنوان مهمانان بهشت معرفی شده اند که مرتبه ای پائین دارند یا ساکنان بهشت و‌...لطفا این گروه ها را معرفی کنید. 🎤با توجه به این که بهشت دارای درجات مختلفی است در واقع هر درجه، خود، یک گروه محسوب می شود. از طرف دیگر تقسیم بندی های دیگری در آیات وجود دارد. مثلا در آیات انتهایی سوره مبارکه واقعه ، یک تقسیم بندی کلی افراد، پس از مرگ را ارائه می دهد: «فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ»؛ و اما اگر [او] از مقربان باشد.(1) «وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ»؛ و اما اگر از ياران راست باشد.(2) لذا ملاحظه می شود که در این تقسیم بندی، بهشتیان به دو گروه کلی مقربان و اصحاب یمین تقسیم بندی می شوند. 👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
ظاهرا هر کس در بهشت اقامت می کند به نام و‌ گروهی منتسب است، مثلا عده ای بعنوان مهمانان بهشت معرفی شد
و از طرف دیگر، در یک تقسیم بندی دیگر، در قرآن کریم بهشتیان و در واقع، گروه های بهشتیان با اعمال منتسب به خود نام برده شده اند، مانند: متقین: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ »؛اهل تقوا در زير سايه ‏ها و بر كنار چشمه ‏سارانند(3) صادقین: «لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ...»؛ تا خدا راستگويان را به [پاداش] راستي‏شان پاداش دهد...(4) محسنین: «آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ»؛ آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مى‏ گيرند زيرا كه آن ها پيش از اين نيكوكار بودند(5) ابرار: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ »؛ براستى نيكوكاران در نعيم [الهى] خواهند بود(6) صابرین، صادقین، قانتین، منفقین، مستغفرین: «الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ»؛ [اينانند] شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق‏ كنندگان و آمرزش‏خواهان در سحرگاهان(7) و قس علی هذا، شما برای هر کار نیک، صفت پسندیده و عمل حسنه گروهی در بهشت را با این عنوان می یابید که شاید برای ما در این مجال قابل احصا نباشد. همچنین ممکن است کسی ترکیبی از چند ویژگی و خصوصیت مثبت را داشته باشد لذا به همان نسبت در گروه های مختلف قرار می گیرد. مهمان بهشت به این معنا که فردی جهنمی برای مدتی در بهشت مهمان باشد نیز معنا ندارد زیرا اگر کسی وارد بهشت شد دیگر از آن خارج نمی شود: «وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»؛ و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند به بهشت هايى درآورده مى ‏شوند كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است كه به اذن پروردگارشان در آنجا جاودانه به سر مى ‏برند.(8) 📚پی نوشت ها: 1. واقعه/ 88 2. واقعه/ 90 3. مرسلات/ 41 4. احزاب/ 24 5. ذاریات/ 16 6. مطففین/ 22 7. آل عمران/ 17 8. ابراهیم/ 23 🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از ایتایار
به نام خدا کرونا و سبک زندگی لطفا با پاسخگویی به پرسشنامه پژوهشی زیر، یک پژوهش علمی را یاری فرمائید. پرسشنامه درباره کرونا و سبک زندگی است و پاسخ به آن کمتر از ۶ دقیقه از شما وقت خواهد گرفت: http://dast.porseshnameonline.com/form/1882 با تشکر فراوان
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(32).mp3
4.87M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 32 - بررسی حدیث ثقلین 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بایَـــــد بَـــــساطِ داغ و عـــــزایش عـــــلم شـــــود بایـــد عـــزای مـــادرمان مـــحترم شـــــود 🏴 ای شـــیعه داغ مــــادرمان کـــم نمیـــــشود حــــتی اگـــرکه دســــت مـــغیره قـــــلم شـــــود 😭 تالـــحظه ای که مــــهدی زهــــرا نیامـــــده یـــــک ســـــوزنی نبایـــــد از این روضـــــه کـــــم شـــــود... 😭 (س) 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️ وصیت نامه (سلام الله علیه ) 🔻 هذا ما اوصت به فاطمه بنت رسول الله اوصت و هی تشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا عبده و رسوله و ان الجنه حق والنار حق و ان الساعه آتیه لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور. یا علی انا فاطمه بنت محمد (ص) زوجنی الله منک لاکون لک فی الدنیا والاخره انت اولی بی من غیری حنوطی و غسلنی و کفنی باللیل و صل ولدی السلام الی یوم القیامه . 🔻 بنام خداوند بخشنده مهربان این وصیت نامه دختر رسول خداست در حالی وصیت می کند که شهادت می دهد خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد (ص) بنده و رسول اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و روز قیامت که هیچ شکی در آن نیست فرا خواهد رسید و ذات الهی جمیع مردگان را از قبور برانگیزاند و زنده گرداند و همه را وارد محشر فرماید. ای علی من فاطمه دختر حضرت محمد هستم خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم و تو از دیگران بر من سزاوارتری . علی جان حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگذار و شب مرا دفن کن و هیچ کس را اطلاع نده. اینک با شما وداع می کنم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم. 📚بحارالانوار، جلد ۴۳، ص ۲۱۴٫ 🔰 @p_eteghadi 🔰
زهرا، در قرآن به چه معناست‌؟ آیا حضرت فاطمه‌از معنای اسم خودشان خبر داشتند; یعنی علم غیب داشتند، یا به او چیزی وحی می‌شد؟ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
🎤یکی از القاب حضرت فاطمه‌"زهرا" است‌.( ر.ک‌: زندگانی فاطمه زهرا، سیدجعفر شهیدی‌، ص 33، دفتر نشر فرهنگ اسلامی‌. ) در روایات‌، علت‌های گوناگونی برای نام نهادن حضرت فاطمه به زهرا ذکر شده است‌. امام صادق‌می‌فرماید: حضرت فاطمه را زهرا نامیدند، چون هنگامی که در محراب عبادت می‌ایستاد، نورش برای اهل آسمان پرتو افشانی می‌کرد; همان گونه که نور ستارگان برای اهل زمین پرتو افشانی می‌کنند.( ر.ک‌: علل الشرایع‌، شیخ صدوق‌، ج 1، ص 180، مطبعة الحیدریه‌، نجف‌. ) در روایت دیگر می‌خوانیم‌: حضرت فاطمه زهرا نامیده شده‌، چون خداوند او را از نور عظمتش آفرید.( ر.ک‌: همو، معانی الاخبار، ص 64، دفتر انتشارات اسلامی‌. ) کلمه "زهرا" در قرآن نیامده است‌، ولی کلمه "زهرة‌" که هم خانواده زهرا است‌، در قرآن ذکر شده است‌. "ولا تَمُدَّن‌َّ عَینَیکَ اِلی‌َ ما مَتَّعنا بِه‌ِ اَزوَجـًا مِنهُم زَهرَة‌َ الحَیوَة‌ِ الدُّنیا لِنَفتِنَهُم فیه‌ِ; (طه‌،131) و هرگز چشمان خود را به نعمت‌های مادّی‌، که به گروه‌هایی از آنان داده‌ایم‌، میفکن‌. این‌ها شکوفه‌های زندگی دنیاست‌; تا آنان را در آن بیازماییم‌..." کلمه "زهرة‌" در این آیه به معنای غنچه و شکوفه است که با صفا نماید و از این جهت در زبان عربی به هر چیز نورانی زهرا می‌گویند.( قاموس قرآن‌، سیدعلی اکبر قرشی‌، ج 3، ص 183، دارالکتب الاسلامیة‌. ) حضرت فاطمه همانند دیگر معصومین علم غیب داشتند، ولی وحی ویژه پیامبران است‌. در روایت می‌خوانیم‌، امام صادق‌می‌فرماید: حضرت فاطمه هفتاد و پنج روز پس از رحلت رسول اللّه زنده ماند... در این مدت‌، جبرئیل بر او نازل می‌شد، و از پدرش‌، جایگاه پدرش و آن چه بعد از او در ذریه‌اش رخ خواهد داد، خبر می‌داد و حضرت علی‌می‌نوشت‌.( ر.ک‌: کافی‌، ثقة الاسلام کلینی‌، ج 1، ص 458، دارالکتب الاسلامیة‌. ) حضرت زهرا و ائمه با فرشتگان در ارتباط بودند و با آنان سخن می‌گفتند، از این رو، آنان را محدّث می‌نامند; ولی وحی رسالتی نداشتند. 🔰 @p_eteghadi 🔰
در قرآن کریم آیه‌ای وجود دارد که نشان دهد که پیامبراکرم‌حضرت فاطمه‌را دوست می‌داشتند؟ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
در قرآن کریم آیه‌ای وجود دارد که نشان دهد که پیامبراکرم‌حضرت فاطمه‌را دوست می‌داشتند؟ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇
🎤گرچه در قرآن آیه‌ای به صراحت مبنی بر دوست داشتن حضرت زهرا سلام الله علیها توسط پیامبر گرامی‌نیامده‌; ولی آیات دیگر وجود دارد که بر دوست داشتن حضرت زهرا، از طرف پیامبرگرامی‌دارد از جمله : 1. آیه 26، سوره اسرأ; "وَ ءَات‌ِ ذَا الْقُرْبَی‌َ حَقَّه‌ُ...; و حق نزدیکان را بپرداز...". ⚫️براساس روایات اسلامی‌، آیه مذکور که داستان بخشیدن سرزمین فدک به حضرت زهرا اشاره دارد 2. "قُل لا اَسلُکُم عَلَیه‌ِ اَجرًا اِلآ المَوَدَّة‌َ فِی القُربی‌َ...(شوری‌،23)...بگو: "من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم ]اهل بیتم‌[..." پیامبرگرامی‌نزدیکانش که امامان معصوم و حضرت فاطمه زهرا بودند را بسیار دوست می‌داشت و قرآن کریم نیز بر دوست داشتن آن‌ها تأکید کرده است‌. 3. آیه مباهله‌; "... تَعالَوا نَدع‌ُ اَبنأَنا واَبنأَکُم ونِسأَنا ونِسأَکُم واَنفُسَنا واَنفُسَکُم ثُم‌َّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَت‌َ اللّه‌ِ عَلَی الکـَذِبین‌; (ال عمران‌،61)... بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم‌، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم‌، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم‌، شما هم از نفوس خود، آن‌گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم‌." 🔹پیامبر گرامی‌در جریان مباهله‌، نزدیکترین افراد یعنی امام حسن و امام حسین‌، حضرت علی‌و حضرت فاطمةزهرا:را به همراه خویش برد، از این آیه نیز برمی‌آید یکی از، نزدیک‌ترین و محبوب‌ترین زنان نزد پیامبراکرم‌دختر گرامیش حضرت فاطمة زهرا می‌باشد.( ر.ک‌: نمونه‌،آیة‌ا...مکارم‌شیرازی و دیگران‌، ج 2، ص‌، ج 11، ص 88; ج 16، ص 441، دارالکتب الاسلامیه‌،تهران‌. ) پیامبر گرامی‌در روایات فراوانی محبت خویش را نسبت به حضرت فاطمه‌ابراز داشته است‌. چنان که می‌فرماید: "فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی‌; فاطمه پاره تن من است‌، هر کس او را به خشم درآورد، مرا به خشم درآورده است‌."( بحارالانوار، علامه مجلسی‌(ره‌) ج 29، ص‌، مؤسسة الوفأ، بیروت‌. ) 🔰 @p_eteghadi 🔰